جشنواره فجر همه سینمای ایران است. اما در طی دوره های مختلف سیاست حضور فیلم مستند متغییر بوده است. در زمانی فیلم های کوتاه و بلند مستند با یکدیگر رقابت میکردند و بعد آن سیاست عوض شد و تنها فیلم های بلند مستند اجازه حضور در فجر را داشتند. در دورههایی به کل سینمای مستند را حذف کردند و گفتند ارتباطی به سینمای قصهگو ندارد. و در سالی هم تنها ۲ فیلم مستند رقیب فیلم داستانی شد. چند سالی ۱۰ تا ۱۱ فیلم مستند با هم رقابت میکردند و در سالی هم فقط ۵ فیلم مستند با هم رقیب شدند. با این وضع به نظر می رسد تکلیف جشنواره فجر با سینمای مستند روشن نبوده اما تکلیف یک موضوع روشن است که ما از واژه سینما استفاده میکنیم.
جشنواره فجر جشن سینمای ایران است، پس تفکیک مستند و داستانی رفتار علمی صحیح نیست. جداسازی فیلم ها به صورت داستان و مستند و گفتن فیلم سینمایی و فیلم مستند از نظر علم سینما غلط است. ما میگوییم سینما که گونه های متفاوتی دارد. فیلم داستانی و فیلم مستند گونه های سینما است. و جداسازی آنها از یکدیگر به صورتی که یکی سینما باشد و دیگری سینما نباشد اشتباه است.
به نظر می رسد متولیان فجر به این نتیجه رسیده اند که نمیتوان منکر حضور سینمای مستند شد. و اهالی سینمای قصه گو پذیرفته اند که ایران سینمای مستند دارد. اما اکنون و در این دوران این مستند سازان نیستند که به جشنواره فجر احتیاج دارند بلکه جشنواره فجر به سینمای مستند احتیاج دارد. آنچه در سینمای قصه گو سال های اخیر شاهدیم پس رفت نسبت به سال های گذشته سینمای ایران است. فیلم های ضعیفی که روز به روز مخاطب خود را از دست میدهند. و جز فیلم هایی انگشت شمار زیبنده سینمای کشور نیستند. بودجه های کلانی که صرف ساخت آنها می شود و بی نتیجه است.
اما در عوض سینمای مستند با اقتصادی که ندارد و با بودجه هایی که بیشتر به شوخی شبیه است به مراتب فیلم های جذاب تری برای مخاطبان خود دارد. این امر تا جایی پیش می رود که در تولیدات یک ساله سینمای کشور هیچ فیلم قصه گویی شایسته معرفی به آکادمی اسکار نیست و از سینمای مستند ایران است که نمایندهای برای معرفی به اسکار انتخاب میشود. در عرصههای بین المللی نیز جز مواردی انگشت شمار سینمای قصهگو در سالهای اخیر موفق نبوده ولی در عرصه مستند سازی شاهد موفقیت فیلم های مستند هستیم. نمونه اش جشنواره امسال آمستردام که فیلم های ایرانی در آن خوش درخشیدند.
اکنون جای سوال است که چرا وقتی در جشنواره فیلم فجر بالاخره به نتیجه چند سال پیش می رسند که ۱۰ فیلم مستند با یکدیگر رقابت کنند پس به وضعیت تولید و پخش و اقتصاد سینمای مستند رسیدگی نمیکنند؟ تنها کافی است بودجه دو فیلم سینمایی را صرف سینمای مستند کنند، قطعن نتیجه آن به مراتب از فروش و استقبال و البته تأثیر فرهنگی فیلمهای قصهگو بیشتر خواهد بود.
و نکته آخر اینست. باید با فیلمهای مستند همانند فیلمهای داستانی در جشنواره فجر رفتار شود. امکان قرعه کشی. تبلیغات. نمایشها. برنامه های تلویزیونی. حضور در فرش قرمز و...همه و همه باید همانند فیلمهای قصهگو باشد. این احترامی است که جشنواره فجر به خود و سینمای ملی و مردم می گذارد. وگرنه سینمای مستند همواره احتیاجی به این ارزشگذاریها نداشته و ندارد. سینمای مستند با لایههای زیرین فکر و اندیشه انسانها در یک جامعه کار دارد و وظیفه مهم آگاهسازی و تربیت انسانها را به عهده گرفته است.
نظر شما