گروه اطلاع رسانی بنابه رسالت خبری ایرنا، به عنوان خبرگزاری رسمی نظام، دولت و مردم، به منظور ایجاد پل ارتباطی در مسیر گسترش آگاهی سازی، با مروری بر برجسته ترین گزارش های پایگاه های خبری داخلی منتشر شده در طول ۷۲ ساعت گذشته، گزیده ای از این گزارش ها را انتخاب و با عنوان «برجسته های تارنماها» منعکس کرده است.
برکناری بولتون به عرصه دیپلماسی میان ایران و آمریکا فضای تنفس می دهد؛ بعد از بولتون، تهران نیازمند طراحی گفتمانی جدید برای تعامل با آمریکا است
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب در گفت و گو با نصرت الله تاجیک، دیپلمات و کارشناس مسائل بین الملل، عنوان کرده است: این کارشناس مسائل بین الملل در ارزیابی خود از اخراج جان بولتون از سمت مشاور امنیت ملی، با اشاره به اینکه علت اصلی مساله را میتوان در اختلافنظرهای ترامپ با بولتون مورد ارزیابی قرار داد، تاکید کرد: «اختلافنظر بولتون و ترامپ پیرامون مسائل امنیت جهانی همانند کرهشمالی، ونزوئلا، ایران و... آنچنان که از توئیت ترامپ بر میآید، جدی بوده است.»
این دیپلمات اسبق وزارت خارجه ایران اظهار داشت: دو بازیگر اصلی تعیینکننده سیاست خارجی آمریکا، کاخ سفید (مشاوران و کارمندان اداره امنیت ملی) و وزارت خارجه هستند اما به نظر میرسید در چند وقت گذشته، وزارت خارجه از تحولات کنار گذاشته شده بود و بیشتر نقش را حلقه کاخ سفید عهدهدار بودند. در تحولات جدید روند معادلات نشان میدهد که مایک پمپئو، وزیر امور خارجه به ترامپ نزدیکی بیشتری پیدا کرده است. پمپئو حرف شنوی بیشتری از ترامپ دارد و تلاش میکند کمتر مایه رنجش خاطر او شود، در نتیجه شاهد سنگینی کردن کفه ترازو به سمت پمپئو بودیم.»
این کارشناس مسائل آمریکا در ادامه تصریح کرد: «واقعیت این است که با حذف بولتون نقشآفرینی وزارت خارجه در تعیین استراتژی امنیت ملی و دیپلماسی آمریکا پیدا خواهد کرد. با این وجود، اخراج مشاور امنیت ملی آمریکا، میتوان بیشتر در قالب اختلاف سلیقه مورد ارزیابی قرار داد لذا نمیتوان از تغییر رویکرد کلان سیاسی خارجی این کشور نسبت به مسائل جهانی سخن به میان آورد. بولتون نماینده فکری جریانی بود که در مقطع کنونی در دستگاه سیاست خارجی آمریکا صاحب نفوذ هستند و نقشآفرینی میکنند. سیاست خارجی آمریکا را نهادها تعیین میکنند و نه اشخاص؛ در نتیجه امر به نظر نمیرسد که راهبرد کلان سیاست خارجی این کشور ایجاد شود. هر چند نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ ترامپ را در مسیر عدم تنشآفرینی و بازگشت ثبات در برخی از مسائل بینالملل ترغیب میکند تا بازتابی بر آرای عمومی نداشته باشد.»
تاجیک، همچنین در ارتباط با اینکه اخراج بولتون تا چه اندازه میتواند به زمینهای برای دیدار حسن روحانی با دونالد ترامپ در سازمان ملل تبدیل شود، بر این باور است که برکناری بولتون با وجود اینکه میتواند به عرصه دیپلماسی فضای تنفس دهد اما در ارتباط با بحث دیدار ترامپ و روحانی آنچنان پیوندی پیدا نمیکند. این فرضیه که انجام چنین اقدامی سیگنالی مثبت به ایران برای مذاکره بوده، دور از واقعیت و نادرست به نظر میرسد. بنابراین، استدلال برخی از تحلیلگران در این زمینه تا حدودی واقع بینانه نیست. اگر استراتژی ترامپ نسبت به ایران را بخواهیم در آیینهای بزرگتر تبیین نماییم عبارت است از «تداوم فشار حداکثری به مردم و شوراندن آنها علیه حکومت.» حال چه بولتون یا هر شخصی دیگری مجری این راهبرد باشد تفاوتی در صورت مساله ایجاد نمیشود. در مجموع، به دیدار میان روحانی با ترامپ در سازمان ملل نیز نباید خوشبین بود.
وی در بخش پایانی از گفتههای خود تاکید کرد: «خمیرمایه فکری جان بولتون خشونتطلبی، جنگطلبی و افراطگرایی بوده و همواره بر طبل جنگ کوبیده است. بنابراین، برکناری این شخص را میتوان همچون تنفسی جدید برای دیپلماسی ارزیابی کرد. همینکه از جنگ فاصله گرفته شود و ایران در تحولات جدید بتواند با گفتمانی جدید وارد تعامل با آمریکا شود، بسیار مثبت است. باید موضوع را هم مثبت دید و هم واقعبینانه مساله را مورد خوانش قرار داد. از منظر واقعبینی تغییر در استراتژی کلان سیاست خارجی آمریکا بسیار بعید بهنظر میرسد و از منظر مثبت دیدن مساله، ضروری است ما طراحی و اقدامی جدید را در عرصه دیپلماسی داشته باشیم. معتقد هستم ترامپ اهداف و برنامه مشخصی برای منطقه خاورمیانه ندارد، بنابراین نباید نسبت به امکان مذاکره و سازش بسیار خوشبینانه نگریست. هر چند توجه به حل مشکلات داخلی نیز ضروری بهنظر میرسد اما در بخش سیاست خارجی ضرورت دارد گفتمانی جدید در عرصه تعامل با آمریکا در دستگاه دیپلماسی کشورمان طراحی شود.»
گری سیک: قدرت در دست ایران است
وبگاه خبری خبرآنلاین با اشاره به اینکه کارشناسان درباره اخراج بولتون چه گفتند؟ گزارش داد: اخراج مشاور امنیت ملی کاخ سفید در روزهای اخیر به یکی از جنجالی ترین اخبار آمریکا تبدیل شده است. ترامپ در تازه ترین موضع گیری بولتون را به مانع تراشی در طیف مختلفی از موضوعات مانند ونزوئلا، کوبا و مذاکرات طالبان متهم کرده است و اظهار داشته که دیگر به خدمت بولتون نیازی نیست. از سوی دیگر رسانه ها و کارشناسان نیز تحلیل های متفاوتی را نسبت به این موضوع ارائه کردند و برخی آن را پایان سیاست های جنگ طلبانه کاخ سفید عنوان کرده اند و معتقدند که این اخراج می تواند در راستای کاهش تنش ایران و آمریکا تاثیر بسزایی داشته باشد که در ادامه برخی از آنها را می خوانید:
روزنامه واشنگتنپست در تحلیلی نوشته است جان بولتون و ترامپ در ۱۷ ماهی که از حضور او در کاخ سفید میگذشت در خصوص طیف وسیعی از مسائل اعم از کره شمالی، ونزوئلا و ایران اختلاف داشتند.
طبق گفته منابع مطلع، دیگر مقامهای دولت ترامپ، جان بولتون را به درز اسرار دولت ترامپ به رسانههای محافظهکار، تلاش برای وارد کردن دیگران به مجادله خودش با «مایک پامپئو»، وزیر امور خارجه آمریکا بر سر افغانستان و تلاش برای پیش بردن دیدگاههای خودش به جای دیدگاههای ترامپ متهم کردهاند.
روایت واشنگتنپست حاکی است ترامپ عصر دوشنبه که در حال آماده شدن برای حرکت به سمت محل اجتماع هوادارانش در کارولینای شمالی بود بولتون را احضار کرد و خواستار دیدار با او شد.
برخی از اعضای دولت ترامپ، بولتون را منبع انتشار اخباری در رسانهها میدانستند که مدعی شده بود بولتون و «مایک پنس»، معاون ترامپ مخالف توافق صلح با طالبان بودند. ترامپ بعد از انتشار این خبر در رسانهها آن را «خبر جعلی» توصیف کرده و تکذیب کرد. او در توئیترش هدف از انتشار این خبر را ترسیم فضای آشوب در کاخ سفید دانست.
یک منبع که خواسته نامش فاش نشود به این روزنامه گفت یکی از گلایههای ترامپ این بود که بولتون مدام با اعضای کنگره تماس میگرفت و سعی میکرد از طریق آنها سیاستهای مورد ترجیح خودش را به ترامپ تحمیل کند.
واشنگتنپست مینویسد حلقه نزدیکان بولتون که توسط او دستچین شده بودند، بدون اینکه ضرورتی وجود داشته باشد با دیگر اعضای مجموعه شورای امنیت ملی مجادله داشتند.
مقامهای مطلع میگویند سیلی از گلایهها روانه ترامپ شده بود. «مایک پمپئو و استیون منوچین، وزیر خزانهداری آمریکا به ترامپ گفتهاند که حضور بولتون کمکی به او نمیکند.» بولتون حتی در هفتههای گذشته از مصاحبه با شبکههای تلویزیونی برای دفاع از سیاستهای ترامپ در خصوص افغانستان و روسیه هم امتناع کرده بود. در نتیجه ترامپ فکر میکرد که بولتون وفادار نیست و با تیم او نیست.
دیدار روحانی و ترامپ: آری یا نه؟
در همین راستا صابر گل عنبری کارشناس و پژوهشگر مسائل بین الملل درباره اخراج بولتون و حواشی آن در کانال تلگرامی خود نوشت:از مجموع تحولات چند روز اخیر از برکناری یا استعفای جان بولتون گرفته تا سخنان امروز ترامپ و تماس تلفنی امشب روسای جمهوری ایران و فرانسه این گونه بر میآید که رئیس جمهور آمریکا آماده است که در مقابل دیدار با رئیس جمهوری ایران در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل با طرح پیشنهادی فرانسه برای ایجاد یک خط اعتباری ۱۵ میلیارد دلاری در ازای فروش یا پیش فروش نفت ایران (اعطای معافیت محدود به چند کشور) برای یک بازه زمانی محدود موافقت کند.
حالا باید دید آیا ایران صرفا در ازای این خط اعتباری با چنین دیداری موافقت میکند و به اجرای کامل تعهدات برجامی باز میگردد یا خیر؟ به نظر میرسد که ماکرون هم امشب تلاش خود را کرد تا موافقت روحانی با این دیدار را به دست آورد، اما سخنان ایشان نشان میدهد که ایران همچنان بر رفع تحریمها قبل از انجام چنین مذاکراتی پافشاری میکند.
در این میان، بعید نیست دولت آمریکا با اعطای ویزای سفر به وزیر خارجه "تحریم شده" بخواهد جمهوری اسلامی را برای انجام این دیدار ترغیب کند. به هر حال صدور یا عدم صدور ویزای ظریف میتواند نشانه مهمی در این خصوص باشد.
