شنیدن نام خیابان دکتر محمدقریب هر فردی را به یاد مردی میاندازد که به دلیل عشق فراوان به وطن، بلافاصله پس از پایان تحصیلات خود در اروپا به ایران بازگشت و چندین دهه به خدمت مشغول بود؛ او که به پاس خدماتی که به علم پزشکی ایران انجام داد، نامش برای همیشه جاودان ماند. محمد قریب در روزهای نخستین تابستان ۱۲۸۸ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان رساند و در ۱۳۰۶ خورشیدی برای فرا گرفتن دانش پزشکی راهی فرانسه شد. قریب پشتکاری مثال زدنی در آموختن علوم مختلف داشت به طوری که در پایان سال اول موفق شد، جایزه لابراتوار تشریح دانشکده پزشکی را دریافت کند. او در سال دوم در بیمارستان های پاریس مشغول به کار شد و در آغاز سال چهارم در آزمون اکسترنای بیمارستان این شهر پذیرفته شد. قبولی در کنکور انترنای بیمارستان پاریس یکی دیگر از افتخارات قریب به شمار میرود. او در واقع نخستین ایرانی محسوب می شد که در چنین امتحانی پذیرفته شده بود. «وقفه های تنفسی شیرخواران» عنوانی بود که او برای رساله دکتری خود انتخاب کرد. محمد قریب در ۱۳۱۷ خورشیدی به میهن بازگشت زیرا اعتقاد داشت که این دانش تنها باید در ایران عرضه شود. پروفسور لاپلان که از اساتید و از نزدیکان او در دوران تحصیل در فرانسه بود، درباره قریب می گوید: «در فرانسه، برای یک دانشجوی برجسته کافی نیست کـه مـسیر طبیعی تحصیلات پزشکی را طی کند و امتحانات را حتی به بهترین وجه ممکن بگذراند. هیچ کس نمیتواند مدعی مقام استادی فردا بشود، مگر آنکه راه دراز و دشوار و آکنده از موانع کنکورهای بیمارستانی و به دنبال آن اکسترنا و بـخصوص انترنای بیمارستان های پاریس را گذرانده باشد. قریب با روحیهای دوستانه اما روشـن بـینانه و حـتی انتقادی با فرهنگ فرانسه برخورد کرد و از آن گزیدههایی که باعث استغنای فرهنگی وی شد، برگرفت و تـوانست مـیان مـیراث نیاکان خود و علوم نوین غربی، آشتی برقرار کند...میتوان چنین اندیشید که اگر قـریب در طـول زندگی شغلی خود متکی به این ۲ فرهنگ نبود، موهبتهای ذاتیاش به چنین درجـهای از شـکوفایی نـمیرسید. فرانسه از اینکه در چنین کامیابی خارقالعادهای سهم خود را ادا کرده است به خود میبالد...»
پایهگذاری مرکز انتقال خون به وسیله محمد قریب
محمد قریب با آنکه در پاریس تـحصیل مـیکرد به محض پایان تحصیلات به ایـران بازگشت، چون عقیده داشت که این سواد، تحصیل و هنر، فقط باید به مردم مملکتش عـرضه شـود، به همین علت به ایران مراجعت کرد. استاد قریب در عصری که زندگی مـیکرد، شـناخته شده نبود. یکی از اقدامات او پس از برگشت بـه ایـران پایهگذاری مرکز انتقال خون است. مسأله انتقال خون امروزه به صورت سازمانی گسترده تـشکل یافته و در خدمت کشور است امـا نخستین تعویض خـون را بیش از یک سده پیش او انجام داد و در واقع قریب نخستین فردی بود که در ایـران آن را رایج کرد. بیان کاربرد و چگونگی استفاده از آنتیبیوتیک از دیگر خدماتی به شمار می رود که قریب به سرانجام رسانید. در ایران تا آن زمان هیچ فردی، آنـتیبیوتیک را نـمیشناخت. او تـوضیح داد که بـرای از مـیان بردن میکروبها، داروهـای جـدیدی ساخته شده کـه ارزش آن بـسیار بیشتر از داروهای پیشین است و راه تجویز و همینطور پیشرفت را برای همکاران و شاگردان خود باز کرد.
