کمتر ایرانی در ایران و حتی خارج از ایران وجود دارد که نام سریال پایتخت را نشنیده باشد و نقی معمولی و خانوادهاش را نشناسد. پایتخت که چیزی حدود یک دهه از تاریخ تولد و رشد آن میگذرد بهواقع همانند فرزند و عضوی از خانواده ایرانیان در ایام نوروز محسوب میشود. سریالی که اگرچه با یک روایت تکراری (مهاجرت یک خانواده شهرستانی به پایتخت) شروع شد اما آنقدر مؤلفه قدرتمند داشت که نهتنها باعث دیده شدن و جذب مخاطب شد بلکه در طی یک دهه استمرار یافت و شاخ و برگ گرفت.
قصه مهاجرت از شهرستان به پایتخت ایران، تهران، داستانی مربوط به سالهای اخیر نیست و رد آن را میتوان حتی در سینمای دهه ۵۰ هم گرفت؛ جایی که در تولیدات سینمایی و تلویزیونی از این موضوع بهعنوان یک پسزمینه استفاده میشد و کار بهجایی رسید که نوعی دستهبندی دوگانه و ثابت حول محور شخصیتها صورت گرفت و با آدمهایی مواجهه بودیم که دریکی از این دودسته جای میگرفتند؛ شهرستانی که عمدتاً آدمهای بیسواد، ساده و بیشیلهپیله بودند و تهرانیها که آدمهایی زرنگ و حقهباز با روابط رسمی و مناسبات شهری تصویر و تصور میشدند.
بر این اساس اینکه داستانی بتواند با یک قصه تکراری که بشمار نمونه از آن در تولیدات فیلمی وجود دارد، بدرخشد، نکتهای قابلتأمل و باارزش است.
سریال پایتخت ساده شروع شد و ساده جلو رفت، خانوادهای که برای ادامه تحصیل مادر خانواده (هما با بازی ریما رامین فر) به تهران آمد و بازهم درگیر همان زدوبندهای تهرانیها (چنانچه در این سالها کلیشه شده است) شد. داستان جلو رفت و خانواده در قسمتهای بعد (پس از تمام شدن تحصیلات هما و تغییر شرایط) تصمیم گرفت به شهرستانش بازگردد که این بار هم به دلیل سادگی روایت و جذابیت قصه، باز مخاطب را همراه کرد و آن را دلزده نکرد که این هم یک داستان تکراری است که تصمیم دارد به شهرستانیها بگوید بهترین راه، بازگشت به شهر خودتان است (چیزی که بازهم بهکرات در مجموعههایی دیگر شاهد آن بودهایم).
همه این موارد بهاضافه بسیار نکات ریزودرشت دیگر منجر به این نتیجه شد که پایتخت مسیری برای خود پیش بگیرد که تا امروز ادامه یافته و با اقبال روبرو شود.
امسال و در نوروز ۹۹ بار دیگر شاهد تولید و پخش این سریال در قالب فصل ششم هستیم. سریالی که تاکنون و در پایان هفته اول پخش، موفق شده است تا در نظرسنجی مرکز تحقیقات رسانه ملی با اختلافی بسیار زیاد نسبت به سه سریال دیگر (به ترتیب اقبال مخاطبان: دوپینگ از شبکه سه، کامیون از شبکه دو و میانبر از شبکه پنج) قرارگرفته و با ۷۵ درصد مخاطب، بیشترین بیننده را داشته باشد؛ علاوه بر آن به گزارش روابط عمومی رسانه ملی، بر اساس این نظرسنجی حدود ۹۰ درصد بینندگان پایتخت ۶، در حد زیاد از آن رضایت داشتهاند.
فصل ششم و مشکلاتی که بر داستان چنگ انداختهاند
فصل جدید سریال پایتخت همانند فصول گذشته متناسب با حال و هوای زمانش ساخته شد و البته این موضوع هم یکی از عوامل موفقیت این سریال در تمام فصلها بوده است. اشارههای مستقیم و غیرمستقیم به اوضاعواحوال سیاسی و انتخاباتی، اقتصادی و اجتماعی و گوشهکنایههایی که در این داستان به مسئولان زده میشود، یکی از نکاتی است که مردم را همراه خود ساخته است؛ بهاضافه این البته پایتخت به مشکلات فرهنگی و رفتاری خود مردم هم نهیب میزند و از نقش آنان (مردم جامعه) در تاخرات فرهنگی و معضلات رفتاری غافل نمیشود.
سریال پایتخت خوش ساخت است و روایت روانش ما را همراه ساخته و شوخیهایش ما را میخنداند اما خندیدن به موضوعاتی که باعث تاخر فرهنگی و تثبیت معضلات فرهنگی میشوند این سوال را پیش میآورد که چه بهایی برای این خندیدن میپردازیم؟
یکی از مهمترین مشکلات در داستان پایتخت تأکید و تقویت کلیشههای جنسیتی است. کلیشههای جنسیتی به سادهترین بیان عبارتاند از گفتارها و رفتارهایی که در آن زنان در جایگاهی پایینتر از مردان قرار میگیرند و برای تقویت این تلقی اشتباه، بر مصداقهایی که عمدتاً حقیقی نیستند تأکید میشود. اشاره به کمهوش بودن زنان، ناکارآمدی آنان در امور زندگی و ضعف جسمی و شخصیتی که در مقابل مردان دارند و... نمونهای از این کلیشههای نادرست جنسیتی است که بسیار در مجموعههای تلویزیونی، فیلمهای سینمایی و حتی آگهیهای تبلیغاتی مصداق و نمونه دارد.
نگاهی بهتمامی زنان در این سریال و در تمام شش فصل گویای این نکته است. در اینجا تنها با یک نمونه از زن که میتوان آن را نمونهای به نسبه قابلقبول به لحاظ شخصیتی و رفتاری تلقی کرد یعنی هما همسر نقی مواجهه هستیم که البته از او هم در برخی موارد تصویری اغراقآمیز ارائه میشود؛ اما هما در این داستان یک استثنا است و اگر او را کنار بگذاریم با زنان و دخترانی مواجه هستیم که هیچ درکی نیست به شرایط زندگی و درایتی برای ارتباطات اجتماعی ندارند. نگاهی به شخصیت فهیمه خواهر نقی نشان میدهد که او جز یک زن عامی که در ورای اعمالهایش هدفی جز فخرفروشی یا نمایش ندارد، نیست. سارا و نیکا دختران نقی هنوز هم همان نقشهای هشت سال پیش را دارند و مانند توتفرنگیهای روی کیک تنها به زیباتر شدن این خانواده و تکمیل تصور از یک خانواده ایرانی کمک میرسانند که البته اگر در همین حد بودند خوب بود؛ چراکه این دو در این فصل از سریال حتی تصورات قبلی را هم زیر سؤال میبرند و نمونهای از دو دختر نوجوانی هستند که هیچ هدف و انگیزهای در زندگی بهجز چرخیدن در فضای مجازی و آنچه هما آن را خریدن فالوئر فیک برای اینستاگرام میخواند، ندارند
زن دیگر جمیله همسر تقی (زن برادر نقی) است که او هم نمونهای از یک زن عامی، حیلهگر و پرخاشگر است که هنری جز تأدیب همسرش ندارد.
علاوه بر اینها در تکیهها و کنایههایی که در این سریال نسبت به زنان اعمال میشود، میتوان رد کلیشههای جنسیتی نسبت به زنان را بسیار برجسته دید؛ جایی که در فصل قبل نقی دامن زنانه میپوشد و باعث تمسخر و مسخرگی میشود و این نگاه را بار دیگر به مخاطب القا میکند که زنان جایگاهی پایینتر از مردان دارند و هرگونه شباهت به آنان برای مردان مسخره است یا در بیشمار دیالوگها این موضوع تکرار میشود؛ چنانچه در سری جدید ارسطو در مشاجره با فروشنده مواد مخدر میگوید «برای هرکی چنگیزی برای من فرنگیسی».
شاید به این دیالوگها میخندیم و برای ما جالب است اما از یک فیلمنامهنویس انتظار میرود که با درکی فراتر از مردم عادی به موضوعات بنگرد و درجایی که پای یک سریال ریشهدار در میان است که طبق آمار بیشترین مخاطب را دارد که دیالوگها و تکیهکلامهای این سریال را تا مدتها در ذهن دارند و تکرار میکنند، بسیار دقیقتر بنویسد، بر کلیشههای جنسیتی و تحقیر زنان یا هر گروه دیگر دامن نزند و فرهنگ را قربانی دیده شدن، خندیدن و تصورات غلط نکند.
نکته بسیار موردبحث دیگر در مورد فصل شش کیفیت فیلمنامه این سریال است. در تمام این سالها محسن تنابنده نویسنده اصلی این داستان بوده و بهجز فصل دوم همواره خشایار الوند را بهعنوان یک نویسنده صاحب سبک در کنار خویش داشته است. الوند سال گذشته درگذشت و فصل شش سریال را تنابنده و آرش عباسی نوشتهاند. موضوعی که باعث میشود تا این فصل به لحاظ کیفیت یک درجه پایینتر از فصول قبلی باشد، ادبیات و اشارت سریال است. قطعاً سریالی در این حد مردمی که سرمایه اجتماعی و مخاطب خود را از موفقیت سالهای گذشته بهصورت بالقوه دارد، نیازی ندارد تا با دست انداختن به ماجراها و شخصیتهای دنیای مجازی (آنهم سخیفترین نوع آن) مخاطب را بخنداند. مردم از سریال پایتخت، محسن تنابنده و سیروس مقدم انتظار ندارند تا آنان را بهوسیله موضوعات دمدستی و تکیهکلامهای باب شده در دنیای مجازی بخنداند. حدی از این موضوع البته جذابیت دارد و میتواند برای بخشی (و نه همه مخاطبان) جذاب باشد اما نه اینکه این اشارات مداوم باشد و در تمام قسمتهای تکرار شود.
و درنهایت میتوان از کاشته شدن میزان احترام بین جایگاهها و روابط در این سریال گله کرد. یکی از نکاتی که بهویژه در فصلهای ابتدایی این سریال وجود داشت، احترامی بود که نقی همواره نسبت پدرش و بهرغم ازکارافتادگی او داشت و به جایگاه و نقش او احترام میگذاشت؛ البته این احترام بین جایگاهها و نقشهای دیگر هم با شدت و ضعف متفاوت وجود داشت؛ نکتهای که در فصل آخر بهشدت افت کرده است و شخصیتها غالباً احترامی برای بزرگترها و جایگاهها قائل نیستند؛ رفتاری که بهصورت اغراقآمیز در رفتار پسران فهیمه نسبت به بستگان و افراد وجود دارد. البته که شاید این هم یکی از مشکلات امروز جامعه باشد اما یک سریال بهجز آیینه بود و نشان دادن مشکلات، رسالت تلاش برای تغییر را نیز دارد و میتواند بهجای نمایش صرف، جایگزین رفتاری بهتر را هم پیشنهاد دهد.
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
روند رو به رشد پایتخت یکی از موارد قابلذکر این سریال است چنانچه این سریال که در سال ۹۱ تنها دو جایزه بهترین سریال و بهترین بازیگر مرد (محسن تنابنده) را از جشنواره جام جم کسب کرده بود، علاوه بر کسب جوایز بیشتر در هر دوره از فصول جدیدش، موفق شد تا در آخرین فصل (فصل پنجم) جوایزی چون بهترین سریال، از جشن دنیای تصویر، جشنواره نوروزی صداوسیما و جشنواره جام جم و بهترین فیلمنامه از جشن دنیای تصویر، بهترین بازیگر مرد جشن دنیای تصویر و بهترین بازیگر زن از جشنواره نوروزی صداوسیما را از آن خود کند. بر اینها بیفزاییم که نشریه معتبر دنیای تصویر نقش نقی معمولی را جزء ۱۰۰ نقش ماندگار تاریخ سینما و تلویزیون ایران انتخاب کرد.
فصل ششم پایتخت تا بدین جا دغدغهمند ظاهرشده و دست بر روی بخشی از مهمترین مشکلات معیشتی و سیاسی مردم گذاشته است؛ اشاراتی چون گران شدن بنزین، بیخبر بودن مسئولان از برخی موضوعات در جامعه و پارهای دیگر از مشکلاتی که در جامعه وجود دارد و مردم دربارهشان حرف میزنند، برخی از مواردی است که این سریال روی آنان دست گذاشته و سوای توفیق در جذب مخاطب، ممیزهایی را هم برای سریال دربرداشته است. موضوعی که البته با واکنش بازیگران آن در فضای مجازی روبرو شده است؛ چنانچه بهرام افشاری و احمد مهران فر در اینستاگرام خود به آن واکنش نشان دادند.
بازی زیبا و روان بازیگران این فیلم که بهخوبی در نقش خود نشستهاند، یکی از بهترین ویژگیهایی است که پایتخت را باورپذیر میکند و روند همراه شدن بیننده با داستان را شدت میبخشد. ریما رامین فر، محسن تنابنده، احمد مهران فر و نسرین نصرتی بهقدری در این سالها در نقشهایشان پختهشدهاند که این سریال را میتوان یکی از موفقترین و ماندگارترین بازیهای آنان در کارنامه هنری شخصی و از بهترین نمونههای پرداختهشده در سریالهای تلویزیونی ایران نامید.
لزوم حمایت اجتماعی و دستگیری از آدمهایی که بعضاً به دلیل یک اشتباه به زندان افتادهاند و این خطا میتواند باقی زندگیشان را هم تحت تأثیر قرار دهد، تأکید بر مؤلفههایی مهمی چون سادگی، انسانیت و تقبیح مؤلفههایی چون برندپرستی و زندگی لاکچری که این روزها بهشدت در جامعه باب شده است، دستگیری از اعضای خانواده بهویژه در هنگام مشکلات و سختیها، مذمت ریا و دورویی در زندگی فردی و اجتماعی، جا انداختن مباحثی چون پیوند اعضا پس از مرگ عزیزان و استمرار زندگی با بخشیدن عضو فردی که دچار مرگ مغزی شده در جانهای دیگر و ... از جمله مباحث مهمی است که این سریال بهدرستی بر آنان دست گذاشته و سعی در فرهنگسازی آن دارد.
نظر شما