به نظر ایران با یک تصمیم چالشی و راهبردی روبرو است. البته ناگفته نماند که ترامپ واقعا انسانی غیر قابل پیشبینی است و هیچ بعید هم نیست اگر چنین دیداری در مقابل ایجاد خط اعتباری انجام شود، بعدا زیر آن نزند. درست مانند مذاکرات با طالبان. تا ببینیم چه اتفاقاتی در حاشیه نشستِ پرحاشیه امسال مجمع عمومی خواهد افتاد.
سناریوسازی هستهای علیه ایران به کجا میرسد؟
به گزارش وب سایت خبری فرارو، بنیامین نتانیاهو بار دیگر مدعی شد ایران یک سایت پنهانی هستهای دارد. به ادعای نخست وزیر اسرائیل، ایران در سال ۲۰۱۹ یک سایت هستهای پنهانی در آباده دایر کرد و پس از آنکه متوجه شد که اسرائیل از آن مطلع شده، سایت مزبور را نابود کرد. آمریکا هم به سرعت این روایت را قبول کرد. همزمان، آژانس بین المللی انرژی اتمی، نیز از ایران خواست فورا به سوالاتی پاسخ دهد که در اساس حدود یک سال توسط اسرائیل مطرح شده بود.
ریشه اکثر ادعاها و اتهاماتی که اکنون از سوی آمریکا و بعضا محافل مرتبط با آژانس علیه ایران مطرح میشود، به اسرائیل بازمیگردد. حدود یک سال پیش، دقیقا اندکی پیش از خروج یکجانبه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، نتانیاهو با حضور در وزارت جنگ اسرائیل، یک نشست خبری ویژه برگزار کرد. در این نشست، نتانیاهو ادعا کرد دستگاه جاسوسی موساد با حمله به یک انبار در منطقه شورآباد تهران، حدود نیم تن سند از آرشیو برنامه هستهای ایران سرقت و آنها را به اسرائیل منتقل کرد. چند روز بعد، ترامپ هنگام اعلام خروج از توافق هستهای به این اسناد ادعایی استناد کرد.
چند ماه بعد، نتانیاهو طی سخنرانی خود در سازمام ملل از روستایی در توابع تهران به نام تورقوزآباد نام برد و مدعی شد که ایران «انبار اتمی مخفی» دیگری در نزدیکی تهران دارد. نخستوزیر اسرائیل محل این «انبار مخفی» را کوچه ماهر در تورقوزآباد تهران معرفی کرد. مکانی که به گفته او در نزدیکی یک قالیشویی ساده قرار دارد.
بیش از یک سال از ادعاهای نتانیاهو میگذرد. ولی این اواخر هم از سوی اسرائیل و آمریکا و هم از سوی آژانس ادعاهای مشابه جدیدی مطرح شده است که همگی ریشه در ادعاهای قدیمی نتانیاهو دارند. سه روز پیش، خبرگزاری رویترز در گزارشی اختصاصی مدعی شد که بازرسان آژانس در انبار تورقوزآباد آثار اورانیوم پیدا کردند. آژانس از ایران سوالاتی در این خصوص پرسیده، اما ایران به این سوالات پاسخی نداده است. روزنامه وال ستریت ژورنال، نیز در گزارشی مدعی شد که ایران در بازرسیهای آژانس در ایران کارشکنی کرده است.
در بحبوحه این اتهامزنیها، کورنل فروتا، مدیرکل موقت آژانس بین المللی انرژی اتمی به تهران سفر کرد و در پایان این سفر بیانیهای صادر کرد که در آن، از ایران خواست فورا به سوالات آژانس پاسخ دهد.
در ادامه همین تحولات، نتانیاهو بار دیگر، در یک نشست خبری ادعاهای دیگری مطرح کرد. وی با نشان دادن تصاویر ماهوارهای این بار مدعی شد ایران یک سایت اعلام نشده هستهای را در منطقه آباده نابود کرده است. به ادعای نخست وزیر اسرائیل، ایران پس از آنکه متوجه شد که اسرائیل از این سایت اطلاع یافته، آن را در ماههای اخیر نابود کرده است. نتانیاهو ادعا کرد این سایت، محل ساخت تسلیحات هستهای بود.
کاهش ۲۱ درصدی بدهی خارجی، دستاورد دولت یا فشار تحریمها؟
تابناک در گفت و گو با وحید شقاقی شهری، عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی و کارشناس مسائل اقتصادی آورده است: بدهی خارجی دولتها یا استقراض آنها از کشورهای دیگر پدیدهای است که بیشتر در کشورهای در حال توسعه به چشم میخورد. دلیل آن که دولتها به سمت استقراض از خارج و افزایش میزان بدهیهای خارجی میروند، این است که معمولاً عدم تکافوی سرمایه و منابع داخلی، دولتها را مجبور به انجام چنین کاری میکند. نکته مهم این که تنها کشورهایی که در سطح کلان اقتصادی دارای مدیریت مناسبی هستند، میتوانند از استقراض خارجی به صورت بهینه استفاده کنند و به رشد اقتصادی دست یابند. نگرانی عمده در زمینه استقراض خارجی این است که دولتها باید در دورههای آتی پاسخگوی اصل و سود این استقراضها باشند و اگر این منابع به درستی مدیریت و در زمینههای مناسبی به کار گرفته نشوند، در آینده نه تنها زمینه رشد اقتصادی را فراهم نمیکنند، بلکه به عنوان مانعی جدی بر سر راه رشد اقتصادی عمل خواهند کرد.
کاهش ۲۱ درصدی کل بدهی خارجی در پانزده ماه
بررسی گزارشهای آماری بانک مرکزی نشان میدهد در یک سال اخیر روند بدهیهای خارجی دولت نزولی بوده است. همان گونه که در نمودار زیر می بینید، در حالی که میزان کل بدهی خارجی دولت در فروردین ماه ۱۳۹۷ حدود ۱۱ میلیارد و ۳۵ میلیون دلار بوده، این رقم در آخرین گزارش بانک مرکزی ـ که مربوط به خرداد ماه سال جاری است ـ به ۸ میلیارد و ۶۷۸ میلیون دلار کاهش یافته است؛ یعنی در پانزده ماه اخیر میزان کل بدهی خارجی ایران کاهشی ۲۱ درصدی را تجربه کرده است.
کاهش ۶۰ درصدی بدهی خارجی کوتاه مدت
کل بدهی خارجی دولت از مجموع دو بدهی کوتاه مدت و بلندمدت تشکیل شده است. آمارها نشان میدهند در حالی که بدهی کوتاه مدت خارجی در فروردین ماه ۱۳۹۷ حدود ۴ میلیارد و ۲۳۸ میلیون دلار بوده، این میزان در خرداد ماه ۱۳۹۸ با کاهشی ۶۰ درصدی به یک میلیارد و ۷۰۸ میلیون دلار رسیده است. همچنین میزان بدهی خارجی بلندمدت در خرداد ماه ۹۸ در مقایسه با فروردین ماه ۹۷ با کاهشی ۲ درصدی از ۷ میلیارد و ۶۷ میلیون دلار به ۶ میلیارد و ۹۶۹ میلیون دلار رسیده است. این نمودار نشان میدهد، دلیل عمده کاهش کل بدهی خارجی، کاهش بدهیهای خارجی از ناحیه بدهیهای کوتاه مدت بوده است.
کاهش بدهیهای خارجی دستاورد دولت است یا فشار تحریم ها؟
در تیر ماه سال جاری در سفری که رئیس جمهور روحانی به خراسان شمالی داشت، به نوعی کاهش بدهیهای خارجی را دستاورد دولت عنوان کرد و گفت: هر کشوری که در تنگنا قرار میگیرد، به دلیل کاهش درآمد، بدهیاش افزایش مییابد، اما در چهارده ماهی که در فشار شدید تحریم قرار گرفته ایم، بدهی خارجی دولتمان کاهش یافته است؛ در سال ۹۶ بدهی خارجی ما ۱۲ میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بوده، اما امروز این بدهی به ۹.۵ میلیارد دلار رسیده است.
هر چند رقم اعلام شده توسط رئیس جمهور برای میزان بدهی خارجی رقم چندان دقیقی نبوده، با چشم پوشی از این موضوع، حالا پرسش این است که دلیل کاهش بدهیهای خارجی دولت ایران چیست؟ آیا میتوان این کاهش را یک دستاورد برای دولت دانست؟
وحید شقاقی شهری، عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی و کارشناس مسائل اقتصادی طی گفتوگویی در پاسخ به این پرسشها به خبرنگار تابناک اقتصادی گفت: کاهش بدهی خارجی دولت به دو دلیل عمده اتفاق افتاده است؛ نخست اینکه دولت آقای روحانی به دلیل اعمال تحریمهای جدید نتوانسته است وام خارجی جدیدی دریافت کند و یا فاینانس جدیدی بگیرد. البته دولت یازدهم در ابتدا به سمت راه اندازی خطوط اعتباری یعنی دریافت وام خارجی از اروپا و چین حرکت کرد، اما به دلیل تحریمهای آمریکا نتوانست وام خارجی دریافت کند.
شقاقی شهری ادامه داد: دلیل دوم کاهش بدهی خارجی دولت این بود که طی این مدت موعد سررسید اقساط سالیانه فرا رسیده بود و بنابراین، دولت باید یک تا دو میلیارد دلار بابت سررسید بدهیها خارجی خود پرداخت میکرد که بر همین مبنا نیز بدهیهای خارجی روند کاهشی به خود گرفت.
این عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی در پایان سخنان خود با اشاره به پایین بودن میزان بدهی خارجی دولت ایران گفت: اگر بتوانیم درون اقتصاد را سامان بدهیم هرگز گرفتار مشکلات کشورهایی که بدهی خارجی بالایی دارند مانند ونزوئلا که ۱۸۰ میلیارد دلار بدهی خارجی دارد، نخواهیم شد.
اخراج بولتون رخداد مثبتی است اما ...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب در گفت و گو با امیر علی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا، آورده است: «تعیین کننده اصلی سیاست خارجی آمریکا، شخص رئیسجمهور است و حضور اشخاص تندرو بدون تاثیر بر کنش رئیس کاخ سفید نیست. اگر ترامپ با همین شیوه سیاست خارجی آمریکا را مدیریت کند، به هیچ عنوان شاهد رویکرد ایجابی در استراتژی آمریکا نسبت به خاورمیانه و کلیت نظم جهانی نخواهیم بود. جانشین بولتون چه کسی خواهد بود و تا چه اندازه سیاست خارجی آمریکا را تغییر میدهد بسیار مهم است. امیر علی ابوالفتح، کارشناس مسائل آمریکا علت برکناری جان بولتون از سوی دونالد ترامپ را به درگیری و اختلافنظر این دو سیاستمدار حاضر در کاخ سفید بر سر حوزههای مختلف ارزیابی کرد.
او تاکید کرد: «از ماهها پیش سطحی از تنشها میان این دو طرف وجود داشته و بر اساس گزارشهای موجود، در واپسین ملاقات، مشاجرهای شدید رخ داده است که بر اساس روایت بولتون، او استعفا داده و تصمیم به فردا موکول شده اما ترامپ تصمیم به اخراج مشاور امنیت ملی خود میگیرد. موارد اختلافی میان ترامپ و بولتون در سطحی کلان به نوع نگاه طرفین مرتبط است؛ به گونهای که بولتون در مقام شخصیتی رادیکال، تهاجمی، ضد مشارکت جهانی، مخالف نهادهای بینالمللی و طرفدار سیاست مشت آهنین در قبال رقبای آمریکا در تمامی سطوح بود. بر خلاف این رویه ترامپ به اندازه مشاور امنیت ملی خود، خواهان بهرهگیری از قدرت قهریه و رادیکالیسم نبود. زمانی که راهبرد بولتون برای کره شمالی، ایران، ونزوئلا، افغانستان با پاسخگویی لازم همراه نشد، دیدگاههای او مورد تردید قرار گرفت. در واپسین مورد نیز مخالفتهای جان بولتون با مذاکره با طالبان به اندازهای بود که در بسیاری از نشستها در این زمینه به مذاکرات دعوت نمیشد.
این کارشناس مسائل آمریکا افزود: «اینکه یک شخصیت تندرو و افراطی جایگاه خود را در یکی از کلیدیترین مناصب نظام سیاسی آمریکا از دست بدهد، خود میتواند رخدادی مثبت باشد اما این اتفاق به شرایط بعد از برکناری بولتون بستگی دارد. بدین معنی که شخص جایگزین او چه کسی باشد و چگونه عمل کند و چه مواضعی داشته باشد، بسیار مهم و حیاتی است. اگر به عنوان نمونه سابقه وزارت خارجه آمریکا را در نظر بگیریم، شاهد بودیم با کنار گذشاته شدن رکس تیلرسون، شخصی تندروتر همانند مایک پمپئو جایگزین شد. اکنون چنین سناریویی حتی برای پست مشاور امنیت ملی آمریکا، قابل تصور است.»
وی در ادامه تاکید کرد: «تعیین کننده اصلی سیاست خارجی آمریکا، شخص رئیسجمهور است و حضور اشخاص تندرو بدون تاثیر بر کنش رئیس کاخ سفید نیست. اگر ترامپ با همین شیوه سیاست خارجی آمریکا را مدیریت کند، به هیچ عنوان شاهد رویکرد ایجابی در استراتژی آمریکا نسبت به خاورمیانه و کلیت نظم جهانی نخواهیم بود. جانشین بولتون چه کسی خواهد بود و تا چه اندازه سیاست خارجی آمریکا را تغییر میدهد بسیار مهم است.»
امیر علی ابوالفتح، در بخشی دیگر از گفتههای خود در ارتباط با امکان دیدار میان حسن روحانی و ترامپ بعد از برکناری بولتون در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در سال جاری، تصریح کرد: «هر چند محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان، اصطلاح «گروه بی» را ابداع و مورد استقبال نیز قرار گرفت و جان بولتون یکی از اعضای چهارگانه این گروه بود اما تقلیل دستگاه سیاست خارجی آمریکا به یک شخص، به هیچ عنوان نمیتواند تمامی روند را تحلیل کند. واقعیت این است که عمق اختلافات میان تهران و واشنگتن گستردهتر و عمیقتر از آن است که با برکناری یک شخص رفع شود. از نظر عرف دیپلماتیک بسیار بعید به نظر میرسد ترامپ یکی از مقامات مهم دولت خود را برای جلبنظر یک کشور دیگر برکنار کند. در حقیقت، ترامپ مشکلی با دیدار با روحانی ندارد، برای او دیدار برای دیدار است و برای ایران دیدار برای حصول نتیجه و دستاورد. در چنین، شرایطی به نظر میرسد امکان برداشتن تحریمها و تغییر کلان در نگاه ترامپ نسبت به ایران بسیار بعید به نظر میرسد. در نتیجه، در مقطع کنونی، احتمال ملاقات روحانی و ترامپ تا حدود ناممکن خواهد بود.
سهم تجار ایرانی از اقتصاد اربعین پشت مرزهای بسته؛ امید به بازگشایی مرز سومار در جنگ اقتصادی
وبسایت خبری تحلیلی تابناک گزارش داد: در سال گذشته کالاهای مورد نیاز زائران اربعین بیشتر از سه مرز سومار، خسروی و دریای خرمشهر به عراق صادر می شد اما در سال جاری گویا برخی از این مرزها آمادگی صادرات کالا را ندارند. مرز سومار در ابتدا از سوی طرف ایرانی در اواخر اردیبهشت ماه سال جاری تا اطلاع ثانوی روی صادرکنندگان کالای ایرانی بسته شد و سپس در مرداد ماه طرف عراقی طی نامه ای به مسئولین عراقی این مرز را تعطیل کرد؛ بنابراین، هم اکنون صادرکنندگان کالا نمی توانند از این مرز به مانند سال گذشته جهت صادرات کالا استفاده کنند. تصویر دو نامه مربوط به تعطیلی مرز سومار-مندلی را در زیر می بینید.
مرز خسروی نیز به دلیل مسافری اعلام شدن آن در سال جاری، امکان صادرات کالا به کشور عراق را نخواهد داشت؛ بنابراین، ممکن است مرز پرویزخان که گفته می شود یکی از دو مرز اصلی برای صادرات کالاهای ایرانی به عراق است، نیز بدین ترتیب با اختلالاتی همراه شود. همچنین مرز مهران دیگر مرز مهم برای صادرات کالای غیرنفتی ایران به عراق به گفته شعبان فروتن رئیس اتاق بازرگانی ایلام در این ایام به دلیل تردد به عتبات عالیات تعطیل می شود.
بنابراین در سال جاری با تعطیلی یا درگیر شدن برخی مرزها برای تردد زائران به عراق، عملاً صادرات کالا به این کشور با وقفه جدی مواجه خواهد شد که این باعث می شود، دیگر کشورهای رقیب جایگزین ایران در این بازار چند میلیونی شوند.
اما راهکار چیست؟
به دلیل مشکلات پیش آمده برای مرزها جهت صادرات کالا در این ایام، اتاق مشترک بازرگانی ایران و عراق با ارسال نامه ای به معاون وزیر کشور و دبیر ستاد اربعین در مورخه ۱۶ شهریور ماه ۱۳۹۸، پیشنهادهایی را جهت برطرف کردن این مشکلات و استفاده هر چه بهتر تجار ایرانی از اقتصاد اربعین ارائه کرد که این پیشنهادها به شرح زیر است:
- مذاکره با نخست وزیری عراق جهت بازگشایی مجدد و موقت مرز سومار برای تردد کامیون های صادراتی
- تلاش جدی برای بازگشایی مرز چیلات (دهلران) با رایزنی با دولت عراق که دسترسی مناسبی به شبکه سراسری راه آهن و شاهراه اصلی زمینی کشور دارد و مجوز هیأت دولت ایران را نیز دارد.
- هماهنگی با استانداری و سایر مقامات خوزستان و سازمان بنادر خرمشهر و بندر امام جهت فعال شدن کشتیرانی در ایام قبل و بعد از اربعین و جلوگیری از افزایش بی رویه کرایه حمل دریایی
درگذشتِ اسدالله عسگراولادی؛ مرگ، سلطان زیره و آقای بازار را هم در ربود...
وب سایت خبری عصر ایران گزارش داد: یکی از مشهورترین نمادهای تجارت سنتی و بازار در ایران نیز چشم از جهان بست. همین دو هفتۀ پیش بود که در گفت و گو با ویژهنامۀ سفر روزنامۀ همشهری یا «مسافرخانه» از سفرهای متعدد خود به نقاط مختلف جهان گفت و خبرنگار، ناگاه در میانه، این پرسش را هم با او در میان نهاد: «حاج آقا! شما به سفر آخرت هم فکر میکنید!؟»
از حاج اسدالله عسگراولادی مینویسم که عصر جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۹۸ خورشیدی درگذشت. هماو که در همان مصاحبه و در پاسخ به آن پرسش گفته بود: «زیاد به سفر آخرت فکر نمیکنم.» و وقتی پرسیده شد: «یعنی برایتان، مسأله و دغدغه نیست؟» توضیح داده بود: «نه، من موظف هستم به وظایف خودم عمل کنم. هر جا بتوانم عمل میکنم. هر جا هم که نمیشود لابد مشکلی بوده است. پس جای نگرانی نیست. وقتی هم که به سفر آخرت رفتیم دیگر خودشان ما را پیش خواهند برد. نگرانی ندارد که!»
اسدالله عسگر اولادی به دو سبب شهرت داشت: نخست به خاطر این که برادر حبیب الله عسگراولادی سیاستمدار کهنهکار بود و دوم به سبب ثروت و موقعیت تجاری خودش و القابی چون «سلطان زیره» یا «سلطان خشکبار». البته میتوان وجه سومی را هم اضافه کرد و آن، شناخت او از رسانهها و رسانهای بودن او بود. حال آن که معمولا ثروتمندان از بیم مالیات یا آسیب دیدن یا حساس شدن حکومت، خود را از چشم رسانهها دور نگاه میدارند.
درباره ثروت اما در آخرین مصاحبه گفته بود: «خیلی ها مرا جزء ثروتمندترین های ایران میدانند. اما من ثروتمند نیستم چون ثروتمند کسی است که دارایی انباشته داشته باشد و دارایی انباشته یعنی این که صدها برابر نیازت پول داشته باشی و این پول در بانک به صورت سپرده یا به شکل مستغلات باشد. حال آن که من در هیچ بانکی چه داخلی و چه خارجی سهام و سپرده ندارم. اما خود را مستغنی میدانم. یعنی نیاز به کسی یا بانکی ندارم. من تاجرم. کارم هم خشکبار است. پسته، بادام، زیره و خرما. در این زمینه هم خبرهام و خود را مجتهد میدانم. حالا بعضی به این تخصص لقب «سلطان» دادهاند و به من سلطان زیره یا خشکبار می گویند.»
اسدالله عسگر اولادی البته با مؤتلفهای ها نشست و برخاست داشت و گفته میشد عضو شورای مرکزی هم بوده هر چند گاهی میگفت نیست و تنها سمپاتی دارد اما اشتهار او بیشتر به خاطر صادرات خشکبار و موفقیتهای تجاری او بود و وجه سیاسی پررنگی هم نداشت و یک بار که از او خواسته شد دربارۀ مبارزات خود پیش از انقلاب بگوید صادقانه گفت: هر چند رسم شده همه از مبارزه در آن دوران می گویند اما شمار مبارزان بسیار نبود و نقش من کمک به خانواده برادرم بود که به زندانی طولانی افتاده بود.
او در عین حال، منتقدان جدی هم داشت و میگفتند یکی از تُجّاری که پای چینیها را بیش از حد به ایران باز کرده او بوده است یا ثروت او تنها به خاطر صادرات نبود و از امتیازات و امکانات یا تسهیلاتی برخوردار بود که دیگران نبوده اند.
