آیا برای باید خوشبخت شدن باید کتاب خواند؟ آیا اساسا کتابهایی که با عناوین فریبندهای همچون رمز و رازهای خوشبختی ویترین کتابفروشیها را اشغال کردهاند میتوانند خوانندگانشان را به سمت و سوی خوشبختی هدایت کنند؟ برکسی پوشیده نیست هیچ یک از این کتابهای چیزی در چنته ندارند چرا که خوشبختی چیزی نیست که همه آن را به یک شکل تجربه کنند و بتوان برای کسی نسخه پیچید. خوشبختی رمز ندارد که کسی بتواند آن را کشف کند و آن را در کتابی در اختیار دیگران بگذارد تا همه بتوانند با وارد کردن رمز، صندوق زندگی خود را باز کنند و بدبختیهای عمرشان را بیرون بریزند و به خوش بختی دست پیدا کنند.
برای خوشبختی باید چه کنیم؟
به تعبیر نیکلاس وایت، انسان برای خوشبخت شدن نیازمند «آگاهی» است. نویسنده کتاب «تاریخچه خوشبختی» در همین باره مینویسد، برای پروارندن مفهوم خوشبختی، بهتر است از آگاهی شروع کنیم. وی مینویسد: «گزارش ما از مفهوم خوشبختی باید توام با آگاهی باشد و باید نشان دهد که مفهوم خوشبختی را میتوان از دل این تکثر، با تضادهای بالقوهای که دارند، بازیافت.» منظور او از تضادها، انتخابهای متکثر آدمی است که در زندگی روزمره بارها در برابر آنها قرار میگیریم و مجبوریم یکی از خواستهها را فدای دیگر نیازها کنیم. از نظر او، انسان برای انتخاب یک مسیر و هدف، ناچار خواهد بود از خواستههای دیگرش چشم بپوشد. این یک واقعیت است که هریک از ما انسانها نیازها و تمناها و خواستهای متفاوت و اغلب متضادی داریم. برای مثال بسیاری از ما هم میخواهیم درس خوان باشیم و در عین حال میخواهیم تمام اوقاتمان را در پی خوشی و تفریح باشیم و از مرارت درس دور بمانیم. این نمونه روشنی از خواستهای متضاد ما در زندگی است. به بیانی دیگر زندگی ما مملو از به تعویق انداختنها و ترجیح یک چیز بر انتخابهای دیگر است.
فلاسفه چطور ما را در رسیدن به خوشبختی یاری میدهند؟
سوال بیجایی نیست اگر بپرسیم فیلسوفان چطور خواهند توانست، ما را به سوی خوشبختی راهنمایی کنند؟ پاسخی که نیکلاس وایت میدهد، چنین است: هر فیلسوفی که میخواهد بگوید خوشبختی چیست باید بتواند چنان گزارشی از خوشبختی بدست دهد که با وضع افراد، چنان که عملا هستند –یعنی هر فرد- تطابق داشته باشد. هر فردی که در برابر کثیری از اهداف و خواستهها قرار میگیرد. هر فیلسوفی باید بتواند به نحو قانع کنندهای توضیح بدهد که این شرایطی که میگویم ... شرایط دلخواهی برای خوشبختی است. چون شرایط خوشبختی هرچه باشد، بیتردید باد شرایطی باشد که هر کسی از صمیم دل آن را شرایط «خوب و مناسبی» بداند.
وایت در کتابش دیدگاه فلاسفه را عرضه میکند و توضیح میدهد چطور برخی فلاسفه دستیابی به یک آرمان کلی -بدون در نظر گرفتن جزئیات- مصداق خوشبختی میدانند و البته گروهی دیگر این ادعا را به چالش میکشند. در حقیقت در این کتاب خواننده به جستجوی معنای خوشبختی میرود. مخاطب از همان صفحات نخست کتاب متوجه این نکته مهم میگردد که درک درستی از چیستی خوشبختی ندارد. چیزی که اغلب ما، تمام زندگیمان را برای دست یافتن به آن صرف میکنیم و به امید رسیدن به خوشبختی –چیزی که دقیق نمیدانیم چیست و چطور میتوانیم آن را پیدا کنیم- پول خرج میکنیم و تمامی اهدافمان را برای به چنگ آوردن آن تعیین میکنیم؛ و احتمالا به همین دلیل است که وقتی به این چیزی موهوم دست پیدا نمیکنیم احساس خسران کرده و از زندگی دلسرد میشویم. اما این کتاب به خواننده خود نشان میدهد چقدر درک چیستی خوشبختی مهم است و میتواند در لذت بردن ما از زندگی روزانه مهم باشد.
کتاب «تاریخچه خوشبختی » نوشته نیکلاس وایت با ترجمه خشایار دیهیمی توسط نشر گمان در ۳۰۶ صفحه منتشر شده است. نویسنده این کتاب با مرور آراء فیلسوفان یونان باستان تا اکنون تلاش میکند نشان دهد هریک از فیلسوفان برجسته چه نگاهی به معنا و مفهوم خوشبختی دارند.
نظر شما