رهبر ارکستر اصولگرا بیرون سن می‌نوازد نوازندگان در هوا آرشه می‌کشند

تهران- ایرنا- «انتخابات تشریفاتی» کلیدواژه‌ای است که اخیرا حسن روحانی، رییس‌جمهوری در واکنش به ردصلاحیت گسترده نیروهای اصلاح‌طلب و حذف نسبی یک جریان سیاسی از رقابت انتخاباتی، در توصیف انتخابات مجلس یازدهم به‌ کار برد. پیش از آن نیز بسیاری از اصلاح‌طلبان نظر به این ردصلاحیت‌ها، از مشخص بودن ترکیب مجلس آینده سخن گفته و تاکید کردند که نتیجه انتخابات پیشاپیش مشخص است، چراکه به ‌باور آنها، این رقابت، رقابتی خواهد بود میان اصولگرایان و اصولگرایان.

فیاض زاهد، تحلیلگر سیاسی اصلاح‌طلب،در گفت و گو با روزنامه اعتماد آورده است: در چنین شرایطی شاید اگر بخواهیم در مقام رسانه به تحلیل انتخابات پیش‌رو بپردازیم، منطقی است مشخصا به رقبای واقعی این رقابت یعنی اصولگرایان بپردازیم. آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح گفت‌وگوی «اعتماد» است با فیاض زاهد، تحلیلگر اصلاح‌طلب درباره حال و اوضاع اصولگرایان در انتخابات پیش‌رو و چالش‌های جناح راست در این مسیر.

اگر طیف‌های مختلف جناح راست را مثلثی متشکل از ۳ ضلع «اصولگرایان سنتی»، «پایداری‌ها» و «نواصولگرایان» در نظر بگیریم، به نظر می‌رسد، شرایط فعلی به ‌نحوی است که در میسر دستیابی به اجماع و وحدت جهت تهیه فهرست انتخاباتی، سنتی‌ها ناچار به عقب‌نشینی به‌ نفع پایداری‌ها و نواصولگرایان شده و این دو طیف محور اصلی لیست اصولگرایان خواهند بود؛ از نگاه شما این پیوند محقق خواهد شد و در صورت تحقق، تا چه میزان ادامه‌دار خواهد بود؟

هگل تفسیری از دیالکتیک تصویری ارایه داده بر این پایه که اصلی را که از زمان هراکلیتوس (پایه‌گذار نظریه دیالکتیک) مطرح شده بود، به عنوان حرکات درون می‌داند. مبنایش این بود که هر چیزی درون خود بقراطی هم در آن وجود دارد. یعنی در نبرد بین تز و آنتی‌تز، سنتز متولد می‌شود.

سنتز نتیجه چالش میان تز و آنتی‌تز است. اما بقراط خودش تبدیل به تز می‌شود و عناصر درونش را که ضدشان است، پرورش می‌دهد. اگر این فرض را در نظر داشته باشیم، در تحلیل مسائل جناح‌های سیاسی به این نتیجه می‌رسیم که هیچ جریان سیاسی بدون رقیب باقی نمی‌ماند. بنابراین نمی‌توان گفت چون جریان اصلاحات به‌ دلیل ردصلاحیت کاندیداهایش، از رقابت حذف شده، جریان اصولگرا بدون رقیب و یکدست باقی‌ می‌ماند و بدون هیچ‌گونه تنش و اختلاف می‌تواند فعالیت‌های سیاسی خود را پیش ببرد. همان‌طور که دوران اول ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد دیدیم دولتی که با پشتیبانی برخی روحانیون سنتی جناح راست روی کار آمد و حتی در تمجید او ادعاهایی مطرح شد مبنی بر اینکه لیست‌های انتخاباتی به خواست معصومین ارایه می‌شد و حتی می‌گفتند امام زمان این لیست‌ها را تایید کرده اما در نهایت دیدیم میان احمدی‌نژاد و اصولگرایان چه چالش‌هایی روی داد. چنانکه دور دوم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد عملا به یکی از معضلات نظام سیاسی تبدیل شد. بدیهی است امروز هم که معدود چهره‌های اصلاح‌طلب که با رویکردی بی‌رمق برای یازدهمین دوره انتخابات مجلس نام‌نویسی کردند، تقریبا در اغلب حوزه‌های انتخابیه قلع و قمع شدند و می‌بینیم در بسیاری از حوزه‌ها عملا با مهندسی انتخابات مواجه هستیم و فرد منتخب پیش از انتخابات تعیین شده است. در چنین شرایطی اگرچه کار برای جناح چپ بسیار دشوار خواهد بود، اما تعارضات درونی جناح راست نیز محل تامل است و این یعنی جمنا دچار اختلاف می‌شود، جریان قالیباف با جریان سعید جلیلی و پایداری‌ها به چالش برمی‌خورند و حتی در آینده درون پایداری‌ها نیز چند دستگی به وجود می‌آید. تعارضاتی که ماهیت ساختار غیر تشکلی، غیر اصولی و فاقد ایدئولوژی خالص جناح راست را هدف قرار می‌دهد. بنابراین این‌طور نیست که با حذف جریان اصلاح‌طلب یا نیروهای معتدل، شاهد یکپارچگی و یکدستگی میان اصولگرایان باشیم. چنانکه شاهدیم اختلاف میان نواصولگرایان، پایداری‌ها و اصولگرایان سنتی کاملا عریان و آشکار است و از هم‌اکنون نیز زمزمه‌هایی به گوش می‌رسد که به قالیباف توصیه کرده‌اند که از انتخابات انصراف بدهد.

به نظر شما علت درخواست از قالیباف جهت کناره‌گیری از انتخابات چیست؟

به نظر می‌رسد قالیباف اگر رای هم بیاورد، برای ریاست مجلس با چالش‌ها و اختلافات جدی از جانب جریان‌های عدالت‌خواه روبه‌رو است و حتی در چند روز گذشته شاهد بودیم که بسیاری از تشکل‌های دانشجویی خواهان حذف چهره‌هایی مثل قالیباف هستند؛ چراکه در نگاه آنها قالیباف فرق چندانی با علی لاریجانی ندارد که همه تلاش‌شان را برای عدم نام‌نویسی‌اش در انتخابات مجلس آینده کردند. قطعا ارزیابی من این است که ما شاهد شکاف جدی میان اصولگرایان خواهیم بود.

نظرتان درباره احتمال کناره‌گیری اصولگرایان سنتی به ‌نفع دستیابی به وحدت جناح راست چیست؟ در انتخابات یازدهمین دوره مجلس چقدر احتمال کناره‌گیری این طیف اصولگرا وجود دارد؟

اصولگرایان سنتی سال‌های بسیاری است که از صحنه سیاست ایران خارج شده‌اند. آنها تمام امیدشان را به احمدی‌نژاد بسته بودند و پس از گذشت مدتی با بی‌توجهی او روبه‌رو شدند. به این دلیل با گروه‌هایی همچون حزب موتلفه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسان و جریان‌های قدیمی اصولگرا بازی شد و بعدها با ظهور جبهه پایداری و حواریون آیت‌الله مصباح‌یزدی، این شکاف عمیق‌تر هم شد. اصولگرایان سنتی از این مزیت برخوردار بودند که اغلب در طول مبارزه همراه امام خمینی (ره) بودند اما از اعضای جریان جناح راست، به‌ویژه آنها که سن بالاتری داشتند حتی متهم شدند که دوران مبارزه نقش خاصی ایفا نکرده‌اند؛ کسانی هم که جوان‌تر بودند، اصلا متولد نشده بودند که ارزیابی در مورد ماهیت سیاسی‌شان داشته باشیم. بنابراین شکست اصولگرایان سنتی از پیش قابل‌تصور بود. مشکل دیگر اصولگرایان سنتی این است که به ‌لحاظ تولید و پرورش نیروهای جوان، با مشکل جدی روبه‌رو شدند. جوانان این جریان عموما جذب جریانات احساسی‌تری شدند. از سوی دیگر فقدان نگرش سیستمی در بازپروری نیروهای آلترناتیویستی در سپهر سیاست ایران باعث شد ایدئولوژی که آنها ارایه می‌دهند، ناتوان و ضعیف باشد. چنانکه نتوانند افراد جوان‌تر را جذب کنند. همچنین میان جوان‌ترها هیچ‌گونه رغبت و تمایلی وجود نداشت که جذب طیف سنتی شوند. با این حساب اگر امروز هم نگاه کنیم، می‌بینیم که چه ‌بسا احمدی‌نژادی‌ها شانس بیشتری میان اصولگرایان دارند.