طب اطفال در ایران
محمد قریب افزون بر خدمات فراوان خود، پایه گذار طب اطفال نیز بود و خدمات شـایان تـوجهی در این زمینه انـجام داد. تربیت شاگردان بسیار در این رشته هم که هر کدام از آنها اکنون در ایران به گونه در حال خدمت هستند، چه در امور اجرایی و چه در امور علمی و دانشگاهی از نتایج تلاش های او به شمار می رود. تعدادی از شاگردان قریب در خارج هم کار میکنند و زندگی خود را در راه ارایه خـدمات فـرهنگی و علمی میگذرانند. قریب از استادان برجسته و نامدار دانشکده پزشکی در تهران نیز بود. او و فریدون کشاورز از پایهگذاران طب اطفال در ایران هستند اما کشاورز به دلیل حضور در عالم سیاست و حزب توده، هرگز موفق به تربیت پزشکان اطفال نشد. در حالی که در سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۳ شاگردان نامداری چون احمد قانع بصیری، صادق مختارزاده، مرتضی مشایخی، نورالدین هادوی، غلامرضا خاتمی(مترجم کتاب طبی «اطفال نلسون»)، احمد سیادتی(متخصص سرشناس بیماری های اطفال در تهران) و ... را پرورش داد که جملگی به بزرگان پزشکی ایران بدل شدند و به همین دلیل به محمد قریب لقب پدر طب اطفال ایران اعطا شد.
قریب افزون بر خدمات ارزنده در رشته تخصصی خود یعنی پزشکی، انجمن اطباء اطفال را که اکنون به تصدیق همگان از فعالترین انجمنهای پزشکی ایران به شمار می رود، بنا نهاد. اقدامات او با امکانات کمی که در اختیار داشته، کار آسانی نبود. قریب از شاگردان و دوستانشان خواهش مـیکرد کـه ماهی یک شب در درمانگاهی کـه در دروازه شـمیران بود به نام «درمانگاه خواجه نوری» جمع شده و درباره مسایل پزشکی تبادل نظر کنند و همه از تجربیات و دانش یکدیگر استفاده میکردند. این جلسات نـقطه آغـاز و پایه تشکیل این انجمن شد. او معتقد بود که طب با ۲ مشکل اساسی روبرو است؛ یکی مشکلات رایج و دیگری مشکلات نادر و ما در کشور نیاز داریم که مسایل رایج عمومی و ساده را کاملا بسط دهیم و جـدی بـگیریم و همه را راهـنمایی کنیم و در این زمینه آموزش دهیم. همچنین قریب در شناساندن تـشنج به اطباء اصرار داشت که همه موارد و جوانب آن را به خوبی بشناسند و تـوصیه مـیکرد کـه مسایل را از جنبه علمی به جنبه اجتماعی آن بکشانید، یعنی آنچه که طبیب احتیاج دارد، همان را به او بگویید.
آثار و فعالیت های علمی محمد قریب
«بیماری های اطفال» عنوان کتابی به شمار می رود که محمدقریب آن را به رشته تحریر درآورده است. در آن موقع هیچ کتابی به زبان فارسی درباره بیماریهای اطفال نوشته نشده بود. شاید او در آن برهه از زمان تنها فردی باشد که نخستین کتاب را در این زمینه تألیف کرد. کتابی که جان کلام را با بیانی بسیار شیوا و طنز ارایه می دهد. از آثار علمی قـریب میتوان به کتابهای بیماریهای کودکان در یک جلد و مسایل مشکل طب کودکان در ۲ جـلد و بـسیاری از مقالات ایشان در زمینه طب کودکان در مجلات پزشـکی فـارسی و غـیرفارسی و همچنین از مقدمههایی که بر کتابهای مختلف پزشـکی نـگاشتهاند، یاد کرد. همچنین قریب در مجامع بینالمللی منطقهای و ملی انجمن پزشکان کودکان برخی از کـشورها عـضویت داشت. ریاست انجمن پزشکان کـودکان ایـران را از ابتدای تـأسیس ایـن انـجمن بر عهده داشت و همچنین در هیأت رییـسه انـجمن بینالمللی کودکان نیز عضو بود. قریب به پاس خدمات چشمگیر علمی بـه دریـافت نشان دانش از دانشگاه تهران و نشان درجـه اول فرهنگ از وزارت آموزش و پرورش و نـشان عـالی لژیون دونور از دولت فرانسه نـایل آمـد.
حضور قریب در فعالیتهای سیاسی
قریب از طرفداران مصدق بود و از نظامیهایی که وارد سیاست شده بودند، بیزار بود و به همین دلیل، پس از کودتای ۲۸ مرداد در قالب مطایبه، انتقادهای زیادی از نخست وزیر دولت کودتا می کرد. قریب به همراه چند تن از استادان دانشگاه در اعتراض به قرارداد نفت با کنسرسیوم، اعلامیه ای علیه آن صادر کرد و به همین دلیل، مدتی از کار در دانشگاه برکنار شد تا آن که منوچهر اقبال رییس دانشگاه شد و وی از قریب برای کار در دانشگاه، دوباره دعوت به عمل آورد. قریب در مواقع خاص، ایستادگی میکرد و از هیچ فردی هـم نـمیترسید و در اعتقادش به اسلام و منافع ملی راسخ بود و به خاطر دوستیها یا دیگر امور تغییری در عقیدهاش نمیداد. عباس شیبانی یکی از شاگردان قریب درباره فعالیت های سیاسی قریب می گوید: «در جلسات درس، همیشه با طنز و کنایه دستگاه و رژیـم وقت را به باد انتقاد میگرفت و به این وسیله با گوشه و کنایه نسبت به دسـتگاه اعـتراض خـود را ابراز میکرد. آنـچه کـه دکـتر قریب را به عنوان شخصیت سیاسی شناساند، واقعه بعد از کودتای ۸۲ مرداد یعنی تصویب قرارداد «کـنسرسیوم» تـوسط مجلس سنا بود و آن عبارت بود از نامهای که عدهای از بزرگان آن زمان از قبیل مرحوم آیـت الله فـیروزآبادی و عـدهای از اساتید دانشگاه که یکی از آنها استاد قریب بود، نوشتند، همراه با ۱۱ استاد دیـگر دانـشگاه که مؤسسین همین شرکت «یاد» بودند و به همین مناسبت شرکت «یاد» نامگذاری شده است.»
سرانجام محمد قریب
جسم قریب در واپسین سال های زندگی، ناتوان شده بود و او از پروردگار، طلب رهایی از چنگال بیماری یا مرگ می کرد. با این وجود همواره نگران شرایط کودکان بیمار بود و توصیه های لازم برای درمان آنان را به دانشجویان می کرد. در هـنگام کسالتش که در آمریکا بود، نامهای برای یکی از دوستانش نگاشت که در آن اینگونه نوشته بود، من گرچه با مرگ دست به گریبان هستم اما مطالعه را ترک نکردهام.
با ایـنکه سـرطان کلیه داشت و میدانست کـه از ایـن بیماری جان سالم به در نخواهد برد، مطالعه و درس خود را ترک نکرد. سر کلاس هم با نهایت کوشش سعی میکرد، طوری درس بدهد که شاگردانش به خوبی آزمـوده شـوند و برای کشور و مردم مفید باشند. سرانجام قریب در یکم بهمن ۱۳۵۳ خورشیدی درگذشت و بنا بر وصیت خودش، پیکرش به قم منتقل و در همانجا به خاک سپرده شد.
نظر شما