درباره بهمن فرزانه

تهران- ایرنا- بهمن فرزانه مترجم برجسته‌ معاصر به شمار می‌رود که همگان او را با صد سال تنهایی می‌شناسند. وی بیش از ۸۰ رمان را از زبان‌های مختلف به فارسی برگردانده است و اینگونه توانست پل ارتباطی ایرانیان با ادبیات جهان شود.

آثارش ترجمان عشق بود، به ایران آمد تا زندگی را درست از جایی سر بگیرد که آغازش کرده بود. او را به نام بهمن فرزانه می شناسند، مترجمی که برای تالیف کارهایش حتی از مهم‌ترین مشغله‌های زندگی‌اش نیز دست کشیده بود. بهمن فرزانه که به گفته خودش برچسب «صد سال تنهایی» در ایران بر پیشانی‌اش خورده، ۸۰ رمان از نویسندگان ایتالیایی، اسپانیایی و فرانسوی را به فارسی برگردانده است. عذاب وجدان آلبا دسس پدس، عاشق مترسک فیلیس هیستینگز، صدسال تنهایی و عشق زمان وبا از جمله آثار او به شمار می روند. وی همچنین آثاری از تنسی ویلیامز، گراتزیا کوزیما دلدا، آلبا دسس پدس، لوئیچی پیراندللو، آنا کریستی، اینیاتسیو سیلونه، رولددال، گابریل دانونزیو، واسکو پراتولینی، ایروینگ استون، جین استون و... را ترجمه کرده است.

زندگینامه و آثار بهمن فرزانه

بهمن فرزانه در ۱۷ بهمن ۱۳۱۷ خورشیدی دیده به جهان گشود. ترجمه‌های او توانست تا بسیاری از نویسندگان مطرح جهان را به ایرانیان معرفی کند. سال‌ها زندگی در ایتالیا سبب شد تا فرزانه در فارسی صحبت کردن کمی مشکل داشته باشد. بهمن فرزانه در گفت وگویی با روزنامه سرمایه، گفته بود: «هیچ مترجمی نیست که آرزوی نوشتن در سر نداشته باشد، هیچ چیز به اندازه خلق یک اثر لذت بخش نیست. از نوجوانی عاشق نوشتن بودم هر چند که ترجمه فرصتی برایم باقی نگذاشت. وقتی که کتاب چرکنویس‌ام منتشر شد، لذتی برایم داشت که قابل وصف نیست.»

رمان صد سال تنهایی، نوشته گابریل گارسیا مارکز  ۱۳۵۳ خورشیدی با ترجمه روان بهمن فرزانه وارد بازار کتاب ایران شد و از آن زمان بارها منتشر شده است. بهمن فرزانه را بیشتر به خاطر ترجمه این اثر مشهور می‌شناسند اما او نوشتن را به اندازه ترجمه دوست داشت.

او درباره اینکه چرا داستان‌های فارسی از جمله داستان‎‌های خودش را به ایتالیایی ترجمه نمی‌کند، گفته بود: «نویسندگان ایرانی از جمله خود من خیلی بومی‌نویس هستند، در نتیجه بخش عمده‌‎ای از آثارشان غیرقابل ترجمه است. چون در صورت ترجمه، مترجم مجبور است، مدام برای کلمه‌ها و اصطلاحات کتاب پانویس بگذارد که خب، این مساله باعث سر رفتن حوصله خواننده می‌شود. مثلا در همین کتاب چرکنویس من مدام از اشعار و رباعیات مولوی استفاده کرده‌ام که اکثر قابل ترجمه نیستند. به همین خاطر ترجمه این آثار کار اشتباهی است.» همچنین به نظر او چون ادبیات ایران مملو از صدا است و این موضوع یکی از دلایل ترجمه‌ناپذیری این زبان است.

در بخشی از کتاب صدسال تنهایی می خوانیم: «سال‌ها سال بعد، هنگامی که سرهنگ آئورلیانوبوئندیا در مقابل سربازانی که قرار بود، تیربارانش کنند، ایستاده بود، بعد از ظهر دوردستی را به یادآورد که پدرش او را به کشف یخ برده بود...»

فرزانه از نویسندگان مهم و مطرح جهان، کتاب‌های بی‌شماری ترجمه کرد، همچنین به فارسی رمان و داستان کوتاه نوشت. نام او در ایران با نام گابریل گارسیا مارکز، نویسنده‌ای که منتقدان ادبی سبک نوشتاری، او را رئالیسم جادویی خوانده‌اند، گره خورده است. بهمن فرزانه که در ۱۳۳۸ خورشیدی برای تحصیل به ایتالیا رفته بود، ابتدا قصد داشت، معماری بخواند اما از این کار صرف نظر کرد. خود درباره تحصیلاتش می گوید: سه روزی سر کلاس معماری در دانشگاه نشستم. دیدم هیچی سرم نمی‌شود. رها کردم. تصمیم گرفتم به مدرسه عالی مترجمی بروم. سازمان ملل اداره‌اش می‌کرد و پنج سالی دوره‌اش بود که طی کردم. زبان انگلیسی، ایتالیایی و زبان فرانسه را می‌آموختیم. البته ترجمه را هم همزمان می خواندم. او که برای تحصیل رفته بود، ۵۰ سال در ایتالیا ماندگار شد تا به‌واسطه ترجمه، پل ارتباطی ایرانیان با ادبیات جهان شود.

فرزانه درباره آشنایی خود با رمان صدسال تنهایی گفته است: «یادم می‌آید تقریبا یک سال قبل از این‌که ترجمه‌ صد سال تنهایی به فارسی منتشر شود به خانه‌ یکی از دوستام در جمهوری دومینیکن رفتم، وقتی وارد می‌شدم یک نفرهم از در بیرون می‌آمد، نشستم و دوستم پرسید که می‌دانی این چه کسی بود؟ پاسخ دادم خیر، توضیح داد که این گابریل گارسیا مارکز است که رمانش به نام صد سال تنهایی به ایتالیایی ترجمه شده است، بعد هم من کتاب را گرفتم، خواندم و از آن خیلی خوشم آمد که سرانجام هم ترجمه شد.»

به روایت فرزانه این رمان به وسیله دوست خود مارکز و زیر نظر خودش به ایتالیایی ترجمه شده و بهترین ترجمه بوده است. فرزانه کتاب را برای چاپ به رضا جعفری مدیر انتشارات امیرکبیر، پیشنهاد می‌دهد و او هم می‌پذیرد. مارکز در گفت و گویی یادآور می‌شود که به او گفته شده که ترجمه فارسی رمانش خوب نبوده است. هر چند استقبال خوانندگان ایرانی از این رمان، با وجود ممانعت از تجدید چاپش و تاثیر ادبی آن، خلاف آن نقل رسیده به مارکز را اثبات می‌کند.

رمان صد سال تنهایی نخستین بار در ۱۹۶۷ میلادی منتشر شد و ترجمه فارسی آن ۶ سال بعد یعنی در ۱۳۵۳ خورشیدی به چاپ رسید. بدون شک صد سال تنهایی، رمانی بود که بر فضای ادبیات جهان تاثیر گذاشت و ایران هم از این تاثیرپذیری مستثنی نبود. او درباره معیار انتخاب رمان هایش گفته بود:‌ رمان‌ها را سرسری نمی‌خوانم، قبل از انتخاب رمان درباره‌اش تحقیق می‌کنم و پس از تکمیل تحقیقات آن را به دقت می‌خوانم، چون رمانی که پس از سرسری خواندن انتخاب شود، ترجمه‌اش هم سرسری از آب درمی‌آید و کتاب فروش نمی‌رود، بعد مترجم و ناشر آسمان ریسمان می‌کنند که کتاب تبلیغ نمی‌شود درحالی که رمان خراب است.

احمد شاملو اعتقاد داشت که سبک رمان صد سال تنهایی، سبکی بود که غلامحسین ساعدی پیش از مارکز به کار برده است. شاید هم به همین دلیل فضای ادبیات ایران به راحتی این رمان را جذب خود کرد، چون زمینه آن از پیش وجود داشت.

دور ریختن نامه‌های تنسی ویلیامز

نخستین ترجمه از بهمن فرزانه کتابی از تنسی ویلیامز با نام پرنده شیرین جوانی است. سال‌ها بعد او تابستان و دود و گربه روی شیروانی داغ را نیز ترجمه می‌کند اما این تنها ارتباط او با ویلیامز نبود. فرزانه می گوید: به یاد می‌آورم که در دهه ۶۰ میلادی، یک دوست آمریکایی، ویلیامز را به فرزانه معرفی می‌کند. آنها هیچ وقت با هم ملاقات نداشتند و تنها از طریق مکاتبه در ارتباط بودند. نامه‌های آن دوست آمریکایی با ویلیامز چاپ شدند اما فرزانه مکاتبات خود با ویلیامز را دور می‌ریزد. مکاتبه‌ها قبل از چاپ ترجمه‌ام از تنسی ویلیامز بود. ... در مکاتبه‌هایمان درباره‌ کتاب‌هایی که می‌خواندیم، حرف می‌زدیم. بعد از آن مکاتبه‌ها ترجمه را شروع کردم. در نامه‌هایش به من بسیار کمک کرد و چندین نویسنده‌ آمریکایی را به من معرفی کرد که اصلا آنها را نمی‌شناختم. مثلا کارسن مک‌کالرز نویسنده‌ای فوق‌العاده بود. از من در نامه‌ای پرسید، نام تو چه معنایی می‌دهد؟ گفتم بهمن به زبان قدیمی یعنی دوست. مکاتبه‌ها به سال نکشید، چند ماه ادامه داشت. خیلی نامه بود.... دور ریختن نامه‌ها حماقت محض بود.

ایتالو کالوینو و فدریکو فلینی

ترجمه تنها دریچه ارتباطی بهمن فرزانه با ادبیات جهان نبود. او چگونگی دوستی خود با ایتالو کالوینو را چنین نقل می‌کند: «با کالوینو از طریق یک آرژانتینی‌ آشنا شدم. کالوینو هم آرژانتین دنیا آمده است. دیدمش گفتم، آقای کالوینو من هم نویسنده‌ام. می‌گفت، اوه چه خوب تو رو خدا فردا شب بیا خانه‌ ما. به خانه‌شان رفتم و چه پذیرایی خوبی انجام شد. بعد دیگر اغلب همدیگر را می‌دیدیم. در روزهای خاصی از هفته همدیگر را نمی‌دیدیم و هر وقت پیش می آمد.»

فرزانه داستان‌نویس

فرزانه داستان نوشتن را بیشتر از ترجمه دوست داشت. طی سال‌ها، ترجمه از ادبیات جهان باعث شد، او با تکنیک‌های داستان‌نویسی آشنا شود. فرزانه دقت در انتخاب کتاب برای ترجمه را مهم می‌دانست. حتی میلان کوندرا و ماریو وارگاس یوسا را نویسنده‌های خوبی نمی‌دانست و هیچ وقت طرف ترجمه آنها نرفت. از او یک مجموعه داستان، «سوزن‌های گمشده» و ۲ رمان «چرکنویس» و «سرباز دل» به فارسی چاپ شده است.

۵۰ سال، هشتاد اثر

بهمن فرزانه در ۵۰ سال، بیش از ۸۰ اثر را ترجمه و تالیف کرد. او معتقد بود که همه کتاب‌های یک نویسنده، موفق از آب درنمی‌آیند و به همین دلیل باید بهترین آنها را کشف و ترجمه کرد. در واقع فرزانه دقت در انتخاب کتاب برای ترجمه را مهم می‌دانست. بعد از ترجمه صد سال تنهایی به خاطر شهرتی که از ترجمه آن کسب کرده بود، انتخاب کتاب دیگر دشوار بود، طوری که سالیان سال در جست وجو بود تا سرانجام شروع به ترجمه کتابی از آلبا دسس پدس می‌کند که مدت‌ها پیش خوانده بود. خود او در این ارتباط می گوید: «عاقبت یک روز پس از تقریبا بیست سال سکوت از جای بلند شدم و ترجمه آن را شروع کردم. در حدود ۶ ماه خواب و خوراک را از من سلب کرد. دسس پدس تنها نویسنده‌ای بود که فرزانه تقریبا همه کتاب‌های او را ترجمه کرد و به او علاقه ویژه داشت.»

سرانجام 

بهمن فرزانه، مترجم و نویسنده پس از نزدیک به ۵۰ سال اقامت در ایتالیا به ایران بازگشت تا زندگی خود را به گونه ای دیگر آغاز کند اما زندگی با او یار نبود و در ۱۷ بهمن ۱۳۹۲ خورشیدی چشم از جهان فرو بست. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha