به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا، تازگی و نوآوری در شعرهای امروزی، تلاش در خلق تصاویر و زبان، سبب شد تا شعر از حالت یکنواختی خارج شده و حیاتی دوباره بگیرد. شاعران معاصر با شخصیسازیِ عواطف، اصولِ قراردادی پیشینیان را پس میزنند تا کلام خویش را برجسته کنند. در این رهگذر، شاعران ایران زمین با توجه به موقعیتهای خاص فکری، فرهنگی و تحت تأثیر عوامل مختلف زندگی امروزین، در جست و جوی آفرینش معانی تازه بودهاند و در مسیر درک مخاطبان درنگهای عامدانه ایجاد کردهاند. در میان این شاعران می توان به رهی معیری اشاره کرد، شاعری بلندآوازه که غزلیات فاخر او هم از لحاظ مضمون و هم از لحاظ قالب، شورانگیز و قابل تحسین است. آشنایی معیری با موسیقی و دوستی با هنرمندان، رنگ و بویی خاص به سرودههایش دادهاست. اگرچه عشق در غزل رهی بیش از هر موضوعی مورد توجه قرار گرفته اما او به مضامین دیگری چون؛ بی نیازی و وارستگی، گله از روزگار، وطن پرستی، توصیف زیبایی ها و نکوداشت هنرمندان و دانشمندان نیز توجه کردهاست. پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا به مناسبت سالروز درگذشت محمدحسن معیری متخلص به «رهی» در این نوشتار سعی دارد تا با گواه گرفتن سرودههای رهی معیری، مضمون غزلهای این شاعر معاصر را بررسی کند.
گوناگونی غزلهای رهی معیری
شعر و موسیقی در ایران، همواره پیوندی جداناپذیر داشته است و این همبستگی در ایرانِ پیش از اسلام، آنچنان استوار و ناگسستنی بوده که گویا در آن دوران و دیار، شعر، به تنهایی و جدا از موسیقی، بازاری نداشته است. بعد از اسلام، به ویژه در دربار سـامانیان، شاعری توانا چون رودکی که با صدایی بسیار خوش و آراسـته به هنر نوازندگی، نشاط آفرین محفل امیران بخشنده و نژاده سامانی بود، نشانگر تداوم سنت پیش از اسلام است. در دربار ناصرالدین شـاه، عارف قزوینی تا حدودی از این دست به حساب می آمد و در روزگار معاصر رهی معیری، احیاگر پیوند شعر و موسیقی بوده است. دانستن و شناختن علمی موسیقی همراه با صدای خـوش و سـاز نـوازیِ قابل تحسین او، امتیازات ویژه رهی به شمار می آید. سرودها و ترانه های او از ماندگارترین آثار موسیقی ایران هستند. گرچه رهی در غزل، شاعری سنتی به شمار می آید اما نوآوری هایش به ویژه در اشعار طنز و ترانه ها و تصنیف های ماندگارش تعلق خاطر او را به کشور و روزگار خود نشان می دهد.
بس که بتان مُلک ری، بار فکنده بر دلم / عامل اقتصاد شد می رود و نمیرود پای به سوی منزلم
در این شعر بکاربردن واژهها و ترکیبهایی چون منزل، عامل اقتصاد و ... و تصویری که از آنها به مخاطب القا می کند نشان از تازگی شعر در دوران معاصر دارد. اگرچه غزلِ رهی چون غـزلِ دیـگر سخنسرایان پارسی بر محور عشق و شیدایی میچرخد امـا استادیش در پرداختن به موضوعات و مضامین گوناگون در غزل، غیرقابل انکار است. او بعد از عشق با ظرافت و نکته سنجیِ، غـزل را در عرضه مضامین دیگر بـه کار می گیرد و آن را گسترش می دهد.
محمدحسن رهی معیری، از غزلگویان سرآمد معاصر و هنرمندی پر احساس و نـکته سنج بوده که خوش رویی در رفتار و کلامش، او را محبوب دوستان و آشنایان کرده است. رهی که پیش از تولد، پدرش را از دست داده بود، در دامن مادری فرزانه پرورش یافت. او همواره قدردان زحمات مادر بود و کتاب ارزشمند «سایهی عمر» را به پاس فداکاری های مادر، بـه وی پیشکش کرده است. ناکامی در عشق، احساس قوی، حافظه غنی، تربیت و ادبش، او را به گونه ای ویژه، دوست داشتنی و شمع محافل شاعران کرده بود. محمدباقر نجف زاده بارفروش استاد ادبیات درباره خصوصیات رهی، می گوید: هزاران بیت از اشعار متقدمان و متأخران را از بر بود و حافظهای بسیار قوی داشت. فهیم، مجلس آرا، با کمال، مؤدب، مهربان، فداکار، مقید به وفای عهد و مرتب و بذله گو و ادب دوست و شاعر نواز بود.
