روایاتی از ابعاد پیدا و پنهان زندگی این روزهای پرستاران

تهران- ایرنا- این روزها که گوش و چشم‌ها از شنیدن اخبار کرونا پر شده و در کنار اعضای خانواده خسته از این روزهای پر استرس و کسالت‌بار در انتظار بهبود اوضاع نشسته‌ایم، هستند کسانی که علاوه بر تحمل رنجی که همگی از وضعیت موجود می‌بریم، از بسیاری از همین دلخوشی های به ظاهر پیش پا افتاده هم محروم‌اند.

به گزارش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، در همین روزها که بسیاری از ما از گذراندن ساعات طولانی با اعضای خانواده مان خسته شده ایم و در تلاشیم با کارهایی مثل آشپزی، دیدن فیلم و سریال و سرک کشیدن در شبکه های اجتماعی خود را به شکلی سرگرم کنیم، کسانی هستند که هفته هاست حسرت دیدن فرزندان و عزیزانشان به دلشان مانده و با دلتنگی و دلهره به انجام وظایف سنگینشان می پردازند تا بلکه تلاش هایشان، قطره ای باشد برای خاموش کردن آتشی که یک ویروس نوپدید برپا کرده است.

کسانی که این روزها شبکه های اجتماعی و رسانه ها پر شده از تصاویرشان با لباس هایی نامانوس و چهره هایی که پشت عینک و ماسک پنهان شده است؛ افرادی که با علاقه  یا حتی برخی از آنان بدون علاقه، برای اشتغال در رشته پرستاری در دانشگاه تحصیل کرده اند و حالا با به کارگیری دانش و مهارتشان، در مراکز درمانی از بیماران کرونایی پرستاری می کنند و هفته هاست سلامت جسمی، روانی و زندگی شخصی شان را به چالش کشیده اند.

کادر پرستاری که تپیدن نبض زندگی در بیمارستان ها بدون وجود آنان غیر ممکن است، حالا روزهای پر التهابی را در تقویم زندگی خود ثبت می کنند، روزهایی که گویی هویت آنان تنها در لباس فرم معنا می یابد و سایر ابعاد زندگی شان بیش از هر زمان دیگری تحت تاثیر شغلشان قرار گرفته است.

گر چه می توان به تعداد یک به یک پرستاران روایت های تکان دهنده از آنچه که این روزها یک ویروس ماجراجو برای انسان ها رقم زده شنید، اما ما به سراغ تعدادی از پرستاران مرکز پزشکی، آموزشی و درمانی شهدای تجریش دانشگاه شهید بهشتی رفتیم تا از زبان خودشان از حال و هوای این روزهای آنان با خبر شویم.

عاطفه ذوالجناحی پرستاری است که دوره گذراندن طرح .ی در بیمارستان با جنجال کرونا هم زمان شده است، پرستاری که از ۲۵ اسفندماه رنج دوری از فرزندان خردسالش را به جان خریده، تا مبادا باعث آلودگی احتمالی اعضای خانواده اش شود.

در حسرت یک خواب راحت

وقتی از او درباره حال و اوضاعش در این روزها پرسیدیم، با صدایی خسته از خواب های آشفته اش بعد از هر شیفت شبانه سخن گفت، خواب های آشفته و هجوم فکر وو خیال به یک مادر که روزهاست خانه و عزیزانش را برای خدمت رسانی به بیماران کرونایی ترک کرده و بعد از شیفت هایش در بیمارستان، برای استراحت به هتل می رود.

ذوالجناحی دوری، دلتنگی و فشار کاری را علت خواب های پریشانش عنوان می کند و با صدایی لرزان می گوید: "دخترم هفته پیش سه ساله شد و من در کنارش نبودم، تحمل این دوری برایم خیلی سخت است."

او با بیان اینکه مادرش که به دیابت و بیماری قلبی مبتلاست، برای نگهداری از فرزندانش به خانه آن ها رفت و آمد می کند، علت اقامتش در هتل را جلوگیری از به خطر افتادن سلامت عزیزانش عنوان می کند.

ذوالجناحی با بیان اینکه به عنوان یک پرستار باید این شرایط را به خاطر انجام وظیفه شغلی اش تحمل کند، می گوید: "هنگام غروب هتل را به مقصد بیمارستان ترک می کنم و در بیمارستان با پوشیدن دستکش، ماسک، عینک و لباس مخصوصی که بعد از نیم ساعت تحمل گرمای ناشی از آن آزار دهنده می شود تا هفت صبح که شیفت را به همکاران دیگر تحویل دهم، از بیماران کرونایی پرستاری می کنم."

او با قدردانی از همراهی همسرش، که در مدت نبود او فرزندانش را نگهداری می کند، می گوید:" همسرم دائم به من توصیه می کند که بابت فرزندانمان نگرانی نداشته باشم و فقط از سلامتم مراقبت کنم."

علاقه ام به پرستاری ۱۰۰ برابر شده

از این پرستار درباره علاقه اش به شغل پرستاری می پرسم و او با اشاره به اینکه اولویتش برای تحصیل، رشته داروسازی بوده است، تاکید می کند:" اما در همین مدت کوتاهی که برای گذراندن طرح در بیمارستان مشغول شدم، علاقه ام به این شغل ۱۰۰ برابر شده و اگر به گذشته برگردم باز هم رشته پرستاری را انتخاب می کنم."

در پایان گفت و گو، از او می خواهم اگر توصیه ای دارد بیان کند و او با تاسف از هم وطنانی گلایه می کند که به رغم همه توصیه ها، در مکان های عمومی حضور غیر ضروری دارند و با  سهل انگاری هایشان علاوه بر به خطر انداختن سلامت خود، باری را که بر دوش کادر درمان است، سنگین تر می کنند.

وی همچنین می گوید:" تا کنون گفتنی ها به اندازه کافی گفته شده و دیگر انتخاب با خود مردم است که با توجه به درک خود چه رفتاری در جامعه داشته باشند".

وحید بابایی یکی دیگر از پرستاران بیمارستان شهدای تجریش است که با ۲۹ سال سن و هفت سال سابقه کار، در جریان خدمت رسانی به بیماران به ویروس کرونا مبتلا شده و حالا دو هفته است که خود را در خانه قرنطینه کرده است.

وی که همچون سایر همکارانش از اوایل اسفندماه مشغول خدمت رسانی به بیماران کرونایی بوده است، می گوید: "من پرستار واحد تنفس هستم و بعد از شیوع کرونا داوطلبانه به اورژانس رفتم؛ اواخر اسفندماه احساس کردم که دچار سرماخوردگی شده ام."

بابایی توضیح می دهد که با توجه به تعریق زیاد هنگام پوشیدن لباس ایزوله، در ابتدا فکر می کرده سردی هوا باعث شده او دچار سرماخوردگی شود و به همین خاطر در بخش اورژانس اقدام به تزریق سرم برای خود می کند، اما با تداوم علائمی همچون تب و از دست رفتن حس بویایی کم کم متوجه می شود که این ویروس سمج او را هم گرفتار کرده است.

او که بعد از بیان هر جمله کوتاه، چندین بار صدای سرفه اش از پشت تلفن به گوش می رسد، می گوید: "روزهای اول برای اینکه خانواده ام نگرانم نشوند ابتلایم را از آنان پنهان کردم، زیرا اگر مادرم متوجه بیماری ام می شد برای مراقبت از من به خانه می آمد و سلامتش به خطر می افتاد."

بابایی ادامه می دهد: "بعد از چند روز که حالم بهتر شد به خانواده ام در مورد وضعیتم اطلاع دادم، اما همچنان در خانه خود را به تنهایی قرنطینه کردم تا بیماری را به دیگران انتقال ندهم."

مثل یک سرباز

وی با بیان اینکه اعضای خانواده اش از روزهای نخست شیوع کرونا نگران سلامت او بوده اند، می گوید: "به آن ها گفتم همانطور که یک نظامی هنگام جنگ وظیفه دارد به میدان برود، هم اکنون وظیفه رسیدگی به بیماران و مبارزه با کرونا بر عهده ماست و باید به انجام وظیفه بپردازیم."

قاتل نباشیم

این پرستار با بیان اینکه رعایت توصیه های بهداشتی وظیفه شخصی هر شهروند است، تصریح می کند: "ما در جامعه هم در قبال خودمان و هم در قبال سلامت دیگران مسئولیم، بعضی افراد فکر می کنند چون جوان، سالم و یا ورزشکار هستند، از این ویروس مصون می مانند، اما با ندانم کاری هایشان علاوه بر خود ده ها نفر را گرفتار این بیماری می کنند و از نظر من اگر کسی جان دیگران را با رفتارها و کارهای اشتباهش به خطر بیندازد، کاری شبیه به قتل انجام داده است."

از بابایی درباره علاقه اش به این حرفه می پرسم و او قاطعانه می گوید:" من واقعا از شغلم راضی ام، زیرا هرگاه که دست بیماری را گرفته نتیجه آن را در زندگی خودم حس کرده ام، با اینکه حقوقم چشمگیر نیست و گاهی با تاخیر پرداخت می شود و در ابتدا با علاقه زیاد آن را انتخاب نکردم، اما اگر به گذشته برگردم 100 درصد همین رشته و کار را انتخاب می کنم؛ این حرف ها را نه به عنوان یک شعار، بلکه از صمیم قلب می گویم. "

محمد رضا مرادی منظور یکی دیگر از پرستاران این بیمارستان است که با هفت سال سابقه کار در واحد تنفس مشغول به خدمت است. او که مسئول رسیدگی به دستگاه های کمک تنفسی برای خدمت رسانی به بیماران است، درباره زندگی روز مره اش در این دوران می گوید:" در  چند هفته ای که مشغول پرستاری از بیماران کرونایی هستم، بعد از اتمام شیفت قبل از رفتن به خانه در بیمارستان به حمام می روم و لباس هایم را هم شست شو کرده و خشک می کنم تا آلودگی را با خود از بیمارستان خارج نکنم و همراه همسرم در خانه می مانیم و با کسی رفت و آمد نمی کنیم."

او درباره نگرانی های خانواده اش می گوید:" تمامی اعضای خانواده و اقوام نسبت به سلامت من ابراز نگرانی می کنند."

این پرستار با اشاره به اینکه در حال حاضر وضعیت بیمارستان نسبت به تجهیزات حفاظتی نسبت به روزهای نخست بهتر شده است، توضیح می دهد:" علاوه بر واحد تنفس، شب ها به آی سی یو بیماران کرونایی می رویم و به همکارانمان در این بخش کمک می کنیم، اما در روز سایر بخش ها را هم پوشش می دهیم."

این پرستار با اشاره به بیمار شدن برخی از کادر درمان، می گوید که در این مدت سنگینی کار او و همکارانش بیشتر شده است."

 چند دانه پسته؛ فاصله زندگی تا مرگ

از او درباره تلخی ها و شیرینی های تجربیات کاری اش در این مدت می پرسم و او پس از مکثی کوتاه می گوید:"، مدتی پیش، وقتی برای رسیدگی به حال یکی از بیماران بالای سرش رفتم، این بیمار که فرد مسنی هم بود، مقداری پسته و مویز به من تعارف کرد، اما با رویی گشاده از او تشکر کردم و گفتم که چون دستکش هایم آلوده است، نمی توانم چیزی بخورم و از پیش او رفتم، دو ساعت بعد از این گفت و گو با خبر شدم که این فرد فوت کرده است و حالا یادآوری این صحنه برایم بسیار تلخ و ناراحت کننده است."

مرادی در ادامه می گوید:" شیرین ترین تجربه ام در این مدت، نجات بیمار بدحالی است که در بخش داخلی بستری بود و پس از نیم ساعت تلاش توانستیم باعث نجات او شویم."

وی درباره شرایط کاری در بیمارستان توضیح می دهد: "خوشبختانه با همت مسئولان بیمارستان تجهیزات مورد نیاز فراهم شده، اما با وجود گذراندن این روزهای پرکار و سخت از نظر مالی حمایت چندانی صورت نگرفته است."

فائزه عباس پور پرستار ۲۶ساله بیمارستان شهدای تجریش نیز همچون سایر همکارانش از تلاش های شبانه روزی برای غلبه زندگی بر مرگ می گوید، از نگرانی های مادرش که شبی که فهمید قرار است دخترش در بخش مربوط به بیماران کرونایی خدمت کند تا صبح با هجوم هزاران فکر و خیال دلهره آور بالاخره راضی شد، فرزندش برای نجات جان هم وطنان راهی بیمارستان شود.

پرستاران؛ تنها همدمان بیماران بی ملاقاتی

عباس پور علاوه بر طاقت فرسایی پوشیدن لباس های ایزوله برای ساعات طولانی، دیدن بیمارانی که تنها و بدون هیچ عیادت کننده ای روزها بر تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می کنند را از دیگر تلخی های بخش بیماران کرونایی عنوان می کند و می گوید:" ما علاوه بر ارائه خدمات معمول پرستاری به بیمارانی که از تب بالا و مشکلات تنفسی رنج می برند، در انجام برخی از کارهای شخصی بیماران هم کمک می کنیم."

این پرستار ادامه می دهد:" وقتی که بعد از اتمام شیفت از بیمارستان بیرون می آیم و رفتارهای پرخطر برخی از مردم و شلوغی خیابان ها را می بینم، واقعا متاسف می شوم."

او تصریح می کند: "من واقعا شغلم را دوست دارم و از خدمت به ملتم خوشحالم، اما دوست دارم مردم هم با رعایت توصیه ها ما را دلگرم کنند."

تلاش پرستاران برای ممانعت از فرار یک بیمار کرونایی مبتلا به آلزایمر

از عباس پور درباره خاطرات تلخ و شیرینش در این روزها می پرسم و می گوید: "یکی از بیماران بخش کرونا که خانم مسنی با بیماری آلزایمر بود، قصد خروج از بیمارستان را داشت و وقتی که مانع او شدیم با پرتاب دمپایی و کفش به سوی ما سعی کرد از بیمارستان بگریزد!"

او درباره علت رفتار این بیمار مبتلا به آلزایمر توضیح داد:" این بنده خدا که به خاطر آلزایمر مشکلات خاص خودش را داشت، فریاد می زد نمی خواهم از دست شماها غذا بخورم و می خواست از بیمارستان فرار کند."

این پرستار با خنده ای تلخ ادامه داد: "خلاصه با چنین شرایطی سعی می کنیم به انجام وظایفمان بپردازیم و از بیماران مراقبت کنیم."

این پرستار یادآور می شود: "البته در کنار این سختی ها، شیرینی هایی هم داشته ایم و بیماران زیادی بوده اند که بعد از بهبودی با حال خوب از بیمارستان مرخص شده و باعث خوشحالی ما شده اند."

وی همدلی و همراهی کادر درمان با یکدیگر را در این روزها بسیار مطلوب توصیف می کند و علاقه به شغل، نوع دوستی و مسئولیت پذیری را عامل انسجام کادر درمان می داند.

فصل مشترک توصیه همه پرستاران، جدی گرفتن کرونا از سوی مردم است، اگر چه این توصیه ها بارها و بارها از سوی رسانه ها، مسئولان، کادر درمان و سایر منابع گفته شده، اما تا زمانی که حتی بخش اندکی از مردم نسبت به این مسئله بی توجه اند، سایه این ویروس سمج بر سلامت ما و اطرافیانمان سنگینی خواهد کرد؛ حالا تصمیم گیری بر عهده ماست که چشم هایمان را به روی زحمات پرستارانی که برای حفظ سلامت ما بی هیچ منتی سخت ترین شرایط را به جان خریده اند ببندیم و به چرخه انتقال ویروس کمک کنیم و یا اینکه با عمل به توصیه های بهداشتی و از همه مهمتر محدود کردن روابط اجتماعی، بار سنگینی که بر دوش جامعه پزشکی گذاشته شده را سبک کنیم.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha