کتاب کسی هست ناخنم را بگیرد؟ متشکل از ۱۹ داستان کوتاه نوشته اکرم زیبایی (متولد ۱۳۵۴) است که پیش از این نیز سابقه نویسندگی با ترجمه کتاب در جستجوی داماد بههمراه سه داستان کوتاه دیگر را نیز دارد. در داستان کسی هست ناخنم را بگیرد؟ (داستانی که عنوان آن بر کتاب نیز نشسته است) خواننده با زنی سالمند همراه می شود که سکته کرده و در خانه خود تنها زندگی میکند و منتظر پسر و عروس و نوههایش است، به سختی امورات خود را میگذراند و سعی میکند محتاج کسی نباشد اما برای گرفتن ناخنهایش به کمک نیاز دارد که آنهم از او دریغ میشود.
اما فضای همه داستان ها زنانه و شهری نیست و در اولین داستان از این مجموعه به نام توله جن فضای روستایی را توصیف می کند که در آن نوزادی در طویله یکی از اهالی پیدا شده و داستان توسط معلم روستا روایت میشود و فضایی شبیه بعضی داستانهای غلامحسین ساعدی (۱۳۱۴ تا ۱۳۶۴) را به یاد میآورد که در ژانر رئالیست جادویی نوشته شدهاند.
داستان دیگر به نام بیم بابا در مورد زنی میانسال است که با دختر ۳۵ ساله و عقبمانده ذهنی خود در تهران زندگی میکند و نویسنده در آن سختیهای این زندگی بدون همسر را برای مخاطب رویایت میکند. داستان دیگری از این مجموعه به نام آقای موش، آقای داماد داستانی نسبتا متفاوت از دفاع مقدس را روایت میکند؛ آنجا که شوخیهای چند رزمنده با هم باعث میشود به ناگاه یک موش ناخواسته آتش بگیرد، به سمت انبار مهمات برود و در آنجا انفجاری را سبب شود که آتشزننده موش نیز در موج آن گرفتار شود. داستان دیگری از این مجموعه عروس شماره دو روایتی از یک دختر دمبخت به دست میدهد که روز عروسی برای عمل آپاندیس بستری می شود و از قضا در یک اتاق با همسر اول داماد است و هر دو زنها از این موضوع خبر ندارند تا وقت ملاقات که همسر چندینساله اولی و تازهداماد دومی به دیدن عروس بستریشده میآید.
مجموعه داستان کسی هست ناخنم را بگیرد؟ از این جهت که فضاهای متفاوتی را از زبان قهرمانان گوناگون و نه فقط زنان روایت میکند و از جهت دید نسبتا تازه نویسنده در بعضی داستانها مانند آقای موش، آقای داماد یا ایجاد فضاهای دراماتیک در بعضی داستانها مانند عروس شماره دو همچنین نثر بدون اشتباه و متناسب داستانها که نویسنده به فراخور از زبان شکسته استفاده کرده، میتواند نویدبخش حضور نویسنده زنی باشد که هر چند تازهکار است (دستکم بر اساس اطلاعاتی که از وی در سامانه کتابخانه ملی در دست است) مانند بسیاری دیگر نویسندههای زن خود را به فضاهای خاص محدود نکرده و با سرک کشیدن به گوشههای مختلف اجتماعی و فضاهای مختلف روایتی روان و اصیل از خود را در فضای ادبی امروز ایران معرفی میکند.
در بخشی از داستان کسی هست ناخنم را بگیرد؟ میخوانیم: «تو که غریبه نیستی دخترم. مگه حقوق اون خدابیامرز چقد هست؟ نصفش میره واسه قسط خرید این خونه. خونه نگو غربیل بگو... بقیهاش هم خرج دوا و دکتر و خورد و خوراکه..ماهی یه بار هم که اون خانمه میاد برای نظافت، زورکی جورش میکنم. اگه سالم بودم، شاید میرفتم. اونطوری حداقل سربارشون که نمیشدم هیچ، به نوههام میرسیدم. به کار خونه میرسیدم. اون دوتا هم با خیال راحت دل میدادن به کار مغازه. تازه حقوقم هم میشد کمک خرجشون» (ص. ۸۵)
مادرها و مادربزرگهایی شبیه من
مجموعه داستان مادرها و مادربزرگهایی شبیه من نوشته مریمالسادات میرحسینی (متولد ۱۳۶۳) است که پیش از این کتاب شعر گنجینه خلقت از وی منتشر شده است. این مجموعه داستان متشکل از ۱۰ داستان کوتاه در قطع جیبی و ۱۲۲ صفحه است.
