روزنامه همدلی در یادداشتی به قلم محمدعلی نویدی مدرس دانشگاه، نوشته است: در تشخیص، اربیتال کالبد، قالب و ظرف را با اربیتال محتوا، اصل و ریشه اشتباه و التباس کرده است. مثل درخت و ریشه آن نسبت به ساقه و شاخه آن. ریشهها، اصلها هستند و شاخهها، فرعها. بدین جهت، هر سال شاخهها، چه طبیعی و چه توسط انسان، هرس میشوند و زواید آنها دور ریخته میشود. پساکرونا، هنگامه بازبینی و بازاندیشی در شناخت دوباره اصلها و محتواها از فرعها و فروعهاست. خاصیت زندگی چنین است، اگر اثرهای اصیل و مغزدار تولید شود، زندگی فربه و فرزانه میگردد و اگر توجه و تفطن آدمی صرفاً به پوسته و پوست باشد، حیات بشری از درون خالی و بیمار میشود. از منظر و دیدگاه تفکر اثربخش، هم پوسته اثرمند است و هم مغز، اما، اثر مغز و محتوا در قوام و دوام زندگی با اثر پوست یکسان نیست و اصل با مغز و محتواست. یعنی، اثرهای عمیق و اصیل و با محتوا، با اثرهای عرضی و تبعی در ترازوی عقل و حکمت یکسان نیستند.
محتوا و مغز، امور آدمی و جهان را جهتمند و جانبدار مینماید، یعنی، به اثرها، سمت و سو میدهد. سیستم زندگی و حیات بشری، با همین قواعد و کدهای مغز، آگاهی و طبیعت همسوست. در این قواعد و کدها، مسیر حرکت و فعلیت آدمی نمایان میشود. مثلا اگر جهت و جانب زندگی، ترقیخواهی، نوآوری و تعالیجویی باشد، محتوا و معنای زندگی به حق و حقیقت تقرب میجوید و از پوچی و تهی بودن رهایی پیدا میکند، همچنین به حل مشکلات، معضلات، بیماریها و بحرانها، یاری میرساند. پساکرونا، شاید دورانی باشد که بشر از بیجهتی، بیجانبی و هرز و هدر نیروهای محدود و معین خود، بپرهیزد و از دوران پیشاکرونا و بحران، عبرت بگیرد. محتوا نیاز مبرم چنین وضعیتی است.
بنابراین با تولید محتوا، معنا، مفهوم و تشخیص اصلها از فرعها و جهتمندی کارها و سیستمهای حاکم بر حیات، آدمی به اهداف واقعی خود نزدیک میشود. اما هدف از زندگی چیست؟ زندگی آدمی اهداف گوناگون دارد، مسیر زندگی با میلههای هدفگذاری شده در جریان است و هدفها و انگیزهها با هم در ارتباط و تعامل هستند. انگیزههای زندگانی اغلب در درون آدمیان ریشه میدواند و با عوامل بیرونی قوام و جهت پیدا میکند. مثل پیدا کردن یک شغل مناسب و انگیزه برای درس خواندن و مهارت آموختن. اما، اهداف اغلب معطوف به بیرون و واقعیت عینی هستند. معالوصف، انگیزهها، سببها و علتهای هدفها و تلاشهای نیل به مقاصد میباشند. بین انگیزه و هدف همیشه نسبت برقرار است. هدف وضعیت آینده ما بنیآدم است، هدف در دوران پساکرونا، جستجو میشود و با ساختن محتوای اثرمند و تحقق عمل مبتنی بر راستی، قابل حصول میباشد. هدف از رهگذر انباشت اثرها، راستین، حاصلآمدنی و محققشدنیست. انگیزهها ریشه در نیازهای ما دارند و درک و فهم مراتب نیازها با درک انگیزه و نیل به هدفها قرین است. حظ استحسانی یا لذت و خوشی معطوف به سرور و شعف تعالیجویانه، با تولید محتواهای پیشران و پیشبرندگی مناسبت دارد.
اهمیت تولید محتوا و مضامین اندیشهورزانه در امور و کارها، در آزادی و رهایی و تعالیبخشی انسان از سیطره کمیت و تسلط بیشرط ریاضیات و نگرش مهندسی و تخصصی صرف نهفته است. محتوا، میدان و قلمرو کیفیت زندگی است. زندگی اگر در سطح کمیت، مقدار و میزان خشک و ریاضیوار بماند و از فضایل انسانی، کیفیات حیاتی و نورانیت خرد و حقیقت برخوردار نگردد، بیماریها و ویروسها و شاید جنگها و سایر پلشتیها و پلیدیها، آن را ویران سازند. زمان تعدیل در نگاه کمی و ریاضی صرف، کپلر، کپرنیک، گالیله، بیکن و کمیگرایان فرا رسیده است، یعنی ضمن حفظ آثار و کشفیات علمی و متقن آنها، به نگرش چند بعدی، چندساحتی و توجه به سایر منابع اثری، محتاج افتادهایم. اگر امروز و در دوران پساکرونا، از این غفلت رهایی پیدا نکنیم و به محتوا، معنا و مغز، توجه نشود، در آینده از خطرات هوش مصنوعی، نورو ساینس و مدلسازیهای ریاضی متخصصان کمگرا، در امان نخواهیم ماند. پساکرونا، دوره بازاندیشی و محتواسازی معقول و مؤثر است.
نظر شما