در گفت و گوی روزنامه آرمان ملی با علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده اسبق مجلس، می خوانیم: ۲۲ بهمن نماد وحدت، انسجام و مشارکت ملی است و همه اقوام، احزاب جریانات و گرایشهای مختلف سیاسی با هر تفکری در این جشن ملی گرد هم میآیند. لذا همانطور که طی چهل سال گذشته همواره بر این نکته تاکید شده همواره باید بهدنبال اتحاد و وحدت در همه حوزهها میان جامعه، جریانات سیاسی و حاکمیت بود. در همین راستا روز گذشته نیز رئیسجمهور در اجتماع عظیم راهپیمایان ۲۲ بهمن به این موضوع پرداخت و اشاره کرد: «ممکن است برخی فکر کنند یا جمهوریت یا اسلامیت، این سخن غلط است. ممکن است افرادی فکر کنند باید جمهوریت را تضعیف کنیم تا اسلامیت تقویت شود. تضعیف جمهوریت تقویت اسلامیت نیست. جمهوریت و اسلامیت در کنار هم هستند.» این در حالی است که آقای روحانی چندی پیش نیز در اثنای اعلام احراز صلاحیت شدگان از لزوم حفظ و صیانت از جمهوریت نظام سخن گفته بود. هر چند که به اذعان بسیاری از کارشناسان و حتی توده مردم آقای روحانی در مقام رئیسجمهور صرفا به بیان این سخنان میپردازد. گرچه برخی صاحب نظران نیز بر این عقیدهاند این مشکل ریشه در گذشته دارد و سایر روسای جمهور نیز فقط به اظهار نظر در این مورد پرداختهاند آنهم در زمانی که در پایان دوره خود قرار دارند و از سرمایه اجتماعی خوبی برخوردار نیستند. مشروح این گفت و گو را در ادامه می خوانیم:
رئیسجمهور در سخنرانی ۲۲ بهمن به این مساله اشاره کرد که جمهوریت و اسلامیت و مقاومت و مذاکره در کنار هم هستند و تضعیف یکی به معنای تقویت دیگری نیست؛ اساسا چرا برخی جریانات بهدنبال تقابل چنین مفاهیمی با یکدیگرند؟
من معتقدم تفکر و جریانی در کشور وجود دارد که میخواهد تمامی فرایندها در کشور را دوقطبیسازی کند. بدین معنی که برای رسیدن به یک هدف فقط یک مسیر و یک راه وجود دارد و آن راه هم همان است که آن جریان فکری بدان معتقد است. در این نگاه تصور میشود امکان رسیدن به هدف از مسیرهای مختلف وجود ندارد. لذا فکر میکنم این نگاه بستهای است که نهایتا نه تنها منجر به تسلط یک جریان بلکه منجر به رواج یک سلیقه خواهد شد. بدین معنی که اگر این بحث را ادامه دهیم حد یقفی وجود ندارد و تا اینکه هر فردی تفکری داشته باشد که فقط مسیر من درست است تا همانجا ادامه پیدا خواهد کرد. متاسفانه در چند سال گذشته دائما بر موضوعی تاکید میشود که مجموعهای به نظام، انقلاب و آرمانهای آن معتقدند و بخشی همواره در مقابل آن قرار دارند و به شعارهای انقلاب وفادار نیستند. این تقسیم بندی در ذیل خود تعریف میکند که هر کسی چه کارهایی انجام دهد انقلابی و طرفدار انقلاب است و چه اعمالی از هر فردی سر بزند ضد آرمانهای انقلاب تلقی میشود. وقتی در مباحث مختلف این بحث را میبینیم به همین صورت جریان پیدا میکند و نوعی خطکشی صورت میگیرد که در آن جز عدهای معدود با سلایق محدود جا نمیشوند.
از این رو بهنظر من منظور صحبت آقای روحانی این است که باید این تفکر را کنار گذاشت. نگاهی که معتقد است هرکسی خلاف او فکر میکند ولو با هدف مشترک، باید کنار گذاشته شود. این در حالی است که متاسفانه این مسیر زیاد تکرار و منجر شده که عملا بسیاری از مدافعان و طرفداران دلسرد شده و مجموعهای از اقلیتها در این حصارهای تنگ جا شوند. هر چند شاید اینها بتوانند بهدلیل برخی شرایط امکان بروز و ظهور اندیشههای خود را پیدا کنند، اما واقع امر این است که از آنجایی که این جریانها چندان بر قلب مردم نفوذ ندارند ممکن است که در تندباد حوادث دچار مشکل شوند. خطکشیهایی که هرکسی به این مسیر معتقد نیست الزاما دوستدار کشور نیست، متاسفانه شرایطی را بهوجود آورده که روزبهروز دلبستگان و دلسوزان را دلسرد میکند و این خطرساز است.
