«خورشید آفتاب‌گردان‌ها»؛ روایتگر زنان مبارز هرمزگان

بندرعباس- ایرنا- «خورشید آفتاب‌گردان‌ها» مجموعه خاطرات زنان مبارز انقلابی، فعالان و امدادگران در پشتیبانی جنگ استان هرمزگان که سال ۹۵ به چاپ رسیده است.

این کتاب به قلم اعظم پشت مشهدی یکی از نویسندگان فعال در حوزه دفاع مقدس و مسوول دفتر مطالعات و فرهنگ پایداری حوزه هنری انقلاب اسلامی هرمزگان چاپ شده است.

نوبت نخست کتاب«خورشید آفتاب‌گردان‌ها» با حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان هرمزگان در ۱۰۰صفحه و یکهزار و ۱۰۰نسخه و به قیمت ۷۰هزار ریال توسط نشر امینان چاپ شد.

نویسنده در این کتاب خاطرات و فعالیت‌های تعدادی از زنان هرمزگانی به عنوان پشتیبان در فعالیت‌های انقلاب و فعالان در پشت جبهه در دوران دفاع مقدس را روایت کرده است.

نویسنده در بخش مقدمه کتاب آورده است: "جمع‌آوری و ثبت خاطرات سوژه‌های اثر پیش‌رو کاری بس سخت و دشوار بود، تعداد زنانی که با آنها مصاحبه داشتم یک سوم آن چیزی است که وجود داشته و دارد؛ زنانی که سال‌هاست از زندگی رخت بسته‌اند و به سفر الهی رفته‌اند و آنانی که یادگاران روزهای عشق و بخشندگی بوده‌اند و امروز در تنهایی، تواضع و کهولت حاضر به مصاحبه نشدند..."

سکینه جاور، محترم قاسمی، توران کرمی، حمیده اسلام‌زاده، مریم ناهیدی، توانگری، ملیحه طاهری، رقیه زینلی، زهرا رزم، صولت دقت(خواهر شهید یوسف دقت)، شهناز عباسی اصل، آمنه حاج حسینی، جاریه حاج حسینی تعدادی از زنان فعال و مبارز انقلابی در استان هرمزگان بوده‌اند.

نویسنده کتاب«خورشید آفتاب‌گردان‌ها» خاطرات جالبی از فعالیت‌های انقلابی از زبان سکینه جاور، رقیه زینلی، شهناز عباسی اصل، آمنه و جاریه حاج حسینی را در این کتاب خود روایت کرده است.

در بخشی از خاطرات سکینه جاور یکی از زنان انقلابی بندرعباس آمده است: برای روبرو نشدن با پسرها هر روز کمی زودتر به مدرسه می‌آمدیم و زودتر از بقیه دانش‌آموزان در گوشه کلاس یا انتهای ردیف دخترها می‌نشستیم، در دبیرستان به اندازه راهنمایی سرپوشش و حجاب دخترها سخت‌گیری نمی‌شد اما بازهم پوشیدن روسری و نگه‌داشتن آن دردسر بزرگی بود، طبق روال راهنمایی برای اینکه از دعوا و تذکر مدیر مدرسه درامان بمانیم صبح‌ها کمی زودتر از خانه بیرون می‌آمدم و قبل از این‌که کسی مرا پشت درب مدرسه درحال قایم کردن چادرم ببیند وارد مدرسه می‌شدم، بدون معطلی به طرف کلاس می‌رفتم..وقتی در مدرسه چادرمان را از سرمان برمی‌داشتند ناراحت می‌شدیم اما به مرور عادت کردیم و دوباره چادر می‌پوشیدیم، در کلاسمان جز من و خواهرم دو نفر دیگر هم روسری می‌پوشیدند و مثل ما روزی نبود که اذیت نشوند..."

در این کتاب در بخشی از خاطرات رقیه زینلی دیگر فعال انقلابی نیز این چنین روایت شده است: " تا وارد دفتر مدرسه شدیم، خانم مدیر به من و طاهره نگاه کرد و سرمان داد کشید: «چشم و دلم روشن دیگه سر صف شعار می‌دین؟! هردوتاتون را اخراج می‌کنم... آنقدر ترسیده بودیم که هیچ حرفی نمی‌زدیم می‌دانستم کار، کار همان دختری است که کنارمان ایستاده بود، گزارش داده بود بعد از کلی داد و بیداد و تهدید دست آخر مدیر یک کشیده به صورت طاهره زد و هر دوی ما را از دفتر بیرون کرد...»

در بخشی از خاطرات آمنه حاج حسینی دیگر مبارز انقلابی اهل تازیان پایین بندرعباس و از فعالان در پشتیبانی جبهه در این کتاب آمده است: در بندرعباس حمله هوایی و بمباران اتفاق نیفتاد اما همیشه صدای آژیر قرمز را می‌شنیدیم و شب‌ها را در خاموشی می‌گذراندیم، مدتی در جهاد کار می‌کردم که بعد از مصاحبه به عنوان امدادگر استخدام شدم، ندماهی از جنگ می‌گذشت و مردم هرچه در توان داشتند به جهاد می‌آوردند و ما برای بسته‌بندی به جبهه می‌فرستادیم...

در بخش دیگری از خاطرات این زن مبارز انقلابی آمده است: "آن روزها درگیری گروه‌های منافقین، گروه اشرف و سازمان پیکار با بچه‌های حزب‌اللهی زیاد بود، یوسف دقت شهید شده بود و در درگیری بین نیروهای سپاه و منافقین، صنم قریشی(از نیروهای ضدانقلاب و جزو گروه‌های منافق که در به شهادت رساندن یوسف دقت نقش داشت)، هم کشته شده بود و به خاطر کشته شدن صنم قریشی گروه‌های مخالف و منافق در بهشت زهرا تحصن کرده و با بچه‌های حزب‌اللهی درگیر شده بودند، سپاه هم آن‌ها را گرفته و زندانی کرده بود".

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha