حیوانی خسته، پریشان و بدون رمق در قفسی آهنین مشاهده می شود که دور آن را موجوداتی جمع شده اند که قوه تفکر و تعقل دارند و همین برتری هم به آنها این اجازه را داده که آزادی را از موجودات دیگر سلب کنند و برای تفریح و سرگرمی خود دست به هر کاری بزنند؛ عملی که به نظر می آید با قانون طبیعت در تعارض باشد اما انسان این کار را کرده است.
نگاهی به تاریخ بشر نشان می دهد که رفتار انسان ها با حیوانات در جهت گذران زندگی بوده است؛ یعنی یا آنها را شکار و برای زنده ماندن از آنها استفاده می کرده یا اینکه برای سوارکاری، باربری و ... حیوانات را در خدمت خود در می آورده که همه اینها در جریان چرخه طبیعت اتفاق می افتاده است اما به مرور استفاده از حیوانات جنبه سرگرمی پیدا می کند که نخست در کشورهای اروپایی و سپس در ایران این رفتار باب می شود.
آگاهیهای نخست ایرانیان از باغوحشهای فرنگ
اگرچه در ایران نگهداری از حیوانات به خصوص در میان درباریان و پادشاهان همواره وجود داشته و مکان هایی هم برای نگهداری آنها تعبیه می کردند اما نخستین مطالبی که در خصوص باغ وحش های فرنگستان اطلاعاتی به ایرانیان دوره قاجار می دهد، شرح خاطرات میرزاحسین خان آجودانباشی مقدم است که در دوره سلطنت محمدشاه درباره باغ وحش های پاریس در سفرنامه خود آورده است به گونه ای که می نویسد: عمارات مرتبه به مرتبه بسیاری در گوشه و کنار باغ ساخته و هر آنچه طیور و حشرات الارض وجود داشت که به مرور از هر جنس آنها تعدادی زنده یا مرده، در آن عمارت نگاه داشته اند... بعضی ها را در یک قفس و یک خانه با وضعی به هم عادت داده اند که مطلقا اذیت قوی به ضعیف نمی رسد، مثل شیر و میش، گرگ و بره، شاهین و صعوه یا مار و زاغ و ... از جنس وحوش و طیور و دیگر حیوانات بری و بحری، زنده باشد یا مرده، اقلا ۱۰ هزار در آن عمارت نگه داشته اند که بعضی از آنها در ایران معروف و مشهور نیست. از جمله ضرافه (زرافه) که رنگی شبیه به شتر دارد اما گردن و دست های پیشین اش ۲ برابر درازی دست و گردن شتر است و پاهای عقبش به غایت کوتاه بود مثل گاو و گاومیش. در هر ۲ پا ناخن دارد، وقت راه رفتن مانند شتر راه می رود و مثل مناره ها سرش به آسمان است. در پاریس که زنده نگاه داشته اند، منحصر به یکی است اما مرده اش خیلی است.
این نوشته برای نخستین بار اطلاعاتی درباره باغ وحش به شاه ارایه داد اما محمدشاه آنچنان به این مسایل نپرداخت و شاهی نبود که شیفتگی آنچنانی به غرب داشته باشد یا در پی الگوبرداری از آنها باشد اما در دوره ناصرالدین شاه وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورد زیرا خود شاه هم شخصیت خاصی داشت.
شرح دیدن باغ وحش فرنگ در خاطرات ناصرالدین شاه
یکی از ویژگی های بارز ناصرالدین شاه که او را با دیگر پادشاهان قبل از خود و حتی قاجاری متمایز کرده است این بود که او به دنبال الگو برداری از فرنگ بود و برای نخستین بار به فرنگ سفر کرد و حتی سفرنامه ای نوشت که شرح خاطراتش از این سفر و دیدن بسیاری از مسایل خوب و بد مربوط به فرنگ را با جزییات بیان کرده است. ناصرالدین شاه با توجه به نوشته های میرزاحسین خان آجودانباشی مقدم اطلاعاتی در خصوص وجود باغ وحش در فرنگ داشت و خودش نیز در آنجا علاوه بر اینکه برای تماشا به باغ وحش می رود بلکه به توصیف این تماشا نیز می پردازد.
شاه قاجاری در خاطراتش با عنوان «روز یکشنبه بیست و ششم ربیع الثانی» می نویسد: امروز بعد از نهار رفتیم به باغ وحش. حسام السلطنه و نصرت الدوله با من در کالسکه نشستند. راه دوری بود. از کوچه ها و میدان ها و غیره عبور کرده تا رسیدیم به در باغ وحش. معلوم شد، جمعیت زیادی به واسطه روز یکشنبه به باغ وحش آمده اند. رییس باغ که مردی پیر و گوشش هم سنگین بود، آمد. قدری فرانسه می دانست، صحبت کردم. زن و مرد زیادی بود. ما از میان کوچه تنگ مرد و زن عبور می کردیم و آن ها متصل هورا می کشیدند. انصافاً قلباً به ما میل دارند و زیاده از حد با حرمت و ادب حرکت می کنند.
او در ادامه می نویسد: خلاصه وحوش این جا را قفس به قفس علیحده از هم جدا ساخته اند. چند حیوان عجیب این جا بود که جای دیگر دیده نشده بود. اولاً هیپوپوتام است که اسب دریایی است. چیز غریبی است. سه عدد بود. یعنی یک جفت نر وماده و یک بچه هم همان جا زاییده بودند. بچه هم خیلی بزرگ بود. ثانیاً میمونی بود، بسیار بزرگ و کریه المنظر به عینه انسان. به خصوص دست و پایش خیلی شبیه به انسان است. صاحبش می رقصاند یا زمین می زد، می ایستاد، حرف می زد. انگلیسی بلد بود. جلوجلوی ما راه می رفت اما متصل میل داشت، دست هایش را گرفته راه ببرند. جست و خیز غریبی داشت. بندبازی می کرد. ثالثاً شیر و روباه بحری است که هر ۲ توی حوض آبی بودند و دور حوض معجر بود. شخصی با زبان فرانسه با آن ها حرف می زد. بسیار تیز هوش بودند. جثه شیر خیلی بزرگ است. روباهش هم شبیه به شیر بود اما کوچک تر. می رفتند زیر آب و مستحفظ صوت (سوت) می زد، همان آن از آب بیرون می آمدند، روی سکوی حوض نشسته، متسحفظ را ماچ می کردند. می گفت یک ماچ، دو ماچ، هر چه می خواست او را ماچ می کردند. بسیار تماشا داشت. رابعاً میمون های خیلی کوچک به قدر موش سلطانیه دیده شد. بسیار غریب. فیل، کرگدن، شیر یال دار، پلنگ سیاه، ببر و غیره، مرغ و طوطی های الوان بودند.
مجمع الوحوش؛ سوغات ناصرالدین شاه از فرنگ
ناصرالدین شاه که از فرنگ بازگشت در جنبه های گوناگون سعی کرد تا به الگو برداری دست بزند و به قول فریدون آدمیت «دنیا با چهار چشم منتظر نتایج و ترقیات حاصله از آن سفر بودند»، نتایجی که بیشتر در جنبه های ظواهر تمدن اتفاق افتاد و نشان داد که درک شاه قاجاری تا چه اندازه بوده است. یکی از همین جنبه های ظاهری هم بحث مربوط به ایجاد باغ وحش در ممکلت ایران قاجاری بود.
شاه که از فرنگ بازگشته بود به دلیل علاقه ای که به حیوانات داشت، مجمع الوحوش ناصری در بخشی از قصر دوشان تپه تهران برای نگهداری حیوانات تاسیس کرد که می توان آن را نخستین باغ وحش مدرن در ایران دانست که در این مکان چهار شیر نر و ماده از کوه های شیراز، سه ببر از مازندران، یک یوز، سه پلنگ از جاجرود، پنج خرس از دماوند، کفتار، بوزینه، یک میمون، الاغ و طاووس ها نگهداری می شد و همانگونه که اعتمادالسلطنه می نویسد: مدت ها سرپرستی باغ وحش به عهده من بود و بعد به امیر زاده سلطان حسین میرزا پیشخدمت حضور واگذار شد. این باغوحش در روزهای مختلف و به ویژه تعطیلات آخر هفته بازدیدکنندگان زیادی از میان مردم تهران داشت.
بعد از کشته شدن ناصرالدینشاه، پادشاهان دیگر قاجار همچون مظفرالدین شاه هم توجه خاصی به باغوحش و نگهداری حیوانات داشتند و حتی به تعداد حیوانات مختلف باغوحش افزوده شد اما با روی کار آمدن حکومت پهلوی و تاجگذاری رضاخان توجه به باغوحش هم کمکم فراموش شد اما در سال های بعد کم کم باغ وحش گسترش یافت تا به شکل کنونی در آمد.
تا همین ۲ دهه پیش باغ وحش تهران روبه روی پارک ملت در خیابان ولی عصر بود اما از آنجا که وجود باغ وحش در داخل شهر برای سلامت حیوانات و انسان ها مضر بود به خارج از تهران منتقل شد و اکنون باغ وحش تهران در زمینی به وسعت هفت هکتار جنب پارک ارم مستقر است.
نگهداری حیوانات؛ دلسوزی یا آسیب؟
نگهداری از حیوانات با تمام رسیدگی هایی که به آنها می شود اما باعث تلف شدن حیوانات و به وجود آمدن آسیب های دیگر به آنها می شود؛ تلفاتی که گاهی هم از دیدها پنهان می ماند و برخی اوقات حیوانات به حدی تحت فشار قرار میگیرند که به بدن خودشان آسیب میرسانند. برای نمونه بارها دیده شده که میمون ها دست خودشان را میجوند و انگشتشان را از بین می برند که این اتفاق ها را می توان نوعی حیوان آزاری نامید.
البته در حال حاضر بسیاری از افراد ثروتمند در خانههایشان باغ وحش دارند و در آنها حیوانات عجیب و غریبی نگهداری میکنند. تعدادی از افرادی که باغ وحش خانگی دارند به حیوانات علاقمند هستند اما تعدادی دیگر هستند که برای خودنمایی و جلب توجه یا کسب سودهای اقتصادی این کار را میکنند که در این باغ وحش های خانگی حیوانات وضعیتی به مراتب بدتر از باغ وحش های رسمی دارند.
نظر شما