«شماس شامی»؛ جذابیت تکرار حدیث نامکرر

تهران - ایرنا - رمان "شماس شامی" به قلم مجید قیصری با انتخاب خادم کلیسا به عنوان راوی خود، تلاش کرده تا تکرار و تکرار و تکرار حدیث نامکرر قیام حسینی و واقعه عاشورا را به گونه‌ای بی طرفانه و با نگاهی جهان شمول برای مخاطب خود روایت کند تا به این واسطه دامنه تاثیرگذاری خود را از حوزه جهان اسلام به تمام مردمان آزادی‌خواه جهان توسعه دهد.

تاب تاریخ در تک تک برگ های خود گواهی می‌دهد که هیچ کدام از نویسندگان آثار ادبی (نظم و نثر) و آثار ادبیات دراماتیک (نمایشنامه و فیلمنامه) به هیچ وجه در مقام مورخ نَه تعریف شده‌اند و نه ادعای آنان را داشتند؛ آن روی سکه نیز به گواه همان کتاب تاریخ، هیچ مورخی نیز خود را نویسنده در هر دو شاخه ای که از آن یاد شد نام نبرده و مدعای این مهم نبوده است، چه اگر اینگونه باشد بی تردید آن نویسنده و مورخ سخن به گزاف گفته‌اند و راه به بیراهه رفته‌اند.

خلق داستان بر بستر تاریخ

اما با وجود این مقدمه که امری بدیهی جلوه می کند هستند نویسندگانی که در طول تاریخ بخش مهمی از ارتزاق ادبی خود را به واسطه اتفاقات، حوادث و رخدادهای تاریخی بنیان گذاری کرده اند.

همچنین شکی وجود ندارد که از میان انبوه نویسندگان در تمامی شاخه های داستانی و دراماتیک، آن دسته‌ای که بخش مهمی از آثار خود را با استناد و ارتزاق از حوادث و رخدادهای تاریخی بنا گذاشتند تعدادشان بسیار کمتر از دیگر نویسندگانی است که دامنه بی منتهای تخیل را همراه حس زیبایی شناسانه و هنر نگارش شان بر قلم جاری کردند.

فراز و فرودهای خلق ادبی بر مدار تاریخ دین و مذهب

در عرصه ادبیات ورود به حوزه تاریخ برای برداشت و یا الهام از حوادث و رویدادهای تاریخی جهت قلمی کردن آثار ادبی نیازمند مداقه و پژوهش نویسنده به شکل مستمر و اشراف و آشنایی او بر بازه زمانی تاریخی و یا رخداد و رویدادی‌ست که آن را برای نگارش اثر ادبی خود انتخاب کرده است. چه آنکه اگر اینگونه نباشد اثر خلق شده او به سبب آشنایی و اشراف تام و تمام مخاطبان و پژوهشگران با حادثه و رویدادهای تاریخی، به سست بودن نویسنده ختم و سرنوشتش به نسیان تاریخ سپرده می شود.

در گذار و گذر از روایت نویسندگان بر اتفاقات و حوادث تاریخی، سخت‌ترین انتخاب به گزینش حوادث، رخدادها و رویدادهایی بازمی گردد که بستر آنها بر مدار تاریخ با حوادث مذهبی گره خورده است. چرا که در سراسر جهان همواره مفهوم دین و رویدادهای مذهبی با فراز و فرود زندگی تمامی انسان ها از هر دین و آیینی گره خورده است و بیشترین دامنه اطلاعاتی عموم مردم بر پایه مسائل دینی و رویدادهای تاریخ و مذهبی استوار است.

اگر در این میان قلم نویسنده کوچکترین خطایی در روایت و بستر قراردادن آن حادثه برای نگارش اثر به خرج دهد نه تنها مخاطب اثر به او و اثرش کوچکترین توجهی نمی کند که در همراهی با دیگر آثار آن نویسنده با تردید مواجه می شود.

