واکنش به آمریکای ترامپ: چگونه باید با یک فرد روانی برخورد کرد؟

زمانی که می‌شنویم رئیس‌جمهور ایالات‌متحده که خود را در رأس پیشرفته‌ترین کشور جهان می‌داند، اعلام می‌کند برای جلوگیری از ورود مهاجران مکزیک، باید خندقی دو هزار کیلومتری در مرز دو کشور حفر کرد و آب به آن انداخت و درونش تمساح‌ها و مارهای سمی انداخت تا مهاجران را تکه‌تکه کرده و بُکشند، چه باید اندیشید؟

زمانی که می‌شنویم همین فرد به بهانه دور بودن «پورتوریکو» که بخشی از خاک آمریکا در ۱۶۰۰ کیلومتری میامی است، به بهانه آنکه آنجا در وسط دریایی بزرگ و «پر از آب‌های فراوان» (big water) قرار دارد، آن‌قدر کمک‌ها را به تأخیر می‌اندازد که بیش از سه هزار نفر از شهروندان آمریکایی در سپتامبر ۲۰۱۷ کشته می‌شوند، چه باید بگویم؟ وقتی همین فرد چندین هزار خانواده مکزیکی را از کودکانشان جدا می‌کند و در قفس می‌اندازد و سرنوشت بسیاری از آن‌ها هنوز معلوم نیست یا وقتی در گفتگوی زنده با فاکس نیوز می‌گوید که برای مقابله با تروریسم باید خانواده تروریست‌ها را دستگیر کرد و آن‌ها را مورد فشار قرار داد یا می‌گوید شکنجه زندانیان امنیتی هیچ ایرادی ندارد و... درباره چنین شخصیتی واقعاً چه می‌توان گفت؟ رابرت دونیرو هنرپیشه و فعال سیاسی آمریکایی و دشمن سرسخت ترامپ او را حتی در حد گانگسترها نمی‌داند زیرا معتقد است که گانگسترها هم برای خود نوعی «اخلاق» دارند اما ترامپ فاقد هرگونه اخلاقی است؛ به گفته او: ترامپ آدمی ترسو، فاسد و یک «آشغال» واقعی است که دونیرو و بسیاری دیگر از نیویورکی‌ها، همواره از او فاصله گرفته‌اند، چون می‌دانسته‌اند با چه سطحی از «زباله» سروکار دارند.

این زبان بسیار سخت درباره ترامپ که ممکن است برای ما بیش‌ازاندازه بی‌ادبانه بیاید امروز به دلیل زبانی که خود ترامپ در توییت‌های معروفش به کار می‌برد، علیه او به امری عادی از طرف مهم‌ترین شخصیت‌های فرهنگی و هنری و سیاسی آمریکا تبدیل شده است. در این حال وقتی ترامپ اعلام می‌کند که می‌خواهد ۵۲ محوطه با ارزش فرهنگی ایران را در صورت واکنش ایران موردحمله نظامی قرار بدهد، هرچند اطرافیانی که کمی از سیاست می‌دانند سعی می‌کنند به او بفهمانند که این یک «جنایت جنگی» است و جز گروه‌های تروریست عقب‌افتاده‌ای چون داعش و طالبان تاکنون چنین کاری نکرده‌اند، بازهم سخن خود را تکرار می‌کند.

در حقیقت اینکه ترامپ یا هر قدرت نظامی در آمریکا هرگز بتواند چنین کاری بکند، بسیار نامحتمل است؛ اما اینکه جنون ترامپ اگر ما نیز به آن تن بدهیم، بتواند تخریب بزرگی در منطقه خاورمیانه و در کشور ما ایجاد کند، به‌دوراز ذهن نیست. آمریکا تاکنون چند تریلیون دلار از سرمایه‌های خود و چندین هزار نفر از سربازانش را فدای بی‌خردی‌هایش در سراسر جهان کرده است، بی‌خردی‌هایی که بیش از ۶۰ سال است ادامه دارد و شاید پایانی بر آن جز پایان یافتن امپراتوری این کشور (همچون شوروی پیشین) و تبدیل‌شدنش به یک کشور مثل همه کشورهای دیگر جهان نباشد؛ اما این چشم‌انداز در دسترسی نیست. آنچه ما باید در ذهن خود داشته باشیم این است که جنایت‌های ترامپ ازجمله ترور سردار قاسم سلیمانی و همراهانش در فرودگاه بغداد (رجوع کنید به مقاله نگارنده در فرارو ۱۷ دی‌ماه ۱۳۹۸) صرفاً حاصل یک مغز معیوب و یک گانگستریسم فردی نیست، آنچه تاکنون درباره ترامپ روشن شده نشان می‌دهد که او به‌احتمال‌قوی در رسوایی‌های بزرگ پول‌شویی با روسیه، عربستان سعودی و اسرائیل در طول دو دهه اخیر دست داشته و به‌وسیله همین نیروها نیز به‌شدت دست‌کاری، کنترل و هدایت می‌شود. هدف این کشورها متفاوت است اما درنهایت هر اندازه آمریکا و جهان غیر دموکراتیک‌تر، غیرقانونی‌تر و بی‌خردانه‌تر شود، به سود آن‌هاست. به راه انداختن «کیش ترامپ» در آمریکا که شاید در چند سال آینده سبب نابودی کامل حزب جمهوری‌خواه یا دستکم تضعیف شدید آن شود، بی‌اعتماد کردن آمریکایی‌ها به یکدیگر و به دستگاه‌ها و نهادهای قانونی‌شان، بیرون کشیدن آمریکا از تعهدات بین‌المللی‌اش و نزدیک شدن به بدترین دیکتاتورها، بر هم ریختن نظم جهانی و روشن کردن چراغ سبزی برای همه دیکتاتورها و پوپولیست‌های راست و نژاد پرست در سراسر عالم و به قدرت رساندن آن‌ها، بزرگترین دستاورد ترامپ در سه سال حکومتش بوده است.