رهی همچنان که در غزل، شایسته و پرآوازه بود، بلکه در سرودن طنزهای سیاسی، اجتماعی و تصنیفها و ترانههای پرمحتوا به جایگاهی برتر رسید. او یکی از نوازندههای چیرهدست و آشنا به دستگاههای موسیقی ایران بود و بنا به گفته دیگران صدایی بسیار خوش و دلنشین داشت. گوناگونی غزل رهی، یادآور غزل در مغرب زمین و بـه ویژه غزل فرانچسکو پترارک شاعر ایتالیایی است، این همانندی شاید دستاوردی بـاشد از آشـنایی رهی با ادبیات اروپا که آن را با لطایف ذهن و زبان خویش درآمیخته و طرحی نـو در غـزل افکنده است. در هر حال باید گفت رهی افزون بر عشق مضامین و موضوعاتی مانند؛ وطن سرایی، ناسازگاری بخت و به تصویر کشدن زیباییهای زندگی را با دقت بسیار بالا در غزلهای خود گنجانده و آنها را در نهایت سادگی بیان کرده است.
محتوا و مضمون غزل های رهی
رهی درد جامعه خود را لمس کرده و از افسردگان بی درد شکایت می کند.
وای از این افسردگان، فریاد اهل درد کو؟ ناله ی مـستانه ی دل هـای غم پرورد کو؟
در بـیابان جنون، سرگشته ام چـون گِردباد همرهی باید مرا، مجنون صحرا گرد کو؟
این غزل یکی از گویاترین غزلهایی است که حال درون رهی را بـه تصویر می کشد و تابلو نقاشی زندهای در برابر چـشم خواننده قرار می دهد. حفظ میثاق عشق از شاخصه های ارزشمندِ شعر رهی است که در ابیات زیر، مورد اشاره قرار داده که به آن حرمت می گذارد.
آن چه نایاب است در عالم، وفا و مهر ماست ورنـه او سنگیـن دلِ نامهربـانی بیش نیست
بهرهگیری فراوان از گل و انواع آن، آیینه، اشک، صبح، بهار، باده، آتش، شمع، پروانه و ... نمایشی از پاکی و زلالی رهی دارد و هنگام توصیف از سودای دل لطافت و نازکی روح او را بیان می کند.
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم، بهاری تازه بود در زمین با ماه و پروین، آسمانی داشتم
محمدرضا روزبه در مورد مضمون سازی رهی می گوید: ذهن رهی در سطح مضمون سازی اسـت و بـه مرحله تعمق در اشیا و کشف ماورای آنها نمی رسـد. این اسـت که واژههای بلورین و شفاف او، ترکیبات ظـریف و اشـرافی او و بافت نحوی دلنشین شعرش، همه و همه حیثیتی سطحی و معمولی دارند و گویی دست بـه دست هم دادهاند تا فضای غزل را هرچه سوزناک تر و اندوهگین تر کنند. وقتی می گوید: غم خانهای است وادی کون و مکان رهی آسودگی اگر طلبی، جای دیگر است…
رهی، شاعران و دیگر هنرمندان
در شعرهای رهی ارادت او به سعدی شیرازی بسیار مشهود است و این نشان می دهد که او از مشتاقان به سعی است. علی دشـتی در مقدمه «سـایهی عمر» می گوید: رهی از شیفتگان سعدی است، به حدی که پس از انتشار «نقشی از حافظ»، با همه احترام و ستایشی که به حافظ داشت، احساسی که می توان آن را نوعی رشک و غیرت نامید، در وی پدید آمد که چرا این نوشته درباره سعدی فراهم نگشته است؟ و در نتیجه بیش از سایر ستایشگران سعدی، با ابرام و الحاح به «قلمرو سعدی» روانه ام ساخت. دل عاشقِ رهی، با استاد شیرازی، همانندی و الفتی عمیق دارد، به گونه ای که بسیاری از غزل هایش رنگ و بوی غزل شیخ را دارد:
خیال انگیز و جان پرور، چو بویگل، سراپایی نداری غیر از این عیبی که می دانی که زیبایی
من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم که بر دیدارِ طاقت سوز خود، عاشقتر از مایی
تمامی این موارد گواه از آمیختگی حال و هوای رهی با سعدی شیراز و توجه ویژه به سخنسرای پیشین است. رهی همواره استقلال شیوه و نوآوری اندیشه و زبان خویش را محفوظ داشـته و همین عاملی بر محبوبیت او شده است. در دیگر کشورهای فارسی زبان به ویژه افغانستان نیز به او ارادت خاصی دارند. رهی معیری هرگز در حد یک مُقلد صِرف سعدی باقی نماند. مطالعات فراوان و اشراف رهی بر آثار و اشعار دیگر سخنسرایان پارسی، سبب شده تا او در نظر دیگران بسیار خاص باشد. ذوق و شور در غزل های رهی در یکجا آرام نگرفته و هر شـیوه چشمگیر او را خودآگاه به سمت طبع آزمایی کشانده و او به خوبی از عهده آن برآمده است.
