خانم رحمانی ۵۸ سال سن دارد و از ۱۸ سالگی ، پس از ازدواج با همسرش که آزاده جنگ تحمیلی است کار در غسالخانه را شروع کرد. می گوید که به کارش اعتقاد دارد و حتی لحظه ای در این ۳۰ سال در باره صواب بودن و ثواب بردن از کارش تردید نکرده است. مادر پنج فرزند است ؛ چهار پسر و یک دختر معلول . معاش زندگی خانواده هفت نفره عمدتا از کار کردن مادر تامین تامین می شود ، هر چند که ناچیز باشد.
او را از طریق گفت و گوهای مردمی در فریدونکنار شناختم . آدرسش را پرسان پرسان پیدا کردم و در یک عصر بهاری که تراژدی سازی بیماری کرونا با کاهش آمار فوتی ها کمتر شد ، برای انجام مصاحبه وقت گرفتم . ظاهرا تا قبل از این سرش خیلی شلوغ بود ، ولی این روزها که تعداد فوتی ها کاهش یافته ، موافقت کرد تا در محل غسالخانه گفت و گو انجام شود.
انتخاب غسالخانه جهت انجام مصاحبه حتی برای من خبرنگار که اطلاعات بیشتری از میانگین جامعه نسبت به چگونگی پراکنش ویروس کرونا داشتم ، نگران کننده بود ، با این وصف خانم رحمانی اطمینان داد که در غسالخانه تمامی پروتکل های بهداشتی مو به مو اجرا می شود و به همین خاطر امنیتش برای او و من بیشتر از هر جای دیگری است. برای این کار استدلال هم داشت . می گفت که تمامی غسالخانه را با پس از شست و شو ، غسل دادن و کفن کردن هر میت کرونایی و غیرکرونایی شخصا ضد عفونی می کند. وقتی در باره ضرورت پوشیدن لباس مخصوص برای حضور در غسالخانه از او مشورت خواستم ، با تاکید گفت که نیازی به این کار نیست و اضافه کرد : قرار نیست همزمان با شست و شوی میت با شما مصاحبه کنم ، پس کل غسالخانه و محوطه اش را طبق معمول ضد عفونی می کنم تا کمترین نگرانی برای شما ایجاد نشود.
رفتن به غسالخانه برای مصاحبه با این بانوی فریدونکناری آن هم در بحبوحه فراگیری بیماری کرونا یکی از ترسناک ترین سوژه هایی بود که تاکنون با آن سر و کار داشتم ، چون ویروس کرونا این روزها مو بر تن همه سیخ کرده است. زن را از مرد ، همسر را از شوهر ، فرزندان را از والدین جدا کرد، حتی همه آنهایی که سالم هستند و به این ویروس مبتلا نشدند ، برای قطع زنجیره انتقال بیماری باید از هم فاصله داشته باشند. با این وضعیت حالا قرار بود به جایی بروم که بیماران کرونایی را غسل می دهند و کفن می کنند.
تصور این که در کنار زوایای مختلف بیماری کرونا که از درب منازل تا اتاق های بیمارستانی را در برگرفته ، هر روز می شنویم و می بینیم که این ویروس منحوس چگونه جولان می دهد و قربانی می گیرد ، خود به خود سبب می شود تا انسان حتی برای خرید کردن و تامین مایحتاج زندگی با دلهره از خانه بیرون برود. حالا به این وضعیت اضافه کنید تصویری از قربانیان را که در سکوت و دور از چشم صاحب عزا به خاک ابدیت سپرده می شوند تا در تاریخ به عنوان خسارات جانی ویروس کرونا شناخته شوند ، ویروسی که دنیا را متحول کرد و بشریت را به زانو در آورده است.
زمانی که سر قرار مصاحبه رسیدم ، خانم رحمانی با ضد عفونی کردن غسالخانه و تمامی محوطه در انتظارم بود . ابتدا توضیحی در باره چگونگی ضد عفونی کردن محیط داد تا خاطرم جمع شود. بعد هم اضافه کرد که به همراه یک گروه جهادی در غسالخانه حضور دارد تا هیچ جنازه ای بدون اعمال آئین های شرعی وارد دنیای ابدیت نشود.
