بعد از ترور مذبوحانه سردار قاسم سلیمانی بهدست دولت آمریکا و بالا گرفتن مجدد تنش بین تهران و واشنگتن، مجموعهای از اتفاقات ناخواسته و دردناک شکل گرفت که آرامش و ثبات سیاسی کشور را بر هم زد. هر چند تقریباً سران همه کشورها در جایگاه اعلام موضع، تصمیم آمریکا در ترور سردار سلیمانی را اقدامی تنشزا در شرایط کنونی ارزیابی کردند، اما آنچه این مقامات در عمل انجام دادند تا حد زیادی متفاوت بود.
تروئیکای اروپایی از ترس تعرفههای تنبیهی آمریکا «مکانسیم ماشه» در برجام را به کار انداخت، برخی گروههای عراقی به ویژه کُردها از لزوم باقیماندن نیروهای آمریکایی در عراق بر خلاف مصوبه مجلس این کشور سخن گفتند و حتی کنفدراسیون فوتبال آسیا که تحت نظر رئیسی بحرینی اداره میشود، نیز در یک جنگ روانی برای ناامن جلوه دادن کشورمان، تصمیمگرفت برگزاری بازیهای لیگ قهرمانان آسیا در ایران را منع کند.
بنابراین میتوان گفت اگر چه در گفتار و سیاست اعلامی بسیاری از کشورها و سازمانها در برابر اقدام آمریکا علیه ایران سکوت یا حداقل از تأیید و همراهی با آن پرهیز کردند، اما در سیاست اعمالی با این قدرت زورگو و یا به تعبیر وزیر امور خارجه کشورمان «قلدر مدرسه» همراهی نشاندادند و هر یک به طریقی کوشیدند حجم فشارها بر ایران را افزایش دهند و از این نمد کلاهی برای خود برگیرند.
انگلیس در این زمینه از بقیه کشورها جلوتر بود و نه تنها به خاطر اقدامات خارج از عرف دیپلماتیک سفیرش در ایران عذرخواهی نکرد، بلکه نخست وزیر این کشور نخستین عضو باقیمانده در برجام بود که از لزوم جایگزینی این توافق بینالمللی مورد تأیید شورای امنیت با طرح مورد نظر رییسجمهوری آمریکا سخن گفت.
هر چند مواجهه با چنین رویکردهای سودجویانه و خصمانهای برای ملت و مقامات ایران سنگیناست، اما باید پذیرفت که در روابط بینالملل کنونی به ویژه بعد از روی کار آمدن ترامپ، جهان هر چه بیشتر به سمت سیاستهای ماکیاولیستی سوق پیداکرده که در آن کفه ترازو به سمت قدرتهای بیاخلاق که برای دستیابی به اهداف، استفاده از هر ابزار و راهکاری را مجاز میدانند، سنگینی میکند. متأسفانه توافقات حقوقی بینالمللی نیز دستمایه خواستهها و امیال فرصتطلبانه مقامات این کشورها قرار میگیرد.
امروز دیگر حکومتها برای نیل به قدرت، ازدیاد، حفظ و بقای آن به هر عملی از قبیل کشتار، خیانت، ترور، تقلب دست میزنند و هرگونه شیوهای حتی منافی اخلاق، شرف و عدالت را برای رسیدن به اهداف خود روا میدارند. در بخشی از کتاب شهریار ماکیاولی آمده است: «... پادشاه باید پیمان خود را نگهدارد، اما اگر ضروری دید آن را زیر پا بگذارد. بر این اساس، سلطان باید برای جلوگیری از اثر بدی که ممکن است بدعهدیاش به جا بگذارد، بیشتر بر فریب تکیه کند ...پادشاه باید در عین نمایانساختن صفات انسانی، صفات حیوانی را به کار اندازد» و عمل به این توصیههای ماکیاولی مشق امروز سیاستمداران آمریکایی و اروپایی شده است.
حال در چنین شرایطی که بی اخلاقی، نقض عهد، فریب و جنگ رسانهای به برنامه نخست سران کشورهای قدرتمند تبدیل شده، جمهوری اسلامی ایران چه میتواند بکند؟ به نظر میرسد تنها و تنها راه ممکن تقویت انسجام ملی و اتحاد داخلی و تکیه به نیروی پر قدرت «ملت» است.
متأسفانه در کنار بحرانهای خارجی که در هفتههای اخیر بر کشور تحمیل شد، برخی بی تدبیریها، عدم صداقتها و غریبه انگاشتن مردم در مواردی سبب شد تا روحیه وحدت ملی که به دنبال شهادت سردار سلیمانی ایجاد شده بود تا حدی تضعیف شود و در برخی موارد جای خود را به انشقاق و اختلاف بخشها و طیفهای مختلف جامعه بدهد.
این در حالی است که کشور در حال حاضر به انسجام و یکپارچگی برای مقابله با دشمن نیاز دارد و راهکار این انسجام نه ایجاد مرز بین شهروندان و دستهبندی آنها به خودی و غیر خودی، بلکه عذرخواهی به خاطر اشتباهات صورت گرفته، دلجویی از آنها و نشان دادن صداقت و یکرویی با ایجاد شفافیت است. ایران امروز بیش از هر مقطعی از دوران انقلاب در معرض فشار و تهدید قرار دارد و عبور از این شرایط مستلزم فروتنی، صداقت، درایت و اخلاقگرایی مسئولان و البته صبوری بیشتر و همراهی و همدلی مردم است.
نظر شما