وی هنگام هجوم به دشمن با بالگرد به صورت مایل شیرجه میرفت و دشمن را زیر رگبار گلوله میگرفت و همانند جتهای جنگنده مانور میداد. شهید شیرودی دارای حدنصاب بالاترین ساعت پرواز جنگی در جهان (سجادی، احمدی، ۱۳۸۷: ۲۲ الی ۳۳) بوده و بهرغم بروز بیش از ۴۰ بار سانحه و بیش از ۳۰۰ مورد اصابت گلوله بر بالگردش باز هم سرسختانه جنگید.
شیرود، آغاز ماجرا
شیرود به دلیل وجود آستان مقدس امامزاده آقا سید حسین ابن موسی کاظم(ع) اهمیت خاصی برای تمام روستاها و محلههای اطراف دارد. در واقع وجود این امامزاده منجر به کسب اهمیت روزافزون شیرود شده است. شیرود که از چند سال پیش به شهر مبدل شده است، مرکز فعالیتهای مذهبی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی روستاهای اطراف محسوب میشود. بافت مذهبی شیرود متأثر از وجود امامزادگان آقا سید حسین ابن موسی کاظم(ع) و آقا سید قاسم(ع) است. در تمام این سالها، امامزاده آقا سید حسین(ع) وعدهگاه هیئتهای عزاداری تمام روستاهای اطراف(نظیر خزرکنار، بالاشیرود، لپاسر و...) در روزها و شبهای تاسوعا، عاشورای حسینی و همچنین بیست و هشم صفر (رحلت پیامبر اکرم "ص" و امام حسن مجتبی"ع" ) و محلی برای برپایی تعزیه خوانیها بوده است.
شهید شیرودی یکی از دلبستگان این امامزاده بود. هر بار که به دیدار خانواده خود میرفت زیارت این امامزاده نیز در برنامهکاری وی بود. چند باری نیز در محوطه این امامزاده برای مردم شیرود و روستاهای اطراف صحبت کرده بود. پس از شهادتش نیز پیکر پاکش را در مزار شهدای شیرود در محوطه امامزاده به خاک سپردند. البته محوطه این امامزاده شاهد حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی فرماندهی کل قوا و سخنرانی معظم له به مناسبت شهادت شهید شیرودی نیز بود. در سالهای اخیر نیز معمولاً مراسم سالگرد شهید شیرودی در محوطه امامزاده آقا سید حسین(ع) شیرود برگزار شده است.
تعداد زیادی از مردم شیرود و روستاهای اطراف دارای قرابت سببی و نسبی در نسل فعلی و یا پیوندهای فامیلی در چند نسل قبل با یکدیگر هستند. بومیان اصیل شیرود - ولوء اینکه در روستاهای اطراف ساکن باشند- شیرودی بودن خود را با ذکر پیشوند و یا پسوند «شیرود» در نام خانوادگی خود به ثبت رساندهاند. برخی از این نامهای خانوادگی عبارتند از شیرود قربانیان، قربان شیرودی، شیرود قربانی، شیرود صفری و...
اینک در ابتدا و انتهای شهر شیرود (خزرکنار و واچک) و حتی در ابتدا و انتهای شهرستان تنکابن(شهسوار سابق) تصاویر بزرگی از شهید شیرودی در تابلوی خوشآمدگویی به چشم میخورد که نشانهای از شاخص بودن شهید در آن منطقه است.
شهید علی اکبر قربان شیرودی، در دی ماه ۱۳۳۴ در روستای بالا شیرود تنکابن (شهسوار) به دنیا آمد. این روستا در چند کیلومتری شیرود واقع شده است.
چند شب قبل از تولد علی اکبر، پدرش در خوابی عجیب مشاهده میکند که: ... بر فراز بام خانه، ستاره درخشانی است که چشمها را خیره میکند به طوری که اهالی از اطراف برای تماشای آن میآمدند. علی اکبر که متولد شد، درشتتر از نوزادان دیگر بود و اعجاب اقوام و همسایگان را بر انگیخت.» شاید همین خواب منجر به این شده بود که پدرش در تعلیم و تربیت وی همتی خاص به کار برد. دوران ابتدایی تا دبیرستان وی در مدارس بالا شیرود، شیرود و شهسوار (تنکابن) سپری شد. مرسومترین بازیهای دوستان علی اکبر در آن دوران، کشتی و والیبال درکنار شالیزارهای برنج بود. کشتی گیلهمردی نیز دارای طرفداران زیادی در شمال کشور بود. اصلاً شمال است و ورزش کشتی.
علی اکبر نه تنها از نظر جسمی جثهای درشت داشت بلکه از نظر هوش و استعداد نیز مثال زدنی بود. این عوامل منجر به این شده بود که وی در نوجوانی در کشتیها برنده و فاتح میدان باشد. البته بعدها دنیای هنر را نیز تجربه کرد و در چند تئاتر در مدرسه بالا شیرود برا یهممحلیها به اجرای نمایش پرداخت. در ایام محرم و عزاداری به مرثیه خوانی و اقامه عزا میپرداخت.
در پایان تحصیلات دبیرستان عازم تهران شد و پس از طی مراحل استخدام در هوانیروز در سال ۱۳۵۱ دوره مقدماتی خلبانی را در تهران به پایان رساند. طی کردن دوره خلبانی با بالگرد کبری در پادگان هوانیروز اصفهان و فارغالتحصیلی منجر به کسب درجه ستوانیاری و آغاز مسئولیت وی به طور جدی در عرصه خلبانی بود.
فعالیتهای انقلابی شهید شیرودی
سه سال پس از استخدام وی در ارتش و طی دورههای مختلف، منتقل پایگاه هوانیروز کرمانشاه شد. در آن پادگان تعدادی از خلبانان و متخصصین انقلابی هوانیروز نظیر خلبان احمد کشوری حضور داشتند. آشنایی با این انقلابیون منجر به حضور جدیتر از قبل علی اکبر قربان شیرودی در فعالیتهای انقلابی شد. تا آنجا که در اطاعت از فرامین امام خمینی(ره) و برپایی راهپیمائیهای انقلابی و فراری دادن سربازان از پادگانها نقش مهمی ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به همراه تعدادی از کردهای مبارز و متعهد انقلابی اقدام به تشکیل سپاه غرب کشور کرد.
فعالیتهای تجزیه طلبانه در کردستان منجر به حضور جدی وی در عرصه دفاع از تمامیت عرضی کشور شد. گردنهها و ارتفاعات آربابا، بازیدراز، میمک و دشت ذهاب و پایگاه ابوذر گواه خوبی برای رشادتهای شیرودی در برابر تجزیه طلبان هستند. آن روزها، کمکم شهرت شیرودی از کردستان فراتر رفته و مسئولان نظام و حتی مردم عادی نیز وی را به شهامت و شجاعت شناختند. نجات دکتر چمران و یارانش در محاصره پاوه یکی دیگر از اقدامات شجاعانه شیرودی محسوب میشود که توسط شهید چمران در مصاحبهای بیان شد.
در خصوص نبوغ نظامی شهید شیرودی در حوزه فرماندهی مواردی وجود دارد که بیان برخی از آنها ضروری به نظر میرسد: شهید شیرودی در پایگاه هوانیروز کرمانشاه، فرماندهی تعدادی از همرزمانش را بر عهده داشت و منتظر صدور فرمان از طرف ردههای بالاتر بود. با توجه به سیاستهای بنیصدر به عنوان جانشین فرمانده کل قوا در آن زمان، به پادگان ابوذر سر پل ذهاب دستور داده میشود که هرچه سریعتر پادگان را خالی کنند و به طرف شهرهای داخلی کشور عقبنشینی نمایند. یکی از همرزمان شهید شیرودی میگوید که چهره شیرودی (با توجه به این دستور) از شدت عصبانیت گلگون شده بود و گفت: الآن به ما دستور دادهاند که هرچه سریعتر پایگاه را خالی کنیم، در حالی که هنوز یک گلوله توپ هم اینجا نیفتاده است!
سپس گفت: دشمن در سراسر مرزهای ما در حال پیشروی است، پس هرجا او پیشروی کرد، ما باید عقب نشینی کنیم!؟ دستور دادهاند پس از تخلیه پادگان، زاغه مهمات را با یک راکت از بین ببریم تا دست عراقیها نیفتد، ولی نظر من این است که میتوانیم بمانیم و مقاومت کنیم، حیف نیست این همه مهمات و موشکهای خودمان را از بین ببریم؟ ما باید تا جایی که امکان دارد، این مهمات را روی سر عراقیها بریزیم، اگر پیشرویشان متوقف شد که چه بهتر، و گرنه استارت میزنیم و بالگردها را از اینجا دور میکنیم، موافقید.
پس از این سخنان، همه همرزمان شهید شیرودی تصمیم به مقاومت میگیرند و بچههای فنی بهطور مرتب، موشکهای تاو (ضد تانک) را سوار بالگردها میکنند و شهید شیرودی و همرزمانش با پرواز به طرف نیروهای مهاجم، موشکهای تاو و رگبار توپ بالگردهای کبرا را بر سر آنان فرو میریزند. همرزم شهید شیرودی در ادامه میگوید: این عملیات تا نزدیک غروب آفتاب طول کشید و در پایان آن، شهید شیرودی میگفت اگر از ما توضیح بخواهند که چرا پادگان را تخلیه نکردهایم، مسئلهای نیست. ارزش آن را دارد که بازداشت و یا حتی اخراج شویم. مملکت در خطر است و حقانیت ما سرانجام اثبات خواهد شد. اما شب ورق برگشت و همه چیز عوض شد، خبر شجاعت بچهها و نجات یافتن سرپل ذهاب به تهران رسید و تلفنگرامی از تهران آمد که اسامی بچهها را برای تشویق میخواستند. اضطراب و دلهرهای که در چشم و دل همه موج میزد، جای خود را به دریایی از شادی و امید داد. تشویق برای ما اهمیتی نداشت، مهم این بود که به حقانیت کار و راه خود پی برده و پیشروی دشمن را به سوی شهرهای مهمی مانند اسلام آباد و کرمانشاه متوقف کرده بودیم.
ماجرای عودت درجه تشویقی شهید شیرودی به بنیصدر
ماجرای فوق را شهید چمران نیز روایت کرده است. البته با ذکر مطالبی جالب توجه در خصوص عودت تشویقات واصله از تهران. شهید چمران در بخشی از خاطراتش در این خصوص گفته است: علیاکبر شیرودی با شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ماه سال ۵۹ به منطقه کرمانشاه رفت و هنگامی که شنید بنیصدر دستور داد پادگانها تخلیه و انبار مهمات منهدم شود از دستور سرپیچی کرد و با دو خلبانی که همفکر او بودند گفت: ما میمانیم و مسئولیت تمرد را هم میپذیریم... شهید شیرودی در طول ۱۲ ساعت پرواز بینهایت حساس و خطرناک، به عنوان تنها موشکانداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد و شجاعت و ابتکار عمل این شهید نه تنها در سراسر کشور بلکه در تمام خبرگزاریهای مهم جهان منعکس شد... بنیصدر برای حفظ آرامش دو هفته بعد به شهید شیرودی ارتقا درجه داد و خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواستهاش این بود که کارشکنیهای بنیصدر و بیتفاوتی برخی از فرماندهی را به عرض امام(ره) برساند.
در همان ایام شهید شیرودی به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوان یار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقا درجه یافت و طی نامهای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در ۹ مهر ۱۳۵۹ نوشت:
«اینجانب که خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه میباشم و تاکنون برای احیای اسلامی و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمودهام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفتهام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب دادهاند پس گرفته و مرا به درجه ستوانیار سومی که قبلاً بودهام برگردانید. در صورت امکان امر به رسیدگی این درخواست بفرمایید.»
شهید شیرودی در آن نامه خطاب به فرمانده هوانیروز کرمانشاه تاکید کرد: «درجه تشویقی که به اینجانب داده شد از من پس بگیرید و مرا به درجه ستوان یار سومی برگردانید.» در واقع شهید شیرودی در طول جنگ بارها مورد تشویق و ارتقاء درجه قرار گرفت، ولی هیچ کدام از آن تشویقنامهها را نپذیرفت. میگفت «همین که میدانم چرا و برای چه و که میجنگم، خود برایم تشویق است».
