بدون شک پس از علامه محمد قزوینی که کتابخانهای غنی از آثار عـمر پربارش برای آیندگان باقی مانده است، مجتبی مینوی چهره درخشان و ماندنی تحقیقات علمی در ادبـیات ایران محسوب میشود و بنابر گفته محمد علی جمالزاده: «مجتبی مینوی وجود ذی وجود و پرفیض و برکتی بود و بیم آن میرود که ما دیگر به این آسانی ها نظیر و عدیل او را به دست نیاوریم.»
بیگمان نام و خاطره مینوی به دلیل کثرت آثار و میراث گرانبهایی که از خود به جای گذاشته است در ادب و فرهنگ ایران زمین جاویدان خواهد ماند. مجتبی مینوی در ۱۲۸۲ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. او دوران کودکی خود را در سامرا گذراند. خانواده مینوی پس مدتی به کشور بازگشتند و با استقرار دوباره در تهران، مجتبی تحصیلات متوسطه خود را در دارالفنون آغاز کرد. تحصیلات و مـطالعات دانـشگاهی و عالی او در کینگر کالجی در لندن و مدرسه مطالعات آسیایی و آفریقایی دانشگاه لندن گذشت.
تندنویسی در مجلس شورای ملی، ریاست کتابخانه ملی، عضویت دفتر فرهنگی سفارت ایران در لندن و پاریس، ریاست تعلمیات عالیه وزارت فرهنگ، رایزنی فرهنگی سفارت ایران در ترکیه، استادی دانشگاه تهران، عضویت پیوسته فرهنگستان ادب و هنر و مسوولیت علمی بنیاد از جمله خدمات اداری و تعلیماتی مجتبی مینوی به شمار می رود.
همچنین بررسی نسخ خطی کتابخانههای ترکیه و تهیه عکس و میکروفیلم از آنها برای کتابخانه مرکزی، مرکز اسناد دانشگاه تهران و کتابخانه ملی؛ سرپرستی بـر اسـتخراج لغـات از متون قدیم برای تدوین لغـتنامه تـاریخی فـارسی که تهیه آن در مؤسسه انتشارات فرانکلین موردنظر بود؛ عضویت در انجمن تألیف و ترجمه دانشگاه تهران، انجمن فلسفه، علوم انسانی وابسته به کمیسیون مـلی یـونسکو، شـورای مرکزی دانشگاهها و شورای عالی سازمان اسناد ملی ایـران از دیگر فعالیت های مینوی در زمینه امور فرهنگی به شمار می رود. همچنین تـنظیم فهرست برای نسخ خطی فارسی کتابخانه چیستربیتی(در دوبلینایرلند) از خدمات علمی مهم وی محسوب می شود که در خارج از کشور انـجام داده و همچنین در چـند دانشگاه مشهور انگلیس و آمریکا هم تدریس کرده است.
شرکت و سخنرانی مجتبی مـینوی در مجامع علمی متعدد از جمله فعالیت های دیگر او است که از آن جمله می توان به کنگره هزاره فردوسی، جلسات سالیانه انجمن ایران، بـررسی فـرهنگ اسـلامی، سمینار تمدن غرب از نظر مشرق زمین و نیز شرکت در سمینار مورخان خـاورمیانه، کنگره بین المللی هنر و معماری ایران، کنگره خاورشناسان در استانبول ۱۳۴۸، کنگره جهانی ایرانشناسان، کـنگره شـیخ طوسی، هفت کنگره تحقیقات ایرانی و ششمین کنگره هنر و باستانشناسی ایران اشاره کرد.
سلوک مجتبی مینوی
تمامی دوستان و همکاران مینوی در دورانهای گوناگون بر ویژگیهای اخلاقی او تأکید ورزیدهاند. محمد امین ریاحی که چندین سال با مینوی همکاری داشته است، مینویسد: «بـالاتر از مـقام عـلمی مینوی، من اینک به سجایای عالی اخلاقی و انسانی او میاندیشم، بزرگمردی که صریح بود و آنچه بـر دل داشـت، بیپروا میگفت و هرگز کینه کسی را به دل نمیگرفت، برعکس بسیاری از مردم زمانه کـه چـهرهای مـهربان و دلی پر از کینه و تزویر دارند. او عاشق علم بود و عاشق ایران بود. همه حاصل عمر پرتکاپوی خود را یکجا و رایگان گنجینه گرانقدری از زبده مواریث فرهنگ ایرانی و کتب مربوط به ایران با یک بلندنظری و والامنشی افسانهای، وقف محققان امروز و فردای ایـران کرد و روانش جاودان شاد خواهد شد.»
