کیومرث درمبخش در ۱۳۲۴ خورشیدی به دنیا آمد. وی در ۱۳ سالگی به فراگیری هنر عکاسی پرداخت و در ۱۸ سالگی به شکل حرفهای عکاسی میکرد. او درسال های پایانی دهه ۴۰ خورشیدی به فرانسه رفت و همانجا بود که به سینما علاقمند شد. با دیدن فیلمهای برادران لومیر و روبر برسون این اشتیاق شکل گرفت.
درمبخش همزمان با عکاسی به تحصیل ادامه داد و در رشته سینما فارغ التحصیل شد، بعد به ایران بازگشت و به عکاسی در سینما پرداخت. عکسهای او از فیلمهای تنگسیر و گوزنها از آثار او در آن دوران به شمار میآیند.
وی اولین فیلم مستند خود را با نام جرس در ۱۳۵۱ خورشیدی ساخت و ۲ سال بعد تنها فیلم داستانی خود را با نام بوف کور ساخت و با این فیلم به شهرت رسید. کیومرث درمبخش را در سینما به عنوان نویسنده، کارگردان، تهیهکننده، تدوینگر و عکاس میشناسند. او فیلمسازی است که در ژانر مستند فعالیت دارد.
درمبخش در ۱۳۵۴ خورشیدی فیلم سفر بهاری را ساخت. در این فیلم به نیما و اشعارش پرداخته است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ۲ فیلم دیگر به نامهای کسوف و شب را جلوی دوربین برد.
فعالیت در سینما با ساخت مستند و فیلم داستانی
شاید نسل امروز کیومرث درمبخش را چندان نشناسد و بیشتر با برادر هنرمندش کامبیز آشنا باشد، اما کیومرث نیز از هنرمندان شناخته شده کشور است. وی سال ها بود که در پاریس رحل اقامت افکنده بود تا اینکه کرونا جان عزیزش را گرفت و جامعه هنر ایران را داغدار کرد.
درمبخش هرچند در چند حوزه هنر فعال بود، اما بیشتر با یک فیلم شناخته می شود، بوف کور؛ زندگی و مرگ صادق هدایت که از قضا او نیز سال ها پیش در همین شهر پاریس درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
بوف کور تنها فیلم داستانی بود که کیومرث درمبخش با بازی هنرمند فقید پرویز فنی زاده ساخت، اما با همین اثر نامش بر سر زبان ها افتاد.
فضای وهم آلودی که درمبخش در این فیلم به وجود آورده بود، ترسی خاص را به مخاطب منتقل می کرد، چیزی که هرگز در فیلم های دیگر ایرانی دیده نشد. بازی گیرای فنی زاده هم بسیار کمک کرد تا فیلم تاثیرگذاری باشد.
سینمای ایران کمبود و مشکل زیاد دارد، یکی از آنها ساخت فیلم های ترسناک و وهم آلود است که به غیر از بوف کور در فیلم دیگری دیده نشد و احتمالا نخواهد شد. بیشتر فیلم های ترسناکی که در سینمای ایران ساخته شده اند، نتوانسته اند حس ترس را در مخاطبان ایجاد کرده و حتی گاهی صحنه های ترسناک به خاطر ضعف ساختاری باعث خنده تماشاگران می شد. ای کاش فیلمسازان ایرانی که دوست دارند در این ژانر فیلم بسازند، نگاهی به فیلم «بوف کور» انداخته و از آن بیاموزند.
درگذشت در غربت
در نخستین روزهای ۱۳۹۹ خورشیدی، کامبیز درمبخش هنرمند کاریکاتوریست با تایید خبر درگذشت کیومرث درمبخش عکاس و مستندساز گفت: برادرم کیومرث درمبخش صبح سه شنبه ۱۲ فروردین ساعت ۵ به علت بیماری کرونا در پاریس درگذشت و با توجه به شرایطی که به دلیل شیوع ویروس کرونا وجود دارد، ما هم از چگونگی و زمان مراسم تدفین بی اطلاع هستیم.
این هنرمند کارتونیست درباره احتمال بازگرداندن پیکر این هنرمند به ایران بیان کرد: با توجه به این که برادرم سالهاست در پاریس زندگی و کار می کند، فکر می کنم به احتمال زیاد پیکرشان در پاریس دفن خواهد شد.
کیومرث درمبخش که از چند روز قبل به دلیل بیماری به بیمارستان مراجعه کرده بود گویا در بیمارستان به کرونا مبتلا می شود و در ۷۴ سالگی از دنیا می رود.
واکنش اهالی سینما به درگذشت کیومرث درمبخش
کانون کارگردانان سینمای ایران در پی درگذشت کیومرث درمبخش پیام تسلیتی منتشر کرد. در متن این پیام آمده است:در بهاری که همچون پاییز برگ ریزان، مردن در این جهان پهناور چیز تازهایی نبوده همچنان که زندگی، سینماگری پیشرو را ویروسی عالمگیر از خانواده سینما گرفت. کیومرث درمبخش که در دایره سینماگران سینمای نوین ایران جای داشت با آثار بهیاد ماندنی مستند از فرهنگ و طبیعت ایران خود را متفاوت از فیلمسازان هم دورهی خود نشان داد. او که در سال ۱۳۲۴ درست در روز بمباران اتمی شهر ناکازاکی و پایان جنگ جهانی دوم به دنیا آمده بود، همواره از جنگ بیزار بود و و در آثارش به صلح و محیط زیست نگاهی ویژه داشت. او که در فرانسه تحصیل کرده بود، در بازگشت به ایران به عکاسی فیلم روی آورد و ۲ فیلم ماندگار تنگسیر و گوزنها را عکاسی کرد. درمبخش در کنار ساخت آثار مستند، رمان مشهور و در عین حال پیچیده و دشوار بوف کور صادق هدایت را با کمک پرویز فنیزاده در ۱۳۵۳ خورشیدی ساخت و بعد از آن تمام عمر خود را صرف ساخت فیلمهای مستند از سرزمین مورد علاقهاش ایران، کرد تا اینکه در دوازهمین روز بهار ۹۹ در اثر ابتلا به ویروس کوید ۱۹ در پاریس درگذشت. کانون کارگردانان سینمای ایران به احترام این فیلمساز اندیشمند کلاه از سر بر میدارد و درگذشت او را تسلیت میگوید.
همچنین در پی درگذشت کیومرث درمبخش کارگردان، مستندساز و عکاس پیکشسوت ایرانی بر اثر بیماری کرونا، نظامالدین کیایی، صدابردار سینمای ایران متنی را منتشر کرد. متن یادداشت نظامالدین کیایی به شرح زیر است:از شنیدن این خبر که کیومرث درمبخش رفت آن هم زمانی که مردم گروه، گروه بینشان و بیخط و بیتشییع پر میزنند و خود نیز در صف رفتنم غم بزرگی به دلم نشست، هر چند که آلزایمر مدتها بود که او را برده بود، درمبخش یک رفیق و فیلمساز و عکاس و منتقد بینقص هنری اجتماعی و سیاسی بود. شیرین کلام و پختهگو و بسیار لطیف و با احساس و مهربان بود. در آهنگ ملایم و پر احساس کلامش هزاران مفاهیم گوشنواز و دلنشین و شنیدنی داشت که با همنشینی با او به اوج پرواز رفاقت میرسیدی که مطمئن یا نامطمئنی پرواز مهم نبود، هرچه بود احساس شیرین و سبکبالی میکردی؛ درست مثل خودش که با پرواز امام به ایران آمد، هر چند از جنس مسافران مانند خیلی از آنها هم نبود.
فلسفه و نگاه خاص خود را داشت، نمیدانستی از جنس بلور است یا شیشه و یا مقوا از حریر است یا کرباس، چشمهای زلال است با آبی روان یا نهری بزرگ و خشکیده از آب، واقعا درمبخش بود بسیار بخشنده اما با این تفاوت که درم و گرم میبخشید ولی کیلو طلب میکرد و انتظار داشت.
رفاقت و رفیق و حکومت و جنگ و صلح و سیاست و چگونه گذران و چگونه زیستن از دید او با همه گرمی و درست پنداری و حلاوت در مغزش معنائی خاص خودش و دگر داشت. کارگردانی فهیم و درون نگر و بسیار فهیم و خوش دید بود و عکاسی با نگاهی بس نافذ، دوربین عکاسی برایش چشم سوم خودش بود، هرچند او همه چیز را با چهار چشم میدید البته سه چشم برای خاص خودش و یک چشم برای دیگران.
او همیشه در یاد میماند و مهم نبود دوستش داری یا نه، چه فکر میکند، از او دلگیری یا به او ارادت داری و نمیدانستی که آزارت میدهد یا نوازشت میکند، هر چه بود نسبت به او بیتفاوت نبودی چون مرده، کسانی هستند که در حیات هستند ولی برای ما بیتفاوتند، با سابقه پنجاه سال رفاقت وقتی هم که خیلی، خیلی دور بود باز با یاد او احساس نزدیکی میکردم، با همه بودنها و نبودنها بهشدت به دل مینشست از بس که رفتار و گفتارش دل نشین بود.
رفتن یک قانون جداییناپذیر زندگی و بشریت است، حتی که میدانی این زمین و خورشید هم روزی میمیرند و هر چند آن را عادلانه حداقل برای شخص خود نمیدانیم، اما گویی درمبخش رفت که با رفتنش تازه بماند.
اینک که دیگر رفته، گویی به اندازه این ۵۰ سال رفاقت با او حرف گفته و نگفته دارم. باورم این است که او از چشم رفت که دل برود، رفت و یاد و خاطرههایش را برایم تازهتر و ماندگار کرد.
نظر شما