با آغاز جنگ سرد ، آمریکا براساس دکترین ترومن در سال ۱۹۴۷ کمک های وسیع اقتصادی و نظامی در اختیار یونان و ترکیه قرار داد تا در حوزه مدیترانه و خط مقدم جبهه جنگ سرد در برابر کمونیسم به عنوان متحدان آمریکا به ایفای نقش بپردازند.
در دوران جنگ سرد منطقه مدیترانه یکی از نقاط بسیار استراتژیک برای دو ابر قدرت محسوب می شد و آمریکا با ترکیه و یونان به عنوان متحدان تمام عیار ناتو ، دست برتر در این منطقه را داشت.
روابط نزدیک اتحاد جماهیر شوروی با مصر در دوران جمال عبدالناصر و سوریه و ایجاد پایگاه های دریایی در بندر طرطوس سوریه و نیز در «سیدی برانی» (Sidi Barrani ) در مصر در همین چارچوب قابل ارزیابی است. اتحاد جماهیر شوروی تا سال ۱۹۷۲ میلادی از پایگاه "سیدی برانی" برای پایش فعالیت های دریایی ناتو در منطقه استفاده می کرد.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، ظاهرا این منطقه اهمیت ژئوپلتیک گذشته را برای غرب نداشت . دراین دوره به خاطر تحولات خاورمیانه ، توجه آمریکا بیشتر معطوف منطقه خلیج فارس و افغانستان شد و از سوی دیگر واشنگتن خود را دربرابر قدرت نوظهوری مانند چین می دید.
این دیدگاه موجب شد که غرب به مدت دو دهه حوزه مدیترانه را از زاویه دید استراتژیک خود خارج کند ولی با کشف منابع عظیم گاز و انرژی طی یک دهه گذشته در این منطقه ، آمریکا ، روسیه ، کشورهای اروپایی وهمچنین قدرتهای منطقه ای بار دیگر به زمین بازی مدیترانه بازگشتند.
تغییرات عمده در نظام های سیاسی برخی کشورهای این منطقه مانند لیبی و تونس که از سال ۲۰۱۱ میلادی آغاز شد می تواند در همین چارچوب مورد ارزیابی قرار گیرد.
لیبی به تعبیری بام آفریقا است و دروازه ورود به کشورهای موسوم به ساحل آفریقا محسوب می شود؛ این کشور علاوه بر اینکه بر حوزه مدیترانه و لاجرم بر ذخایر عظیم گازی این منطقه اشراف دارد ، خود نیز دارای منابع گسترده از نفت و گاز است ؛ ضمن اینکه این کشور محل تلاقی سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا نیز محسوب می شود.
تسلط بر لیبی به معنای دیدبانی بر کل منطقه مدیترانه و اشراف بر منابع و ذخایر عظیم این منطقه است.تسلط بر لیبی به معنای دیدبانی بر کل منطقه مدیترانه و اشراف بر منابع و ذخایر عظیم این منطقه است.
با این وجود هریک از قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای بوضوح می دانند که امکان تسلط کامل بر حوزه ژئوپلتیک و ژئواکونومیک مدیترانه را نخواهند داشت ، ولی تلاش می کنند با حضور در این منطقه از انحصاری شدن منابع انرژی در مدیترانه جلوگیری کنند. تلاش های آمریکا ، اروپا، روسیه، ترکیه ، عربستان سعودی، امارات ، مصر، یونان، قطر ، الجزایر و حتی قبرس برای حضور در مناقشات اخیر لیبی در همین راستا قابل ارزیابی و تحلیل است.
در حالی که روسیه ، عربستان سعودی ، امارات ، یونان و کشورهای غربی در مناقشات لیبی از ژنرال "حفتر" حمایت می کنند؛ ترکیه و قطر ، دولت "فایز السراج" را مورد پشتیبانی همه جانبه خود قرار داده اند.
به نظر می رسد که اشتراک منابع ، به هم خوردن توازن قوا در منطقه و نگرانی از به انحصار درآمدن منابع انرژی در حوزه مدیترانه توسط یک قدرت خاص ، موجب شده است که متحدان سنتی در برابر یکدیگر و رقبای قدیمی در کنار یکدیگر قرار گیرند!به نظر می رسد که اشتراک منابع ، به هم خوردن توازن قوا در منطقه و نگرانی از به انحصار درآمدن منابع انرژی در حوزه مدیترانه توسط یک قدرت خاص ، موجب شده است که متحدان سنتی در برابر یکدیگر و رقبای قدیمی در کنار یکدیگر قرار گیرند!