اما همان‌گونه که گفتیم ترامپ یک معلول است و نه یک علت: وقتی در کشوری که خود را سرآمد علم و فناوری و دانش و فکر در جهان می‌داند، حاصل برترین دانشگاه‌های جهان و گسترده‌ترین شبکه‌های رسانه‌ای آن بوده که بیش از ۴۰ در صد از مردم در پایین‌ترین سطح فرهنگی قرار داشته باشند یعنی در سطحی حتی پایین‌تر از کشورهای درحال‌توسعه فقیر، چرا نباید انتظار داشته باشیم که این «پایۀ» قوی از ترامپ طرفداری کند و جز به فاکس نیوز و به توییت‌های او علاقه‌ای نداشته باشد؟ وقتی می‌بینیم که حتی آن بخش نخبه در آمریکا که بسیاری از آن‌ها امروز در حزب جمهوری‌خواه متمرکز هستند، حاضرند برای دوباره انتخاب شدن در سمت‌هایشان، برای دستیابی به تخفیف‌های مالیاتی بزرگی که ترامپ برایشان ایجاد کرد، سودهای کلانی که در بورس برایشان ایجاد کرد و تغییرات بزرگی که با انتصاب دو عضو جدید راست‌گرا در دیوان عالی این کشور و بیش از صد قاضی فدرال مادام‌العمر آن‌ها هم از گرایش راست محافظه‌کار در دستگاه قضایی برای ده‌ها سال به وجود آورد، درمی‌یابیم این سناتورها و نمایندگان کنگره جمهوری‌خواه لحظه‌ای نه به سخنان گذشته خود درباره ترامپ (در سال ۲۰۱۶ درست پیش از انتخابات) که او را فردی دروغ‌گو، شارلاتان، ابله و... می‌نامیدند، توجهی دارند و نه به امواج خطرناکی که چنین فردی در آمریکا و جهان به وجود آورده، متوجه می‌شویم که آمریکا کشوری است که به‌رغم تمام دستاوردهای مهمش برای فرهنگ جهان، دقیقاً به دلیل راهی که پس از جنگ جهانی دوم پیش گرفت، بیشتر با ترامپ، پمپئو و بولتون نمایندگی می‌شود تا شخصیت‌های صلح‌جو و فرهنگی‌اش.

ازاین‌رو شاید نباید شگفت‌زده شد که بولتون به آرزوی دیرینه‌اش که جنگ با ایران بوده نزدیک شده و همین چند روز پیش اعلام کرده که حاضر است در محاکمه ترامپ در مجلس سنا شهادت بدهد و دیروز نیز با «تبریک گفتن» حمله تروریستی آمریکا نه به ترامپ بلکه به همه دست‌اندرکاران، نشان داد که آماده است که برنامه خود را برای جنگی که همیشه آرزویش را داشته با مایکل پنس، فردی به بلاهت ترامپ اما بدون نمایشی بودن او، ادامه دهد. ازاین‌رو شک نداشته باشیم که امروز ایران تا حد زیادی مسئولیت جهان فردا را بر دوش دارد. ما در نقطه‌ای از تاریخ هستیم که باید با عقلانیت خود نشان دهیم که حتی در سخت‌ترین شرایط هرگز با موجودی چون ترامپ و فرهنگی که او را ساخته است، قابل‌مقایسه نبوده و نیستیم.

دو سناریویی که پیش روی ایران قرار دارد این است: واکنشی بسیار شدید و تکان‌دهنده که امروز حتی تحلیلگران آمریکایی آن را در برابر یک عمل خصمانه و آشکارا جنگ‎طلبانه مشروع می‌دانند و یا واکنشی که می‌تواند در زمان و مکان برنامه‌ریزی‌شده و بهانه‌ای برای جنگ به دست آمریکا ندهد. در مورد نخست هراندازه هم ضربه ما محکم باشد، ترامپ از آن استقبال می‌کند زیرا می‌تواند تمام گفتمان جنگ‌طلبانه خود را مشروع جلوه دهد و باز با پاسخگویی سخت‌تر کار را آن‌قدر در این درگیری‌های نظامی ادامه دهد که کل منطقه و شاید کل جهان را در بحران و تخریب فروبرد. در حالت دوم اما ترامپ هیچ توجیهی برای عمل نابخردانه‌ای که انجام داده ندارد و زیر فشار افکار عمومی کشور خود و جهان خرد خواهد شد و هر دولتی نیز که پس از او بیاید ناچار است از موضع پایین با ایران برخورد کند. همان‌گونه که رفتار و انتخاب ترامپ گویای یک فرهنگ ناپخته، جنگجو که بر پایه قتل‌عام و به بردگی کشیدن سرخپوستان و سیاه‌پوستان و امروز مهاجران قرار دارد، است؛ واکنش ما نیز باید گویای فرهنگ چند هزارساله‌مان باشد که توانسته‌ایم نه‌تنها بسیاری از میراث مادی اما از آن مهم‌تر بسیاری از میراث فرهنگی معنوی را برای کشورمان حفظ کنیم. این بهترین پاسخ به شخصیتی است که به‌راستی حتی گانگستر نامیدن او جفایی است در حق گانگسترهایی که شاید ذره‌ای در وجود خود اخلاق و عشق برای نزدیکان خودشان داشته باشند.

دیروز/ سه شنبه ۱۷ دی ماه، یادداشتی موازی با مطلب بالا از ناصر فکوهی با عنوان ترامپ: جنایتی دیگر، دامی دیگر برای تخریب ایران در پایگاه خبری-تحلیلی فرارو  منتشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha