زندگانی او ،گویی با پاییز مالوف و در خنکنای همان خزانی به فرجام رسید که ۹۲ سال پیش از آن، قلم تقدیر اولین نگاهش را در صفحه هفتم مهرماه سال ۱۳۰۶ بر جهان گشود.
کودک غزال پای دیروز نخستین الفبای موسیقی را با شعلههای عشق به ادبیات غنی پارسی، زیر چتر پدری هنرمند آموخته و به اشارت مادر،راه فردا را در بیکرانه های آوای موسیقی ملی و فراز و فرود پرده های ناپیدای سحر انگیز ویولن جستجو کرد و سرانجام پس از سالها مستی و مستوری،به پیروی از مذهب رندان خرد ، گنج روان موسیقی را در سر منزل عنقای ادب پارسی به صدر مصبطه عشق نشاند و خود ساقی میخانه هنرگاهی شد که پیش از آن ، از صهبای صبا جام ها نوشیده و جرعه ها بر خاک افشانده بود.
نهال بینش او که با دستان پر مهر پدر از همان اوان کودکی در خاکدان شرافت ریشه های اصالت دوانده بود ،در ترنم آموزش های استادانه ابوالحسن صبا و در تراوش بارانهای بهار پر آوای موسیقی ملی ایران، بالنده و شکوفا،شاخسار خویش را بر پهندشت دلربای فرهنگ ملی ایران با آثاری نغز بگسترد تا بدانجا که پس از گذشته دهه ها هنوز همان طراوت دیرینه خود را به یادگار دارد.
آفرینشهای با شکوه همچون بیژن و منیژه در ۱۸ پارت که با زیبایی وصف ناپذیری، عظمت فرهنگ دیرنده پای ایران زمین را با ادبیات پرآوازه فارسی تلفیق و فرّ فرهمند موسیقی ملی را پیش چشم جهانیان بیاراست.
رنجهای عاشقانه او در مسیر تعالی موسیقی و بیمناکی جانسود از فرسودگی زودهنگام موسیقی ملی و فولکوریک که در طوفان کثرت بار تکرار، بیم فرسایش زودرس بر آن میرفت،او را بر آن داشت تا با پذیرش تحولاتی در عرصه موسیقی و آفرینش آثار جمعی و ارکستری به ویژه سمفونی های بدیع، جان تازه ای به حیات موسیقی ملی بخشد.
بدین سان آثاری چون سبکبال ، گفتگوی دل،فروغ عشق،سرود گل ،شوشتری و ... به همت او و مساعدت پیشکسوتان موسیقی بر دیبای فریبای موسیقی ملی نقش بست.آثاری که هر یک در نهاد خویش،جوهره فرهنگ ملی ایران را برای فرزندان فردا ها به یادگار نهاده است.
انتصاب او به رهبری ارکستر شماره یک اداره هنرهای زیبا،فرصتی بود تا دهلوی با اتکاء به تجارب ارزشمندی که در طول دوران دانش آموختگی با کسب فیض از محضر اساتید بزرگ موسیقی از جمله استاد حسین ناصحی؛ هایمو تویبر و نیز توماس کریستین داوید؛کسب کرده بود،به خلق هنرمندانه آثاری بپردازد که نیم قرن عبور زمان ،گردی بر آینه عمارت معمورش منشاند و رقص نورهای ظاهر فریب یغماگر،تلولوء تابانش را نکاهد.
شایستگی های هنرمندانه دهلوی او را منتخب ریاست هنرستان موسیقی ملی نمود تا در کنار تدریس رشته های هارمونی ایرانی،تلفیق شعر و موسیقی ،فرم موسیقی ایران و در بخش موسیقی فیلم با ساخت قطعاتی ماندگار در مستندهای گنجینه های گوهر،موج و مرجان و خارا،چشم اندازها و ...قابلیت های شگرف خویش را به منصه ظهور رساند.
پایه گذاری ارکستر مضرابی پایان تلاشهای مجدانه او در زمینه اجراهای جمعی بود که در سال ۷۲ با رهبری او به روی صحنه رفت و من روزی به دعوت هنرمند گرانقدر مسعود غریب زاده برای مشاهده تمرینشان به تالار وحدت رفتم اقای غریب زاده با ابتکار بسیار جالب و استفاده از دو خرک سنتور محدویت های ارکستری را مرتفع نموده بود و امروز از آن تاریخ بیش از ربع قرن گذشته و شکوه همیشه جاوید آن اجرا همچنان در خاطراتم باقیست.
دهلوی چهل سال تجربه خویش را در گنجینه ای مکتوب، با عنوان پیوند شعر و موسیقی آوازی ،به ساحت هنر تقدیم کرد.اثری که صداقت هنرمندانه او را در حفظ امانت تاریخی موسیقی ترسیم و آن را شایسته جایزه کتاب سال ۱۳۷۹ نمود.
از آن پس سکوت ،بلندترین آوایی بود که نواخت و خاموشی طولانی ترین مثنوی که نگاشت گویی آن همه نغمات دلنشین ،یکباره از پرده دستان سازش فرو ریخته و شهزاده خیال از کمند احساسش گریخته بود که جز خلوت راهی نمی جست و جز لبخند سخنی نمی گفت ، بدین سان بلندترین پارتیتور زندگانی را با سکوتهای پیاپی به رشته تحریر درآورد.
افتتاحیه جشنواره موسیقی فجر،ارکستر موسیقی ملی ایران به اجرای یکی از زیباترین آثار دهلوی پرداخت ، اجرای رسمی این اثر در حالی بر پرده نقش بست که جای خالی او درمیان سکوتهای متین چنگها و هلهله ی شورانگیز مضرابها،تالار وحدت را پر از شراره های عاشقانه او میکرد ، پیر فرزانه ای که در خلوت خیالش ،هیچ نقشی از گذشته نبود.
دهلوی در همان پاییزانی که پا به عرصه حیات نهادهبود،حصار تنگ دنیای دون را شکست تا به ابدیتی بپیوندد که موسیقی ماندگارش را پیش هنگام تر به لطف ادبیات عرفانی با سحر پنجههای هنرمندانه خویش نواخته بود.یادش گرامی باد.
به قلم : دکتر سعید نیاکوثری - آهنگساز و موسیقیدان
۶۱۱۳