بسیار مطرح میشود که با وجود تکرار مکرر رئیسجمهور مبنی بر حفظ جمهوریت، مراجعه به قانون اساسی و همه پرسی چرا این مسائل در حد گفتار باقی میمانند؟ طرح مساله و رد شدن از آن چقدر مفید فایده است؟
اولا من طرح موضوعاتی مانند همهپرسی را فی نفسه مثبت میدانم. صحبتی که آقای روحانی دارد، سخن یک شخص بیرون از حاکمیت نیست. بهنظر من وقتی فردی داخل نظام این مباحث را بهعنوان آسیب مطرح میکند با کسانی که منتقدند یا خارج از حاکمیت این بحث را مطرح میکنند خیلی متفاوت است. من معتقدم طرح این موضوع از سوی رئیسجمهور امر ارزشمندی است. به هر حال در این جهت نیز مجموعه اقداماتی ولو ناکافی ممکن است صورت گرفته باشد. اصلاح برخی از لوایح یا بحثی که اخیرا رئیسجمهور در حوزه نظارتها یا بحث رفراندوم برای اینگونه مسائل مجموعه میتواند آغاز مناسبی برای این کار باشد. طبیعی است که با توجه به ساختارهای موجود نمیتوان انتظارات زیادی از رئیسجمهور داشت. البته بهنظر من متاسفانه آقای روحانی و بعضا روسای جمهور مختلف زمانی به فکر این اصلاحات میافتند که هم دورهشان سپری شده و هم به لحاظ پشتوانه افکار عمومی آنچنان که باید از اقتدار لازم برخوردار نیستند. نمیدانم که چرا برای مسئولان ما تجربه نمیشود که احساس کنند بایستی زودتر به فکر طرح برخی تنگناها، مشکلات و بنبستها بود. این مساله را در دوران روسای جمهور مختلف میبینیم که در دوره اول اینها کاملا با یکسری موانع روبهرو میشوند اما معمولا همکاری و تحمل میکنند اما وقتی این مطالب مطرح میشود که دیگر نه دولت از آن اقتدار لازم برخوردار است و نه حمایت افکار عمومی را آنطور که باید و شاید داشته باشیم. با این حال بهنظر من در همین اندازه نیز امر ارزشمندی است و کاری را که در راستای حاکمیت هر چه بیشتر مردم و تقویت جمهوریت نظام توأم با اسلامیت مطرح میشود، باید ارج نهاد.
در دولتهای مختلف شاهد این مساله بودهایم؛ از دیدگاه شما روسای جمهور بهدلیل اینکه از ابتدا با این چالشها مواجه نشوند در انتهای دوره به طرح این مسائل میپردازند؟
بله، در دوره اصلاحات، احمدینژاد و حتی در دور دوم ریاست جمهوری مرحوم آیتا... هاشمی رفسنجانی نیز به نوعی تشتت در این حوزه مشاهده شد و شکافهایی پدیدار شده بود. حتی لوایح دوگانه در دوره اصلاحات نیز در اواخر عمر دولت مطرح شد. همه اینها نشان میدهد که این مسائل در زمان نامناسبی طرح شده است. از طرف دیگر مشکلی که در کشور ما وجود دارد این است که وقتی دیگران در یک مسیری به بنبست میخورند به جای اینکه افراد ببینند چرا این بنبستها صورت گرفته تصور میکنند که اگر خودشان باشند این بنبستها اتفاق نخواهد افتاد. بهنظر من آقای روحانی هم چنین فکری کرده که اکنون تازه برخی از مسائل و مباحث را مطرح میکند. در حالی که این بحث اشتباه است. این مساله ممکن است که از روسای جمهور کمتجربه و افرادی که در مجموعه سطوح بالا نبودهاند پذیرفته شود، اما از آقای روحانی که از قبل از پیروزی انقلاب فعال بوده و از ابتدای شکلگیری جمهوری اسلامی همیشه در حوزههای مهم حضور داشته و شناخت دقیقی نسبت به ساختار دارد این انتظار نمیرود که بعد از گذشت ۶سال از عمر دولت این مباحث را مطرح کند، اما همانطور که گفتم گوشزد شدن این مسائل برای آیندگان و ادامه مسیر همین دولت هم مفید است.
