مردان آهنین را با چهرههای مشهوری مانند محراب فاطمی، مجتبی ملکی، رضا قرایی، روحالله داداشی و مسلم دارابی میشناسند. مردانی که برخی از آنان مانند برادران فاطمی، قرایی و داداشی به صورت خانوادگی در این برنامه حضور پیدا کردند. علی و روح الله داداشی یکی از خانوادههای معروف این مسابقات بودند. برادارانی که از بین آنان روح الله یکی از چهار قهرمان این مسابقات لقب گرفت و علی نیز همیشه در قامت یک مدعی بود.
در این روزهای شیوع و فراگیری کرونا پای صحبتهای «علی داداشی» نشستیم، برادر «روحالله داداشی» که از لحاظ سنی بزرگتر از او بود. او خاطرات تلخ و شیرین زیادی از مسابقه مردان آهنین دارد و هنوز در سوگ برادر روزهای غمگینی را سری میکند. او بغض روزهای مرگ روح الله را در سینه دارد و در خلال مصاحبه آن را بروز میدهد.
مشروح کامل این مصاحبه به شرح زیر است.
نباید از لحاظ روحی خسته شویم
در دوران شیوع و فراگیری ویروس کرونا نخستین اصل برای پیشگیری رعایت بهداشت فردی و دستورات کادر پزشکی است. بنا به توصیه ستاد ملی مبارزه با کرونا بهترین کار ماندن در خانه است و در شرایط غیر ضرور باید کارها را در محیط خانه خلاصه کنیم. ورزش نیز یکی از این کارها است. اگر تمرکز ذهنی داشته باشیم میتوانیم با یک وسیله سبک اما به صورت علمی و هدفمند کار کنیم. اولین اصل این است که روح و روان خود را برای غلبه بر این دوران همواره آماده نگه داریم چون هنوز زمان آن مشخص نیست و ممکن است طولانی شود.
حضور در باشگاه و انجام بدنسازی سخت است
از زمان اعلام تصمیم ستاد ملی مبارزه با ویروس کرونا ما نیز مانند سایر بخشهای مرتبط، باشگاههای خصوصی خود را تعطیل کردیم و بیشتر تمرینات سبک این رشته را در خانه انجام خواهیم داد. بدنسازی مانند فوتبال یا سایر رشتههای تیمی نیست بلکه حضور در محیط باشگاه و لمس اشیا موجب شیوع هر چه بیشتر کرونا میشود و سلامت ورزشکاران را در خطر قرار خواهد داد. همچنان که گفتم اگر ورزشکار ارادهای برای ورزش داشته باشد میتواند با اشیا سبک درون منزل نیز بدن خود را آماده نگه دارد.
البته خانهنشینی سخت و ممکن است مشکلاتی نیز به همراه داشته باشد. در این شرایط تمام اعضای خانواده و همچنین رسانه ملی میتوانند سرگرمیهایی را فراهم کنند که یکنواختی حضور در منزل را بشکند.
برنامه مردان آهنین می توانست سرگرم کننده باشد
در گذشته و در ایام تعطیلات عید نوروز برنامه مردان آهنین به مدت ۱۵ روز مردم را به خوبی سرگرم میکرد و مدتها بعد از این برنامه درباره قهرمانان و آیتمهای آن بحث میکردند، اما متاسفانه به خاطر یک سری شرایط صدا و سیما برنامهای برای پخش آن ندارد. البته در این میان نباید از نقش برخی از افراد در ممانعت از پخش آن چشم پوشی کرد. اگر این برنامه جذاب از رسانه ملی دوباره پخش میشد میتوانست در این ایام بخشی از سرگرمی جوانان و نوجوانان باشد.
خودنگاه به دنبال ثبت این برنامه به نام خود بود
«فرامرز خودنگاه» داور همیشگی این برنامه، مسابقات مردان آهنین را از آن خود میدانست و مدعی بود که برنامه تمام و کمال مال او است. در حالی که این برنامه متعلق به هیچ فردی نیست. نه خودنگاه، نه من و نه برادران فاطمی یا قرایی ادعایی نباید نسبت به این برنامه داشته باشیم. این برنامه موجب چهره شدن امثال خودنگاه شد.