اخیرا مهدی چمران، عضو شورای ائتلاف اصولگرایان از سازوکاری جهت شناسایی نامزدهای اصلح خود رونمایی کرد که در آن به مصاحبه‌ای چالشی شبیه به مصاحبه‌های رادیو-تلویزیونی یا فراهم کردن شرایط فرضی مشابه ایراد نطق میان‌دستور در صحن علنی مجلس مورد اشاره قرار گرفته است. آیا اینکه کاندیدایی ناطق خوبی باشد یا بتواند به‌ خوبی از پس مصاحبه مطبوعاتی برآید، برای نمایندگی مجلس کفایت می‌کند؟

فکر می‌کنم کسی در جریان اصولگرا به توصیه‌های آقای چمران توجه خاصی نداشته باشد؛ به این دلیل که انتخاب‌ها فراتر از اختیارات احزاب و گروه‌های اصولگرا است. بنابراین به نظر من سخنوری، سخنرانی و ناطق بودن چندان جایگاهی ندارد و بیشتر هماهنگی با کسانی که در بستن لیست نقش دارند، ملاک حضور افراد در فهرست نهایی جناح راست خواهد بود.

در میان ۱۵۹ نامزد اولیه و همچنین ۹۰ نفری که اخیرا به عنوان نامزدهای اصولگرایان در تهران برای حضور در لیست اصولگرایان معرفی شدند، شاهد حضور افرادی هستیم که سابقه فعالیت سیاسی چندانی را در کارنامه خود ندارند. سپردن مجلس به این افراد چه تبعاتی را برای کشور به دنبال دارد؟

از یک‌سو تاثیر محتوایی دارد، به این معنا که مجلس در سال‌های گذشته با فرمایش امام خمینی (ره) که گفته بودند، مجلس در راس امور است، منطبق نخواهد بود. البته در حال حاضر نیز جایگاه مجلس به ‌شدت تنزل پیدا کرده و فعالیت خاص نهادهایی همچون مجمع تشخیص مصلحت نظام، کمیته‌های نظارتی درون مجمع تشخیص و همین‌طور وجود شرایط اضطراری برای تشکیل شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران سه قوه، اختیارات مجلس را کاهش داده است. اما ‌جز این تاثیر محتوایی، شاهد تاثیر شکلی هم هستیم. به این معنا که حذف جریان‌های اصیل، قدیمی و با سابقه انقلابی به‌ منظور روی کار آوردن چهره‌های جوان‌تر، کم‌سابقه و غیراصیل، شکلی کاریکاتوری به جریان نواصولگرایی داده است. در واقع مانند آهنگی است که رهبر ارکستر از بیرون می‌نوازد و آنها آرشه‌های خود را به حرکت درمی‌آورند. به بیان دیگر جناح عملکرد راست شبیه به ارکستری است که رهبر از بیرون سن می‌نوازد و نوازندگان روی هوا آرشه می‌کشند. با این حساب شخصا برای این جریان، به عنوان جریانی با هویت و مستقل، چندان جایگاهی قائل نیستم؛ طبیعی است که آثار چنین رویکردهایی نیز به‌ شدت جانکاه خواهد بود و از منزلت مجلس، بیش از پیش می‌کاهد.

با این وجود ترکیب لیست نهایی اصولگرایان و مجلس آینده که ظاهرا در رقابتی درون‌جناحی تشکیل خواهد شد، چگونه خواهد بود؟

فکر می‌کنم اکثریت مجلس یازدهم را نیروهای جوان و تندرو تشکیل می‌دهند. البته با اقلیتی نیم‌بند از نیروهای اصولگرایان سنتی و فراکسیونی ضعیف از نیروهای مستقل و شبه‌اصلاح‌طلب.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha