همهگیری آنفولانزای اسپانیایی که از سال ۱۹۱۸ تا سال ۱۹۲۰ میلادی ادامه داشت، ۵۰۰ میلیون یعنی چیزی در حدود ۲۷ درصد جمعیت جهان را مبتلا کرد و به عنوان یکی از مرگبارترین همهگیریهای تاریخ بشر، ۱۰۰ میلیون قربانی برجای گذاشت. اگرچه آنفولانزای اسپانیایی برخلاف کووید-۱۹ که بیشترین اثر را بر افراد بالای ۶۰ سال دارد، بیشتر از جمعیت بین ۲۰ تا ۴۰ سال قربانی میگرفت و نرخ مرگ و میر (CFR) بالاتری نیز داشت، اما از تجربه این همهگیری میتوان برای مهار گسترش کروناویروس جدید استفاده کرد.
روزنامه گاردین در مقالهای در این باره مینویسد: در جایی که بحث «مهار» یک همهگیری مطرح است، مقایسه تاریخی میتواند کمک کند زیرا تکنیکها تغییر نمیکنند. قرنطینه، جداسازی، استفاده از ماسکهای تنفسی و شستشوی مرتب دستها، از روشهای همیشگی برای جدا نگه داشتن افراد بیمار از سالم و به حداقل رساندن شانس انتقال بیماری هستند.
یک درسی که دولتها از همهگیری سال ۱۹۱۸ گرفتند این است که اجبار و تحمیل اقدامات پیشگیرانه در حوزه بهداشت عمومی معمولا بیفایدهاند. تکنیکهای مهار همهگیری زمانی تاثیرگذارند که افراد تصمیم به همکاری بگیرند. برای اینکه چنین اتفاق بیفتد، آنها باید به طور کامل از خطری که با آن روبرو هستند، آگاه شوند و به این که مسوولان در راستای نفع جمعی عمل میکنند، اعتماد کنند. اگر یکی از این موارد - یا هردو - در جامعهای نباشد، استراتژی مهار جواب نخواهد داد.
همه گیری سال ۱۹۱۸ بسیاری از دولتها را غافلگیر کرد زیرا هیچ سیستمی برای نظارت بر بیماری نداشتند و کمپینهای اطلاع رسانی عمومی نیز خنده دار بودند.
یکی از دلایلی که همهگیری سال ۱۹۱۸ به آنفولانزای اسپانیایی مشهور شد این بود که اسپانیا در جنگ بیطرف بود و مطبوعات و رسانههای خود را سانسور نکرد. در حالی که آمریکا، انگلیس و فرانسه که همگی قبل از اسپانیا موارد ابتلا به این آنفولانزا را داشتند، در ابتدا از درز این خبر به روزنامهها خودداری کردند تا از تضعیف روحیه مردمانشان جلوگیری شود. وقتی هم که سرانجام این خبر را تایید کردند، روزنامهها پیامهای بهداشتی متناقضی را منتشر و شایعات بیاساس را تکرار کردند. یکی از این شایعات آن بود که قایق های آلمانی عمدا این ویروس را در آمریکا پخش کردهاند.
نظریه میکروبی بیماریها که براساس آن بیماریهای عفونی توسط ارگانیسمهای میکروسکوپی ایجاد میشوند، نیز آن زمان نسبتاً نوظهور و بود. بر همین اساس، مردم به ناچار به توضیحات عرفانی و جبرگرایی روی آوردند. به عنوان مثال اسقف شهر اسپانیایی زامورا با فرمان انجام یک دعای ۹ روزه به درگاه سن روکو، مقامات بهداشت را به چالش کشید. بنابراین در روزهای اوج همهگیری، معتقدان برای بوسه زدن به یادگارهای مقدس سن روکو صف میکشیدند. زامورا در مقایسه با هر شهر دیگری در اسپانیا بیشترین میزان مرگ و میر ناشی از این آنفولانزا را برجای گذاشت و یکی از بالاترین رکوردهای تلفات را در اروپا ثبت کرد.
از طرف دیگر شهر نیویورک یکی از کمترین میزان مرگ و میر را تجربه کرد. ساکنان این شهر پس از یک کمپین ۲۰ ساله برای مبارزه با سل، تا سال ۱۹۱۸ دیگر به مداخلات بهداشت عمومی عادت کرده بودند. با این وجود، جامعه کسب و کار در برابر تلاشهای ماموران بهداشت برای محدود کردن حضور در مکانهای تفریحی مقاومت نشان میداد. وقتی که فیلم «دوش فنگ» چارلی چاپلین در پاییز سال ۱۹۱۸ اکران شد، «هارولد ادل» مدیر تئاتر استرند در تایمز اسکوئر نیویورک از حضور پرشور مشتریان خود قدردانی کرد. وی چند هفته بعد در اثر آنفولانزا درگذشت.
