بدیعالزمان فروزانفر، یکی از برجستهترین و بزرگترین استادان زبان و ادبیات فارسی و متون عرفانی است. بزرگی و جایگاه والای فروزانفر دلایل گوناگونی دارد. یکی از آنها، تألیفات او است که همگی حاصل سال ها مطالعه و تحقیق وی در متون گوناگون است. «سخن و سخنوران»، «رساله در تحقیق احوال و زندگی مولانا جلالالدین محمد، مشهور به مولوی»، «مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی»، «احادیث مثنوی»، «شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری» و «شرح مثنوی شریف» از آثار پژوهشی استاد است.
تصحیحهای دقیق و عالمانه فروزانفر نیز به خوبی نشانگر دانش، دقت و کاربلدی وی در شناسایی متون گوناگون است. نمونهای از تصحیحهای سنجیده وی را میتوان در تصحیح آثاری چون «فیه مافیه» مولانا، «معارف» بهاءولد و «کلیات شمس» اثر مولانا دید.
به جز اینها، اما یکی دیگر از دلایل عظمتِ نامِ فروزانفر به این بازمیگردد که او بسیاری از بزرگان، استادان، مؤلفان و محققان نامدار زبان و ادب فارسی را استادانه آموخته است و تعدادِ چشمگیری از صاحبنامانِ ادبِ فارسیِ معاصر، توفیق شاگردی فروزانفر را داشتهاند؛ از اینرو بسیار برازنده است که وی را با لقبِ «استادِ استادان» بخوانیم. به این نامها (نامِ افراد و آثار) توجه بفرمایید:
عبدالحسین زرّینکوب (نقد الشعر)؛ منوچهر ستوده (قلاع اسماعیلیه)؛ ذبیحالله صفا (حماسهسرایی در ایران)؛ محمد استعلامی (تذکرة الاولیای عطار)؛ محمدامین ریاحی (تصحیح متن مرصادالعباد)؛ حسین بحرالعلومی (تصحیح دیوان کمالالدین اسماعیل اصفهانی)؛ قاسم تویسرکانی (بحث درباره آثار رشیدالدین وطواط)؛ مهدی حمیدی شیرازی (چگونگی شعر فارسی در قرن سیزدهم هجری)؛ احمدعلی رجایی بخارایی (فرهنگ اشعار حافظ و مصطلحات صوفیه و ترکیبات خاص و نوادر لغات)؛ حسن سادات ناصری (تصحیح و تحشیه کلیات اشعار واعظ قزوینی)؛ ضیاءالدین سجّادی (تصحیح دیوان خاقانی)؛ حمید فرزام (تحقیق در آثار و احوال شاه نعمتالله کرمانی)؛ سید صادق گوهرین (تحقیق در لغات مثنوی)؛ حسین کریمان (شیخ طبرسی و مجمعالبیان)؛ جلال متینی (بحث درباره آثار منثور دروه سامانی)؛ منوچهر مرتضوی (اوضاع ادبی آذربایجان در عهد ایلخانان)؛ امیرحسن یزدگردی (تتبع در دیوان ظهیر فاریابی)؛ و غلامحسین یوسفی (وصف طبیعت در شعر فارسی تا حمله مغول). [۱] این بزرگان، همگی از ستارههای زبان و ادب فارسی در روزگار معاصرند که رساله دکتری خویش را زیر نظر استاد فروزانفر گذراندهاند.
به هر روی، امروز سالروز درگذشت بدیعالزمان فروزانفر است و به همین مناسبت، پسندیده است اگر چند خاطره کوتاه از تنی چند از شاگردان وی نقل شود؛ شاگردانی که خود جزو استادان نامدار زبان و ادب فارسی بودهاند و دریغا که بیشتر آنان نیز در پیِ استادِ خویش رفتهاند و امروز سایهشان از سرِ جامعه ادبی ایران کوتاه است.