دقت و وسواس مینوی در فعالیتهای علمی
صراحت و سـختگیریهای مینوی در کارهای علمی، زبانزد اهل عـلم و ادب اسـت. این امـر حتی گاهی موجب رنجش برخی شده است. حضور هوشیار و آگاه مینوی تا بدانجا رسیده بود که در زمان حیاتش کمتر اهل قلمی جرأت میکرد، مقاله یا کتابی را بدون دقت علمی منتشر کند زیرا مـینوی در نقد و ارزیابی هیچ گونه کوتاهی نمیکرد. ذبیح اللّه صفا ادیب و محقق معاصر در این باره مینویسد: «صراحت در بیان یـکی از خصائص اخلاقی او بود و این خصلت در وی چـنان رسـوخ داشت که گاه به تندی و خشونت تعبیر مـیشد اما او نه تند بود و نه خشن بلکه ذاتا مردی مهربان بود که فقط در خط مطالعات خـود پیـش میرفت و چون عادت به جستوجوی حـقایق و بیان آنها داشت. از هرچه خـلاف حقیقت میشمرد، بیزار بـود و در برخورد با آن از آشفتگی و برافروختگی خودداری نمیتوانست کرد و همین حالت را خردهگیران تنگ حوصله به تندی و خـشونت او تـعبیر میکردند.»
در واقع باید گفت که همیاری مینوی با نویسندگان و پژوهـندگان ادب فارسی گـسترده بـود و در این راه از هیچ کـوششی دریـغ نمیکرد. به معضلات و ابهام های اهل تحقیق با دقت پاسخ میداد. در این باره محمد روشن چنین مینویسد: «راست آن است که مینوی در راهنمایی و معاضدت و بازیافتن مراجع و گرهگشایی، صمیمیتی تمام داشـت. از بـخل و تنگچشمی بدور بود. بسیار دیدهام که به یافتن مرجعی، ساعتهای دراز صرف وقت کرده است و خواستار را شرمنده ساخته است.»
نثر در آثار مینوی
اعتقاد، علاقه و توجه خاص مینوی به زبان فارسی و حراست از آن تا آخرین لحظه زندگی با او همراه بود. این نکته در آثار وی مشهود است. او نگرانیهای خود را در این زمینه در مقالات متعدد به صراحت بیان کرده است. غـلامحسین یوسفی درباره ویژگیهای نثر مینوی مینویسد: «نثر مینوی از استواری و فصاحت و گیرایی خاصی برخوردار است. انشای او نشان میدهد که نویسنده بر زبان فارسی تسلطی فراوان دارد و کلمات و ترکیبات را با معرفت عـمیق و حـسن انتخاب به کار میبرد.»
ادبیات عرب و مینوی
یکی دیگر از بخش های مطالعات و آثار مینوی ادبیات عرب است که در این زمینه سابقه درخشانی از وی در دست است. احمد مـهدوی دامـغانی ضمن بـرشمردن آثار مینوی در این زمینه چنین مینویسد: «اگر بخواهیم درباره مینوی و ادبیات عرب به یک جمله کوتاه اقـتصار و اکتفا کنیم، باید بگوییم که مینوی بر آثار ادبی عربی احاطه و در آن تـتبع و تـبحر کامل داشت. یکی از نخستین افرادی که به اقتفای از علامه قزوینی آنچه را امروز در ایران از آن به ادبیات تـطبیقی فـارسی و عربی اصطلاح میکنند، رایج ساخت، مینوی است.»
شاهنامه مینوی
شاهنامه مینوی در میان تحقیقات و آثار مینوی جایگاه ویژهای دارد و کمتر فردی است که از عشق و ارتباط مینوی با این اثر بیخبر مانده باشد. به جرأت میتوان گفت کار علمی مینوی با شاهنامه آغاز شده است. محمد امین ریاحی همکار مینوی که از نزدیک در جریان تلاشهای مینوی در ارایه متن صحیح شاهنامه بوده است، چنین مینویسد: «مینوی به شاهنامه عشق میورزید و این تعلق خاطر از عشق او به ایران و عشق بـه کمالسرچشمه میگرفت زیرا حماسه استاد طوس را والاترین شاهکار قوم ایرانی میشناخت...»
عشق مینوی به شاهنامه با آغاز آشنایی او با زبان و فرهنگ ایران پیش از اسلام آغاز شد. به طوری کـه خود می گوید: در آذر ۱۳۰۵ خورشیدی فراگرفتن زبان پهلوی و فرهنگ و زبان فارسی را به اتفاق ملک الشعراء بهار و رحیمزاده صفوی و سه چهار تن دیگر در محضر هرتسفلد آلمانی آغاز کردم.
جامعیت در کارهای مینوی
کمتر شخصیت علمی و ادبی را مییابیم که دارای جامعیت وسیع همچون مینوی باشد. وی افزون بر تسلط به ادبیات فارسی با ادبیات و هنر جـهان هـماهنگ بـه پیش میرفت. در این ارتباط عباس زریاب خویی مینویسد: «...سفر او بـه اروپا و اقامت اضطراری او در آنجا برای او فرصتی طلایی پیش آورد که با فرهنگ و ادب اروپاییان از راه انگلیسی بهتر و بیشتر آشنا شود و شاهکارهای ادب جهانی را در زبان انگلیسی بـخواند و بـه شخصیت معنوی خود کمال و جمال بیشتری بخشد...»
مینوی، در تحقیقات و مطالعات خـود با روش علمی آشنا شد و در اظهارنظرها و داوریها محتاطتر و محافظهکارتر شد و هنگامی که پس از سالیان طولانی تحصیل و تحقیق به وطن خود بازگشت، شخصیت معنوی او چنان تصحیح یافته بود که وی را بالاتر از جریانهای فکری افراطی قرار میداد.
او کتابخانه ای انبوه از کتاب داشت که تقریبا تمامی آنها را خوانده بود و بر حواشی و کنارههای آن ملاحظاتی می نوشت. تمامی این موارد معرف شخصیت علمی و فرهنگی او اسـت. در ایـن کـتابخانه بهترین آثار و ادب فارسی در کنار کتاب های دینی، فلسفی، عرفانی و تاریخی اسلام دیده میشد و در طرف دیگر آن، آثار شعراء، ادبا و متفکران بزرگ جهان به زبان انگلیسی و فرانسوی مشاهده میشد. در گوشه دیـگر ایـن کـتابخانه صفحات آثار بهترین موسیقیدانان کلاسیک که آثار لایزال روح انسانی است، گذاشته شده بود. مـینوی مردی با دانش و اطلاع عمیق از فرهنگ ملت خود و فرهنگ اروپایی جامع شـرق، غـرب و دوسـتدار معنویات و فرآوردههای فکر و ذوق انسانی بود.
روش علمی مینوی در تصحیح متون
علامه محمد قزوینی یکی از بزرگانی اسـت کـه در تصحیح متون ادبیات کلاسیک ایران وسواس و دقت علمی را به آخر رساند. مینوی بـه عـلت سـابقه همکاری طولانی با افرادی مانند علامه قزوینی، هنینگ و مینورسکی به نتایج و دستاوردهای گرانبهایی رسیده بـود. نـمونه یکی از درخشانترین آثار وی در این زمینه داستان سیاووش است که میتواند الگـوی اهـل تـحقیق باشد. عباس زریاب خویی درباره روش و دقت علمی مینوی چنین مینویسد: «در تصحیح متون فارسی پیرو مـکتب عـلمی انـتقادی اروپایی بود و عقیدهاش این بود که باید همه سعی و کوش را به کار بـرد تا متنی که از هر جهت به متن خود مؤلف نزدیکتر باشد به عالم عرضه داشت.»
ادبیات مـعاصر و مینوی
همانطور که گفته شد، مینوی از جامعیت خاصی برخوردار بود و نسبت بـه ادبـیات فارسی در تمام اعصار توجه و شناخت به ادبیات معاصر داشت. مینوی در گفت وگویی با کتاب امروز درباره آشـناییهای خود با نویسندگان معاصر چنین میگوید: «خلاصه در این بازگشت پنج سال در تهران مـاندم و بـا صادق هدایت و بزرگ علوی و عـبد الحـسین نوشین و مـسعود فـرزاد و مـینباشیان دوست شدیم و یکی دو سال بعد هـم دکـتر خانلری به ما ملحق شد و با آنکه بیش از چهار نفر بودیم، اسـممان شـد«ربعه».در آن ایام در کافهها دور هم جـمع میشدیم. در همین سالها بود کـه بـنده «نـامهء تنسر» و «روزنامه» و «اطـلال شـهر پارسه» را چاپ کردم و بـا صـادق هدایت کتاب«مازیار»را نوشتیم که تهیه قسمت تاریخی این کتاب با بنده بود و صادق قـسمت نمایش را تهیه کرد.»
او درباره شعر نـو و نـیما یوشیج نیز چـنین گفته بود: «بـنده نیما را شخصا دوست داشـتم. یعنی شخص نیما را دوست داشتم. از بعضی شعرهایش هم خوشم میآید، مثل«افسانه» که خواندن آن را بـه خـیلیها هم توصیه میکردم. شعر کهنه و نـو نـدارد. شـعر باید خوب باشد. وانگهی، شعرای قدیم ایـران هـم هـمه نـوپرداز بـودند. فردی که بار اول رباعی یا مسمط یا غزل گفته شاعر نو بوده است زیرا قبل از آنها، اینها وجود نداشته. اینها نوسازی کردهاند.»
سرانجام مینوی
سرانجام مجتبی مینوی طهرانی پس از سالها تلاش و فعالیت علمی در راه اعتلای کشور در هفتم بهمن ۱۳۵۵ خورشیدی در ۷۳ سالگی در تهران درگذشت و در آرامگاه مشاهیر به خاک سپرده شد.
منابع:
۱.راهنمای کتاب، سال ۲۰، شمارهء۱ و ۲.
۲. پانـزده گفتار درباره مجتبی مینوی به کوشش ایرج افشار.ص ۱۳۰.
۳. کتاب امروز، پاییز ۱۳۵۲.تهران
نظر شما