در حالی که کشورهای حامی ژنرال "حفتر" با ارسال کمکهای اقتصادی و نظامی، بصورت غیررسمی از وی حمایت می کنند ، ترکیه با امضای دو توافقنامه با دولت وفاق ملی درلیبی به حضور همه جانبه خود در این کشور رسمیت بخشیده است.
رجب طیب اردوغان رییس جمهوری ترکیه ۲۷ نوامبر سال ۲۰۱۹ دو توافقنامه دریایی و همکاری امنیتی و نظامی با "فایز السراج" نخست وزیر دولت وفاق ملی لیبی امضا کرد.
توافقنامه اول در صورت اجرا می تواند منافع آنکارا در بهره برداری از ذخایر گازی لیبی را تامین کند و توافقنامه دوم از یک سو راه نجاتی برای دولت وفاق ملی از سرنگونی است و ازسوی دیگر ترکیه را رسما وارد حوزه استراتژیک و ژئوپلتیک لیبی و مدیترانه می کند.
دولتمردان آنکارا طی سه دهه گذشته دریافته اند که ترکیه پس از دوران جنگ سرد ، اهمیت پیشین خود را ظاهرا برای غرب و آمریکا از دست داده است؛ همچنین پس از سالها کارشکنی ازسوی اتحادیه اروپا، آنکارا از امکان پیوستن به این اتحادیه دلسرد شده است.
آنکارا اینک پس از مواجهه با این شرایط درصدد است خود را به عنوان قدرتی منطقه ای و مستقل در مدیترانه مطرح کند؛ به همین علت رفتاری متفاوت با متحدان سابق خود نظیر آمریکا ، اروپا و برخی کشورهای منطقه پیدا کرده است.
دریافت موشکهای اس ۴۰۰ از روسیه نشان می دهد که ترکیه مایل است به جای ایفای نقش اولین خاکریز جنگ سرد برای غرب ، نقش موازنه قدرت در منطقه را برعهده بگیرد.دریافت موشکهای اس ۴۰۰ از روسیه نشان می دهد که ترکیه مایل است به جای ایفای نقش اولین خاکریز جنگ سرد برای غرب ، نقش موازنه قدرت در منطقه را برعهده بگیرد.
از سوی دیگر مسکو در شرایط کنونی بیش از گذشته به حوزه مدیترانه علاقه نشان می دهد. روسیه به عنوان یکی از بزرگترین صادرکنندگان انرژی در جهان با ذخایر عظیم گاز طبیعی می خواهد موقعیت خود را در معادلات انرژی در مدیترانه حفظ و تقویت کند. حضور نیروهای روسیه در لیبی برای حمایت از یکی از طرفهای دیگر در همین راستا قابل ارزیابی است.
در مقابل، آمریکا در پی بروز تحول در معادلات ژئوپلتیک مدیترانه تلاش می کند از حوزه تغییرات این منطقه بیرون نماند و مایل نیست زمین بازی را به رقبا و یا حتی دوستان اروپایی خود واگذار کند. ضمن اینکه تلاش می کند با حضور در مدیترانه و بویژه در لیبی و با کنترل و مدیریت منابع انرژی منطقه، از وابستگی اروپا به گاز روسیه بکاهد.
بروز خلاء قدرت ، به هم خوردن توازن قوا در حوزه مدیترانه و نیز کشف منابع عظیم نفت و گاز در این حوزه طی یک دهه گذشته، به یکی از گره های مهم و در عین حال جذاب این منطقه برای بازیگران بین المللی و منطقه ای تبدیل شده است. حضور قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در مدیترانه و بویژه در لیبی نه تنها به بازشدن این گره کمک نمی کند، بلکه بر پیچیدگی شرایط آن خواهد افزود.
براین اساس نباید انتظار داشت که در کوتاه مدت و یا حتی میان مدت ، بتوان شاهد تشکیل یک دولت و نظام واحد در لیبی بود.
نظر شما