مجید پورولیکلشتری از نویسندگان پرکار است. فصل خواب خرگوشها، آواز ابابیل، نهنگی بزرگتر از اقیانوس هند، ما از دو کوهه آمدیم، اینجا غریبیم، آوازهایی که باد برد، چلچلههای کاغذی، مورچهها مرده میخورند، انسان مهآلود، من پسر باد هستم، شعر ماندگار (زندگینامه داستانی مادر شهیدان افراسیابی) داستان بلند سقیفه و فرزندان قابیل از جمله آثار منتشر شده پورولیکلشتری به شمار میآیند.
اما تازهترین داستان او روایتی دیگر دارد؛ داستانی متفاوت از مدافعان حرم و جنگ سوریه.
عنوان کتاب از تهمت بزرگی که در فضای مجازی به رزمندگان ایران که در خاک سوریه در حال جنگ بودند، انتخاب شده است. برخی معاندان و جاهلان این رزمندگانِ دلیر و جان بر کف را به غلط «سربازان بشّار اسد» معرفی میکردند و سعی داشتند جوری القا کنند که اینها برای «خاک سوریه» و برای «ارتش بشّار اسد» میجنگند؛ در حالی که اگر کسی اندکی بصیرت داشته باشد، درمییابد که حضور در سوریه در حقیقت «دفاع از حریمِ جمهوری اسلامی» است. در این سالها مرزهای سیاسی تعریف قدیم خود را از دست دادهاند و یک رزمنده ایرانی میتواند شجاعانه در خاک سوریه لباس رزم بر تن کند و در صف اوّل بجنگد؛ در عین حال هنوز سرباز گوش به فرمان رهبری و جان فدای پرچم جمهوری اسلامی باشد. عنوان کتاب در اصل فریاد رزمندگان ایرانی در سوریه است که میگویند: «من سرباز بشّار نیستم»
خط اصلی داستان، ماجرای یک طلبه سنّتی اصفهانی است که سخت دنبال روایات و احادیث معصومان و نشر این روایات در میان جامعه است. او برای اخذ مدرک دکتری ادبیات عرب به لبنان سفر میکند و در بازگشت تقدیر و زمانه او را به سوریه میبرد و در مقابل یک سرباز داعشی و ۱۲ دختر سنّی قرار میدهد. این طلبه همسری دارد که سخت به او وابسته است. نیمی از داستان نامههایِ عاشقانه این زوج است. در داستان چند شخصیت فرعی دیگر نیز داریم که در پیشبُرد داستان نقش دارند. نظیر دایی صابر، احمدعدنان، جاسم و مصطفی. دایی صابر یک فرمانده جنگی و رزمنده دلیر ایرانی است که در خاک سوریه عاشقانه لباس رزم بر تن کرده و مدافع عظمت و شوکتِ جمهوری اسلامی است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
همهمه افتاد توی دخترها. همه به هم نگاه کردند. خانم مدیر نگران نگاهم کرد. معلوم بود حسابی غافلگیر شده و شاید ترسیده. همانجور که به دخترها نگاه میکردم، ادامه دادم «من آمدهام بگویم که اسماعیل شهید مدافع حرم نبود، امّا با تمام وجودش، تویِ تمام دقایقِ زندگیاش، مدافعِ حریم بود، و من تمامِ افتخارم همین است که همسرِ یک مدافع حریم هستم! مدافع حریم امامت! و دلم میخواهد خودم هم یک روزی بتوانم سربازِ مدافع حریم باشم»، از میان صف اوّل دختری دستش را بُرد بالا. نگاهش کردم. دختر ایستاد و گفت: «ببخشید خانم! سربازِ مدافع حرم چه فرقی با سرباز مدافع حریم دارد؟!» گفتم «حرم مقدّس و عزیز است. امّا تنها محدود به یک نقطه از کره زمین است. جایی به وسعتِ یک قبر. امّا حریمِ امامِ معصوم، تمام کره زمین و تمامِ دنیا را فرا گرفته است. وسعتِ تمام دریاها، تمامِ اقیانوسها و تمامِ خاکهای دنیا حریمِ امامِ معصوم است. شما دخترها هم میتوانید سرباز مدافع حریمِ امامت باشید. برای سربازِ حریم بودن نیازی نیست که حتماً مرد باشید، یا اسلحه و توپ و تانک داشته باشید. برای آنکه سرباز مدافع حریم باشید، فقط باید درباره دینتان و اعتقاداتتان مطالعه کنید و امامتان را، مخصوصاً امام زمانتان را، خوب بشناسید»
کتاب من سربازِ بشّار نیستم جدیدترین اثر مجید پورولی است که در ۱۵۲ صفحه و قطع رقعی به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار شده است.
نظر شما