به گزارش خبرنگار ایرنا، خروج آمریکا از برجام و اقدام دونالد ترامپ برای بازگرداندن تحریمهای ثانویه علیه ایران، رویکرد «نگاه به شرق» را به طور جدیتری در عرصه سیاسی ایران مطرح کرده است. عدم اطمینان به آمریکا و بیاعتمادی نسبی به اروپا باعث شده رویکرد نگاه به شرق با اقبال بیشتری در ایران مواجه شود.
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ سیاست نه شرقی نه غربی به نوعی موازنه در تعاملات بین المللی ایران در پیش گرفته شد. بااین حال انقلاب اسلامی نقطه آغاز چرخش کامل در روابط ایران و مریکا و غرب بود. استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران و حوادثی مانند تسخیر لانه جاسوسی و تعبیر انقلاب دوم از آن، یکی پس از دیگری نشانههای آشکاری از تغییر در سیاست خارجی ایران در سایه شعارهای استقلالطلبی و عدم وابستگی به شرق و غرب بود. با این حال سیاستها و اقدامات خصمانه غرب و مشخصا آمریکای ترامپ میتواند زمینه ساز تجدید نظر در این رویکرد ایران شود.
اگرچه آمریکا تمایل ندارد که ایران به عنوان یک کشور با مزیتهای غیر قابل انکار ژئوپولتیک به سوی شرق تمایل داشته باشد، اما مجموعه اقدامات ایالات متحده، ناگزیر چنین گرایشی را اجتناب ناپذیر کرده است. روندی که از سال ۱۹۹۱ به طور جدی تری آغاز شد و امروز پیگیرانه دنبال میشود دلیل این موضوع آن است که ایران با وجود موقعیت منحصر به فرد ژئوپلتیک با فشارهای بیسابقه غرب به رهبری آمریکا از بهره گیری از این مزیتها مواجه بوده است. فشارهای بیسابقه آمریکا برای دور کردن ایران از کریدورهای ترانزیتی حمل و نقل و انرژی و به اصطلاح دور زدن تهران موضوعی نیست که آن را انکار کرد. این سیاست بویژه در سالهای اخیر و با حضور ترامپ در کاخ سفید شدت و حدت بیشتری یافته است.
ائتلافسازی در منطقه خلیج فارس علیه ایران و افزایش حضور ناوگانهای دریایی آمریکا در منطقه، تعدد پایگاههای نظامی آمریکا در اطراف ایران همه و همه تلاشهایی در راستای منزوی کردن ایران و محروم کردن آن از مزیتهای ژئوپلتیک ایران است. نکته قابل تامل اینکه این سیاست بیش از آنکه در راستای منافع ملی و راهبردهای آمریکا باشد ریشه در لابیهای سعودی- صهیونیستی دارد. شاید بتوان دلیل این امر را در ارائه معافیتهای تحریمی به بندر راهبردی چابهار مشاهده کرد.
غربیها و در راس آنها آمریکا به علت نفوذی که در ساختار نهادها و رژیمهای بینالمللی دارند این نهادها را در راستای منافع ملی خود و نه در راستای منافع جامعه بین الملل مورد استفاده قرار میدهند. آمریکاییها سعی دارند بر اساس قدرت خود از رژیمهای حقوقی به عنوان ابزار حقوقی و سازمانی برای محدودسازی رفتار کشورها استفاده کنند. نقش آمریکا در پرونده هسته ای ایران را میتوان مصداق این مساله دانست.
مقتضیات زمانی و نیز تغییر محیط و رویکرد بازیگران منطقه ای و بین المللی از عواملی است که بر سمت و سوی سیاست خارجی کشورها اثر میگذارد. اکنون برای ایران نیز شرایطی جدید پدیدار شده که میتواند به انتخابهایی تازه منجر شود.
البته برخی از کارشناسان با رویکرد انتقادی بر این باورند نگاه به شرق برای ایران معنی ندارد و ممکن است ما با این سیاست اسیر سیاستهای شرقی شده و در این بازار محصور شویم. در عین حال گروه دیگری از کارشناسان عقیده دارند شرق آسیا اکنون قلب تپنده اقتصادی شده و رشد این کشورها حتی از اروپا هم بیشتر است. کشورهای این منطقه حرکت اقتصادی شتابندهای دارند و همزمان هم مصرف کننده نفت و تولید کننده محصولات مورد نیاز ایران هستند.
سیاست نگاه به شرق سیاست جدیدی نیست و سالهاست که مطرح شده است. در حال حاضر افزایش حجم ملاقات و دیدارهای مقامات ایرانی با دوستان شرقی جمهوری اسلامی ایران نیز خود حکایت تازهای از تغییر گرایشات دیپلماتیک جمهوری اسلامی است.
اگرچه امروزه مفاهیم شرق و غرب سیاسی و شرق و غرب تمدنی و فرهنگیآن دچار تغییرات ماهوی شده است و اگرچه روندهای یکی دو سال اخیر نشان میدهد که کشورها اراده ای برای مقابله و مواجهه با سیاست یکجانبه گرایانة آمریکا ندارند. با این حال نباید انتظار داشت این روال کماکان ادامه داشته باشد. سیاست اول آمریکای ترامپ و نوع نگاه کوتاه مدت و صرفا اقتصادی وی به تعاملات در عرصه بین المللی دیر یا زود زمینه ساز تجدید نظر متحدانآمریکا در شرق جغرافیایی میشود گذشته از این که قدرتهایی همچون چین و روسیه در حال حاضر رقیبان جدی آمریکا هستند و برخی استراتژیستهای آمریکایی از ضرورت تمرکز آمریکا بر آسیای شرقی با هدف مهار چین سخن می گویند با این وجود رویکرد آمریکای ترامپ حتی متحدانآنها را در مناطق مختلف دچار تردیدهای اساسی کرده است.
در هر صورت ایران ابزارها و مزیتهای ژئوپلتیک غیرقابلانکاری دارد و اگر قرار باشد فشارها تداوم داشته باشد میتواند از این ابزارها بهرهبرداری کند.
نظر شما