به همین سبب است که در میان نویسندگان کشورمان و یا دیگر نویسندگان جهان که بستر و رخدادهای تاریخی را برای نگارش آثارشان انتخاب کردند کمتر می‌توان نویسنده‌ای را یافت که ورود قلمش را به ساحت حوادث مذهبی در خلال رویدادها و رخدادهای تاریخی استوار کرده باشد.

از آن نویسندگانی نیز که برای خلق آثارشان، رخدادها، رویدادها و حوادث تاریخ اسلام را مدنظر قرار داده اند افراد معدودی بودند که راه و رسیدن به سر منزل را با موفقیت طی کرده اند و دیگرانی که در این نمط به بیراهه رفته اند نه نامی از آنها باقی است و نه یادی از آثارشان!

داستان می تواند تاریخ را از زاویه نو روایت کند

حال با این مقدمه اجازه بدهید تا جمله کوتاهی که پشت جلد کتاب «شماس شامی» به‌قلم مجید قیصری نوشته شده است را با شما قسمت کنم:

در پشت جلد این کتاب آمده است: «داستان اگر اجازه ندارد تاریخ را تحریف کند اما این توان و ظرفیت را داراست که تاریخ را از زاویه نو به روایت بنشیند. گویی که آن را دوباره می آفریند. در شماس شامی برهه ای از تاریخی مکرر باز هم تکرار می‌شود و هنوز نامکرر است.»

نام کتاب مجید قیصری - شماس شامی - به خودی خود هر مخاطبی را کنجکاو می کند تا از فضا و محوریت داستان آن سر درآورد و همین سبب است که در سال ۱۳۸۸ زمانی که برای نخستین بار کتاب شماس شامی توسط نشر افق منتشر شد در بازه کمتر از یک سال سه بار تجدید چاپ و هر بار ۲۵۰۰ نسخه از آن روانه پیشخوان کتابفروشی‌ها شد. این کتاب از همان تاریخ تا به امروز بارها تجدید چاپ شده است. اما اگر تنها نام کتاب را برای استقبال مخاطب به این اثر در خیال بپرورانیم بی هیچ تردیدی در دامنه مخاطبان و علاقه‌مندان به یار مهربان جایی نمی گیریم!

موفقیت کتاب شماس شامی که بستر و حوادث آن محرم سال ۶۱ هجری قمری را با روایتی جذاب، متنوع و این بار با تلفیقی از ادبیات معمایی به مخاطب خود ارائه کرده است، ریشه در همان جمله کوتاه مجید قیصری در پشت جلد شماس شامی دارد.

او این بار تاریخ را از زاویه نو به روایت نشسته است و داستانی را بازگو می‌کند که با وجود تکرار و تکرار و تکرار حدیث نامکرر برای مخاطب آن چنان جذاب است که در همراهی با شماس شامی مجالی برای آرامش به چشمانش نمی دهد و از زمانی که کتاب را در دست می‌گیرد تا گاه به پایان رساندنش، روح جستجوگر و پرسشگر او آرام نمی نشیند.

پیگیری نماینده روم درباره حسین(ع) و شهادتش

«شماس» نام خدمت‌کار و محافظ مخصوص «جالوت» نماینده روم است که از روم به شام آمده است. جالوت از نوادگان حضرت داوود(ع) است که نزد مسیحیان روم و شام از احترام بالایی برخوردار است. جالوت در ابتدای داستان از حوادث مربوط به عاشورا بی‌اطلاع است ولی پس از تحقیق و تفحص به اصل ماجرا و حقانیت امام حسین(ع) پی می‌برد.

او بعد از تحقیقات زیاد به دربار یزید می رود و بر او می تازد که چرا پسر پیامبر(ص) را کشته ای؟ آن ھم در اوج مظلومیت! او جمله ای تاریخی به یزید می گوید: «نسل من با بیست و چند پشت (یا به نقلی ھفتاد پشت)، به داوود نبی می رسد و مردم به ھمین دلیل خاک کفش من را سرمه چشم می کنند و تو مردی را که با یک واسطه به پیامبرتان می رسد، این چنین می کشی و زن و فرزندش را اسیر میکنی؟»

او در درگاه یزید، که در آن زمان خلیفه‌ مسلمانان بوده شکایت می‌کند و از قیام امام حسین (ع) دفاع می‌کند. یزید در کاخ خود جالوت را از یاران امام حسین (ع) می‌خواند و او را متهم می‌کند و به جلادانش دستور کشته شدن نماینده روم را می‌دهد.

این خلاصه ای از داستان شماس شامی مجید قیصری است.

قیام امام حسین(ع)، واقعه عاشورا و حماسه کربلا آنچنان عظیم است که از سال ۶۱ هجری قمری نه‌تنها تا به امروز که تا قیامِ قیامت به دلیل عظمت رخدادش، همواره نقل روایت عموم مردم جهان می شود.

در این میان تنها مسلمانان نیستند و غیرمسلمانان نیز در همراهی با داستان مظلومیت امام حسین(ع)، خاندان و یاران با وفایش از یک سو و از سوی دیگر صرف فعل استقامت و ایثار و از جان گذشتگی برای تحقق آرمانی والا حتی به قیمت از دست دادن جان مفهومی است جهانی که هر مخاطبی را به خود جذب می کند.

انتخاب زاویه دید خادم کلیسا؛ اهمیت مفهومی جهانشمول

اتفاقاً مهمترین نقطه قوت شماس شامی نیز به همین نگاه جهان شمول باز می گردد و این بار نویسنده (قیصری) روایت تاریخ و مظلومیت امام حسین(ع) را از زاویه دید یک شماس - خادم کلیسا - و یک نصرانی برای مخاطب خود بازگو می کند.

در حقیقت او بستر و اتفاق عاشورا و حماسه کربلا را چنان مفهوم جهان شمولی می داند که با اطمینان از تغییر زاویه راوی از یک مسلمان به یک مسیحی خود را در بی طرف به عنوان یک نویسنده مسلمان و شیعی خود را در بی طرف‌ترین موضع برای روایت قرار می دهد.

به همین سبب است که در فصل هایی از این کتاب و در خلال نامه نگاری های شماس برای امپراتور روم در راستای اطلاع دهی از سرنوشت اربابش - جالوت - از واژه شورشی صحبت می‌کند (منظور همان قیام امام حسین(ع) است که شماس به سبب بی اطلاعی از آن همان لفظ دربار یزید را به کار می برد) که در شام و در دربار یزید مدام این واژه شنیده می شود.

پرسشگری و پی‌جویی ارباب شماس بر ظلمی که به فرزند علی(ع) و نوه حضرت محمد(ص) رفته است از شماس نیز پنهان مانده و جالوت که تمام فریاد خود را برای اعتراض بر این مظلومیت به دربار یزید می برد سر از تنش جدا می شود و تمام داشته و نداشته حقانیتی که در ذهن او به عنوان یک انسان مسیحی از مظلومیتی که بر فرزند علی(ع) و نوه رسول اسلام رفته است به خاک سپرده می شود.

قلم بی طرف قیصری؛ برگ برنده برای جذب مخاطب به اثر

تمامی روایت شماس شامی در قالب نامه نگاری هایی است که شماس به دربار امپراتور روم دارد و مدام از تلاش برای پیگیری احوال اربابش می نویسد. در این میان به عنوان یک راوی سوم شخص هرآنچه را که در دربار شام می‌بیند و از گوش مردمان شام بر آنچه که بر خاندان رهبر قیام رفته است را بازگو می کند.

در خلال صحبت های شماس است که این بار مجید قیصری بسیاری از حوادث کربلا را با روایتی نو به مخاطب معرفی می‌کند از حکایت شگفت‌انگیز سر مبارک امام حسین(ع) در صندوقچه خولی و دیر راهب گرفته تا ورود بازماندگان اهل بیت به شهر شام.

