نویسنده کتاب «ناصر طغرایی» از دبیران بازنشسته ریاضی و فیزیک شهرستان سمیرم است که دستی بر آتش تاریخ و ادبیات هم دارد و با نوشتن دست خطی کوتاه اما محبتآمیز، آن را به خبرنگار ایرنا تقدیم کرده است.
فرهنگ عامه سمیرم نوشتاری بلند در ۹ بخش به ضمیمه اسناد و تصاویر قدیمی از سمیرم و سمیرمی هاست و «سید احمد وکیلیان» در یادداشت ابتدایی آن با یادآوری بنیان نهادن مرکز فرهنگ مردم از سوی زنده یاد «انجوی شیرازی» برای پژوهش در فرهنگ مردمان ایران زمین، ناصر طغرایی و فعالیتها و همکاریهای دهه ۴۰ وی در این رابطه را برشمرده است.
مولف کتاب نیز در درگاه سخنی با خوانندگان میافزاید: هیچ عرصهای از دانش به اندازه فرهنگ مردم بد فهمیده نشده است. تا جایی که بسیاری از مردم و حتی برخی از افراد تحصیلکرده نمیدانند که فرهنگ مردم مبحثی عقلی با حجمی بزرگ و جهانی از دانش است.
بخش نخست این مجموعه با عنوان «وجه تسمیه سمیرم و کشاورزی سنتی» تاریخ بنای این خطه را پنج هزار سال قبل از میلاد مسیح و بانی آن را «سام ابن ارم» میداند که بر اثر کثرت استعمال به سمیرم امروز تبدیل شده است.
بادهای محلی وزنده به سمت شهر سمیرم با عناوینی کهن چون باد گله وار(جهت غربی شرقی در فصل پاییز)، باد قبله(جنوب غربی به شمال شرقی)، باد خونسار(در زمستان با جهت شمال به جنوب میوزد) و باد شاه جعفر(که نسبت آرام است و از شرق به غرب است) شناخته میشوند.
مهمترین رودخانههای جاری سمیرم: سولیگان، ونک، حنا، سمیرم، ماربر و خرسان هستند که همگی جز حوضهآبریز کارون بزرگ محسوب میشوند.
برجِن، خرمن کوب، هُلِی کردن و شخم کردن با خیش نیز از ابزار و کارهای کشاورزی قدیم سمیرم هستند.
در بخش دوم با عنوان «سمیرم در آیینه تاریخ» نوشته شده که این دیار دژی استوار میانه پارس و سپاهان بوده و سپس داستانی از رکن الدوله، دیلیمیان و داستان رهایی او از کتاب «تجارب الامم» به طور کامل نقل شده است.
در این کتاب نیز همچون برخی دیگر از کتابهای مرتبط با تاریخ سمیرم به نبرد دهم تیرماه سال ۱۳۲۲ این شعر معروف به سال غارتی بین قوای دولتی به فرماندهی سرهنگ شقاقی با نیروهای قشقایی و بویراحمدی به سرکردگی خسرو قشقایی و عبدالله ضرغام پور اشارهای کوتاه شده است.
درباره شکلگیری محلهها و جمعیت فعلی سمیرم نیز از قول پیرمردان کهنسال آوردهاند: نیای تعدادی از ساکنان این خطه از منطقه خراسان در زمان «نادرشاه افشار» به این سرزمین گسیل شدهاند که جریان تاریخی آن نیز به نقل از تاریخ اجتماعی ایران از مرتضی راوندی منتشر شده است.
بافت سنتی این شهر را هفت محله تشکیل میداده که هنوز هم رگههایی از تعصب و قوم گرایی را در میان جوانان و حتی تحصیلکردگان آن به توان دید. محله هایی به نامهای قلعه، خواجگان، دُلگر و پامنار، جنگل، دُهان و مستعلی و ماندگان به عنوان محلههای اصلی نام برده شده و محله کوشک در شرق سمیرم نیز بعنوان محلهای ترکیبی از محله های دیگر عنوان شده است.
آداب و مراسم مخصوص تولد، ازدواجهای نادیده عروس و داماد، مکتب خانهها و مرگ و میر نیز در ادامه بیان شدهاند.
درباره آداب احتضار نوشتهاند: فردی که در حال جان دادن بود ابتدا بر دست و پای او حنا میبستند و پاهایش را به سمت قبله میکشاندند. ملّایی بر بالین او حاضر شده و مرتب سورههای یاسین، اعراف و آیت الکرسی میخواند. اندکی تربت امام حسین(ع) در قاشقش کرده و به دهانش میگذاشتند و از او میخواستند تا که «اشهد ان لا اله الله و محمد رسول الله» را بر زنان جاری کند تا لال از دنیا نرود چرا که لال مردن خود معصیت است.
در بخش پنجم با عنوان «هنر و ادبیات عامه» مشخص میشود که فرهنگ سمیرم تلفیقی از فرهنگهای متنوع لری، ترکی، تاجیکی و مهاجرانی است که از قدیم به سمیرم آمدهاند. همچنین غیر از زبان این اقوام، زبان طنز اما نامتداولی بنام «زرگری» نیز کاربردهایی داشته است.
جدولهای متعددی از واژگان محلی در کتاب جای دارند که نشان میدهد بسیاری از این کلمات امروز کمتر استفاده میشوند یا به فراموشی سپرده شدهاند و دیگر کاربرد ندارند.