میرحسینی در اولین داستان از این مجموعه به نام تله موش به سراغ دختری (اشرف) می رود که در نوجوانی پدرش (آقاجان) را از دست داده، ازدواج کرده و به تهران آمده است اما شوهرش قمارباز است و بعد از سختی های بسیار مجبور می شوند به شمال مهاجرت کنند ولی آنجا هم دوست و آشناهای منحرف شوهرش دست از سرش برنمیدارند و او چون موشی که در تله گرفتار شده، در نهایت او خودکشی میکند. داستان دیگر این مجموعه به نام مرثیههای قمری فضای خانهای را با دو دختر (سلما و حانیه) روایت میکند که پدرشان برای مقابله با دشمن خانه را ترک کرده و از طرف دیگر آنها نیز در محاصره دشمن هستند و با همه مراقبتهایی که میکنند در نهایت دختر بزرگ تر (حانیه) توسط دشمن کشته میشود.
خواننده در داستان مادرها و مادربزرگ هایی شبیه من با زنی همراه میشود که ازدواج کرده اما همسرش به او بیتوجه است و ساعتهایش برای او از هر چیزی مهم تر هستند، آنها در خانهای اجدادی زندگی میکنند که یک ساعت بزرگ عقربهدار در آن هر لحظه گذشت زمان را یادآوری میکند و این برای زن زجرآور است. در داستان سفید، قرمز، سفید نیز سرگذشت زنی را میخوانیم که در شب عروسی اش مادربزرگش به دلیل تصادف در میان ماشینهای عروسی زخمی شده و همسرش به خرید خانه مادربزرگ و تبدیل آن به آپارتمانهای امروزی اصرار دارد.
در این مجموعه داستان هم با فضاهای زنانهتری روبرو هستیم طوری که شخصیت اول بیشتر داستانها زن و راوی یا دانای کل یا او هم زن است. از طرف دیگر شیوه شخصیتپردازی نویسنده بیش از آنکه با استفاده از رفتارهای شخصیتها باشد با بیان خود او شکل می گیرد مثل اینجا:
- یا خدا! معلومه از کادوی امسالت بیزاری.
با صدای بلند الکی میخندم، طوری که همه زورکی بودنش را میفهمند. (ص. ۴۸)
یا اینجا: شیما دندان قروچهای می کرد و دعوای ساختگیشان با پرتاب کوسنها شروع می شد. (ص. ۱۰۷)
یا اینجا که حتی نثر از فضای نثر داستانی دور شده است: بعضی از زنها دوست داشتند به قصه هایشان بُعد ترسناک و خیالی بدهند. بیشتر این زن ها کسانی بودند که از نزدیک شدن به این زن تازهوارد چهلکیلویی میترسیدند. (ص. ۱۱۵) با وجود این، بعضی داستان های مجموعه یادشده مانند داستان جیغ بیپدر جرقهای از یک داستان کوتاه با فضای واقعی و توصیفهای درونی دختری است که گرفتار پدری بیاطلاع از روحیات دخترانه و تا حدی مستبد و مادری ناآگاه و ناهمراه شده است.
در بخشی از این کتاب در داستان مادر و مادربزرگهایی شبیه من می خوانیم: «او» نام مناسبی است برای مردهایی که رفتهرفته، ذرهذره فراموش می شوند. گاهی فکر میکنم بهترین نام برای صداکردنش باشد. بعد از این همه مدت، بعضی شب ها سعی میکنم نامش را به خاطر بیاورم، اما به جز «او» هیچ نام دیگری را به یاد نمیآورم. خانه که باشد حداقل قیافهاش جلو چشمانم و صدایش توی گوشهایم وول میخورد. اما وقتی خانه نیست، هر چه فکر میکنم نمی توانم قیافه و صدایش را به خاطر بیاورم. نه! دیگر نمی توانم هیچ چیز مرد زندگیام را به خاطر بیاورم. ( ص. ۳۷)
کتاب های کسی هست ناخن مرا بگیرد؟ نوشته اکرم زیبایی در ۱۳۳ صفحه و مادر و مادربزرگ هایی شبیه من نوشته مریمالسادات میرحسینی در ۱۲۲ صفحه هر دو به همت انتشارات نیستان و در شمارگان ۳۰۰ نسخه اخیرا راهی بازار نشر شدهاند.
نظر شما