برای آشنایی هر چه بیشتر با قلم بی طرف اما موفق مجید قیصری به این بخش کوتاه از رمان شماس شامی دقت کنید:

از یکی از سربازان کنار دستی ام پرسیدم: «پس اسرا را کی می آورند؟»

گفت: مگر نمی بینی؟

- «همین؟ لشکری چند هزار نفره دستاوردش این است؟»... باورش برایم سخت بود. ولی انگار برای سربازان قصر و مردمی که به تماشا ایستاده بودند هیچ جای تعجب نبود.  شاید بدین علت که از همه چیز اطلاع نداشتند. گفتم شاید منظورم را درست نگفته ام، دوباره پرسیدم: «منظورم اسرای مرد این جنگ است. جنگاوران آنها را کی می آورند؟»

سربازی که مورد خطاب من بود نگاه غضبناکی به صورتم انداخت و روبرگرداند. از نگاهش ترسیدم. زیر لب شنیدم که گفت کافر!. انگار می خواست خطوط چهره ام را به حافظه اش بسپارد تا از یادش نروم.

همین قلم بی طرف، روایت صادقانه و البته نو و بکر مجید قیصری در شماس شامی باعث شد تا این کتاب مورد توجه و وثوق عموم مخاطبان، پژوهشگران و دیگر نویسندگان قرار گیرد. که یکی از آثار موفق حوزه روایت واقعه عاشورا از نگاهی نو را بر این مدار قرار داده تا اتفاقی تاریخی با اتکا بر مستندات و تحقیقاتی که بیش از سه سال مجید قیصری را درگیر خود کرد را حاصل و نتایجش را در قامت این کتاب به رشته تحریر درآورد.

همه این ها چون دانه‌های زنجیر دست به دست یکدیگر داد تا شماس شامی به عنوان یکی از آثار جریان ساز در عرصه ادبیات داستانی کشورمان با الهام از قیام و نهضت امام حسین(ع) و آنچه که بر محرم سال ۶۱ هجری بر او، خاندان و یاران با وفایش رفت را در تاریخ ادبیات کشورمان ماندگار کند.

مهمترین نقطه عطف حماسه کربلا؛ نه شهادت که قیام امام حسین(ع) است

قیصری درباره شماس شامی و آنچه که انگیزه او در مسیر نگارش این اثر به شمار می رفت به ایرنا گفت: تردیدی وجود ندارد که حماسه عاشورا مهمترین و تاثیرگذارترین اتفاقی است که در طول تاریخ اسلام به وقوع پیوسته تا سرمایه و میراث پیامبر اسلام به عنوان ختم رسولان فرستاده از سوی خدا و دین هدایت‌گر مبین اسلام را برای ما زنده نگه دارد و سرنوشت آن در نهایت به شهادت امام حسین(ع) و یارانش منتج شد.

وی ادامه داد: معتقدم که مهمترین نقطه عطف این حماسه نه نحوه شهادت که قیام امام حسین(ع) است. امامی که نماینده جهان اسلام در برابر بنی امیه، یزید و یزیدیان به شمار می‌رود و در حقیقت با قیام خود؛ ایستادگی را برای حق طلبی و انتشار پیام آزادی و آزادگی برای مسلمانان تعریف و تعبیر می کند. قیامی که پیامش زنده نگه داشتن اسلام و جریان یافتن ابدی دینی است که خود به عنوان میراثی بزرگ از رسول خدا برای بندگان به امانت گذاشته شده است.

نویسنده رمان شماس شامی با اشاره به آنکه حادثه عظیم کربلا آنچنان دارای ابعاد عظیم و گسترده ای است که بی هیچ اغراقی می توان این ادعا را مطرح کرد که بر تمام آنچه در این عالم وجود دارد تاثیر خود را گذاشته است و یادآور شد: رسالت من به عنوان نویسنده مرثیه سرایی نیست و به همین سبب است که به عنوان یک راوی در انتخاب قهرمان شماس شامی یک مسیحی را انتخاب کردم تا مخاطب بی‌طرفانه به واقعه و حادثه ای نگاه کند که نه تنها مسلمانان که تمامی جهان را از یک سو به تحسین و سوی دیگر به اندوه وا می دارد.

به گفته قیصری قیام امام حسین(ع) و روز عاشورا به عنوان سرنوشت سازترین روز این پیام همانند حجمی از آتش است که هر کسی تاب و توان نزدیک شدن به آن را ندارد و این مساله در تمامی ادوار و سال ها از سال ۶۱ هجری تا به امروز نیز بر همین مدار استوار بوده است؛ چرا که برای درک عظمت این قیام، کافی‌ست به فعلیت امام در قربانی کردن جان خود و تمامی خاندان و یارانش توجه کنیم تا به بزرگی آرمان او پی ببریم. انتخاب و اقدامی که در توان هر انسانی نمی گنجد به ویژه وقتی پای جان در میان می آید اینجاست که می توان مرد عمل را از مرز شعار تشخیص داد.

بریده ای از رمان

در پایان بخشی از رمان شماس شامی به قلم مجید قیصری را با هم مرور می کنیم: "این که چند بار سرورم را تا پشت دروازه قصر جیحون همراهی کرده‌ام، به درستی نمی‌دانم، حسابش از دستم در رفته است. اما برای این که ثابت کنم سرورم در شورشی که می‌گفتند علیه خلیفه به راه افتاده قصد همکاری داشتند و با ایشان هم فکر و همراه بودند، باید به یکی از مواردی اشاره کنم که از نزدیک شاهدش بودم. این را بیان می‌کنم تا به حضرتعالی به تحقیق ثابت کرده باشم که سرورم هیچ‌گونه ارتباطی با شورش و رهبر شورشیان نداشته است.

شاید اگر جناب سرجیوس، سرورم را در جریان اموری که در قصر جیرون داشت اتفاق می‌افتاد، قرار می‌دادند، سرنوشت سرورم جور دیگری رقم می‌خورد. لازم به گفتن نیست که هر چه سرورم سعی می‌کردند تا از کم‌وکیف شورشی که می‌گفتند علیه خلیفه به راه افتاده باخبر شوند، نمی‌توانستند؛ ایشان هر چه می‌خواستند با دربار ارتباط صمیمی و نزدیک‌تری برقرار کنند نمی‌گذاشتند. هر چند که ایشان توقع چنین امری را نداشتند، ولی بیشترین ناراحتی سرورم از دربار این بود که چرا با ایشان مانند غریبه‌ها برخورد می‌کنند. سرورم بیشتر به خودشان گرفته بودند و این احتمال را می‌دادند که نکند از ناحیه ایشان قصوری صورت گرفته باشد.

اجازه می‌خواهم که ادعای خودم را عرضه کنم؛ برای همین مجبورم به آخرین دیدار سرورم از قصر جیرون، قبل از به کارزاررفتن لشکر خلیفه، اشاره کنم. این نکته را متذکر می‌شوم که این دیدار در بحبوبه حضور مردان ناشناسی بود که در شهر شام هر روز بیش‌تر و بیش‌تر می‌شدند. کسی از انگیزه و بانیان این شورش حرفی به میان نمی‌آورد. فقط چون شورش علیه خلیفه جوان به راه افتاد بود، همگان خود را به نوعی محق می‌دانستند که باید به یاری خلیفه جوان بشتابید! و سرورم از این جمله بود.

به عنوان خادم و نوکر سرورم از آن روز به بعد وظیفه‌ام سنگین‌تر شد و احساس کردم مسئولیتم در حفاظت از جان سرورم بیشتر شده است. من به عنوان خادم سرورم همیشه با کمی فاصله از ایشان راه می‌رفتم و هیچ‌گاه سرورم را تنها نمی‌گذاشتم. اما از آن روز به بعد خود را موظف دیدم که نسبت به اطرافیان سرورم حتی ملاقات‌های ایشان حساس‌تر باشم".

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha