جواد طوسی پس از نمایش نسخه مرمت شده فیلم سینمایی «گوزنها» ساخته مسعود کیمیایی در نشست نقد و بررسی این فیلم، گفت: زمانی که این فیلم در سومین دوره جشنواره جهانی تهران به نمایش درآمد من نوجوان بودم و به دلیل علاقهای که به تماشای آن داشتم مجبور شدم بلیت جشنواره را از بازار سیاه و با قیمت بسیار گزاف تهیه کنم.
وی گفت: سرانجام موفق شدم همراه با سایر تماشاگران هیجانزدهی آن سالها گوزنها را در سینما پارامونت سابق (فلسطین) ببینم. نمایشی که در پایان به استقبال عجیب و خاطرهانگیز مخاطبان منجر شد و آنها فرامرز قریبیان را روی دست بلند کرده و تا میدان کاخ (فلسطین فعلی) مشایعت کردند.
طوسی سپس مسعود کیمیایی را «فیلمسازی با یک عقبه درخشان» توصیف کرد که به گفته او بعضیها معتقدند در سالهای بعد از انقلاب برای این کارگردان قدیمی اتفاقهای دیگری رقم خورده است: باید دید چنین نکتهای به فردیت خود فیلمساز برمیگردد یا این که عواملِ ناشی از تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ناگزیر او را در نقطهای آسیبپذیر قرار داده است.
وی در ادامه صحبتهای خود با اشاره به «برخی مشخصههای اصلی گوزنها» به عنوان «عامل موفقیت این فیلم» گفت: در چنین شرایطی فیلم «گوزنها» علیرغم تمام مخالفخوانیها و ریزش مخاطبانِ حالا میتوان گفت کلاسیکِ مسعود کیمیایی، در رایگیری اخیر مجله فیلم (برای انتخاب بهترین فیلم عمر منتقدان) به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران انتخاب شد که خود، نشاندهنده اهمیت این فیلم به حساب میآید.
این منتقد سینما «تعمیم پیدا کردن یک پل ارتباطی موفقیتآمیز میان مخاطب عام و روشنفکر زمانه، آنهم در دوران فترت» را «یکی دیگر از دلایل موفقیت این فیلم تاثیرگذار» دانست و افزود: به طور حتم این فیلم در زمان تولید، منطق روایی، تاریخی و اجتماعی خودش را داشته و به تعبیری دیگر، از یک نگاه آرمانی به جامعهای دور افتاده از خط عدالت اجتماعی برخوردار بوده است.
وی سپس با اشاره به «تعادل میان فرم، محتوا، ساختار و وجوه مضمونی» در گوزنها گفت: این فیلم حوزه رفاقت را نشانه گرفته و خود را به یک پیشنهاد اجتماعی تبدیل میکند. بده بستانی که بین دو آدم قدیمی از یک محله سنتی صورت میگیرد و در آن، آدمی از انتهای یک کوچهی بنبست به دیدار شخصیت مضمحل و از هم پاشیدهای میرود که دیگر هیچ فضیلتی برای او باقی نمانده است.
طوسی گفت: به نظر میرسد این آدمها نیاز مبرمی به همدیگر دارند تا کامل شوند. در حقیقت اگر ساحت فردیِ قدرت (با بازی فرامرز قریبیان) را به نگاه تئوریک و روشنفکرانهای از جنس نگاه کیمیایی که خیلی متفرعنانه و اتیکتشده نیست مرتبط بدانیم و از سوی دیگر سید (با بازی بهروز وثوقی) را وجه عملگرای این داستان به حساب آوریم، احساس میشود آنها با هم بدهبستانی دارند که در آغوش گرفتنشان آن را پوشش میدهد.
وی سپس نکته اصلی فیلم را رخ به رخ شدن و رخصتی برای ورود به یک خلوت دوستانه توصیف کرد و افزود: قرار نیست کس دیگری وارد این خلوت شود. خلوتی که به صورت مرحله به مرحله، کامل و تصحیح شدن آدمهای داستان را به نمایش میگذارد؛ و این تشخص حتی در جنس دیالوگنویسی آنها نیز دیده میشود.
طوسی در بخش دیگری از صحبتهای خود فیلم گوزنها را جنس متفاوتی از واقعگراییِ آمیخته به مستندگرایی دانست و افزود: نوع مستندگرایی موجود در این فیلم با شیوههای متداول در زبان مستند همخوانی ندارد و حتی گاهی این جنس مستند، از نوستالژی و نوعی شیوهی همسرایی در کلام برخوردار میشود که یکی از اصلیترین جذابیتهای آن نیز به شمار میآید.