غسالخانه آرامستان نبی اکرم (ص) در شهرستان فریدونکنار یکی از غسالخانه های مازندران است که بیماران کرونایی را برای شست و شو ، غسل دادن و کفن کردن به اینجام می آورند. روزی که مهمان خانم رحمانی بودم ، او ۲ بیمار کرونایی را به همراه گروه جهادی از جمله یک روحانی غسل و کفن کرده بود. گفت و گویمان را ابتدا در باره دلیل نترسیدنش از کاری که انجام می دهد شروع کردم تا به زندگی شخصی اش رسیدم . حاصل این گفت و گو را در زیر می خوانید :
خبرنگار : ترسی از ابتلا به ویروس کرونا از طریق جنازهها ندارید؟
رحمانی : نه . از چیزی نمی ترسم. از کرونا هم نمی ترسم. فقط من و حاج آقا (روحانی گروه ) و خادمان دیگر از این نگران بودیم که جنازه ها بدون غسل و کفن دفن شوند. وقتی رهبری دستور دادند که باید جنازه ها غسل و کفن شوند خوشحال شدیم و آستین را بالا زدیم و با همکاری برخی دیگر از اهالی شهر شروع به غسل و کفن و شست و شو کردیم. تنها نگرانی من دختر معلولم است ، اما زیاد نگران او نیستم زیرا وضعیت الان نیز مانند جنگ است و من هم یک سرباز در کنار دیگر سربازان هستم. توکل می کنم به خدا و اگر بیمار شوم نیز خواست خدا بوده و در راه خدا مبتلا شدم.
خبرنگار : تاکنون چند جنازه کرونایی شستهاید ؟
رحمانی : عدد دقیقی ندارد اما فکر می کنم حدود ۴۰ جنازه کرونایی شسته ام که در قسمت کرونایی های قبرستان دفن شده اند. به طور معمول در این قبرستان شاید هفته ای یک یا ۲ جنازه شسته و دفن شود ، اما از وقتی ویروس کرونا آمد برخی روزها تا ۱۰ جنازه هم داشتیم. اما امروز ۲ جنازه مبتلا به کرونا آوردند که شستیم و آقایان دفن کردند.
خبرنگار : آیا به شما امکانات بهداشتی برای غسل و کفن میدهند؟
رحمانی : اگر منظورتان نهادهای دولتی و خصوصی است باید بگویم خیر . تاکنون هیچ کمکی در زمینه تجهیزات بهداشتی به ما نکردند. حتی ماسک خودم را نیز در خانه دوختم. البته برخی مواقع خانواده متوفا برایم ماسک و دستکش می آوردند که در هنگام شست و شو جنازهایشان و غسل و کفن استفاده می شود.
خبرنگار: شما چند سال سن دارید و از کی تا به حال به غسل و کفن مردگان مشغول هستید؟
رحمانی : من حدود ۵۸ سال سن دارم و حدود ۳۰ سال نیز است که این کار را می کنم. ابتدا شوهرم کار غسل و کفن انجام می داد و از آنجایی که من نیز اعتقاد بسیاری به غسل کفن داشتم کمک کار شوهرم بودم. پس از ازدواج، شوهرم گفت که باید در جایی زندگی کینم که مسجد و قبرستان داشته باشد تا ثواب زندگیمان بیشتر باشد و من نیز این پیشنهاد را پذیرفتم و استقبال کردم. هم خودم و هم شوهرم معتقد بودیم زندگی در مسجد و در کنار قبرستان معنویت بیشتری دارد.
خبرنگار : چرا غسالی را به عنوان شغل انتخاب کردید ؟ و آیا این انتخاب شما در جوانی با مخالفت خانواده همراه نبود؟
رحمانی: غسالی شغل نیست ، بلکه عشق و اعتقاد است. شاید عجیب باشد کسی به مرده شویی عشق بورزد ، اما وقتی اعتقاد داشته باشید همراه این اعتقاد عشق هم خواهد آمد. خانواده شوهرم مشکلی با این کار نداشتند زیرا افرادی بشدت معتقد به شرعیات و دین بودند و مرده شویی را یک وظیفه معنوی می دانستند و می دانند. اما خانواده خودم مخالفت های بسیاری با غسالی داشتند ، اما من اعتنایی به این مخالفت ها نکردم چون ثوابی که در این کار می دیدم مرا نسبت به این مخالفت ها بی اعتنا می کرد. بزرگان دین گفتندکه شستن جنازه به اندازه تعداد موهای تن در پیشگاه خداوند ثواب دارد. پس چرا می گویند مسلمان باید هفت جنازه بشوید؟ چون گناهان ما بسیار است خداوندمی گوید با شستن جنازه بخشی از گناهانمان پاک شود. از طرف دیگر بر مسلمان واجب است غسل و کفن جنازه را بداند ، زیرا در بلایای طبیعی و دیگر بلایا یک مسلمان باید بداند یک مرده را چگونه بشوید و دفن کند تا جنازه بدون غسل و کفن خاک نشود. هنوز هم برخی از اعضای خانواده مخالفت می کنند ، اما این روزها که بیشتر جنازه ها کرونایی هستند مخالفتشان بیشتر است و نگرانند که خودم دچار این بیماری شوم.