قدرت کمنظیر حافظه استاد
حسین خطیبی که کتابِ «فنّ نثر در ادب پارسی» به قلمِ او نامبردار شده است، یکی دیگر از شاگردان فروزانفر بوده است. وی درباره قدرتِ حافظه مثالزدنیِ فروزانفر یادآور شده است که او «هنگام تدریس هیچگاه نیازی به مراجعه به یادداشت نداشت؛ نهتنها شواهد مکرر و مفصّل شعری فارسی و عربی، بلکه پارهای از متون نثری را نیز از لوح حافظه برمیخواند و شاگردان را نیز به حفظ و روایت اشعار و حتی قطعاتی از متون نثر وادار میکرد و همین تشویق بود که من و دیگر همدرسان را وامیداشت که دواوین شعرای سَلَف را بهدقت بخوانیم و گزیدههایی از آن را به خاطر بسپاریم. همواره میگفت که یک استاد ادبیات باید آن اندازه شعر و حتی پارهای از متون برگزیده نثر را بهخاطر داشته باشد که در جلسات درس ناگزیر به از روخوانی نشود». [۲]
این چه طرز نام بردنِ بزرگان است؟
احمد مهدوی دامغانی، ادیب و عربیدانِ بزرگ همروزگارمان، که از شاگردان برجسته فروزانفر بهشمار میرود، خاطرهای از استاد نقل کرده که بهخوبی گویای نگاه و نگرش مرحوم علّامه فروزانفر در ادای احترام به بزرگان فرهنگ و اهل علم است. خاطره از این قرار است:
«آن مرحوم یک روز در کلاس دوره دکتری به مناسبتِ آنکه مرحوم دکتر معین در فهرست مراجعِ کتابی که تألیف کرده بود از مرحوم خُلدآشیان محدّث قمی، قدّس سرّه، [۳] با دو کلمه «عبّاس قمی» نام برده و این تَرکِ اولای ادبیِ او به نظر انورِ فروزانفر رسیده بود، سخت برافروخت و بَرآشفت که: این چه طرز نام بردنِ بزرگان است؟ و اضافه فرمود که من بسیار حسرت و افسوس میخورم که چرا با آنکه امکان داشتم، از محضر پُربرکت سه استاد بزرگِ منحصر در فنّ خود آنچنان که باید فیض نبردم و این سه تن، مرحوم ثقةالمحدّثین آقای حاج شیخ عباس قمی، محدّث متبحّر؛ و مرحوم آقاحسین نجمآبادی، فقیه اصولی؛ و مرحوم آقامیرزا طاهر تنکابنی، حکیم و متکلّم معروف (رضهم) میباشند». [۴]
از حفظ خواندن سفرنامه ابنبطوطه
پرویز اتابکی (۱۳۰۷ تا ۱۳۸۳)، یکی از محققان زبان و ادبیات فارسی و از مترجمانِ آثار عربی بوده است. تصحیحِ کلیات عبید زاکانی، زندگی سیاسی حضرت امام رضا (ع) و کتاب حیات و افکار امام احمد بن محمد غزالی طوسی از آثار این پژوهشگر فقید به شمار میرود. اتابکی در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۴ برای انجام مأموریت در بیروتِ لبنان به سر میبرد و در همین ایام است که فروزانفر در دو نوبت به لبنان سفر میکند. خاطره اتابکی از همنشینی با استاد فروزانفر که در ذیل آمده، مربوط است به همان ایام:
«در بیروت شبی مرحوم سید امین الحسینی، مفتی اعظم فلسطین مقیم بیروت، ضیافت شامی به افتخار استاد بدیعالزمان ترتیب داد که در آن ضیافت ناظم القدسی (رئیسجمهوری اسبق سوریه) و دکتر صلاحالدین المنجّد (محقق و کتابشناس معروف سوریهای مقیم لبنان) و همسرش، خانم دنیا مروءة (خواهر مرحوم کامل مروءة، مدیر روزنامه «الحیاة» که خود نیز مدیریت روزنامه «دیلی استار» بیروت را برعهده داشت) و یحیی الخشّاب (ایرانشناس معروف مصری) و این بنده و تنی چند دیگر حضور داشتند.
گفتوگوهای مجلس به سبب شخصیت استاد بدیعالزّمان بیشتر در حول مطالب ادبی و تاریخ و فقهاللغه دور میزد و استاد در هر زمینه و بیشتر در تأیید سخنگویان، مطالبی میافزود که به مراتب مفصّلتر و دقیقتر از گفتار سخنگوی آن مطلب بود و همچنان شگفتی میآفرید. در آن میان به مناسبتی ذکری از شهر دمشق و «رحلۀ ابنبطوطه» [= سفرنامه ابنبطوطه] به میان آمد. استاد پس از توضیحاتی چند درباره ابنبطوطه و سبک تحریرِ گزارشگونه او، که آن را به شیوه روزنامهنگاری تعبیر فرمود و تفاوتِ آن با سبک تحریر مسجّع و فاضلانه «رحلۀ ابنجبیر»، شروع به بازگویی بخشی از رحلۀ ابنبطوطه درباره دمشق کرد و نزدیک به ربع ساعت همچنان داد سخن داد و به نقلقول پرداخت و همگان را مسحور پیوستگی بیان و حافظه شگفتانگیز خود ساخت تا آنجا که خانم دنیا مروءة گفت: استاد! رحلۀ ابنبطوطه، اکنون کتابِ بستر من است و دیشب به همین قسمت در شرح شهر دمشق رسیدم؛ اینک میبینم که اغلب عبارات شما عیناً و لفظاً به لفظ همان عبارات ابنبطوطه و به همان نظم و نسقِ تحریر او است، که خود آن را روش روزنامهنگاری توصیف کردید و من به سبب حرفه روزنامهنویسیِ خود با آن مأنوس هستم. چنان به نظر میرسد که شما نثری اینچنین را مانند شعر حفظ کردهاید. استاد با فروتنی گفت: من این کتاب را سالیانی پیش دو نوبت خواندهام». [۵]
بیماریِ همسر استاد و توسل به حضرت پیامبر اکرم (ص)
خاطرهای را که در ادامه آمده است، عبدالحسین زرّینکوب، از محققان و مؤلفان بزرگ زبان و ادبیات فارسی و تاریخ و فرهنگ ایران، نقل کرده و احمد مهدوی دامغانی آن را در مقالهای که به یاد فروزانفر نوشته، ثبت کرده است.
مهدوی دامغانی خاطره را به نقل از زرّینکوب چنین تعریف کرده است: «در زمستان سال ۱۳۴۳ (اواخر سال ۱۳۶۴ [قمری] و اوایل سال ۱۹۶۵ مسیحی) من [۶] و همسرم [۷] در خدمت فروزانفر و همسر گرامیشان سفری سه ماهه به شبه قارّه هندوستان کردیم. در دهلی نو؟ یا کلکته یا بمبئی؟ (تردید از مهدوی است که محل نام شهر در یادداشتش پاره شده است) همسر مرحوم فروزانفر به ذاتالرّیه شدیدی مبتلا شد و مرحوم فروزانفر شخصاً در همان هتلی که در آنجا اقامت داشتهاند، از ایشان پرستاری میفرمود و آنی از همسرشان جدا نمیشده است و از آنجا که پزشکان حال بیمار را وخیم تشخیص داده بودند، مرحوم فروزانفر فوقالعاده مضطرب و متأثّر بوده، بهطوریکه در مهمانی که یکی از معاهد مهم علمی به افتخار آن حضرت منعقد کرده بودند، شرکت نفرمود.
فردا صبح که آقای زرّینکوب حال خانم فروزانفر را از [استاد فروزانفر] استفسار میکنند، آن مرحوم میفرماید: شب بدی گذشت، بهطوریکه من چند بار پیراهن خانم را از کثرت عَرَقی که بر ایشان عارض میشد، عوض میکردم و خیلی خیلی نگران بودم و تنها چارهای که به نظرم رسید، این بود که پس از نماز با خشوع و تضرّع، قسمتی از قصیده مبارکه «بُردَه» [۸] بوصیری را استشفائاً بخوانم؛ و خواندم و حالِ خانم به یکباره بهبود یافت و خطر مرتفع شد؛ و اضافه فرموده بود که آخر این بُرده شریفه خیلی مجرّب است». [۹]
حاضرجوابیهای خاصِ استاد
آنان که مستقیم یا غیرمستقیم فروزانفر و منش و روش او را میشناختهاند، بهخوبی از حضورِ ذهن استاد، بهویژه آنگاه که لازم بوده است، پاسخی مُسکِت به طرفِ مقابل داده شود، آگاهند. دو خاطرهای که در ادامه آمده است، بهخوبی گویای این حضور ذهنِ بینظیر و حاضرجوابیِ دلنشین و نمکین استاد فروزانفر است.
خاطره نخست را پرویز اتابکی نقل کرده است:
«در سفر اول استاد به بیروت، آقای فؤاد افرام بُستانی، رئیس دانشگاه لبنان، دعوتی به ناهار از استاد بهعمل آورد و منزل مهماندار در ییلاق برومانا در جایی مرتفع قرار داشت که پس از پیمودن راه با اتومبیل، میبایست مقداری نیز پیاده کوهپیمایی کرد و سپس از پلکانی چند بالا رفت. چون استاد که در تابستان گرم و مرطوب بیروت این مسیر نهچندان آسان را پیموده و نفسزنان بدانجا رسیده بود، با استقبال مهماندار و همسرش مواجه شد و خانم بستانی به عادت مألوفِ عرب، به او گفت: «اهلاً و سهلاً بالاستاذ». استاد بدیعالزمان که در حاضرجوابی نیز ید طولایی داشت و هنوز نفسنفس میزد، گفت: «شو اهلاً و سهلاً؟ اهلاً و جَبلاً! (سَهل به دو معنا است؛ یکی «آسان» و دیگری «دشتِ هموار»؛ که استاد «سهل» را به معنای اخیر گرفته و «کوه» (جبل) را به جای آن نهاده است)». [۱۰]
اما خاطره دوم را که حُسنِ ختامِ این سیاهه است، استاد احمد مهدوی دامغانی روایت کرده. خاطره کوتاه است و شیرین:
«یک بار مرحوم... با وجود نصّ صریح کلامالله مجید، از استاد پرسید: مگر شما به جنّ اعتقاد دارید؟ [استاد] فرمود: مگر با زیارت جنابعالی جای انکاری باقی میماند؟ و اضافه کرد: به مصرع سعدی عمل فرمایید که: «آیینهای طلب کن تا روی خود ببینی» و بالمعاینه جنّ را مشاهده فرمایید». [۱۱]
ارجاعها:
۱. برگرفته از مقاله «دانشجویان فروزانفر: فهرست بخشی از دانشجویانی که رساله دکتری خود را به راهنمایی استاد بدیعالزمان فروزانفر نوشتهاند»؛ مجله بخارا؛ آذر و دی ۱۳۹۰؛ شماره ۸۴؛ ص ۲۰۱ تا ۲۰۴.
۲. مقاله «یادی از استادم، بیعالزمان فروزانفر»؛ حسین خطیبی؛ در مجله کِلک؛ فروردین و اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۵، شماره ۷۳ و ۷۴ و ۷۵؛ ص ۲۰۵.
۳. منظور، مرحوم حاج شیخ عباس قمی (ره)، صاحب کتاب ارجمند مفاتیحالجنان، است.
۴. «حاصل اوقات» (مجموعهای از مقالات استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی)؛ احمد مهدوی دامغانی؛ بهاهتمام سید علیمحمد سجادی؛ تهران: سروش؛ ۱۳۸۱؛ ص ۷۴۷ و ۷۴۹.
۵. «خاطراتی چند از استاد فقید بدیعالزمان فروزانفر»؛ پرویز اتابکی؛ مجله ایرانشناسی؛ زمستان ۱۳۸۱؛ شماره ۴؛ ص ۷۸۱ و ۷۸۲.
۶. منظور، مرحوم دکتر زرینکوب است.
۷. همسر استاد زرّینکوب، مرحوم خانم دکتر قمر آریان.
۸. توضیح استاد مهدوی درباره این قصیده که در پارقی آمده است: «مقصود قصیده مبارکه فریده فائقه و فاخره و رائقهای است که گاه به «کواکبُ الدُّرّیه» ملقّب میشود و بیشتر هم به مناسبت آنکه «بوصیری»، سراینده این قصیده در حال بیماری، حضرت رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، را در خواب زیارت کرده و آن حضرت تنپوش شریف خود را بر او پوشانیدهاند و او سلامت از خواب بیدار شده؛ و هم به مناسبت قصیده اصلی و اولیِ «بُرده»، یعنی قصیده مبارکه ۵۴ بیتیِ «بانَت سُعاد» که جناب کعب بن زُهیر (رض) در حضور پیغمبر اکرم (ص) انشاد کرده و حضرت جامه مقدس خود را به او صله مرحمت فرمودهاند، نیز «بُرده» بر آن اطلاق میشود.
این قصیده مشتمل بر ۱۶۱ بیت است و متضمن تشبیب و تغزّل و سپس تخلّص به مدح نبی اکرم (ص) و ذکر فضایل و مناقب آن حضرت و وصف معراج و طلب شفاعت از آن «شفیعُ البرایا» و امامِ رُسُل و خواجه هر دو عالم میباشد...». («حاصل اوقات» (مجموعهای از مقالات استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی)؛ احمد مهدوی دامغانی؛ بهاهتمام سید علیمحمد سجادی؛ تهران: سروش؛ ۱۳۸۱؛ پاورقی ص ۷۵۶ و ۷۵۷.)
۹. همان.
۱۰. «خاطراتی چند از استاد فقید بدیعالزمان فروزانفر»؛ پرویز اتابکی؛ مجله ایرانشناسی؛ زمستان ۱۳۸۱؛ شماره ۴؛ ص ۷۸۱ و ۷۸۲.
۱۱. «حاصل اوقات» (مجموعهای از مقالات استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی)؛ احمد مهدوی دامغانی؛ بهاهتمام سید علیمحمد سجادی؛ تهران: سروش؛ ۱۳۸۱؛ ص ۷۸۱.
نظر شما