«هرمز» و آرزوی دیرین صلح پایدار

تهران - ایرنا - ایده «پویش صلح هرمز» که توسط رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح شد، حکایت از گم شده دیرینی دارد که طی پنج قرن گذشته، زمینه‌ساز حضور نظامیان استعمارگر در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان شده است. در این یادداشت مروری داریم بر این حضور و تاثیرات آن.

«پویش صلح هرمز» ایده جمهوری اسلامی ایران برای تحقق صلح پایدار در خلیج فارس در مهرماه سال جاری توسط رئیس جمهور، حسن روحانی، در مجمع عمومی سالیانه سازمان ملل متحد مطرح شد. مطابق با پویش صلح هرمز، هشت کشور منطقه در همکاری و تعامل با یکدیگر و به دور از دخالت قدرت‌های بیگانه، برای استقرار صلح، آرامش و امنیت در محدوده خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان تلاش خواهند کرد.

مهمترین نکته ای که در این ایده مورد توجه قرار دارد، حذف دخالت بیگانگان در استقرار صلح در این منطقه است. در حالی که بیش از پنج سده است آب‌های نیلگون خلیج فارس همواره شاهد حضور نیروهای نظامی کشورهایی جز همسایگان خود بوده است و همواره در طول این ۵۰۰ سال در تمامی جنگ‌ها و درگیری‌های منطقه شاهد حضور فعال این نیروهای بیگانه بوده‌اند. به بهانه برگزاری همایش «ابتکار صلح هرمز» در ۲۱ آذرماه که به همت موسسه ابرار معاصر تهران برگزار خواهد شد، مروری بر سابقه طولانی حضور نظامی بیگانگان در منطقه هرمز خواهیم داشت.

ورود استعمار به خلیج فارس

تنگه هرمز و خلیج فارس از زمان اولین تمدن‌های منطقه همواره شاهد حضور بیگانگانی بوده است که برای تجارت در این آب راه بین المللی در رفت و آمد بوده‌اند. اما ماجرای حضور نظامیان بیگانه در این منطقه آبی به طور رسمی از سال ۸۸۶ هجری شمسی (۹۱۳ ه. ق/۱۵۰۷ م) آغاز شده است. در این سال و پس از مدتی تنازع‌های پراکنده میان کشتی های پرتقالی با صیادان ایرانی، سرانجام کشتی‌های نظامی پرتقال جزیره هرمز را به محاصره خودشان درآوردند.

پیروزی نظامی نیروهای استعمارگر پرتقالی در نبرد هرمز را می‌توان به عنوان یک نقطه عطف مهم در حضور نظامی بیگانگان در خلیج فارس دانست، اما ریشه و علت این تحول مهم تاریخی را باید در جایی دیگر جست. اروپا از حوالی قرن سیزدهم میلادی، تحرکاتی علمی، فرهنگی و اجتماعی را آغاز کرد که بعدها در تاریخ با نام رنسانس مشهور شد. این تحرکات زمینه‌ساز تحول جوامع اروپایی از قرون تاریک و سرد وسطا به عصر روشنگری گردید و باعث رشد و شکوفایی علمی و اجتماعی کشورهای آن منطقه شد.

یکی از مهمترین مظاهر پیشرفت قدرت‌های اروپایی، توسعه و توانمندی در صنعت دریانوردی بود که این اجازه را به آن‌ها داد تا برای خلاصی از راه‌های زمینیِ غیرایمن و پرریسکِ تجارت با آسیا، به تلاشی ماجراجویانه و متهورانه برای کشف راه‌های جدید دریایی دست بزنند. حاصل این اراده محکم و رشد تکنولوژی، یافتن دماغه امیدنیک در جنوب آفریقا و گذر پرماجرا از طوفان‌های هولناک آن منطقه و در نهایت رسیدن به اقیانوس هند بود. این موفقیت بزرگ دریایی، همچون گشایشی معجزه‌گونه برای کشورهای اروپایی که برای حفظ رشد و توسعه علمی و اجتماعی خود، نیاز به استعمار سرزمین‌های دیگر داشتند، بود.

اولین اروپاییانی که این مسیر جدید دریایی را پیمودند، پرتقالی‌ها بودند و مردم ساکن در سواحل خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان برای اولین بار حضور کشتی‌هایی اروپایی در منطقه خود مشاهده کردند. حضوری که هر چند با بهانه تجارت بود، اما از همان ابتدا با تجاوز و تخریب همراه شد و بندرهایی مانند مسقط در کشور عمان، از همان ابتدا همواره مورد هجوم این بیگانگان تازه وارد قرار داشت.

خلیج فارس آن زمان نفت نداشت، اما مرکز تجارت مروارید و ابریشم بود که در دنیای پنج قرن پیش ارزشی کمتر از نفت امروزی نداشتند. علاوه بر آن موقعیت سوق الجیشی این آبراه، امتیازی منحصر به فرد برای تبدیل شدن به شاهراهی تجاری برای تجاری که با کشورها و مناطق ایران، چین، هند و شبه جزیره عربستان در ارتباط بودند، داشت. در آن زمان منطقه خلیج‌فارس علاوه بر ابریشم و مروارید، مرکز تجارت ادویه، سنگ‌های قیمتی، پارچه‌های زربافت و عاج فیل نیز بود.

همین امتیازات وسوسه انگیز، عزم اروپاییان را از بدو ورود به منطقه برای استقرار نظامی محکم ساخت و دولت پرتقال توانست با سوء استفاده از ضعف قدرت مرکزی ایران در زمانه ای که به تازگی صفویان بر حکومت های ملوک الطوایفی ایران غلبه کرده و از سوی دیگر درگیر جنگی پردامنه با عثمانی‌ها بودند، رسما جزیره هرمز را جزو متعلقات کشور پرتقال اعلام کنند و علاوه بر احداث قلعه‌ای نظامی در جزیره هرمز، مناطق بحرین، صحار، مسقط و خوریات را هم تصرف کنند.

از آن پس کشورهای منطقه با پدیده جدید، حضور بیگانه، در نزاع‌های قدرت داخلی و بین دول خود مواجه می‌شوند. البته به تدریج علاوه بر پرتقال سایر کشورهای اروپایی که به لطف پیشرفت علمی و تکنولوژیک خودشان روز به روز تفوق نظامی و اقتصادی بیشتری هم پیدا می‌کردند، به تدریج به سمت خلیج فارس کشیده شدند. چندان عجیب نبود که پرتقالی‌ها روزی ایران را به اقدام جنگی علیه عثمانی تشویق می‌کردند و روزی دیگر با تصرف بصره، عثمانی را به حمله به مرزهای ایران حریص می‌ساختند.

دولت‌ها و سلسله‌های زیادی در طول این پنج قرن در سرزمین‌های حاشیه‌ای خلیج فارس آمده‌اند و رفته‌اند، اما عنصر حضور بیگانگان و تلاش آنها برای تعمیق اختلافات داخلی کشورها بوده است و تحریک همسایگان برای تهاجم به یکدیگر، همواره در طول این سال‌های دراز ثابت و پایدار ماند.

تلاش برای مقابله با حضور نظامی بیگانگان

حضور بیگانگان در منطقه همواره با مقاومت‌هایی از سوی مردم محلی یا حکومت‌های مستقر همراه بوده است. اما این مقاومت‌ها در اکثر مواقع به دلیل ضعف توانمندی‌های نظامی، انشقاق و اختلافات داخلی کشورها و البته دشمنی‌های همیشگی کشورهای منطقه با یکدیگر محکوم به شکست بود.

البته در این دوران طولانی مدت ۵۰۰ ساله، در سرزمین‌های حاشیه خلیج فارس حکامی دانا و مدبر هم بوده اند که در مقاطعی توانستند از برتری نظامی قدرت‌های اروپایی، به نفع کشورهای منطقه سود ببرند. یکی از درخشانترین این موارد به شاه عباس اول صفوی بر می‌گردد که توانست پس از آن که انگلیسی‌ها هند را مستعمره خود ساختند، با تحریک و تشویق کمپانی هند شرقی، شرایطی را فراهم آورد که با پشتیبانی لجستیک انگلیس، به تسلط ۱۲۰ ساله پرتقالی‌ها بر جزیره هرمز پایان دهد و آن‌ها را اخراج کند.

شاه عباس آن قدر هوش سیاسی داشت که بعد این اتحاد بزرگ با انگلیسی‌ها، میدان را برای حضور هلندی ها نیز فراهم آورد تا با ایجاد موازنه‌ای منفی میان قدرت‌های استعماری غربی و ایجاد رقابتی کاذب میان آن‌ها، مانع از نفوذ بیشتر انگلیس‌ها در ایران شود و اینگونه مصالح ملی کشور خود و منطقه را به پیش ببرد.

البته نباید از این نکته مهم غفلت کرد که شاه عباس تنها زمانی توانست با تدبیر سیاسی، میان ابرقدرت‌های سیاسی و نظامی زمانه خود اختلاف جدی ایجاد کند که اولا به ایجاد صلحی طولانی مدت میان دولت صفوی و خلافت عثمانی همت گمارد و علی رغم تمامی تفاوت‌های ایدئولوژیک و تضادهای منافع به آن پایبند و متعهد ماند، و دوما زمینه تقویت اقتصادی داخل کشور خود را خصوصا با گسترش شگرف صنعت تولید فرش و ابریشم، پایه‌گذاری کرد.

دخالت در امور داخلی کشورهای حوزه خلیج فارس

در طول ۵ قرن حضور نظامیان بیگانه در خلیج فارس، کشورهای متعددی اقدام به استقرار پایگاه های نظامی در منطقه کرده اند. البته این مسئله منافی با رقابت‌های میان این قدرت‌های غربی نبوده و در هر دوره برخی قدرت‌ها زمینه خروج قدرت دیگری را فراهم کرده‌اند. پرتقال، انگلیس، هلند، فرانسه، آلمان، روسیه (شوروی) و با پایان جنگ جهانی دوم، ایالات متحده آمریکا قدرت‌های بزرگی بوده اند که توانستند هر کدام برای دورانی طولانی در منطقه خلیج فارس حضور نظامی داشته باشند. در این میان انگلیس طولانی‌ترین استقرار نظامی را در منطقه داشته است و علی‌رغم تمام فراز و فرودهای تاریخ، هیچ گاه از اهمیت خلیج فارس که طی یک قرن اخیر، که با کشف نفت اهمیتی دو چندان نیز پیدا کرده بود، چشم پوشی نکرد.