خبرنگار : شغل شوهرتان چیست؟
رحمانی: شوهرم در گذشته در سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان بود و هم در توزیع کالا در زمان انقلاب و جنگ کار می کرد. با شروع جنگ ایران و عراق شوهرم بدون اجازه امام جمعه وقت و سازمان تبلیغات و به عنوان نیروی بسیجی به جبهه های جنگ رفت . بعد از برگشتن دیگر نتوانست در سازمان تبلیغات کار کند . البته در جنگ اسیر شد و حدود سه ماه در اسارت نیروهای عراقی قرار داشت که بعد او را آزاد کردند. وقتی هم که بازگشت ، جایش در سازمان تبلیغات اسلامی پر شده بود. بعد از مدتی در نیرو انتظامی و فرمانداری مشغول شد که آنجا هم نتوانست دوام بیاورد . بعد مغازه فروش مواد غذایی باز کند و در این شغل هم نتوانست دوام بیاورد. مثل اینکه خداوند مقرر کرد که او در شغل مرده شویی و غسل و کفن مشغول باشد و بیمه این کار شده است. خانواده شوهرم از این که او هر جایی مشغول کار شد با نادیده گرفتن مقررات اداری و سازمانی مانند رها کردن دفتر سازمان تبلیغات اسلامی بدون اجازه و رفتن به جبهه او را سرزنش می کردند ، ولی خودش اعتقاد داشت که برای غسالی ساخته شده است. به همین دلیل آمدیم و خادم مسجد شدیم. از وقتی که هم خادم مسجد شدیم زندگی ما به شکل معجزه آسایی پیش می رود و تا کنون محتاج کسی نشده ایم. با اینکه شوهرم قبلا خودش هم در غسالخانه کار می کرد و غسیل بود ، من هم از او یاد گرفتم، الان او فقط خادم مسجد است و دیگر کار غسل و کفن انجام نمی دهد و فقط خودم این کار را می کنم.
خبرنگار : درآمدتان از خادمی مسجد و نگهبانی از آرامستان چقدر است؟
رحمانی: پیش از اینکه به فریدونکنار کوچ کنیم پنج سال خادم مسجدی در شهر محمودآباد بودم و پس از آن ۲۰ سال است که خادم مسجد و آرامستان نبی اکرم شهر فریدونکنار هستم. بعد از ۲۵ سال سابقه خادمی مسجد اکنون حقوق من و خانواده ام ۴۵۰ هزار تومان است که ۱۲۰ هزار تومان اداره اوقاف هزینه بیمه را از آن کم می کند و ۳۳۰ هزار تومان برایمان می ماند. خانواد تحت پوشش هیچ ارگان و نهادی قرار ندارد و فقط دختر معلولم تحت پوشش بهزیستی قرار دارد که تا سال گذشته ماهیانه ۵۳ هزار تومان مستمری به او تعلق می گرفت که اصلا نمی توان گفت با آن چه کار می توان کرد. اما دخترم ماهیانه حدود ۸۰۰ هزار تومان هزینه دارد. با این حال حقوقی که از مسجد می گیریم معنویت دارد و همواره دخل و خرجمان را جور کرده است.
خبرنگار: چند فرزند دارید؟ و آنها به چه کاری مشغول هستند؟
رحمانی: پنج فرزند خدا به من و شوهرم داده که چهارتای آنها پسر هستند و یک دختر که او نیز معلول است. یک پسرم خادم مسجد است ، دیگری در یک شرکت کار می کند ، یکی هم در بیمارستان نگهبان است و یکی هم در آهن فروشی مشغول است.
