مجموعه تلویزیونی دوپینگ (تولید شبکه سه سیما) به کارگردانی رضا مقصودی ساختهشده که پیشازاین فیلم سینمایی خجالت نکش را با سید امیر پروین حسینی کار کرده است. همچنین مقصودی نویسنده سریالهای «ساختمان ۸۵» و «گمشدگان» بوده و فیلمنامه «پینگپنگ» را هم با همکاری افرا جورابلو نوشته است.
سریال دوپینگ اولین تجربۀ کارگردانی مقصودی در تلویزیون است؛ سریالی کمدی که براساس نظرسنجی مرکز تحقیقات رسانه ملی موفق شده است تا پس از سریال پایتخت، با ۴۲ درصد مخاطب در رتبه دوم سریالهای تلویزیونی ویژه نوروز ۹۹ قرار گیرد و بیش از ۸۰ درصد از بینندگان سریال دوپینگ در حد زیاد از محتوای طنز این سریال رضایت داشتهاند.
در خلاصه داستان دوپینگ آمده است: «داستان از جایی شروع می شود که دو همسایه که خانه هایشان روبروی هم است، در یک شب دو بچه را به دنیا می آورند. حال تمام کش مکش داستان از شیر خوردن یکی از بچه و شیر نخوردن دیگری آغاز می شود. شروعی ساده که با حضور یک دانشمند گوشهنشین، به یک موضوع جذاب تبدیل می شود. این دانشمند با تولید مادهای جایگزین برای شیر مادر، باعث می شود سرنوشت این دو کودک در آینده تغییر کند».
داستان از اواخر دهۀ شصت شروع شده و با فاکتور گرفتن سالهای رشد این دو کودک (که هردو هم مادر ندارند و با پدرانشان بزرگ میشوند) به امروز میرسد؛ یعنی زمانی که دو کودک داستان تبدیل به دختر و پسر جوانی شدهاند که بیست و چندساله هستند. مواجهۀ اتفاقی هر دو جوان با قرصهای باقی مانده که در کودکی برایشان جایگزین شیر بوده است، به آنان قدرتهای ماورائی میدهد که جریان زندگیشان را به مسیر دیگری هدایت میکند.
کمدی؛ ژانر سهل و ممتنع
دوپینگ از این منظر که قهرمان سازی یا به عبارتی ابرقهرمانسازی دارد جالب توجه است؛ گمشدهای که شاید در تولید فیلم و سریالسازی به آن نیاز داریم و این خود نقطه قوت بالقوهای برای داستان محسوب میشود؛ اما ابرقهرمان سازی کار راحتی نیست و نیاز دارد تا نویسنده بسیار زمان بگذارد و مسیرهای متفاوتی را بسنجد که اگر هرکدام در ذهن مخاطب شکل گرفت، بیپاسخ نماند. اینجاست که ضعف بزرگ داستان رو میشود و نویسنده خود را از آن میرهاند؛ بدین معنا که قرصهایی که ابرقهرمانان داستان را شکل میدهند، بسیار موقتیتر از آن هستند که نویسنده بخواهد خود را درگیر سؤالهای ذهن بیننده کند.
البته که حتی در اینجا هم ضعفهای فراوانی وجود دارد؛ چنانچه در چند قسمت متوالی شیوا که میخواهد بر ذهن مادرناتنی و پدرش اثر بگذارد، با حیلههای مادرناتنی مواجه شده و حتی کوچکترین تلاشی برای متوقف کردن جریانی که موافق آن نیست، ندارد. قسمتی که شیوا درب یخچال را باز میکند و با این هشدار مواجه میشود که محتوای آبمعدنی در یخچال سرکه است، این سؤال پیش میآید که آیا نمیتواند قرص را با همان شربتی که پدرش ساخته ببلعد یا حتی از آب شیر آشپزخانهها استفاده کند؟
سکانس فرار ساده و راحت شیوا از مخمصه و خانهای صاحبش بیدار شده و دنبال دزد میگردد، عدم موفقیت شیوا در استفاده از قدرت ماوراییاش برای اثرگذاری بر خانوادهای که او را وادار به دزدی میکنند، دانشمندی که قدرت حیرتانگیزی دارد اما معلوم نیست که برای چه در وضعیتی اسفناک اجارهنشین است و موارد بیشماری دیگر باعث میشود که تقریباً از نیمههای سریال، داستان خستهکننده و مخاطب دلزده شود.
داستان دوپینگ نهایتاً و در بهترین حالت میتوانست در ۱۳ قسمت ساخته و در ایام عید پخش شود و آن ۱۷ قسمت دیگر، صرفاً کش دادن داستان و خسته کردن مخاطب و حتی بهانهای برای عوض کردن کانال است. موضوع مهمی که بهویژه در این روزها که سریالهای قدرتمندی در سطح جهانی ساختهشده و در دسترس مخاطبان قرار دارند، بیشازپیش نیاز به تغییر رویکرد و برنامهسازی را در تلویزیون ملی برجسته میسازد.
قطعاً یک سریال با درونمایههای طنز، نمایش رفتارها و موقعیتهای کمیک و فضای فانتزی، انتخاب مناسبی برای ایام نوروز است که مخاطب نیاز دارد تا فارغ از شرایط زندگی فردی و دغدغههای اجتماعی ساعتی در جلوی تلویزیون نشسته و از تماشا لذت ببرد؛ اما نکتهای که بسیار در فیلمها و سریالهای ما بهویژه در قاب تلویزیون نادیده گرفته میشود، این است که اگرچه قرار است که مخاطب در طول نمایش به چیزهای دیگر (بعضاً دغدغههای زندگی روزمره) فکر نکند اما این بدان معنا نیست که کل اثر هم فکر نشده باشد و نویسنده اثر و سازنده آنهم به چیزی فکر نکنند و صرفاً کاری را بسازند.
اتفاقاً نگاهی به تجربههای موفق کمدی (داخلی و خارجی) نشان میدهد که شاید این دست از آثار نیاز بیشتر و عمیقتری به تفکر برای ساخته شدن دارند. در توجیه این مطلب میتواند چنین توضیح داد که اگرچه ژانرهای درام، وحشت و هر ژانر دیگری همان چیزی را نشان میدهد که میخواهد بگوید اما کمدی وظیفهای سنگینتر دارد چراکه میخواهد چیزی را نشان دهد و چیز دیگری را بگوید. این عمده دلیل سختتر بودن کار کمدی در صنعت سینما در تمام دنیا است که متأسفانه در سریالها و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی ما نادیده گرفتهشده و در نمایش کمدی بهویژه در سالهای اخیر به دمدستیترین سوژهها و موضوعات و مفاهیم چنگ انداختهاند.
توضیح این مطلب که گفته میشود فیلمنامه اثر بسیار مهم است و هرچه غنیتر باشد موفقتر و ماندگارتر است، در یک معنا اعتبار مییابد و آن احترامی است که اثر و داستان برای شعور مخاطب قائل میشود. در بهترین مجموعهها (فیلم، کتاب، موسیقی و هر هنری که برای عرضه به مخاطبان ارائه میشود) اثری تحسینبرانگیزتر است که برای آن میزان بیشتری فکر شده و تلاش بیشتری برای پر کردن خلأها صورت گرفته باشد. اینکه صنعت سریال سازی هالیوود در سالهای اخیر درخشش بسیاری داشته و توانسته است تا هویت مستقلی را برای خودش تعریف کند که در برخی موارد در کنار یا در مواردی بالاتر از فیلم قرار گیرد، علاوه بر استفاده از عوامل موفق سینمایی (بازیگر، کارگردان و...) ارائه گرفتن از یک گروه نویسندگان است. گروه نویسندگان عبارت قابلتوجه و تأملی است. گروهی از نویسندگان لزوماً نویسنده نیستند اما متخصصان حوزههای متنوع و مشاورانی هستند که برمبنای تخصص خود به نویسنده در تشریح وضعیت کمک کرده و نمیگذارند تا کوتاهی اطلاعات، بعداً باعث ایجاد سؤالاتی برای بیننده شود که نشان از عدم توجه و دقت نویسنده در روایت دارد و آن را میتوان حفرههای داستانی نامید.
استمرار بیپایان کلیشههای جنسیتی
همچون سریال پایتخت ردپای کلیشههای جنسیتی را در سریال دوپینگ هم میتوان پی گرفت. جایی که این کلیشهها به شکلی آشکار تکرار و بازتکرار میشوند. این عبارت که شوهر گیر نمیاد در این سریال بارها تکرار میشود و میتوان گفت نهتنها کلیشههایی نخ نمایی ازایندست، خندهدار نیست که منجر به مشکلات فرهنگی عدیدهای میشود. چرا هنوز و پس از سالها حضور زنان در تحصیلات عالی، مشاغل مختلف و عرصههای مدیریتی که عمدتاً تجربههای موفق و قدرتمندی بودهاند، هنوز هم یک سریال باید با توسل بهتحقیر زنان تلاش در جلب مخاطب کند؟
نفس روایت داستان و فانتزی خوردن قرص و ابرقهرمان شدن، هم خود یکی دیگر از برجستهترین کلیشههای فرهنگی را بازنمایی میکند؛ قرصی یکسانی که روی مرد باعث افزایش زورمندی و در زن باعث افزایش نفوذ و اغواگری می شود.
متأسفانه در این سریال هم بار دیگر شاهد این موضوع هستیم که زنان جز نقش مادربزرگ بیسوادی که هنری جز شکستن تخممرغ و توسل به خرافات ندارد، مادری ناتنی که جز حیلهگری و مکر خاصیت دیگری ندارد و دختر جوانی که در دهه سوم زندگی از کوچکترین قدرت استدلال و منطقی برخوردار نیست و پدرش همچون یک کودک نوپا با او رفتار و از وی مراقبت میکند، نقش دیگری ندارند. امروز اهمیت این داستانپردازیها بر ذهن مخاطب و نمودهای عینی مشکلات فرهنگی و اجتماعی به دلیل استمرار تصورات غلط نسبت به زنان به اثبات رسیده است؛ و بر این اساس است که میبینیم در سینمای جهان نوعی بازنگری نسبت به تعریف و شخصیتپردازی از زنان صورت گرفته است؛ به صورتی که زنان را در محوریت داستان قرار داده و ضمن شکستن کلیشهها از آنان قهرمانانی حقیقی و درست میسازد. شاید برای هزارمین بار باید تأکید کنیم که قدرت تخریب اینگونه فیلمسازی و تولید محتوا، درنهایت دامن خودمان را در جامعه میگیرد و جز به عقب راندن فرهنگ کارکرد دیگری ندارد. فرهنگ و تفاخر فرهنگی را فدای خندههای مقطعی نباید کرد.
اقتباسهای جذاب و نمایش حقایق جامعه
یکی از برجستهترین و شاید مهمترین جذابیتهای سریال دوپینگ حضور هادی حجازیفر بازیگر توانمند سینما است که بیشتر و پیشتر مخاطبان وی را به دلیل حضور مؤثر در نقشهای جدیاش در سینما میشناسند. حجازیفر یکی از معدود برگ برندههای دوپینگ است که حضورش در عمده سکانسها، سریال را جذاب میکند. حیلهگری آمیخته با سادگی و اخلاقگرایی سطحی توأم با بیاخلاقیهای نهان، در شخصیت حسن با بازی حجازی فر موقعیتهای کمیکی را ایجاد میکند که جزو نقاط مثبت و خوب سریال دوپینگ است. پر بیراه نیست اگر بگوییم که حجازیفر بخش عمدهای از طنز کلامی و کمدیِ رفتاری داستان را به دوش میکشد که نهتنها احمقانه نیست که باورپذیر و همراه کننده است.
یکی از نقدهای حقیقی که سریال دوپینگ بر آن دست میگذارد، اشاره به رواج دروغ و دروغگویی در شرایط اجتماعی جامعه امروز است. آدمهایی که راحت دروغ میگویند، در منجلاب دروغ میافتند و کمکم دروغگوییشان بهجایی میرسد که فریب دادن جامعه، دوستان، خانواده و از همه مهمتر خودشان برایشان عادی میشود (و این احتمالا پله آخر از دست دادن اخلاقیات است)؛ در سکانسی شیوا که حالا با توسل به قدرت ماوراییاش بدل به یک سارق حرفهای شده، به پدرش میگوید از این ناراحتم که دیگر موقع سرقت استرس ندارم و این کار برایم عادی شده است.
موضوعی که شاید در زندگی حقیقی بسیار مصداق دارد و آدمها را پلهپله به سمت نابودی میکشاند؛ و البته هرگز خود را مقصر ندانسته و با متهم ساختن سیستم عمومی و اختلاف طبقاتی خود را توجیه و تطهیر میکنند؛ اشاره مداوم به اینکه هرکسی که ما از او دزدی میکنیم (بهنوعی هرکسی که به او هر نوع ضربهای بزنیم) آنقدر دارد که لطمهای نخورد، نوعی از آنارشی را در سیستم فکری و حقیقی جامعه به راه میاندازد که متأسفانه مصداق آن را هم امروز میتوان بهوفور دید.
در نهایت میتوان گفت سریال دوپینگ برخلاف سریال پایتخت که به سطحی و سخیفترین شکل ممکن به احوالات فضای مجازی اشاره دارد، به نکاتی جذاب از دانستههای مخاطبان از فضای مجازی و اتفاقات واقعی اشاره میکند که بسیار جذاب و بامزه است. چندی پیش اعلام شد که دو تن از محافظان شخصی مگان مرکل (دوشس ساسکس و همسر شاهزاده هری) به دلیل عدم درک وی از شرایط کاری و سمت آنان، از کار خود انصراف دادهاند چراکه وی توقعات نابجایی از آنان داشته است؛ مثلاً از آنان درخواست خرید قهوه کرده بود؛ کاری که در ذات خود موقعیت کمیکی بود. این نکته را در سریال دوپینگ میبینیم؛ جایی که یکی از سلبریتیها از محافظان شخصیاش تقاضای شستن فرش یا چیدن خرمالو از بالای درخت کرده بود. در سکانی دیگر یک بازنمایی از داستانی دیگر را میبینیم که حسن همانند یک ویدیوکلیپ از یک خواننده زن آمریکایی که پس از خوردن یک شیرینی مردان شهر را شیفته خود میکند، پس از استفاده از عطر زکریا (دانشمند داستان) همه زنان محل را شیفته خود میسازد. اینها نمونههای اقتباس بومی شدهای هستند که بهشرط آشنایی مخاطب از داستان اصلی، موقعیتهای بسیار خندهدار و جالبی را برای بیننده رقم میزنند. و دوپینگ در مواردی با بهرهگرفتن از آنان اقتباسهای خندهداری را ایجاد کرده است. البته همانطور که گفته شد دوپینگ بسیار هوشمندانه در این انتخابها قدم برداشته، موارد قابل دفاعی را انتخاب کرده و تن به ابتذال نداده است. نکتهای که حائز اهمیت و قدردانی است.
دوپینگ به کارگردانی و نویسندگی رضا مقصودی، تهیهکنندگی سید امیر پروین حسینی و با بازی هادی حجازیفر، شبنم مقدمی، محمد بحرانی، نیما شعبان نژاد، الناز حبیبی، علیرضا آرا، فرزین محدث، میثاق جمشیدی، مینا جعفرزاده، شیوا خسرومهر، فروردین ۹۹ از شبکه سه سیما پخش میشود.
نظر شما