حاشیه در هر ورزشی وجود دارد
برخی ادعا میکنند که حواشی موجب تعطیلی برنامه مردان آهنین شد اما مگر حواشی این برنامه چقدر بود چند نفر از قهرمانان این رشته الان حاشیه دارند. نگاه کنید قهرمانانی مانند براداران فاطمی، مجتبی ملکی و دارابی به چه کاری مشغول هستند. اینکه هر کسی در سطح جامعه با هیکل درشت خطایی انجام دهد نباید به نام مردان آهنین نوشته شود.
«روحالله داداشی» به جای حاشیه به مردم توجه کرد
برادرم یکی از چهار قهرمان مسابقه مردان آهنین بود که اخلاقمداری را بر هر کار دیگری ترجیح میداد. او مردمی بود و مردمی ماند اصلا به دنبال حاشیه نبود. هم در زمان مسابقه و هم در بین مردم روح الله به ورزشکار مردمی معروف بود. کسی به یاد ندارد که او خود را فراتر از مردم بداند. اما متاسفانه پس از مرگ او انواع شایعات سیاسی و انتخاباتی از سوی افرادی نامعلومی ساخته شد که هیچکدام از این شایعات صحت ندارد.
روحالله به احمدینژاد کمربند پهلوانی نداد
روح الله هیچ وقت خود را وارد سیاست نکرد و سیاسی نبود. اینکه گفته میشود وی کمربند قهرمانی خود را به «محمود احمدینژاد» رییس جمهور وقت داد اصلا درست نیست برادرم ۲ کمربند قهرمانی داشت که یکی از آنها در باشگاه و دیگر به موزه آستان قدس رضوی اهدا کردیم. نمیدانم بحث اهدا کمربند زائیده ذهن چه کسی بود. برخی این کار را دلیل وارد شدن برادرم به حاشیه میدانستند در حالی که برادرم هیچ حاشیهای نداشت.
اصلا مساله انتخابات در کار نبود
همچنین پس از مرگ داداشی برخی شایعه کردند که روح الله از جلسه انتخاباتی یکی از نامزدها برمیگشت و یک خبرنگار نیز همراه او بود، نمیدانم این مساله از کجا نشات میگیرد. قتل مرحوم داداشی در روز نیمه شعبان سال ۱۳۹۰ بود که همزمان با مراسم چهلمین روز درگذرشت پدرم شد. ما روز قبل مراسم برگزار کرده تا جشن نیمه شعبان برگزار کنیم. یک روز بود که لباس عزای پدرم را از تن درآوردیم که این اتفاق افتاد و مجبور شدیم دوباره رخت عزا بر تن کنیم.
راضی به اعدام قاتل نبودم
بعد از قتل برادرم در میان اعضای خانواده بیش از همه نام من بر سرزبان بود اما من چند برادر و خواهر دیگر دارم و هر کدام نظر خاص خود داشتند. من راضی به اعدام نبودم بلکه به دنبال آن بودم که قاتل در حبس ابد بماند تا جزای کاری که انجام داده است را ببیند. او در کمتر از ۴۰ روز محکوم به اعدام شد و ما هنوز در سوگ برادر میسوزیم. در آن چهال روز حتی کوچکترین بیاحترامی به خانواده قاتل نکردم. البته تنها خانواده ما نبودند که اصرار به اعدام قاتل داشتند بلکه هواداران مرحوم داداشی نیز بر قصاص پا فشاری کردند.
سیلی زدن من به مادر قاتل از شایعات بود
مادر و برادر قاتل تلفنی با من صحبت کردند اما هیچگاه از نزدیک آنان را ندیدم اما قاتل را از نزدیک و فاصله ۲ متری دیدم، اگر قرار بود سیلی بزنم به قاتل میزدم چرا باید به مادرش سیلی بزنم. دوست داشتم که وی در زندان بماند تا به سزای کارش بیشتر برسد، اما حکم اعدام بود و هواداران داداشی نیز به «رضایت» راضی نبودند. ما در هفت و هشت سال گذشته سختیهای فراوانی تحمل کردیم و یکی از این سختیها شایعات بود.
مادر قاتل یکبار تلفنی با من صحبت کرد که پشت تلفن به او گفتم چرا زمانی که پسرت سرکار رفت به جای لقمه نان و پنیر صدا زدی که چاقویت جا مانده است تو با این کارت یک قاتل پرورش دادی. این حرف مستند به اعتراف قاتل بود و از خودم چیزی را طرح نکردم.
نظر شما