خبرنگار: منزل شخصی ندارید و تنها محل اسکان شما سرایداری مسجد است ؟
رحمانی: قبلا یک منزل شخصی داشتیم و شوهرم به دلیل اینکه خادم مسجد بودیم و در اینجا زندگی می کردیم خانه خودمان را فروخت و پول آن را به عنوان ارث و میراث بین فرزندانمان تقسیم کرد. شوهرم می گفت تا زنده ام باید ارث فرزندان را به آنها بدهیم تا دینی بر گردن ما نماند و پس از مرگمان حقی از فرزندمان ضایع نشود. سهم پسرانمان را کامل به آنها دادیم. اما ارث دخترم ، خودش و سهم من را در فریدونکنار یک واحد خانه خریدیم و پس از چندسال آن را فروختیم و در محل پدریمان در محمودآباد یک قطعه زمین ۱۰۰ متری خریدیم و آنجا یک خانه ساختیم که اکنون در اجاره خواهر زاده ام است. برای خرید زمین و ساخت خانه از هیچ ارگانی کمک نگرفیتم. البته آن زمان به ما گفتند که وام مسکن ۵۰۰ هزار تومانی می دهند ولی به دلیل مبلغ قسط آن توان پرداخت نداشتیم و از دریافت وام صرفه نظرکردیم.
خبرنگار: برای شستوشوی جنازه ها چقدر میگیرید؟
رحمانی: از زمانی که شست و شوی جنازه ها را آغاز کردیم در آن زمان برای هر جنازه ۲۰ تومان می گرفیتم ، اما الان برای شست و شو ، غسل و کفن هر جنازه ۱۵۰ هزار تومان می گیرم. البته جنازه های کرونایی قیمتش متفاوت است . برای غسل و کفن جنازه های کرونایی ۳۵۰ هزار تومان میگیرم.
اما حاج آقا ( روحانی همراه) و دوستانش نه چیزی دریافت نمی کنند.
خبرنگار: از اینجا بودن و به غسل دادن جنازهها علاقه دارید یا از سر اجبار و تامین معیشت به این کار مشغول هستید و زندگی میکنید؟
رحمانی: از سر علاقه در اینجا زندگی می کنم و به شست و شوی جنازه ها مشغول هستم. به قبرستان انس پیدا کردم و حتی اگر یک هفته از اینجا دور باشم دلم برای قبرستان تنگ می شود. حتی شوهرم بعضی وقت ها می گوید از اینجا برویم و در خانه خودمان زندگی کنیم من مخالفت می کنم و ناراحت می شوم. به شوهرم همیشه می گویم اگر از اینجا برویم احساس می کنم زندگی خوشی ندارم. ولی وقتی توی قبرستان هستم احساس سبکی دارم.
در گرما گرم صحبت قدم زنان به خانه خانم رحمانی یا همان سرایداری در کنار مسجد و در حاشیه آرامستان رسیدیم. از پله ها بالا رفتیم، در را برایمان باز کرد و واردخانه شدیم. دختر معلول و شوهرش در کنار یکدیگر در اتاق پذیرایی حدود ۱۲ متری نشسته و مشغول تماشای تلویزیون بودند. در گوشه اتاق چرخ خیاطی بود که پارچه های سفید آن را دوره کرده بود. از خانم رحمانی پرسیدم که آیا به خیاطی هم مشغول است که گفت خیاطی نمی کند ، اما بعضی قسمت های کفن باید دوخته شود که این کار را خودش در خانه انجام می دهد. در همین حال یک کفن باز کرد و برایم قسمت های مختلف آن را توضیح داد وقسمتی هایی را که خودش آن را با چرخ خیاطی قدیمی اش می دوزد را نشان داد.
مصاحبه با خانم رحمانی پس از توضیحاتش در باره تکه های کفن مرد و زن پایان یافت. با او و اعضای خانواده اش در حالی خداحافظی کردم که این مصاحبه علاوه بر اظهارات این بانوی مازندرانی ، یک رهاورد بزرگ برایم داشت و آن هم تغییر نگاهم نسبت به بیماری کرونا ؛ این که می توان با رعایت پروتکل های بهداشتی به طور دقیق ، هم با شیوع این بیماری مقابله کرد و هم کار و شغل را حفظ کرد.
نظر شما