اوکِش=خورجین/ اِیشوم= عشایر/پُخاری= بخاری/ تُمبیدن=خراب شدن/ ترچِق= شاداب/ دوَندی=کفش/ قام دراز=قدبلند/ کُفارات= ناجور/ گِیدال= گودال/ هِلوه= بارش برف با باران/ ورتِلنگوندن= بالا و پایین پریدن
درخت سبزه بیدُم در بیابون/ چرا آبم ندادی یار نادون/ به امید خدا با آب بارون/ دوباره سبزه میشم در بیابون
دم صوبی که مشغول نمازم/ از آن کیچه گذر کرد سرونازوم/ زبونم قل هو الله را غلط گفت/ خداوندا قیامت من چه سازوم
سرم درد می کند صندل بیارید/ طبیب از ملک اسکندر بیارید/ طبیب از ملک اسکندر نباشد/ کفن از بقچه دلبر بیارید
ترانه زیر از سرگذشتی حکایت دارد که مادر ضمن لالایی گفتن برای کودک شرح زندگانی خود را نیز بازگو می کند.
لا لا لا لا با چوق دستی/ درُم کردی درُم بستی/ خمیرمایه سروم بستی/ دویدم تا به قبرستون/ اومد ترکی ز ترکستون/ یه راس بردوم به هندستون/ شوورم داد پدرباری/ جهازم داد شترباری/ علمداروم به شیکال است/ سپهداروم به دنبال است/ نگهداروم به گهوار است/ نگهداروم لالای لالای/ پر و بالوم لالای لای لای
لالایی که شعر و کلام موزون است اولین اصوات و نواهای دلپذیر است که به گوش کودکان می خورد و این طبیعی ترین و صادقانه ترین حق هر کودکی است که کاملا با ادبیات مردمی یا فولکلور تعلق دارند و همین لالایی ها زیربنای ساختمان ذهنی شعر گرایی جامعه را ایجاد کرده است.
نویسنده بعد از آوردن شعر ، ضرب المثل هایی کهن در صفحه ۱۷۰ کتاب را آورده که برخی از آنان جالب و جذاب است.
پسر پسر قند و عسل/ دختر دختر بنداز اوسر!
عروس بس ملوس بید اوله(آبله) هم در کرد
اگه نومدم به بارت، خبر دارم از کارت
اگر همِدون دیر است کرِتو(لته خیار) که نزدیک است
تا بیاد گوساله گو بشد دل صاحبش او می شد
خر اگر خر باشد، باد دم کارونسرا حارّه بدت
طلبکار چوم دونه فیض الله خستس
برخی دعاهای و نفرین های محلی: الهی وایت وراد(الهی آرزویت برآورده شود)/ الهی سنگ بذاری و پنیر ورداری/ الهی که تختَت بزند/ الهی گولّه(گلوله) بخوری/ الهی یه نونت دوتا نشد/ الهی که پر و بال بزنی
ادامه همین فصل، تاریخچه ۱۵۰ ساله تعزیه سمیرم را بازخوانی می کند و از اولین تعزیه خوان بنام مرحوم «شیخ محمد کریم سمیرمی» ساکن محله قلعه در سال ۱۳۲۰ نام می برد. زمان هایی که تعزیه در سه محله دِه، قلعه و خواجگان برگزار می شده اما امروز در هر محله چندین هیات تعزیه خوان وجود دارد.
روایت خاطره هایی از «سکینه نادری» در دهه ۸۰ از جمله: قصه خاله سیسکه، آله زنگی و ماه پیشونی، خرس و ماهی جان، فاطمه ارّه و اژدها، عزیر و عزیزه و خرس و مُلا روباه و سپس مثل معروف کاسُلیمون با این بیت معروف که: «کاسلیمون و کاسلیمون/ توبره رِ بذار و ور تلنگون» هم هر چند طولانی اما خاطره انگیر است.
در فصل «هنرهای عامیانه» نمدمالی و ابزار آن و رقص های متداول سمیرم قدیم آورده شده که مهمترین آن رقص گروهی یا همان «چُپّی» است.
مدارس، مکاتب، گورستان ها، مسجد، آسیاب های آبی، عصارخانه ها، مراکز زیارتی و تفریحی و در ادامه اسامی برخی آش ها و غذاهای محلی محلی همچون، آش کارده، اُماج، سماق، اَلّوم، آش زیرخُلی و انواع تیلیکه ها مانند: کنگر، برگ موسیر، کاسنی و چُوه.
بازی های قدیمی: قاپ بازی، قام بازی، کیش بدر، کیلی میلی، شلاق بازی با کو، ریگ ده تای، هرنگ هرنگ، اسب چه رنگ و چاک چاک ماک.
آیین ها و جشن ها و باورهای عامیانه سمیرمی ها از صفحه ۳۳۶ به بعد در کتاب برشمرده شده اند که خواندن و شنیدن تعدادی از آنها طنازانه و عامیانه است.
اگر کسی چشم کله پخته گوسفندی را بخورد برادرش می میرد!
اگر کسی آب در اجاق بریزد، جن زده می شود.
زن تا بچه دار نشود، نباید از خانه بیرون برود.
لقمه حرام از تخمه حرام بدتر است.
مرد آن است که اگر دستی به پشت شانه اش زدند یک من گرد و خاک از پشتش بلند شود.
مرغی که به پهلو می خوابد، خبر از رسیدن مسافری می دهد.
هر کوزه شکسته ای، جن دارد!
«رنگ خیال» و «آینده ای در گذشته» کتاب های منتشر شده دیگر از ناصر طغرایی هستند.
کتاب جامع «فرهنگ عامیانه سمیرم» در ۴۱۰ صفحه از سوی نشر کیاراد چندین نوبت تجدید چاپ شده است.
نظر شما