نمونهای دیگر از تدبیر و نبوغ نظامی شهید شیرودی در مأموریت
در دی ماه ۱۳۵۹ که قرار بود عملیاتهایی در ارتفاعات مرزی و حساس قراویز، بازیدراز، گهواره و کورهموش (مناطق تحت تصرف نیروهای عراقی) انجام شود و بخشی از عملیات هوایی آن به شهید شیرودی و نیروهای تحت امرش واگذار شده بود، قبل از هرچیز او به مدد تخصص و نبوغ نظامی خود، به تنهایی در ساعت سه بعد از نیمه شب روز نهم دی ماه، به شناسایی منطقه و جمعآوری اطلاعات، آن هم در مناطق بسیار صعبالعبور و شرایط بسیار سخت میپردازد. او بخشی از راه را با بالگرد خود پرواز کرده و بخش دیگر را در میان برف و بوران و کولاک شدید کوههای آن منطقه پیاده میپیماید و با شناسایی منطقه و کسب اطلاعات لازم به پایگاه بر میگردد. سپس در همان روز شیرودی و همرزمانش عازم مأموریت میشوند. یکی از همرزمان شهید شیرودی میگوید: برف هنوز به شدت میبارید و هوا گرگ و میش بود. خودش در فاصله یک متری از قله ۱۱۵۰ به حالت ثابت (با بالگردش) ایستاد و عملیات را رهبری کرد. هر لحظه امکان داشت که نیروهای عراقی با پیشرفتهترین انواع سلاح سبک و سنگین خود، بالگرد او را بزنند، اما او ذرهای ترس و تردید به دل راه نمیداد. بالگردها، نیروهای بعثی عراق را به راکت و گلوله بستند و زمانی که شرایط لازم برای پیشروی نیروهای پیاده فراهم شد، (شیرودی) با بیسیم اعلام کرد که ارتشیان، سپاهیان و بسیجیان میتوانند به سوی هدفها پیش بروند. نیروهای عراقی از ترس و تعجب فلج شده بودند و زمانی به خود آمدند و به فکر پاتک افتادند که دیگر خیلی دیر شده بود، لذا ضد حملهشان به نتیجه نرسید و به اجبار عقب نشینی کردند. حدود ۶۰۰ نفر از نیروهای عراقی نیز به اسارت درآمدند.
شهادت شهید شیرودی
خواست خدا بود که شهید شیرودی در بیش از ۳۶۰ موقعیت خطر حتمی شهادت در پروازهای جنگی قرار گرفته اما به لطف خدا سالم ماند. وی سرانجام در آخرین پرواز خود در هشتم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ در منطقه بازیدراز هنگامی که عراق اقدام به اعزام لشکر ۲۵۰ متشکل از نیروهای زرهی و تانک و پشتیبانی توپخانه و خمپارهانداز و چند فروند جنگده روسی و فرانسوی برای باز پسگیری ذهاب، به طرف قره بلاغ گسیل داشت پس از اقامه نماز برای پیروزی و طلب یاری خداوند به همراه همرزمش خلبان «یاراحمد آرش» به سوی منطقه درگیری پرواز کرد و به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک از پشت سر مورد اصابت گلولههای تانک قرار گرفت و به شهادت رسید و همرزمش احمد آرش نیز مجروح شد. [۴]
اظهار نظرها در خصوص شهید شیرودی
یکی از نکات جالب توجه در خصوصیات اخلاقی شهید شیرودی، اظهار نظرهای جالب و منحصر به فرد در مورد وی از سوی مقامات کشوری و لشکری است. برخی از این اظهارنظرها در زمان حیات مادی و برخی دیگر پس از شهادت وی انجام شده است.
پس از بروز رشادتهای فراوان از سوی شهید شیرودی در غرب کشور و مهار شیطنت دشمنان داخلی شهید دکتر مصطفی چمران از وی به عنوان «ستاره جنگ کردستان» یاد میکند و تیمسار فلاحی او را «ناجی غرب و فاتح گردنهها» مینامد. از نظر شهید فلاحی، شیرودی غیرممکن را ممکن ساخت.
پس از نجات پادگان سرپل ذهاب در ایام ابتدایی جنگ تحمیلی توسط شهید شیرودی و همرزمانش و عقب نشینی دشمن، آقای هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی او را «مالک اشتر» زمان نامید.