عنایت رهی نسبت به حافظ نیز در جای جای سـروده هایش نمایان است. مستی و شوقش را از زیارت حرم و حریم خواجه شیراز، چنین ابراز می کند:
از حریم خواجه ی شیراز می آیـم، رهی پای تـا سر، مـستی و شورم، سرا پا آتشم
چون شبنمی که بر ورق گل چکد، رهی اشکی نثار خواجه ی شیراز کرده ایم
سرودن شعرهایی قابل قیاس با شعرهای صائب تبریزی بار دیگر نشان می دهد که رهی نسبت به شاعران با هر حال و هوایی ارادت خاصی دارد. در شعرهای رهی استحکام و انسجام بیشتری وجود دارد که گویی تلفیقی از هنر صائب و سعدی است. دشتی در خصوص تأثیرپذیری رهی از شاعران سبک هندی می گوید: مضمون آفرینی و دقت خیال و تشبیهات بدیع آنان را در قالب زبان فصیح شیخ ریخته است.
زندگی خوش تر بود در پرده ی وهم و خیال صبحِ روشن را صفای سایه ی مهتاب نیست
مردم چشمم فرومانده است در دریای اشک مور را پای رهایی از دلِ گرداب نیست
رهی و شاعران معاصران
رهی افزون بر سخنوران گذشته، از بزرگان سخن و هنر معاصر نیز به نیکی یاد می کند، چنانچه در پاسداشت شاعرانی همچون پژمان بختیاری می گوید:
آن نواساز نوآیین، چو شود نغمه سرای سرخوش از ناله ی مـستانه کند جان مرا
از شهریار، شاعر شیرین سخن آذربایجان، نیز، در سروده ای به نام شهریار یاد می کند که به آوردن بیت نخستین و پایانی آن بسنده می شود:
از بداندیشان نیندیشم که یار من تویی فارغم از دشمنان تا دوستدار من تویی
با تولای تو از دشمن نیندیشــد رهی بنده ی من شد فلک تا شهریار من تویی
مناظره و مکاتبههـای دوستانه و شاعرانه رهی با خلیل الله خلیلی، سخن سرای افغانستانی، از دیگر مضامین شعری او به شمار می رود.
نــوبهار هـزار خرمـن گل کلک چون نو بهار توست، رهی...
پیک مراد، نامه ی جان پرور تو را آورد و ریخت خرمن گل در کنار من
در این سروده، نه تنها محبت و ارادت رهی به خلیلی و دوستی صمیمانه آنها نمایانده شده بلکه رنج و درد و بیماری که جسم و روح رهی را آزرده و نومیدی او را در هنگام سرودن، نشان می دهد.
عنایت رهی به بزرگان ادب جهان از جمله الکساندر پوشکین شاعر و نویسنده روسی، در سرودهای به همین نام، ابراز شده است:
ای پوشکین درود فرستم تو را، درود وز اهل دل پیام رسانم، تو را پیام
جاذبههای برخی از آثار خارجی، رهی را بر آن داشته که با الهام گیری، تـرجمه منظوم یا اقتباس از آن، هنر آفرینی کند. ترجمه از اشعار هندی و دلدادگانِ رهی که اقـتباس از تـرانه هـای بیلیتیس شاعر یونانی است، نمونه های زیبایی از این دست، محسوب می شوند.
تصنیفها و ترانههای رهی، که با آهنگسازی اسطورههای موسیقی ایران همچون؛ مرتضی محجوبی، حبیبالله بـدیعی، عـلی تجویدی و ... با صدای محبوب ترین و خوش صداترین خوانندگان اصیل زمان به عالم موسیقی عرضه شدهاند، نام او را تا به امروز جاودانه کرده است.
بسیاری از سروده های رهی درباره وطن، مربوط به ۱۳۲۰ خورشیدی و به ویژه در ارتباط به وقایع آذربایجان و ختم قائله در ۱۳۲۵ خورشیدی است، ایـن سروده ها در همان سال در مجله تهران مصور، به چاپ رسیده اند.
منابع
۱- حاکمی، اسماعیل (۱۳۷۷) ادبیات معاصر ایران. چاپ اول. تهران: انتشارات اساطیر.
۲- (۱۳۸۶) ادبیات غنایی و انـواع شـعر غنایی. تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
۳- راستگو، سید محمد (۱۳۸۳) عرفان در غزل فارسی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
۴- زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۶۷) سیری در شعر فارسی. چاپ دوم. تهران: انتشارات نوین.
۵- روزبه، محمدرضا (۱۳۷۹) ادبـیات مـعاصر ایران (شـعر). تهران: انتشارات روزگار.
۶- (۱۳۷۳) سیر تحول غزل فارسی از مشروطیت تا انقلاب. تهران: انتشارات روزبه.
۷- صبور، داریوش (۱۳۵۵) آفاق غـزل فارسی. تهران: پدیده.
۸- (۱۳۷۸) بر کران بی کران. تهران: سخن.
۹- معیری، رهـی (۱۳۵۱) سـایهی عـمر. چاپ چهارم. تهران: موسسه انتشارات امیرکبیر.
۱۰- نجف زاده ی بارفروش، محمد باقر (۱۳۷۶) زندگی و طنز رهی مـعیر. ، تـهران: انتشارات سوره. - طرح داستانی"خسرو و شیرین" و" لیلی و مجنون " نظامی گنجوی با تأکید بـر روایـت شـرقی
نظر شما