با این حال کسی تردیدی ندارد که او مرد بازار بود چندان که لقب «آقای بازار» او را میبرازید. اگر عزتالله انتظامی را به عنوان «آقای بازیگر» میشناسیم در حالی که علی نصیریان و جمشید مشایخی هم شایستۀ این عنوان بودند اما به هر رو این عنوان را هوشنگ گلمکانی گویا بر پایه مکالمهای از همسرش به انتظامی داد و بر جلد کتاب نشاند، القاب «آقای بازار» و «سلطان بازار» یا «سلطان خشکبار» را هم روزنامهنگاران اقتصادی برای عسگراولادیِ بازرگان به کار بردند و اگر چه اوایل نمیپسندید اما بعدتر خوشش هم میآمد! البته در آن زمان «سلطان» بار مثبت داشت و هنوز اصطلاحاتی چون «سلطان رشوه» و «سلطان سکه» باب نشده بود.
چرا یاد طالقانی در چهلمین سالمرگ، همچنان مهم است؟
عصر ایران؛ در این گزارش آورده است: تقارن چهلمین سالروز درگذشت آیتالله سید محمود طالقانی با عاشورای حسینی سبب شد رسانه ها چندان که شایسته او و چهلمین سالگرد بود به این چهرۀ گفتمان ساز نپردازند. این قلم نیز ترجیح داد در مطلب سالگرد راه پیمایی تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ اشارتی کند و توضیح بیشتر را به روز بعد از عاشورا موکول کند. آدینه پیش البته آیین چهلمین سالگرد درگذشت در کانون توحید تهران برگزار شد. چهل سال گذشته بود و کسی انتظار نداشت برای مردی که روی دست چند میلیون نفر تشییع شد چند ده هزار نفر در این آیین شرکت کنند و همین که سالن خالی نماند نظر برگزار کنندگان تأمین شد.
چهلمین سالمرگ طالقانی با عاشورا مقارن شد و تقارن مناسبی هم بود. چه، طالقانی خود عاشورایی بود و پیام های امام حسین ع را در زندگی خود حمل می کرد. در نه گفتن و کرنش نکردن، در پاس داشت گوهر انسانی که آزادی و شرافت است، در مدارا با دوستان و در هر چه صفت انسانی است. اما چرا پاس داشت نام طالقانی پس ازچهل سال مهم است و از برگزار کنندگان باید سپاس گزار بود و به مردمان نام و مرام سید محمود طالقانی را یادآور شد؟
چون رنج تبعید و زندان را در روزگاری که هم لباسان او همه این گونه نبودند به جان خرید؟ این هست اما تنها بدین سبب نه. چون اهل صدق و صفا بود و هم مصدقی بود و هم نواب مخالف مصدق را در خانه پناه می داد، هم چریک مسلمان را حمایت می کرد و هم چریک چپ او را بیگانه نمی پنداشت؟ این هست اما تنها بدین سبب، نه. چون پیشاپیش مهم ترین راه پیمایی انقلاب در عاشورای ۵۷ به راه افتاد و آن را به همه پرسی نفی سلطنت، بدل کرد یا چون با بالاترین رأی در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی انتخاب شد و برخی روندها را نپسندید و ترجیح داد به صورت نمادین بر زمین بنشیند؟ اینها هست اما تنها سبب و علت، نیستند. چون مرگ او ناگهانی بود و برخی فرزندان طبیعی بودن را باور ندارند و بعضی بحث دیدار همان شب آخر با سفیر اتحاد شوروی یا اختلاف نظر در جلسه بعد از ظهر مجلس خبرگان را پیش می کشند در حالی که هیچ یک دلیل متقن و قابل استنادی هم ارایه نمی دهند و از شایعه و حدس و گمان فراتر نمی رود. چون با مردم صمیمی بود و در مراسم تشییع پیکر او شعار می دادند: ای نایب پیغمبر ما جای تو خالی؟ نه که این دلیل نباشد اما تنها به این خاطر نه.
اگر اینها به تنهایی کافی نیست پس به کدام انگیزه نباید از نام و یاد طالقانی فرو کاهیم؟ به گمان من مهم ترین و ضروری ترین دلیل برای یادکرد طالقانی این است که نسل فعال آن دوران و آنان که آن زمان را درک نکرده اند بدانند که در میان قرائت های مختلف از آیین حکومت داری و دیانت و اقتصاد و سیاست، بدانیم کدام قرائت مورد نظر انقلاب ۵۷ بوده است. هیچ کس به اندازه طالقانی حاصل جمع همه نیروها و برآیند همه خواست ها نبوده است. به همین خاطر همه سیاه پوش مرگ او شدند.
نقدهای تند نسبت به بخش فرهنگی دفتر رهبر انقلاب ریشه در چه دارد؟
پایگاه خبری تحلیلی تابناک گزارش داد: نقد و بعضاً حمله به ارکان دفتر رهبر معظم انقلاب با اسم بردن از ایشان در یک دهه اخیر برای موارد اندکی رخ داده و در مواردی حجت الاسلام عل اصغر حجازی و وحید حقانیان مستقیماً هدف قرار گرفتند اما هدف قرار دادن واضح حسین محمدی معاون بررسی و چهره فرهنگی دفتر رهبری اتفاق تازه و بیسابقهای است که نه توسط جریانهای آن سوی آب یا اصلاحطلبان، بلکه از سوی برخی جریانهای موسوم به عدالتخواه و انقلابی رخ داده و همین مسئله اسباب شگفتی را رقم زده است.
وحید جلیلی دبیر سعید جلیلی و و مدیر دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و احسان محمدحسنی مدیر موسسه اوج از جمله اصلیترین چهرههایی هستند که در نامههایی سرگشاده خطاب به مدافعین نگاه فرهنگی سیاست گذار در دفتر رهبری، با لحنی بسیار تند و گزنده، مشکل اصلی را عملاً حسین محمدی معرفی کردند و وضعیت امروز صداوسیما را نیز محصول نوع سیاست گذاری بخش فرهنگی بیت رهبری با محوریت حسین محمدی خواندند. ماجرا اما از سخنرانی آتشین ۱۹ مرداد جلیلی در مشهد در جشن سالانه «انجمن فیلمسازان انقلاب اسلامی» آغاز شد.
وحید جلیلی محور نقدش را سریال بوی باران قرار داد که به گفته او پانزده میلیارد تومان هزینه ساختش بوده و به تصور او این سریال چهره زشتی از ایران ارائه میدهد و تولیدش محصول شبکه نفوذ است! جلیلی سپس از تعبیر «باند» برای چهرههای نزدیک به حسین محمدی در صداوسیما که تمشیت امور اصلی را در این سازمان برعهده دارند، استفاده کرد و در ادامه طی یادداشتهایی از تعابیر دیگری نظیر «گروه مافیایی» بهره برد و اتهامات دیگری را مطرح کرد که بعید به نظر میرسد مستند باشد.
در مقابل این موج، شاهد یادداشتهایی از حسین صفار هرندی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی، مهدی محمدی نویسنده کیهان و وطن امروز و یاسر جبرائیلی روزنامه نگار و تحلیل گیر در حمایت از مواضع و رویکردهای بخش فرهنگی بیت رهبری با محوریت حسین محمدی بودیم. همگی این چهرهها به درستی بر وفاداری، خدمت صادقانه و سلامت و فعالیت مجاهدانه حسین محمدی و حمایتش از حلقههای انقلابی تاکید کردند و با ادبیاتهای مشفقانه تا ادبیاتهای تند، لحنهای متفاوتی را برای پاسخگویی به گفتههای جبهه مقابل انتخاب کردند.
سوای اینکه به نظر نمیآید نقدهای مطرح شده نسبت به حسین محمدی چندان جانب انصاف را رعایت کرده باشد، باید پرسید که این تعابیر تند نسبت به بخش فرهنگی دفتر رهبر انقلاب و نزدیک شدن نقدها به حلقه یک رهبری، آن هم توسط چنین جریان ریشه در چه دارد؟ چه اتفاقی رخ داده یا برخی در انتظار چه اتفاقی هستند که در این سطح به این شکل علنی و با تندترین تعابیر ممکن ارکان بیت رهبری را متهم میکنند؟ پاسخ به این پرسشها میتواند بسیاری از ابعاد این ماجرا و داوری در قبال آن را سادهتر نماید. شاید رویدادهای در کمتر از یک سال آینده و برخی تحولات بتواند به این پرسشها پاسخ دهد.
سهم تجار ایرانی از اقتصاد اربعین پشت مرزهای بسته/ امید به بازگشایی مرز سومار در جنگ اقتصادی
وبسایت خبری تحلیلی تابناک گزارش داد: سالانه میلیون ها تن برای شرکت در مراسم اربعین حسینی به سمت عراق روانه می شوند و در این میان، زائران ایرانی نقش پررنگی در برگزاری این مراسم دارند. این مراسم با پیاده روی به سمت کربلا از سمت مرزهای ایران آغاز و به همین منظور موکب هایی جهت خدمت رسانی به زائران در کشور عراق برپا می شود؛ موکب هایی که بخشی از فعالیت آن ها ارائه و توزیع کالاهای اساسی به زائران پیاده است. از آنجا که زیرساخت های کشور عراق برای تأمین نیازهای زائران به خصوص تأمین کالاهای اساسی فراهم نیست، هر ساله بخشی از این نیازها از سوی ایران و دیگر کشورها تأمین می شود. پیشبینی می شود در سال جاری به دلیل مناسب بودن آب و هوا و همچنین حذف ویزا، تعداد زائران بیشتری برای شرکت در اجتماع عظیم حسینی روانه عراق شوند و به همین دلیل، باید تدارکات لازم جهت تأمین نیازهای آن ها در اولویت قرار گیرد.
همان گونه که نباید از برگزاری باشکوه مراسم اربعین غافل شد، نباید از کنار اقتصاد اربعین و بازار چند میلیونی که در این مراسم فراهم می شود نیز به سادگی گذشت؛ بنابراین، برای استفاده از این بازار چند میلیونی اربعین نیاز است تا تجار ایرانی برای صادرات کالاهای خود بیش از گذشته به مرزها دسترسی داشته باشند؛ اما در سال جاری وضعیت مرزها در این روزها چگونه خواهد بود؟
در سال گذشته کالاهای مورد نیاز زائران اربعین بیشتر از سه مرز سومار، خسروی و دریای خرمشهر به عراق صادر می شد اما در سال جاری گویا برخی از این مرزها آمادگی صادرات کالا را ندارند. مرز سومار در ابتدا از سوی طرف ایرانی در اواخر اردیبهشت ماه سال جاری تا اطلاع ثانوی روی صادرکنندگان کالای ایرانی بسته شد و سپس در مرداد ماه طرف عراقی طی نامه ای به مسئولین عراقی این مرز را تعطیل کرد؛ بنابراین، هم اکنون صادرکنندگان کالا نمی توانند از این مرز به مانند سال گذشته جهت صادرات کالا استفاده کنند. تصویر دو نامه مربوط به تعطیلی مرز سومار-مندلی را در زیر می بینید.