اگرچه جهان در سال ۲۰۲۰ با سال ۱۹۱۸ تفاوت بسیاری دارد اما هنوز بعضی چیزها تغییر نکردهاند. اگرچه کلیسا این روزها بیشتر از زمان شیوع آنفولانزای اسپانیایی پیروان خود را به رعایت مسائل بهداشتی دعوت میکند اما اطلاع رسانیهای نادرست درباره بیماری ادامه دارد. در سال ۱۹۱۸ اخبار جعلی زیادی منتشر میشد و حال در سال ۲۰۲۰ حجم و سرعت انتقال این فیک نیوزها بی سابقه است. پدربزرگ دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در اثر ابتلا به آنفولانزا در سال ۱۹۱۸ درگذشت، با این حال ترامپ به گمراه کردن مردم آمریکا درباره شیوع کووید-۱۹ در توییتهای خود متهم شده است. در همین حال ترند شدن هشتگهایی چون FlorenceDoesntStop# و CultureAgainstFear# در شبکههای اجتماعی ایتالیا تا حدودی ریشه مشکل مسوولان ایتالیایی را در مهار این همهگیری توضیح میدهد؛ نیکولا زینگارتی از سیاستمداران برجسته ایتالیایی هفته گذشته اعلام کرد که پس از برگزاری یک مهمانی با تم MilanDoesntStop#، به کووید-۱۹ مبتلا شده است. امیدواریم که هارولد ادل عصر ما هرچه زودتر سلامتی خود را بازیابد.
این روزها اخبار هولناکی از افرادی که برای مقابله با کووید-۱۹ الکل صنعتی مینوشند یا کوکائین مصرف میکنند، به گوش میرسد. در سال ۱۹۱۸ نیز مردم تصور میکردند که الکل از آنها محافظت خواهد کرد و شیادان از استیصال مردم سوءاستفاده کردند و اکسیرهایی حاوی ترکیبات بی تاثیر و گاها سمی را به قیمتهای گزاف به آنها فروختند. برخی دیگر از تصاویر همه گیری کروناویروس جدید نیز بازتابی از اوضاع یک قرن پیش است. «پدرو ناوا» پزشک و نویسنده برزیلی توصیف میکند که چگونه در سال ۱۹۱۸ در ریودوژانیرو مسابقات فوتبال در استادیومهای خالی برگزار میشدند. حالا نیز اوضاع بر همین منوال است با این تفاوت که امروز مردم میتوانند این مسابقات را در خانه و از تلویزیون تماشا کنند.
عادات کهنه به سختی از بین میروند. هنوز هم افراد به هنگام سلام و احوال پرسی به هم دست میدهند و روبوسی میکنند. همچنین به نظر میرسد فراموش کردهایم که بستن مرزها نمیتواند جلوی بیماریهای عفونی را بگیرد. بسیاری از کشورها با وجود توصیههای سازمان بهداشت جهانی دست به این اقدام زدهاند اما حال میبینند که ویروس در داخل کشورشان است و باید با آن مقابله کنند. این درسی است که ظاهرا باید هر بار که یک همه گیری جدید بروز پیدا میکند، مجدداً یاد بگیریم.
تمایل ناخودآگاه کشورها برای بستن مرزهایشان ریشه در دیگرهراسی دارد. در سال ۱۹۱۸، برزیلیها "آنفولانزای اسپانیایی" را آنفولانزای آلمانی نامیدند در حالی که مردم سنگال از این بیماری با عنوان آنفولانزای برزیلی یاد میکردند. لهستانی ها آن را بیماری بلشویکی نامیدند و دانمارکیها فکر میکردند مرضی است که «از جنوب» آمده است. حالا هم همه مردم چین را مقصر می دانند.
اگر در کنار تمیز شدن هوای شهرهای چین و رفع معضل ترافیک چیز دیگری در مورد این همهگیری باشد که باید به خاطر آن به خود افتخار کنیم این است که این بار نامی ننگآور بر آن نگذاشتهایم. پیشرفتی که نتیجه دستورالعملهای جدید سازمان بهداشت جهانی است که در سال ۲۰۱۵ در مورد چگونگی نامگذاری بیماریها تبیین شد. بنابراین این همهگیری جدید، به جای آنفلوانزای چینی یا آنفولانزای پنگولین کووید-۱۹ نام گرفته که تنها نام دیگری در فهرست بلندبالای اپیدمیهایی است که در طول تاریخ ترس به جان بشر انداختند و اگر به جای ترسیدن با فکر و منطق جلو برویم هنوز میتوان آن را کنترل کرد.
نظر شما