مباحثی مثل عدم شفافیت با مردم، کاهش اعتماد و انتقاد به روندهای موجود چقدر در کاهش و ریزش سرمایه اجتماعی رئیسجمهور و دولت موثر بوده و علل وقوع این مسائل صرفا به عملکرد دولت باز میگردد؟
من معتقدم برخی عملکردها موجب شده تا جایگاههای مهم و حساس در افکار عمومی تنزل کند. متاسفانه برخی فکر میکنند که اگر مثلا به مجموعه دیگری انتقاد کنند یا آن نهاد را مقصر بدانند مساله حل میشود. اتفاقا یکی از مشکلات ما در این دوره این است که برخی به جای اینکه با هم گفتوگو کرده و مسائل را حل کنند، از تریبونها با یکدیگر صحبت میکنند و با متهم کردن نهادی دیگر اعتبار مجموعه را خدشهدار میکنند. در این راستا اتفاقا دولت به جهت نوع ساختاری که داشته سعی کرده نزدیکتر به افکار عمومی حرکت کند اما در عین حال شاهد برخی مشکلات هستیم. امروز در عین حالی که من دولت را در برخی از حوزهها مقصر میدانم اما در عین حال معتقدم که مجموعه دولت تنها نهادی است که همه میتوانند به او انتقاد کنند و انتقاد به دولت بسیار کمهزینه است در حالی که مجموعههای دیگر در حد اینکه شاید تحلیلها یا نقطه نظراتشان از شرایط کشور دقیق نباشد هم نمیشود مثل دولت از آنها هم انتقاد صریح داشت. امروز به راحتی یک نماینده سابق مجلس و شخصیت سیاسی در توئیتهای خود بزرگترین هجمه را به رئیسجمهور میکند اما کسی متعرض او نیست اما اگر خبرنگاری به یک نهاد دیگر انتقاد کند مورد بازخواست قرار میگیرد. من فکر میکنم اینکه فقط بخواهیم موارد را به دوش دولت بیندازیم، درست نیست اما در عین حال نیز آقای روحانی و مجموعه دولت بدانند که اگر همدلانهتر با مردم حرکت کنند بدون شک میتوانند موجب اعتبار و حمایت بیشتر مردمی باشند.
فضای عمومی جامعه را با توجه به اتفاقات آبانماه و دیماه چگونه تحلیل میکنید و تاثیر آن را بر عملکرد مسئولان چگونه میبینید؟
ما به جای اینکه فکر کنیم با دستور و بخشنامه میتوانیم نظرات خود را عینیت ببخشیم نباید این تصور را داشته باشیم که اینها میتواند حلال مشکلات جامعه باشد. مجموعا احساس میکنم که این اعتبار ذرهذره خدشهدار شده و ذرهذره باید بهدست آید. مهم این است که ما مسیر را از هرکجا که هستیم به درستی اصلاح کنیم تا هم جلوی ضرر بیشتر را بگیریم و هم اینکه بتوانیم اعتماد از دست رفته را بازگردانیم.
شورای عالی جبهه اصلاحطلبان طی آخرین بیانیه خود بهدلیل آنچه عدم امکان رقابت خوانده اعلام کرده در این دوره از انتخابات از ارائه لیست خودداری خواهد کرد؛ اساسا این رویکرد را چه میزان درست و قابل دفاع میدانید؟
بالاخره مجموعه اصلاحطلبان در حرکت جبههای به این نتیجه نرسیدند که میتوانند در انتخابات بهصورت فعال مشارکت کرده و لیست بدهند. در عین حال نیز شرایط را آنقدر دشوار ندیدند که دست احزاب هم بسته شود. من فکر میکنم که تصمیم شورای عالی اصلاحطلبان با توجه به ساخت قدرت در ایران و عدم مشارکت احزاب و گروهها حرکتی عملگرایانه بوده و در این شرایط برخورد بهتری نمیتوانست صورت گیرد.
چندی است که مطرح میشود احزاب اصلاحطلب جدای از شورای عالی بهصورت ائتلافی لیستی ارائه خواهند داد؛ با توجه به شرایط جامعه اصلاحطلبان چقدر شانس دارند که باز هم مورد قبول و حمایت مردم قرار گیرند؟
به هر حال تمام جریانات سیاسی در کشور ریزش داشتند و اینگونه نیست که این ریزش فقط مخصوص اصلاحطلبان و حامیان دولت باشد. اتفاقا اکنون بخشهای مهمی از اقشار سنتی و آسیبپذیر نسبت به کارآمدی برخی نهادها مساله دارند. با توجه به اینکه شرایط دست به دست میشود و انتقادات توسط صداوسیما و رسانههای دیگر به دولت پر رنگ شده ریزش از سوی مجموعه اصلاحطلبان چه بسا بیشتر شود. خصوصا اینکه آنها طبقه متوسط را نمایندگی میکنند و طبقه متوسط اهل تقلید و حرکت دستوری نیست. با این حال اگر در جریان اصولگرایی شکافی وجود داشته باشد که منجر به ارائه لیستهای مختلفی شود دور از ذهن نیست که در حوزههایی که اصلاحطلبان کاندیدایی دارند و لو اینکه این کاندیداها شناخته شده نباشند بتوانند در بخشی از آنها توفیقات نسبی کسب کنند.
نظر شما