رهبر معظم انقلاب نیز به ایمان آن شیرمرد «ایمان راسخ» داشتند و فرمودند: شیرودی اولین نظامی است که من در نماز به او اقتدا کردم.
تیمسار فلاحی بعد از شهادت شهید شیرودی گفت: وقتی خبر شهادت شیرودی را به امام (ره) دادم. یک ربع به فکر فرو رفتند و حضرت امام (ره) در مورد همه شهدا میگفت خدا آنها را بیامرزد، ولی در مورد شیرودی گفت او آمرزیده است.
شهید مجید حداد عادل که از اعضای شورای مدیریت تولید رادیو بود و ساخت سرود شهید مطهری و سرود «اللهاکبر، خمینی رهبر» را در کارنامه خود دارد، نیز یکی از دوستداران شهید شیرودی بود که پس از شهادتش شعری به شرح زیر در وصف او با نام «پهنه آفاق» سرود.
چون شیر پرصلابت و جوشش بود
چون رود پرتلاش
او کوه استوار و مقاوم بود
گویی شهاب بود
که از قلب ملتی
هر صبح و شام
بر سر دشمن شراره داشت
او شور بود، شرر داشت، شعله بود
او مظهر طراوت و سرخی لاله بود
بانگ بلند غرش تکبیر
اللهاکبری به سحرگه بود
اینک نگاه او
در جای جای پهنه آفاق
در سرخی شفق
در چشمهای باز عقابان آسمان شاهد
به پایمردی ایشان نشسته است
اینک صدای او
از هر کرانه
از پس هر صخره هر کجای
بر هر که شاهد است بر این دشت لالهزار
فریاد میزند
هشدار، های!
مبادا که لحظهای
سرخی راه و طریق امامتان
از یادتان رود
مروت، حسن نیت و تواضع شیرودی نسبت به همکاران
از جمله خصوصیات خوب شهید شیرودی که میتواند برای همه نظامیان به ویژه ارتشیان الگو باشد، مروت، جوانمردی. تواضع و حسن نیت وی نسبت به همکاران است. وی در اظهار نظر در خصوص همکاران خود نهایت دقت را اعمال میکرد تا دچار غیبت و یا بیان مطالب نادرست نشود. همین مسئله منجر به افزایش محبوبیت شیرودی نزد همکاران شده بود. به عنوان مثال مطالب بیان شده توسط شهید شیرودی در خصوص شهید کشوری میتواند شاهدی بر این مدعا باشد.
شهید شیرودی پس از شهادت شهید کشوری طی مصاحبه ای گفت: احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود: وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمیخواهم... او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آنگونه جنگید که بیابانهای غرب کشور را به گورستانی از تانکها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر میرفت، مأموریتهای سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام میداد، شبها دیر میخوابید و صبحها خیلی زود بیدار میشد و نیمه شبها نماز شب میخواند.»
بخشی از وصیتنامه شهید شیرودی
خلبان شهید علی اکبر قربان شیرودی در بخشی از وصیتنامه خود میگوید:
هنگامی که پرواز میکنم احساس میکنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک میشوم و در بازگشت، هر چند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم. چون احساس میکنم هنوز خالص نشدهام تا به سوی خداوند برگردم.
خاطراتی از زبان خواهر
حاجیهخانم صبورا قربان شیرودی خواهر شهید شیرودی در گفتوگو با نویسنده، خاطرات جالبی را بیان کرد که بازگویی آن به منظور ثبت در تاریخ جالب توجه است:
بصیرت شیرودی
پدر یکی از شهدای شیرود، برادرم را برای سخنرانی مردمی به خانهاش دعوت کرده بود. شهید شیرودی در سخنانش به افشای خیانتهای بنیصدر پرداخت. پدر شهید پس از سخنان برادرم با ناراحتی گفت که اگر شیرودی مهمانم نبود، طور دیگری با او برخورد میکردم. او حق نداشت که بر علیه رئیس جمهور محبوب و مردمی ما بنیصدر صحبت کند. مدتی بعد از افشای خیانت بنیصدر، همان پدر شهید در حالی که گریه میکرد گفت: شیرودی زودتر از همه ما بنیصدر را شناخت. خدا من را ببخشد که با او نامهربانی کردم.
این خاطره نشاندهنده بصیرت و شناخت شهید شیرودی است ...
ساده زیست بود
برادرم ساده زیست بود و درمهمانیها فقط یک نوع غذا میخورد. یک بار که برای مهمانی رفته بودیم، صاحبخانه چند نوع غذا برای ما طبخ کرد. اما برادرم فقط یک نوع غذا تناول کرد. صاحب خانه با ناراحتی گفت که این غذاها را برای شما درست کردم و برادرم در پاسخ گفت که ما در حال جنگ هستیم. نباید اسراف کنیم. همان یک نوع غذا کافی بود.
محبوبیت مردمی
از همان ایام جوانی به فصاحت سخن میگفت و بر فن بیان مسلط بود. در ایام مرخصی سخنرانیهایی در مدرسه لزربن، مسجد عباس آباد، مسجد جامع تنکابن، مسجد آخوند محله رامسر، میدان امام (ره) و... انجام داده بود و طی این سخنرانیها به بیان وقایع و رشادتها میپرداخت. همین فصاحت کلام و عدم تناقض در گفتار و عمل منجر به این شده که برابر همکارانش نفوذ کلام مؤثری داشته باشد. در یکی از سخنرانیهایش در میدان امام (ره)، کارکنان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تنکابن با شور و هیجان خاصی وی را بر دوش خود تا صدها متر آن سوتر در نزدیکی میدان فرهنگ (آموزش و پرورش تنکابن) گرفته و از وی تشکر کردند. سخنران بعد از شهید شیرودی استاندار وقت مازندران بود. با ترک محل توسط شهید شیرودی و بدرقه مردم و سپاهیان، عملاً مراسم و سخنرانی استاندار تحت تأثیر قرار گرفت. بعدها میدان فرهنگ (میدانی که سپاهیان شهید شیرودی را بر دوش خود تا آنجا بدرقه کردند) به میدان شهید شیرودی تغییر نام داده شد و ماکتی از یک بالگرد بر روی میدان نصب شد.
خبری غمانگیز: درگذشت مادر شهید شیرودی
شامگاه جمعه چهارم اسفند ۱۳۹۱، خبری به سرعت در شیرود و روستاهای اطراف منتشر شد که موجب ناراحتی مردم منطقه شد. درگذشت بانو شهربانو حسین شیرودی مادر شهید شیرودی، منجر به بروز غم واندوه در مردم تنکابن و حتی مازندران شد. در عرض چند ساعت موجی از پیامهای تسلیت از سوی مقامات کشوری و لشکری خطاب به مردم و خانواده شهید شیرودی ارسال شد. این اندوه صرفاً منحصر به استان مازندران نبود. کیلومترها آن سوتر و در کرمانشاه (استانی که شاهد مستقیم دلاورمردیهای شهید شیرودی بود)، استاندار این استان طی پیامی علاوه بر تسلیت به مردم مازندران، به مردم کرمانشاه نیز تسلیت میگوید.
رؤسای جمهور فعلی و قبلی، رئیس مجلس شورای اسلامی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، فرماندهان عالی رتبه نیروهای مسلح و... نیز از جمله صادرکنندگان پیام تسلیت بودند. در واقع بانو شهربانو حسین شیرودی چهرهای دوست داشتنی برای تمام مردم منطقه بود و وی را همچون مادری مهربان دوست داشتند. عملکرد این بانوی پرهیزکار برای مردم شیرود و مناطق اطراف منجر به این شده بود که مردم احترام ویژهای برای وی قائل شوند. یکی از دلایل محبوبیت مادر شهید شیرودی در بین مردم تنکابن و روستاها و شهرهای اطراف خدماتی بود که وی بدون کمترین توقعی برای مردم منطقه انجام داده بود. وی مکاتبات ثمربخشی با مسئولان کشور در امور مختلف آبادانی شیرود و مناطق اطراف انجام داده بود. مکاتباتی در خصوص عمران مساجد، گازرسانی، آب رسانی وحتی حل مشکلات شخصی مردم منطقه. معمولاً در مکاتباتش نامی از خود نمیبرد بلکه با عنوان «مادر شهید شیرودی» به امضای نامهها میپرداخت. این نشاندهنده احترام بالایی بود که وی نسبت به فرزندش قائل بود. در واقع این بانوی پاکدامن، یک بانوی فعال در امور اجتماعی بود که بدون هیچ گونه چشمداشتی خدمات ماندگاری از خود به جای گذاشت.