مرز خسروی نیز به دلیل مسافری اعلام شدن آن در سال جاری، امکان صادرات کالا به کشور عراق را نخواهد داشت؛ بنابراین، ممکن است مرز پرویزخان که گفته می شود یکی از دو مرز اصلی برای صادرات کالاهای ایرانی به عراق است، نیز بدین ترتیب با اختلالاتی همراه شود. همچنین مرز مهران دیگر مرز مهم برای صادرات کالای غیرنفتی ایران به عراق به گفته شعبان فروتن رئیس اتاق بازرگانی ایلام در این ایام به دلیل تردد به عتبات عالیات تعطیل می شود. بنابراین در سال جاری با تعطیلی یا درگیر شدن برخی مرزها برای تردد زائران به عراق، عملاً صادرات کالا به این کشور با وقفه جدی مواجه خواهد شد که این باعث می شود، دیگر کشورهای رقیب جایگزین ایران در این بازار چند میلیونی شوند.
اما راهکار چیست؟
به دلیل مشکلات پیش آمده برای مرزها جهت صادرات کالا در این ایام، اتاق مشترک بازرگانی ایران و عراق با ارسال نامه ای به معاون وزیر کشور و دبیر ستاد اربعین در مورخه ۱۶ شهریور ماه ۱۳۹۸، پیشنهادهایی را جهت برطرف کردن این مشکلات و استفاده هر چه بهتر تجار ایرانی از اقتصاد اربعین ارائه کرد که این پیشنهادها به شرح زیر است:
- مذاکره با نخست وزیری عراق جهت بازگشایی مجدد و موقت مرز سومار برای تردد کامیون های صادراتی
- تلاش جدی برای بازگشایی مرز چیلات (دهلران) با رایزنی با دولت عراق که دسترسی مناسبی به شبکه سراسری راه آهن و شاهراه اصلی زمینی کشور دارد و مجوز هیأت دولت ایران را نیز دارد.
- هماهنگی با استانداری و سایر مقامات خوزستان و سازمان بنادر خرمشهر و بندر امام جهت فعال شدن کشتیرانی در ایام قبل و بعد از اربعین و جلوگیری از افزایش بی رویه کرایه حمل دریایی
هفت چالش اساسی سینمای ایران در روز ملی سینما
تارنمای خبری تابناک در این گزارش آورده است: در چهارمین جشن بزرگ سینمای ایران و همزمان با بزرگداشت صدمین سال ورود سینما به ایران بود که ۲۱ شهریور ماه «روز ملی سینما» شناخته شد و هر سال جشن خانه سینما در این روز برگزار می شود و ۲۱ شهریور ماه به عنوان روزی نمادین وارد تقویم شد. این روز فرصتی برای ارزیابی سالیانه سینمای ایران و مرور چالشهای اساسی است که رفع آنها میتواند شرایط بهتری پیش روی این هنر ـ صنعت در مملکتمان قرار دهد.
چند هزار سینماگر بیکار و از کار افتاده
پس از تغییر سریع و اجتناب ناپذیر فضای سینما از آنالوگ به دیجیتال، سیل عظیمی از سینماگران در مشاغلی نظیر لابراتور فیلم، فیلمبرداری، تدوین و... که همگی با سیستمهای آنالوگ متکی به نگاتیو کار میکردند، بیکار شدند. شمار اندکی از ایشان توانستند خود را به روز کنند و به صنعت سینمای دیجیتال بپیوندند؛ اما اغلب آنها به واسطه سن بالا، توان یا حوصله فراگیری از نوی سینما را نداشتند و بیکار شدند. اغلب اینها اشخاص که همواره پشت دوربین بودهاند و برای عموم مرد کمتر شناخته شده هستند، فاقد حداقلهای لازم برای زندگی آبرومندانه هستند و هیچ حمایتی به جز بیمه از این گروه بزرگ نمیشود که نقش موثری از بسیاری از تولیدات مهم تاریخ سینما داشتند.
اقتصاد ژلهای سینما
صعود و رکود اقتصاد سینمای ایران نسبت به دیگر بخشها سریعتر و شدیدتر است و همین اقتصاد سینما را ژلهای کرده و با کوچکترین آثار منفی اقتصادی در فضای کسب و کار کشور، تأثیر آن بر فروش فیلمهای سینمایی عیان میشود و رونق سینما نیز دیرتر از سایر بخشها آغاز میشود. این مسأله به واسطه آن است که سینما جزو نیازهای ضروری نیست و مردم با فشار اقتصادی، آن را زودتر از سبد کالاهای مصرفی حذف و دیرتر اضافه میکنند. برای رفع این چالش نمیتوان سازوکار قطعی پیشنهاد داد، چون این مسأله کاملاً به توان اقتصادی خانوادهها وابسته است و بحث فراتر از سینما و به کلیت اقتصاد خانوار و قدرت خرید در کشور بازمیگردد.
عدم توسعه سریع زیرساختهای نمایش
از آخرین مجموعههایی که شهرداریها پس از پارک، ورزشگاه، سالن همایش و... سراغ ساختش میروند سالن سینماست. به همین دلیل، هنوز بیش از هزار شهر فاقد سالن سینما هستند و از دسترسی به این امکان فرهنگی-رفاهی بیبهره اند. یک راهکار مؤثر و زودبازده میتواند «مکلف کردن» شهرداریها به ساخت سالن سینما در یک بازه کوتاه مدت یک تا دو ساله به عنوان بخشی از تعهداتشان در قبال دریافت بودجه عمومی باشد تا به سرعت زیرساخت این حوزه توسعه پیدا کند. این روش به نظر میرسد از سازوکارهایی که تاکنون در پیش گرفته شده مؤثرتر خواهد بود و شهرداریها برای دریافت اعتبارات فرهنگیشان، به سرعت دست به کار ایجاد این زیرساخت مهم برای کشور میشوند که کارکرد فرهنگی-رفاهی دارد.
هزینه بالای تولید فیلم
با افزایش شدید تورم در چند سال اخیر، هزینه تولید در سینما به شدت بالا رفته است. در عین حال تولید باکیفیت مستلزم هزینه بسیار بالایی است. تولید یک اثر فوق العاده نسبت به یک اثر عالی، با افزایش هزینه ۱۰ درصدی مواجه نیست، بلکه افزایش هزینه ۸۰ تا ۱۰۰ در صدی را پی دارد و یکی از دلایل محدود بودن تولید آثار باکیفیت، منابع و زمان محدودی است که کارگردان برای تولید در اختیار دارد. گیشه سینمای ایران غالباً توان بازگرداندن این هزینه را ندارد و تولید چنین آثاری از ریسک بالایی برخوردار است که کمتر تهیهکننده و سرمایهگذاری به آن تنها میدهد. یک راهکار مؤثر همان گسترش سریع سالنهای سینماست تا با افزایش گستره اکران، تولید گرانقیمت و پرهزینه در سینمای ایران نیز مقرون به صرفه شود اما تا آن موقع چه کاری باید کرد؟
فاصله چشمگیر با دانش و فناوری روز فیلمسازی دنیا
این یک واقعیت است که سینمای ایران فاصله چشمگیری با سینمای روز دنیا چه به لحاظ دانش فنی و چه به لحاظ ابزارهای فنی، فاصله بسیار چشمگیری دارد. گروهی از سینماگران پیشکسوت عمدتاً از کرختی و غروری برخوردارند که یادگاری در دوران موسپیدی و به روزرسانی دانششان را با حضور در کلاسهای بینالمللی خلافشانشان تلقی میکنند و بدین ترتیب با داشتههای تکنیکی پیشینشان فیلم میسازند. نسل جوان نیز عمدتاً امکان استفاده از دانش روز و تحصیل در مراکز سینمایی آمریکا که حتی نسبت به سطح فیلمسازی کشورهایی چون انگلیس نیز فاصله محسوسی دارد، را ندارد. در حوزه تکنولوژی نیز ار تکنولوژی را محدود به دوربین و لنز و نور و صدا بدانیم، وضعیت سینمای ایران بد نیست؛ اما اگر قرار باشد درباره رباتهایی که نقش فیلمبردار را در پروژههای بزرگ ایفا میکنند، سخن بگوییم و از دقت و جزئیات فیلمبرداری با تکنولوژی روز سخنی به میان بیاید حرفی برای گفتن نداریم.
عدم تناسب منابع با خواستهها
همه نهادها و مسئولان ارشد و چهرههای تأثیرگذار از سینمای ایران و سینماگران کشورمان توقع تولید آثار دارای ارزشهای ملی و مذهبی نظیر آثار دفاع مقدس، تاریخی و مذهبی دارند. از قضا این جنس تولیدات در نظام تولید گرانترینهاست و برای تولید هریک از آنها باید سرمایه سنگینی انجام داد؛ بنابراین، اگر قرار است این مطالبات از سینماگران عملیاتی شود، دست کم باید یک درصد سرفصل فرهنگی بودجه عمومی کشور برای تولید در سینما اختصاص یابد، چون بودجه فعلی سازمان سینمایی صرفاً کفاف کارمندان این سازمان به همراه یکسری وام ۵۰۰ میلیونی را برای تولید بیشتر نمیدهد.
ممیزی دردسرساز و بیقاعده
ممیزی در سینمای ایران دارای خطوط قرمزی است که بسته به زمان، مکان و اشخاص حدود و ثغورش دستخوش تغییرات محسوسی است. برخی فیلمسازان همواره کارت بلانش دارند و تقریباً سراغ هر سوژهای بروند میتوانند اثرشان را بسازند اما گروهی دیگر حتی توان تأییدیه گرفتن برای نام مطلوب فیلمشان را نیز ندارند. این ممیزی دردساز و بیقاعده قطعاً یکی از دردسرهای بزرگ سینمای ایران است که باید برایش فکری کرد و تا زمانی که دارای چهارچوب و ضوابط یکسان برای عموم فیلمسازان نشود، شرایط سینمای ایران با تغییر معناداری مواجه نخواهد شد.
سطحی از منافع مشترک، مقتدی صدر را راهی تهران کرده، حضور صدر در کنار مقام معظم رهبری را امری ساده نمی توان ارزیابی کرد
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب در گفت و گو با عمر ناظم دباغ، نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران، آورده است: عمر ناظم دباغ، نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران در ارتباط با سفر مقتدی صدر به ایران و حضور او در کنار رهبر معظم انقلاب در مراسم عزاداری شام غریبان در حسینیه امام خمینی (ره)، بر این باور است که «سفر مقتدی صدر، مسالهای غریب و عجیب نیست. او در مقام یکی از شخصیتهای مذهبی و سیاسی شیعه که دارای پایگاه اجتماعی قابل توجه در کشور عراق است نمیتواند استثنایی در مناسبات تاریخی میان ایران با شیعیان عراقی در نظر گرفته شود. واقعیت این است که همواره مراجع مذهبی شیعه سطحی گسترده و مثبت از مناسبات را با مراجع مذهبی و حکومتی ایران در سالهای بعد از انقلاب داشتهاند.»
دباغ اظهار داشت: «هر چند طی چند سال گذشته بارها شاهد اختلافنظرهایی میان صدر با ایران بودهایم اما در نهایت اشتراک مذهبی آنها را با ایران گره خواهد زد. در این میان، تنها مساله زمان و موقعیت مناسب است که اهمیت دارد.» این دیپلمات عراقی، در بخشی دیگر از گفتههای خود تصریح کرد: «در عرصه سیاست هیچگاه نمیتوان به شکل مطلق بر تنش یا دوستی انگشت گذاشت. همانگونه که در برخی شرایط مقتدی صدر سطحی از اختلافنظر را با ایران داشته، در موقعیت جدید سطحی از منافع مشترک، او را راهی تهران کرده است. مطمئنا میتوان سفر مقتدی صدر به ایران را گامی مهم در راستای نزدیکی بیشتر میان ایران با ائتلاف سائرون در پارلمان عراق ارزیابی کرد.»
ناظم دباغ افرود: «سفر مقتدی صدر به تهران و حضور او در مراسمی با حضور رهبر ایران، تاثیری ایجابی و مثبت بر مناسبات میان تهران با بغداد خواهد گذاشت. ائتلاف سائرون در مقام بزرگترین جریان حاضر در پارلمان، نمایندگانی در حکومت و دستگاههای مختلف دارد. حضور رهبر این جریان در تهران، به طور حتم تاثیری مثبت بر مناسبات آنها با تهران خواهد گذاشت و میتواند در نزدیک شدن دو کشور تاثیر داشته باشد.»
وی در ادامه تصریح کرد: «نمیتوان حضور صدر در کنار مقام معظم رهبری را امری ساده و ظاهری ارزیابی کرد. یک شخص نمیتواند در چنین مراسمی حضور پیدا کند و بعد از بازگشت به کشور خود سخنانی در مسیر خلاف کنش خود بر زبان براند. واقعیت این است که اختلافات میان صدر با ایران را هیچگاه نمیتوان در مقام «دشمنی و ستیز» مورد خوانش قرار داد بلکه بیشتر در قالب اختلافنظر قابل تحلیل است.»
بولتون اخراج شد اما...
تارنمای خبری فرارو گزارش داد: اکنون، ظاهرا بولتون کارکرد خود را از دست داده است. آمریکا از برجام خارج شد و سنگینترین تحریمها را علیه ایران اعمال کرد. به نظر میرسد ترامپ وارد مرحله «آرام حرف بزن، ولی چماق بزرگی در دست داشته باش» شده است. مرحلهای که در آن بولتون نمیتواند نقش سازندهای داشته باشد. این روزها، ترامپ و دیگر مقامات دولتش، مدام از آمادگیشان برای دیدار بدون پیش شرط با ایران سخن میگویند، ولی در عین حال تاکید میکنند که چماق تحریمها همچنان پابرجا باقی خواهد ماند.
رئیس جمهور آمریکا به شکل نه چندان محترمانه، مشاور امنیت ملی تندروی خود را اخراج کرده است. از آنجا که شورای امنیت ملی آمریکا در تعیین سیاست خارجی این کشور در برابر ایران، در یک سال اخیر نقش مهمی ایفا کرده، اخراج رئیس آن از منظر تغییر یا استمرار کارزار فشار حداکثری واشنگتن علیه تهران مورد توجه قرار گرفته است.
به گزارش فرارو، جان بولتون هم با یک توئیت از کاخ سفید اخراج شد. هر چند که او میخواست در تهران یا حداقل در کاراکاس شاهد براندازی نظام آنجا باشد. اما ترامپ مهلت نداد. رئیسجمهور آمریکا، طبق روال معمول، در توئیتی، مشاور امنیت ملی خود را اخراج کرد تا جان بولتون هم به لیست بلند اخراجیها اضافه شود.
با انتصاب هنری کیسینجر در سمت مشاور امنیت ملی در اوایل دهه ۱۹۷۰، این منصب به تدریج اهمیت فراوانی یافت. بعدها با قرار گرفتن زبیگنیو برژینسکی در همین سمت، بر اهمیت آن افزوده شد. از آن زمان، مشاوران امنیت ملی همواره سعی میکردند جایگاه خود را مهم و مشورتهای خود را اثرگذار نشان دهند. در مواردی مانند کیسینجر و کالین پاول هم واقعا اینگونه بودند. در برخی تحولات، ناظران همواره چشم انتظار موضعگیریهای مشاور امنیت ملی بودند. به نحوی که انگار مشاور امنیت ملی همه کاره کاخ سفید است.
اما امروز با اخراج بولتون ماهیت و جایگاه مشاور امنیت ملی بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است. ترامپ با عوض کردن حداقل سه مشاور امنیت ملی در دو سال، نشان داد که مشاور امنیت ملی کارمندی بیش نیست و باید دستورات رئیسجمهور را اجرا کند. وقتی که در اجرای این دستورات تعلل کند یا ساز مخالف بزند، با یک توئیت اخراج میشود. البته این الگو فقط مختص مشاور امنیت ملی نیست. ترامپ وزیر خارجه سابقش، رکس تیلرسون، را هم به همین شکل در توئیتر اخراج کرده بود.
بولتون، با محدودیتهای خود در شورای امنیت ملی به خوبی آگاه بود. با این حال، چوب صراحتش را خورد. وقتی که به ریاست شورای امنیت ملی منصوب شد، از او درباره مواضعش درباره براندازی نظام ایران پرسیدند. بولتون پاسخ داد که الآن من مشاور امنیت ملی هستم و رئیس جمهور تصمیم میگیرد.
ترامپ تصمیمگیر است و سرانجام تصمیم گرفت بولتون را به دلیل مخالفتهای بسیارش اخراج کند. ترامپ سه شنبه شب توئیت کرد: «شب گذشته به جان بولتون اطلاع دادم که دیگر به خدماتش در کاخ سفید نیازی نیست. من و بسیاری دیگر در دولت، قویا با بسیاری از پیشنهاداتش مخالفت کردیم؛ لذا از بولتون خواستم استعفا کند که صبح امروز (استعفایش) به من تقدیم شد.»
تاجگردون: مجلس دهم «آقا» ندارد؛ عارف اصلا لابی کردن بلد نیست
وبگاه خبری خبرآنلاین در گفت و گو با غلامرضا تاجگردون، رئیس کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس، عنوان کرده است: «غلامرضا تاجگردون»؛ مرد شماره یک کمیسیون برنامه و بودجه در دو دوره اخیر مجلس، هم خوشرو است، هم صریح الهجه، اگرچه اعتقاد راسخ به ضرورت لابیگری و مذاکره با جریانهای رقیب دارد و بسیاری نیز او را در دسته «لابیمن» های مجس تعریف می کنند اما در عین حال بیاعتنا به مبادی نخنمای محافظهکاری، انتقادات خود را هم به اصلاحطلبان و هم به جناح مقابل بیان میکند.
با نماینده اصلاح طلب گچساران از «در راس امور نبودن مجلس» حرف زدیم و مجلسی که او هم می پذیرد عیارش کم شده است، از تنزل شان نمایندگی گلایه دارد و البته مجلس دهم را دستپخت ردصلاحیت های شورای نگهبان می داند. نگاهش چندان درگیر تعصبات جزم اندیشانه سیاسی نیست و معتقد است اگر اصولگرایانی چون مصباحی مقدم، عبداللهی، توکلی یا نادران در این مجلس حضور داشتند به نفع پارلمان بود.
وقتی بحث لابی گری مطرح می شود می گوید این مجلس «آقا» ندارد. او البته به لابی های خاص ابوترابی فرد در مجالس قبلی هم اشاره ای کرد و با خنده گفت: «به قول آقای باهنر اگر آقای ابوترابی در واقع کربلا نیز حضور داشتند جنگی آغاز نمیشد.» او از پشت پرده ائتلاف های پارلمانی هم روایت کرد، از تصمیم اشتباه عارف برای کاندیدا شدن در انتخابات هیات رئیسه، از خط قرمزی که علی مطهری بود و... و.
آقای تاجگردون! قصد حضور در انتخابات اسفند ماه را دارید؟
سوال سختی است. (خنده) البته نه نگفتهام اما اینکه با چه قدرتی در صحنه حضور پیدا کنم بستگی به شرایط عمومی کشور و میزان تاثیرگذاری ما دارد. اما قطعا از صحنه بیرون نمیروم.
طی روزهای گذشته، حواشی گستردهای در مجلس پیرامون بازداشت دو نماینده به اتهام نقش داشتن در تلاطم های بازار خودرو ایجاد شد، با این حال خط خبری، از لحظه بازداشت تا انتقال به زندان و بعد صدور قرار وثیقه و در انتها حضور در صحن علنی مجلس، یک کلاف سردرگم تبدیل شد، روایت شما از پیدا و پنهان این ماجرا را بدانیم؟
اتفاقا من هم از این دو نماینده و هم ریاست مجلس در مورد دلیل این اتفاق پرسوجو کردم. ببینید ما نمایندهها همواره در معرض مراجعه از سوی افراد مختلفی هستیم. برخی از ما محتاط تر هستند و برخی دیگر بیپروا اعتماد میکنند. برخی دیگر نیز زیادی به خودشان اعتماد دارند. البته این داستان تنها محدود به آن چند روز نبود و همچنان در مجلس در جریان است. اتفاقا در جلسه امروز و در نطقهای بین دستور، آقای احمدی این مطلب را کامل توضیح داد. ایشان میگفت که یکی از نمایندهها مراجعه و به من اعلام کرد که یکی از مراجعین پکیج خودرویی را خریداری کرده است. (البته من معتقدم که خود خرید و فروش پکیج خودرو کار غلطی است و به نظرم این خطای وزارت صنعت و شرکتهای خودروساز بوده است) این فرد ۶ هزار خودرو را خریداری کرده بود و حدود ۵ هزار و ۳۰۰ دستگاه را تحویل گرفته بود. در همین زمان مدیرعامل سایپا عوض میشود و رئیس جدید هم این روش را قبول نمیکند. بنابراین نمایندهای به دلیل اینکه آقای احمدی در کمیسیون صنایع هستند به ایشان مراجعه میکند. این نماینده نیز از رئیس سایپا میخواهد تا خودروهای باقیمانده را آزاد کند و این کار انجام میشود. اما اینکه فرد مالک خودروها خود پولشویی کرده یا دارای اتهامات مالی است به شخص نماینده خیلی ارتباطی ندارد.
آقای توکلی در نامهای به کمیسیون حقوقی مجلس از دست داشتن این دو نماینده در خرید صدها کیلو طلا هم حرف زده و ...
تا آنجا که من اطلاع دارم این اتهام نیز بدین دلیل مطرح شده است که شخص خریدار ۶ هزار خودرو از این پول در بازار برای خریداری طلا و سکه استفاده کرده است. درنهایت این فرآیند در حال بررسی است. اما نفس این موضوع که چرا این دو نماینده را بازداشت کردند نیز جای سوال پیدا کرده است چراکه این پرونده از سه ماه پیش درحال پیگرد بوده است و این ابهام ایجاد میشود که چرا باید چهارشنبه دو نماینده بازداشت میشدند. البته نه اینکه غیرقانونی باشد بلکه کاملا هم قانونی بود. برخی تصور میکنند نمایندگان مجلس مصونیت قانونی دارند تا هر عملی را انجام دهند. این مصونیت اما از آن جهت است که هر نمایندهای در قبال سخنان خود مصونیت دارد برای نمونه اگرمن به رئیس قوه قضاییه ایرادی بگیرم حق ندارند مرا بازداشت کنند. بحثی که مطرح شد این بود که شاید نیازی به بازداشت نبود و اجازه میدادند تا شنبه ادامه کیفرخواست نیز بررسی شود و بعد حکم دادگاه اجرا میشد.
هیس! کسی حق انتقاد از سردار آزمون را ندارد
به گزارش وب سایت خبری پارسینه؛ سردار آزمون در ۲۹ بازی ملی توانست ۲۴ گل وارد دروازه حریفان کند و از این حیث حتی بالاتر از طارمی قرار دارد که در اروپا و لیگ پرتغال روزهای خوبی را پشت سر میگذارد. سردار اما همچنان برخی رفتارهای عجیب و به دور از ملی پوش بودنش را حفظ کرده و درواقع ترک عادت نکرده که موجب مرض است!
سردار آزمون چهره ویژه و درخشان تیم ملی در بازی با هنگکنگ بود. او از زمستان پارسال که به زنیت پیوست، روند رو به رشدی را آغاز کرده که خوشبختانه همچنان ادامه دارد و در مسابقات ملی هم دیده میشود. سردار موفق شد گل اول تیم ما به هنگکنگ را بزند؛ نخستین گل تیم ملی در پروژه بزرگ راهیابی به جامجهانی قطر که دو سال به طول خواهد انجامید. دست سردار بابت این گل درد نکند، اما اینکه او حتی بعد از چنین عملکردی آن هم مقابل آن حریف سطح پایین یک بار دیگر انگشتش را روی دماغش میگذارد و به منتقدان «هیس» نشان میدهد واقعا جای بحث دارد. سردار با چه کسی لج میکند؟ او کی قرار است از نظر حرفهای کمی رشد کند و خودش را بالا بکشد؟
آزمون در روسیه جامجهانی خوبی را پشت سر نگذاشت که قطعا بخشی از این موضوع به پست بازی او و تفکرات تدافعی کارلوس کیروش مربوط میشد، اما به هر حال او موفق نبود و طبیعی است که در چنین شرایطی مثل هر بازیکن دیگری در دنیا مورد انتقاد قرار بگیرد.
تاملی دوباره بر حاشیههای یک خودسوزی؛ پوپولیست نباشیم
تارنمای جامعه خبری تحلیلی الف در این گزارش آورده است: خبر تلخ بود و تکان دهنده؛ دختری ۲۹ ساله و مجرد، از اهالی قم، با دو مدرک دانشگاهی اما بیکار که سال گذشته برای تماشای یک مسابقه فوتبال به ورزشگاه رفته بود برای پیگیری حواشی این اتفاق در مقابل یکی از دادسراهای قضایی تهران خودسوزی کرد و در گذشت. اما واکنشها به این اتفاق بسیار تامل بر انگیز بود.
دسته اول هشتگ ها برایش ساختند و آن را دختر- آبی خواندند و دردش را راه نیافتن به ورزشگاه و آرزویش را تماشای از نزدیک مسابقه فوتبال معرفی کردند و میکنند. این طیف اصولا از زنان و شرایط تاریخی _اجتماعی آنان به مثابه ابزاری برای نیل به اغراض سیاسی خود استفاده میکنند و همچنان ورود به ورزشگاه را مطالبه جدی و نیاز اساسی جامعه زنان ایران معرفی و عنوان میکنند یا میخواهند اینگونه نشان دهند. شبکه ماهواره ای منوتو که از حامیان جدی پهلویها است و در آرزوی بازگشت دوران سلطنت در تونل زمان سیر میکند به همراه مسیح علینژاد و شانتاژهای رسانه ای منحصر به فردش از حامیان و راویان و حاملان این جریاناند و تمام حرفشان هم این است: دخترکی که خانه آمال و آرزوهایش رفتن به ورزشگاه و احیانا نداشتن حجاب بود در آتش این عشق و تبعیض سوخت.
دسته دوم برای او و حرکت اعتراضی اش رسالتی زینبی متصور شدند که در آتش بی عدالتی و در آرزوی عدالت سوخت تا با آتش وجودش اذهان تاریک را روشن کند و قلب های منجمد را گرم و حیات دیگری به جامعه اش ببخشد. اینها همان هاییاند که آنجا که توان انجام کاری برای آرمان و آرزوهایشان نداشتند اساطیر و چهره های اسطوره ای خلق می کنند. حال آنکه خودسوزیِ آرمان خواهانه پشتوانه محکم ایدئولوژیک می خواهد همان کاری که صاحبان این عقیده و آرمان از انجام آن عاجز اند پس دست به الهه سازی می زنند.
دسته سوم هم که به کل منکر جزئیات ماجرا شدند و برای مقابله با دو گروه دیگر سناریو سازی هم کردند. حال آنکه نتیجه عملشان حاصلی جز گرایش بیشتر عوام الناس به سمت دیدگاه دو گروه فوق الذکر نداشت.
اما به راستی چه میشود که یک دختر جوان به حدی از استیصال و درماندگی میرسد که آتش را به جان بخرد؟ آیا عصبانیت از شش ماه حبس غیر منصفانه برای یک شهروند عادی میتواند به تنهایی انگیزه چنین عملی باشد یا ناراحتی از راه نیافتن به ورزشگاه؟ این دلایل به قدری سست است که نمی شود آن را با جان شیرین معاوضه کرد. مگر ایدئولوژی استخوانداری در پس ذهن فرد ریشه دوانده باشد یا آرمانی به غایت زیبا یا فرازمینی در کار باشد؛ چه بسیارند آنهایی که به فعالیت مدنی و مبارزه سیاسی شهره اند اما برای اعتصاب غذا در زندان دست و پایشان می لرزد یا با اولین سیلی بازجو نام همه دوستان و همقطارانشان را افشا کرده اند حال چه رسد به یک طرفدار فوتبال و شهروند عادی و عاری از ایدئولوژی های انقلابی که بخواهد با انگیزه های فرازمینی و آرمانهای متعالی با آتش هم آغوش شود و چگونه مردن را آگاهانه انتخاب کند.
در ایران یک سلیبریتی هم نداریم / «عصر جدید» نماد تشویق نظام آموزشی ایران به خودنمایی بود
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز در گفت و گو با محمدحسین بدری آورده است: یکی از مسائلی که این روزها موجب شده تا بسیاری از شخصیتهای شناخته شده فضای مجازی و سلیبریتیها «تمایل به دیده شدن» داشته باشند، صرفنظر از استفادههای مالی و مادی، جنبههای معنوی و روانی ماجرای فضای مجازی است که در سالهای اخیر گریبان بخشهای متعدد جامعه (حتی کنشگران مذهبی) را گرفته است. از اختفای اختیاری گرفته تا حرفهای عجیب در حوزه مسائل دینی تا مرگ و خودکشی یک طرفدار فوتبال، همه و همه بخشی از رفتارهای این روزهای افرادی هستند که در فضای مجازی آنها را سلیبریتی میشمارند. اینکه چرا ما با استفاده از رسانه چنین مواجههای به عنوان چهره با مسائل مختلف داریم، سوالی است که از «محمدحسین بدری» مجری تلویزیونی، کارشناس حوزه رسانه و ارتباطات و استاد دانشگاه در همین حوزه پرسیدهایم.
* این روزها برخی سلیبریتیها در میان روزهای پرتنش مجازی اقدامات عجیبی انجام میدهند. ریشه رفتارها و کنشهای عجیب افراد شناخته شده که از آنها بیش از عوام الناس انتظار میرود چیست؟
من قصد ندارم درباره مصادیقی که احتمالا در رابطه با رویدادهای این روزها و فضای مجازی مطرح بوده است، سخن بگویم. ما در جهانی زندگی میکنیم که بهدلیل وجود شبکههای اجتماعی بسیار آسانتر از گذشته میتوانیم انواع مشابه رویدادهایی که در اطرافمان رخ میدهد یا مشابه شخصیتها و جایگاههای کشورمان را در کشورهای دیگر ببینیم. شما فرض کنید که سلیبریتیهای عرصه رسانه و مطبوعات و فرهنگ در جهان چگونه رفتار میکنند. کاری به جهان غرب ندارم، اما ببینید وزیر و وکیل و فعال سیاسی و مدنی و خبرنگار ما چگونه در فضای مجازی ظاهر میشود و آنها چطور؟
سردبیر روزنامه السفیر یا یک خبرنگار مشهور در قطر را پیدا کرده و صفحه اجتماعی او را در فضای مجازی ببینید. آنها جز درباره مسائل جاری آنهم با مقدار مشخص حرف نمیزنند. اما سلیبریتیهای ما عملا در فضاهای مختلف روزمره نویس شدهاند و از وقایع روتین زندگی خود نیز میگویند. سلیبریتیهای غربی و عربی و حتی ترکی حرف خود را در صفحه اجتماعی خویش میگذارد و لودهبازی و شیرینکاریها را در فضای خصوصی خود نگه میدارد.
فردی که رسانهای است، همه حیات و زندگی اجتماعی او نیز رسانهای است. اینگونه نیست که برحسب تصادف یا انتساب یا برخورد بهعنوان فعال رسانهای یا مجازی مطرح شده باشد.
* یعنی نوعی میل به خودنمایی در میان این «چهره» ها وجود دارد؟
بنده پیش از این نیز در روزنامه صبحنو صحبت کرده بودم که ما نشان دادیم ظرفیت توجه بیش از بیست نفر آدم را نداریم. اول در ارتباط با لغت «سلیبریتی» که زیاد استفاده کردیم این را باید بدانیم که ما در ایران از جنبه اصولی حتی یک «سلیبریتی» هم نداریم. سلیبریتی در دنیای امروز یک مجموعه قواعد رفتاری را باید رعایت کند که فوتبالیست و هنرمند و فعال مدنی و سیاسی ما و... هیچکدام از آنها را رعایت نمیکند.
یک فوتبالیست اروپایی شناخته شده در اروپا وقتی توپش به یک پسربچه میخورد حاضر میشود کارت زرد بگیرد ولی باز هم پیراهن امضا شده خود را حین بازی به او میدهد، ولی در ایران فوتبالیست مشهور ما با پلیس درگیر میشود یا هنرمندی فردی که میخواهد با او عکس بگیرد را هل میدهد. ما هیچکدام از قواعد رفتاری سلیبریتیها را در ایران نمیبینیم.
* ریشه این پدیده را چه میبینید؟
شهرتها در گذشته واقعی بودند. یعنی ناشی از رفتارها و تواناییهای واقعی افراد بودند. اما اکنون فرد با سطح مشخصی از شهرت وارد فضای مجازی میشود و فضای مجازی شهرت او را چند برابر میکند. عدهای هستند که تقریبا بیشتر شهرت خود را از فضای رسانهای و مجازی دارند. خرید دنبالکننده موهوم یا فالوور فیک و بازدید فیک نیز رایج است.
این بیماری زمانی به اوج میرسد که فرد برای دیده شدن به هرکاری دست میزند و چون فضا رقابتی است، همه سعی میکنند بیننده خود را با اقدامات عجیب حفظ کند. این مسئله در فضای رسانهای و مدنی مشکلات بسیار بیشتری را به همراه میآورد.
* یعنی چه اتفاقی میافتد؟
فرد برای کسب توجه مانند برادر حاتم طایی حاضر میشود در چاه زمزم ادرار کند. بسیاری از مصالح و منافع ملی ندیده گرفته میشود. آنقدر این رقابت جدی است که موردی از سلیبریتیهای سیاسی وجود دارد که صفحه او بهدلیل لایک بیش از حد توسط سرور اصلی اینستاگرام موقتا بسته بودند. او به این دلیل راهی بیمارستان شد و در آستانه سکته قرار داشت!
گرامیمقدم:طیف لاریجانی از اصلاحطلبان سوءاستفاده کردند/ ائتلاف با حامیان دولت ضربه سنگینی به اصلاحطلبان وارد کرد
وبسایت خبری تحلیلی نامه نیوز در گفتوگو با اسماعیل گرامیمقدم، فعال سیاسی، مطرح کرد: وضعیت انتخاباتی جبهه اصلاحات با تنشهایی که میان احزاب این جناح وجود دارد قدری مبهم بهنظر میرسد و در شرایطی که چندماهی بیشتر به انتخابات مجلس نمانده است، هنوز خط و مشی دقیق و روشنی از سوی این جناح دیده نمیشود. موضوعی که اسماعیل گرامیمقدم چندان آن را قبول ندارد و معتقد است که در حال حاضر جبهه اصلاحات به ائتلاف خوبی رسیده است و البته در این ائتلاف افراد غیراصلاحطلب جایی ندارند.
گرامیمقدم درباره شرایط جبهه اصلاحات در چندماه پیش از انتخابات مجلس به «نامهنیوز» گفت: «آییننامهها در شورای عالی سیاستگذاری تصویب شده است و اکنون این آییننامهها در مرحله اجرایی قرار دارند. در حال حاضر رابطهای شورا در ۳۰ استان کشور مشغول ساماندهی شورای سیاستگذاری هستند و ترکیب اعضای شورای با همکاری احزاب در حال نهاییشدن است و تا اوایل مهرماه شورای سیاستگذاری در تمام استانها تشکیل میشود و به صورت قانونی مجوز ائتلاف از وزارت کشور اخذ شده است و ۳۰ حزب داخل در ائتلاف برای پیروزی جبهه اصلاحات در انتخابات مشغول فعالیت هستند».
این فعال سیاسی درباره رویکرد لیستگرایی اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو اظهار کرد: «شورای سیاستگذاری در سالهای گذشته توانست نسبت به اقدامات اصلاحطلبان در دهه هشتاد توفیقات بیشتری را کسب کند؛ بهنحوی که دیدیم اصلاحطلبان توانستند در انتخاباتهای متعدد پیروز باشند و نظر مردم را به خود جلب کنند اما انتقادهایی هم به شورای سیاستگذاری وجود داشت از جمله درباره لیست امید. همواره ما در برابر این پرسش بودهایم که لیست امید تا چه حد توانست پاسخگوی خواستههای مردم و مشخصا رأیدهندگان باشد؟ اکنون برای برطرف کردن این نقیصه کارگروه پایش و ارزشیابی به شورای سیاستگذاران و سازمان ائتلاف اضافه شد. وظیفه این گارگروه بررسی عملکرد منتخبان بعد از انتخاب است. از سوی دیگر در این دوره به اندازه توانمان لیست میدهیم یعنی دیگر با هر جریانی ائتلاف نمیکنیم و لیست کیفی خواهد بود. مثلا اگر در تهران نتوانستیم ۳۰ نفر افرادی که حقیقتا به اندیشههای اصلاحطلبی باور دارند، در لیست بگنجانیم، الزاما لیست ۳۰ نفره نخواهیم داد. در مجموع تمام تلاشمان این است که لیستمان با کیفیت باشد».
گرامیمقدم در پاسخ به این پرسش که آیا بازهم شاهد خروج برخی از منتخبان از عنوان اصلاحطلبی بعد از انتخابات خواهیم بود یا خیر، گفت: «بدعت زشتی در سال ۹۴ گذاشته و آن خروج برخی از لیست امید بود که با سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان به پیروزی رسیده بودند؛ مشخصا آقایان کاظم جلالی و بهروز نعمتی بعد از آنکه وارد مجلس شدند به اصلاحطلبان پشت کردند و از سرمایه این جناح سوءاستفاده کردند یا حتی خود آقای لاریجانی هم که با حمایت اصلاحطلبان در قم به مجلس آمد بعد از تشکیل مجلس، حمایت اصلاحطلبان را نادیده گرفت. در حال حاضر ما سعی کردیم که شیوه ائتلاف خود را اصلاح کنیم و دریافتهایم که ائتلاف با حامیان دولت ضربه سنگینی به اصلاحطلبان وارد کرد. از اینرو بنا داریم تا به هویت اصلاحطلبی خود بازگردیم و صرفا با احزاب اصلاحطلبان ائتلاف شکل بگیرد تا علاوه بر آنکه سرمایه اجتماعی جبهه اصلاحات بازسازی شود، نیروهای با کیفیتی وارد مجلس شوند؛ نیروهایی که واقعا به اصلاحات و احقاق حقوق مردم باور داشته باشند» ...
این فعال سیاسی درباره احتمال حمایت مجدد خاتمی از لیست نهایی اصلاحطلبان گفت: «همه شخصیتهای اصلاحطلب به اندازه خودشان سرمایه اجتماعی را پای صندوقهای رأی میآورند و صدالبته آقای خاتمی سرآمد شخصیتهای مطرح اصلاحطلب است. بعد از حوادث سال ۸۸ سرمایه اجتماعی اصلاحات پراکنده شد و با تدبیر آقای خاتمی این سرمایه جمع شد. اکنون هم همانطور که ایشان حمایت خود را از شورای سیاستگذاری اعلام کردهاند برای بازگرداندن اعتماد عمومی از نیروهای اصلاحطلب حمایت میکنند».
دکتر علی میرموسوی: اصلاح طلبی امام حسین(ع) بر اخلاق مقاومت استوار بود/ فهم حقیقت حسین(ع) تنها برای کسانی به دست میآید که خود تعهد و خلاقیتی از سنخ او داشته باشند
شفقنا درگفت و گو با دکتر سیدعلی میرموسوی، عضو شورای علمی مرکز و دانشیار دانشکده علوم سیاسی، آورده است: در مورد عاشورا و فرهنگ مقاومت عنوان کرد: بی شک قیام امام حسین(ع) حادثه ای بزرگ در تاریخ اسلام است که درک درست از ماهیت این حرکت به سادگی به دست نمیآید و نیاز به دادههای بسیار دارد. دکتر علی میرموسوی عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم در تشریح این مساله میگوید: کسانی می توانند حسین(ع) را بشناسند، که مرام او را یافته و با او همراه شده باشند؛ در واقع حسینی که ما می شناسیم و امروز به نمایش می گذاریم با حقیقت حسین ابن علی(ع) قرن ها فاصله دارد. چون عموما کسانی که حسین(ع) را معرفی کرده اند نمی توانستند انسانهای متعهد و خلاقی باشند که با آینده روبرو میشوند.
او اصلاح طلبی امام حسین(ع) را بر اخلاق مقاومت استوار دانسته و معتقد است: امام حسین(ع) از عالی ترین سطح از اخلاق مقاومت برخوردار بود، از این رو در راه هدف خویش از شهادت هراسی نداشت نه این که در پی آن باشد.
در ارتباط با عاشورا و حرکت امام حسین(ع) با تفاسیر و برداشت های بسیار گوناگونی روبرو هستیم، علت این تنوع برداشتها چیست و آیا می توان در نهایت به یک برداشت جامع دست یافت؟
میرموسوی: این تکثر و چندگانگی بیشتر ریشه در نگرش و دغدغه های کسانی دارد که به روایت و تفسیرآن پرداخته اند. اخیرا دیدم یکی از تاریخ نگاران حوزوی به این امر خرده گرفته و تفسیرهای حماسی که در صد سال اخیر از این ماجرا صورت گرفته را مورد انتقاد قرار داده است. آشفتگی ورواج تحریف و خرافات در فهم و تفسیر عاشورا جای انتقاد دارد، ولی تکثر و چندگانگی در این روایت ها و تفاسیر به ویژه تفسیر حماسی آن، نه تنها جای شگفتی ندارد بلکه به دلایل مختلف قابل انتظارو موجه به نظر می رسد. نخست به دلیل این که واقعه عاشورا یک رویداد تاریخی است و همچون تمامی رویدادهای تاریخی در معرض تفسیر و تاویل است. دلیل دوم این که قداست و جنبهای اسطورهای این ماجرا، همچنین وجه هویت بخش و نمادین آن، ذخیره معنایی و ظرفیت تفسیر پذیری آن را افزایش داده و گوناگونی این تفاسیررا دامن می زند. درست مانند تشیع که در معرض برداشتها و تفسیرهای گوناگون است، عاشورا نیز به عنوان یکی از نمادهای هویت بخش شیعه در معرض تفاسیر مختلف قرار دارد. بنابراین انتظارمحدود شدن برداشت ها و تفسیرها از این واقعیت معقول به نظر نمی رسد، ولی می توان در راه تحریف زدایی و ارائه تفسیری بهتر و مستندتر کوشش کرد.
روش شناسی مناسب برای فهم حرکت امام حسین(ع) چیست و درک ماهیت و اهداف این حرکت با چه روشی بهتر انجام می شود؟ آیا می توان تنها به داده های تاریخی اکتفا کرد یا این که به فراتر از آن نیاز داریم؟
میرموسوی: حسین(ع) قهرمانی اسطورهای و به تعبیر استعاری، که دکتر شریعتی در مورد امام علی(ع) به کار برده است، حقیقتی بر گونه اساطیر است و تاریخ به ویژه تاریخ علمی از فهم چنین حقیقتی ناتوان است. هر چند برای فهم عاشورا استناد به داده های معتبر تاریخی لازم است و باید اسناد معتبر تاریخی مورد توجه قرار بگیرد، ولی فهم حقیقت آن تنها با داده های تاریخی به دست نمی آید. به بیان دیگر با توجه به این که دادههای تاریخی مربوط به عاشورا از نظر اعتبار یکسان نیستند، نخست باید به دادههای معتبر توجه کرد ولی این کافی نیست.
نظر شما