این منتقد سینما بخشی از موفقیت مسعود کیمیایی در فیلمهای قابل اعتنای خود را ناشی از یک حضورِ به گفته او تجمعیافته دانست و افزود: این فیلمساز با خواستگاه اجتماعی و عقبه و پیشینهای که داشته، در مقاطعی تلاش کرده از عامهگریهایی نظیر بازارچهی نواب و کوچهی میزمحمود وزیر و خیابان ری فاصله بگیرد و با وجود این که با طیفی از روشنفکران زمانه خودش نظیر احمدرضا احمدی، محمدعلی سپانلو و باقر پرهام بُر خورده اما خواستگاه طبقاتی خود را حفظ کرده است. در چنین شرایطی هر جا به این محیط و آدمهای درون آن ریشهدارتر نزدیک شده، محصول کار او بیشتر جواب داده و توانسته نقطهی تکامل یافتهتری را در میان تصویر و کلام به بیننده ارائه دهد.
وی گفت: هر جا وجه انتزاعیِ فیلمهای کیمیایی غالب شده و کارهای او از ساحت واقعگرایانه و رئالیستی خود فاصله گرفته، فیلمهای ناموفقی نظیر تجارت، رییس یا مرسدس تولید شدهاند که شاید بتوان گفت از کمترین شباهتی با دنیا و حوزهی شناخت این فیلمساز برخوردارند.
طوسی سپس این نکتهها را نقاط آسیبپذیر سینمای کیمیایی دانست و افزود: بخشی از این نکتهها به هوشمندی و زمانهشناسی او برمیگردد و بخشی دیگر شامل شرایطی است که بر او تحمیل شده و میشود. شرایطی که البته این فیلمساز را از سینمای مورد علاقهی خود دور کرده است.
در ادامه این نشست نقد و بررسی، نیما عباسپور منتقد سینما نیز با اشاره به نوع مستندگرایی مسعود کیمیایی در فیلمهایش گفت: این روش باعث میشود فیلمهای این فیلمساز به یک سند تصویری از دوران خود تبدیل شود. دورانی که داستان فیلمها در آن میگذرد و امروز به آنها میتوان استناد کرد.
وی گفت: این ویژگی در برخی فیلمهای بعد از انقلاب این فیلمساز هم دیده میشود. به عنوان مثال در بخشهای آغازین خط قرمز با تصویرهای مستندی روبهرو هستیم که مسعود کیمیایی و باربد طاهری از تظاهرات منجر به وقوع انقلاب گرفتهاند.
عباسپور سپس با اشاره به علاقه کیمیایی به جذب مخاطب از طریق ارزشهای سینمایی، گفت: البته هیچ فیلمسازی در دنیا وجود ندارد که همه فیلمهایش خوب و موفق باشد. اما نکته اینجاست که از جایی به بعد، مخاطب خاص و پر و پا قرص فیلمهای این فیلمساز نیز تغییر کرد و همین باعث شد اغلب فیلمهای او از تجارت به بعد سیر نزولی را طی کند. مخاطبانی که در حال حاضر دیگر به آیینِ سینما رفتن به عنوان یک عمل فرهنگی اعتقادی ندارند و فقط به سینما میروند که بخندند و کمی سرگرم شوند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: مرد تحت تعقیبی به نام قدرت، پس از سرقت مسلحانه از بانک، خود را به دوستش سید رسول میرساند. سید مردی معتاد است و دوست دخترش فاطمه بازیگر تماشاخانه است. سید که مردی زبون است، با کمک معنوی قدرت به خودش میآید… ابتدا در مقابل مزاحم فاطمه و سپس صاحب خانه میایستد و سپس مواد فروشی که او را به اعتیاد کشانده از پا درمیآورد. پلیس رد قدرت را در خانه سید مییابد و هر دو به دست پلیس کشته میشوند..
در این فیلم هنرمندانی چون نصرت پرتوی، فرامرز قریبیان، پرویز فنیزاده، عنایتالله بخشی، پروین سلیمانی، محبوبه بیات، سعید پیردوست، جهانگیر فروهر و نعمتالله گرجی ایفای نقش کردهاند.
نظر شما