حاج سبحانقلی جهانفر، یکی از معتمدین محلی خزرکنار (از محلههای شیرود) در خاطرهای از مادر شهید شیرودی بیان میکند: سالها پیش اعضای شوراهای بیش از ۱۵ محله شیرود در مسجد لشتو (یکی از محله های شیرود) تجمعی برای پیگیری مسئله عمران و گاز رسانی با حضور مسئولان استانی برگزار کردند. مسئول وقت گازرسانی استان مازندران در پشت تریبون قرار گرفت و گفت با توجه به حرمت شهید شیرودی، مرحله ابتدایی گازرسانی از روستای زادگاه آن شهید بزرگوار آغاز خواهد شد و در مراحل بعدی گازرسانی به روستاهای اطراف انجام خواهد شد. پس از آن مسئول، مادر شهید شیرودی با وجود کسالت احوال پشت تریبون قرار گرفت و گفت که اگر قرار است گازرسانی شود ابتدا از محلهای دیگر شروع کنید تا همه روستاها با هم از نعمت گاز برخوردار شوند و تا زمانی که سایر روستاها متصل به گاز شهری نشدند به روستای ما (زادگاه شهید شیرودی) نیز گاز ندهید. این سخنان بزرگ بانوی مهربان منجر به اهتمام بیشتر مسئولین محلی و تسریع در عملیات گازرسانی شده و همه روستاها با هم از نعمت گاز برخوردار شدند.
مراسم تشیع پیکر این مادر بزرگوار با حضور جمعی از مسئولان کشوری و لشکری، جمع کثیری از اقشار مختلف مردم منطقه و همرزمان شهید شیرودی در نیروهای مختلف نظامی و انتظامی با شکوه هرچه تمامتر برگزار شد.
صبورا شیرودی خواهر خلبان شهید شیرودی درباره وصیت بانو شهربانو حسین شیرودی گفت: وصیت مادرم به مردم به خصوص بانوان این بود که برای حفظ اسلام و زنده نگهداشتن خون شهیدان حجاب خود را حفظ و زینبگونه عمل کنند. مادرم فردی با ایمان، پرهیزگار و صبور بود. مادرم معتقد بود که مهمترین و حساسترین وظیفه هر مادر تربیت درست فرزند است.
خواهر خلبان شهید شیرودی با اشاره به فعالیتهای مادرش در دوران دفاع مقدس تاکنون گفت: مادرم از هیچ کوششی در جمعآوری و ارسال نیازمندیهای رزمندگان اسلام به جبهههای جنگ دریغ نمیکرد.
وی با اشاره به اینکه باید برای حفظ انقلاب اسلامی تمام تلاش و همت خود را بکار گیریم، یادآور شد: مادرم پس از شهادت شهید شیرودی از گریه و شیون خودداری میکرد و اعتقاد داشت که اگر بیتابی کند اجر زحمات فرزندش از بین میرود.
صبورا شیرودی در خاطره دیگری از مادر میگوید که با همت مادرم نانوایی بالا شیرود و پایگاه بسیج راهاندازی شد. مردم محلی از مادرم خواستند که نام پایگاه بسیج محل به شهید شیرودی نامگذاری شود اما وی مخالفت کرده و نام یکی دیگر از شهدای محل را برای پایگاه بسیج انتخاب میکند. در موردی دیگر پس از راهاندازی موزه شهدای تنکابن مردم درخواست کرده بودند که با توجه به تلاشهای مادرم، نام موزه به شهید شیرودی ثبت شود. اما وی مجدداً مخالفت کرده و پیشنهاد داد موزه به نام شهدا ثبت شود. در خصوص سالن ورزشی شهر و... نیز چنین مواردی تکرار شد. این مساله نشان دهنده احساس مسئولیت مادرم در خصوص همه شهدا بود. پیکر این شیر زن کربلایی در جوار مزار فرزند رشیدش به خاک سپرده شد. روحش شاد.
نظر شما