در تمام این سال‌ها قدرت‌های غربی در منطقه پیرامون خلیج‌فارس اثراتی عمیق و جبران ناشدنی گذاشته‌اند. پایان بخشیدن به دوره پرشکوه خلافت در جهان اسلام که ارتباطی عمیق با باورهای دینی اکثریت مسلمانان اهل سنت منطقه داشت، تنها با مداخله اروپاییان ممکن شد. معاهده ننگین سایکس-پیکو، نه تنها آخرین خلافت مستقر در سرزمین‌های اسلامی را از میان برد، که با تقسیم دستوری اراضی تحت سلطه عثمانیان به کشورهایی متعدد، که بدون در نظر گرفتن مصالح محلی انجام شد، معضلات اجتماعی و سیاسی عمیقی را در اکثر کشورهای منطقه حاکم کرد که بحران تراژیک فلسطین، تنها یک نمونه از آن‌هاست.

بیگانگان همچنین در دورانی با تقسیم ایران به دو منطقه تحت نفوذ روسیه و انگلستان، تلاش برای تجزیه ایران را هم آغاز کرده بودند، که با بیداری ملت ایران پس از انقلاب مشروطه ناکام ماند. تمامی بندرهای حاشیه خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان در سینه خود خاطرات فراوانی از تجاوزها و تعدی‌های بیگانگانی دارند که در سول این پنج قرن یا با سلاح جنگی آبادانی آنها را تهدید کرده بودند، یا با دسیسه چینی زمینه برادرکشی را فراهم می ساختند. جنگ‌های پرخسارت ایران- عراق و عراق-کویت نمونه‌هایی از دسیسه چینی قدرت‌های مستقر در خلیج فارس برای دامن زدن به اختلافات کشورهای منطقه و تضعیف آن‌ها است.

صلح هرمز؛ فرصتی برای پایان تسلط بیگانگان

 در طول ۵۰۰ سال گذشته مردم و دولت های منطقه هرگز نتوانستند، خود را به طور کامل از مضرات و شرور حضور قدرت‌های استعماری در خلیج فارس رها کنند. قدرت‌های استعماری هم همواره با دخالت های نظامی یا دخالت‌های فتنه برانگیز خود در جهت تضعیف کشورهای منطقه و اختلاف افکنی میان آن‌ها گام برداشته‌اند.

اما امروز جمهوری اسلامی ایران که از روز استقرار خود، همواره سیاستی ضد مداخله استعمار را داشته است، با طرح ایده «صلح هرمز» فرصتی بزرگ برای برداشتن این گام بنیادین در منطقه فراهم کرده است.

ایجاد اتحاد و اتفاق میان هشت کشور منطقه برای کوتاه کردن دامنه نفوذ و دخالت قدرت‌های استعماری مستقر در خلیج فارس، کلید استقرار صلحی پایدار در منطقه‌ای است که قرن‌ها یا شاهد جنگ بوده است، یا هر لحظه تهدید آغاز جنگی جدید را درک کرده است.

حضور نظامیان بیگانه در منطقه حقیقتی انکارناپذیر است و منافع آنان نیز در منطقه به آن میزان جذابیت برای آنان ایجاد کرده است که داوطلبانه حاضر به ترک خلیج فارس نباشند. بنابراین در این میان قدرت های کشورهای حاشیه خلیج فارس تنگه هرمز و دریای عمان باید دست به تدبیری عمیق زده و نسبت به حفظ منافع ملی خود اقدام بورزند.

ایده صلح هرمز یادآور صلح میان صفویان و عثمانیان در زمانه شاه عباس اول و سلطان مراد سوم است. این صلح‌نامه توانست برای دهه‌ها آرامش و اطمینان در تمام سرزمین‌های پیرامون خلیج فارس فراهم سازد و دیگر از درگیری میان این کشورها خبری نبود. در نتیجه سلطان عثمانی و پادشاه ایرانی توانستند به سامان دهی امور داخلی کشورهای خود مبادرت بورزند و با تقویت امرو اجتماعی و اقتصادی کشورهای خود زمینه تاثیر دسیسه‌های استعماری را در داخل مرزها کاهش دهند.

در سایه همین صلح منطقه ای و تقویت کشورهای منطقه بود که ایران و عثمانی توانست نیروی نظامی پرتقال که در آن زمان ابرقدرت جهان محسوب می‌شد را از جزیره هرمز، بندر مسقط، جزیره بحرین و شهر بصره خارج کنند. و شاید اگر آن صلح میان قدرت‌های منطقه ای پایدار می ماند، امروز از تاریخ ۵۰۰ ساله حضور استعمارگران در خلیج فارس سخن نمی گفتیم. آروزیی که صلح هرمز، فرصتی  برای تحقق آن است

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha