کرونا این روزها، کشور ما را مثل حدود شصت و اندی کشور دیگر درگیر کرده است. نظام بهداشت و درمان کشور تقریبا به طور کامل تمرکز خود را روی کنترل این بیماری گذاشته است و مسئولان وزارت بهداشت به عنوان فرمانده عملیات مقابله با این ویروس امیدوارند که بتوانند موج بیماری را تا پیش از تعطیلات نوروزی کنترل کنند. اما با وجود همه تهدیدات بالفعل و بالقوه این بیماری، به نظر میرسد که میتوان از آن فرصتی برای حرکت به سمت حکمرانی مطلوبتر ساخت. چطور؟
۱. مدیریت واحد: یکی از بزرگترین مشکلات در کشور ما مدیریت موازی بحران یا غیربحران است. مدیریت موازی، سرمایهسوز و مسئولیت گریز است. توان نیروی انسانی و بودجه محدود را میبلعد و بدون تخصیص همه انرژی در یک مسیر مشخص طولانی مدت، باعث میشود که مسیرهای پراکنده و کوتاه مدت طی شوند و دست آخر به نتیجهای هم نرسند و پاسخ مشخصی هم در قبال آن امکانات هدررفته وجود نداشته باشد. مثال واضح این مدیریتهای موازی در شرایط غیربحران، مساله مدیریت فرهنگی کشور است. در حالی که این زمینه وجود داشت که کلیه امور فرهنگی کشور زیر نظر این وزارتخانه اداره شود؛ عملا با نهادهای موازی مختلفی در کشور روبرو هستیم که هر یک بخشی از بودجه فرهنگی را به خود اختصاص دادند و بدون پاسخگویی در مورد آن، به اموری که مدنظر مدیران دورهای این نهادهاست میپردازند. بدون اینکه استراتژی بلندمدتی برای آن وجود داشته باشد. در مورد مدیریت موازی بحران هم توجه به روزهای نخست سیل گلستان قابل توجه است که در آن برخی نهادها بنا به صلاحدید خود در این استان مشغول فعالیت بودند. (البته نبود استاندار در میدان نیز در این بلبشوی مدیریتی بیتاثیر نبود) حال، کرونا زمینهای به وجود آورده است که در یکی از معدود دفعات ممکن، همه نهادهای کشور، حتی نهادهای نظامی زیر نظر یک وزارتخانه دولتی یک پروژه را پیگیری کنند. از این الگو، پس از بحران باید استفاده کرد و بساط مدیریتهای موازی به خصوص در مواقع بحران را برچید.
۲. شفافیت و اطلاعرسانی بهتر: تردیدی نیست که اعتماد مردم به اطلاعات و اخبار حاکمیتی بعد از حوادث مربوط به هواپیمای اوکراینی پایین آمده است. در این شرایط، کنفرانسهای خبری روزانه سخنگوی وزارت بهداشت و اطلاعرسانی او در خصوص آمار مبتلایان، فوت شدگان و بهبودیافتگان، اقدامی مناسب و گام نخست در مسیر بازسازی اعتماد عمومی است. البته که نمیتوان انکار کرد که برخی از رسانههای خارجی مثل ایران اینترنشنال یا بی. بی. سی. در حال انتشار آمار و ارقام متفاوت هستند و البته که شایعات زیادی در فضای مجازی وجود دارد.
۳. تخصیص بهتر منابع: کرونا یک بار دیگر به ما نشان داد که یک بحران در حوزه سلامت عمومی، چطور میتواند بسیاری از امور دیگر را بیاعتبار کند. به طور مثال تیمهای فوتبال میلیاردها تومان برای قرارداد بازیکنان خود خرج کردند و در این سالها به هر حال در هر شهرستان یا دست کم در هر مرکز استانی یک استادیوم فوتبال وجود دارد اما این ویروس توانست بالاخره مسابقات فوتبال را تعطیل کند. این درس بزرگی است برای کسانی که بودجه محدود کشور را برای اهداف نامحدود تخصیص میدهند تا متوجه شوند که موضوع سلامت و بهداشت عمومی تا چه میزان اهمیت داشته باشد و هزینه کرد در طرحهایی مثل طرح تحول سلامت، تا چه میزان برای کشور ما ضروری است.
۴. جهانی شدن: و در نهایت کرونا به ما آموخت که عدم رعایت بهداشت در یک بازار حیوانات وحشی در شهر ووهان چین میتواند مشکلی در سطح جهانی ایجاد کند. مشکل جهانی البته راه حلی جهانی نیز دارد و راه حل جهانی، از دل مذاکره و رابطه مناسب با کشورهای جهان به دست میآید. بعد از کرونا میتوانیم این فرضیه را مطرح و بررسی کنیم که اگر اوضاع دیپلماتیکمان با کشورهای مختلف بهتر از این بود؛ آیا مهار این ویروس یا دست کم تهیه کردن وسایل بهداشتی و درمانی برای پیشگیری و کنترل آن، سادهتر از این ممکن نبود؟
نظر شما