رییس دولت اصلاحات نگاه قدرت‌گرا ندارد

تهران- ایرنا- شخصیت محوری جبهه اصلاحات، رئیس دولت اصلاحات است و شما به‌سادگی می‌توانید ببینید که در کل دوران زندگی و کارهایشان هیچ‌نوع تندروی وجود ندارد.

در گزیده ای از گفت و گوی روزنامه آرمان با فیض‌الله عرب‌سرخی، ‌می خوانیم: آیا جریان سوم در عرصه سیاسی امروز کشور امکان ظهور و بروز دارد؟ ریزش پایگاه اجتماعی رئیس دولت اصلاحات به شکست اصلاحات منجر خواهد شد؟ مجلس یازدهم در پی مطالبات مردم است یا ادای دین به افرادی که به پیروزی آنها در انتخابات کمک کردند؟ بارها این پرسش‌ها در مصاحبه‌ها و گفته‌های اخیر صاحب‌نظران و فعالان سیاسی مطرح شده است، اما فیض‌ا... عرب‌سرخی از جمله کسانی است که در راه ابراز عقاید خود بها پرداخت کرده و معتقد است اگر قرار به حضور قطعی در قدرت باشد، نباید این اتفاق را به هر قیمتی بپذیریم و تحت هر شرایطی پایبندی به اصول اصلاح‌طلبانه را به حضور در قدرت مقدم می‌داند. برای پاسخ به این پرسش‌ها و بررسی بیشتر این موضوعات «آرمان ملی» با فیض‌ا... عرب‌سرخی به گفت‌وگو پرداخته که در ذیل می‌خوانید.

آیا اعتدال توانسته به‌عنوان جریان سوم و مستقلی در ایران شناخته شود؟

وقتی فعالیت‌های مسالمت‌آمیز سیاسی در جامعه هزینه‌بر می‌شود یا هزینه‌های آن افزایش می‌یابد برخی افراد تصمیم می‌گیرند با فاصله گرفتن از جریانات سیاسی هزینه فعالیت خود را کم کنند و اگر این فشارها تداوم پیدا کند، بخش‌هایی از همین نیروهای امروز که حاضر به فعالیت مستقل از جناح‌های سیاسی هستند، به‌طور کلی صحنه سیاسی را ترک خواهند کرد. انجام فعالیت سیاسی در جامعه ما پرهزینه شده و تعلقات حزبی افراد به‌شدت محدودیت‌زا و پرهزینه است، بخشی از نیروها به‌رغم اعتقاد به فعالیت سیاسی، با فاصله گرفتن از جریانات، سعی می‌کنند هزینه‌های خود را کاهش دهند تا به‌جای منزوی شدن بتوانند هم‌چنان فعال باشند. هرچند پرداختن به این موضوع که میزان موثربودن این روش بحثی دیگر می‌طلبد و به عملکرد افراد پس از فاصله گرفتن از جریان سیاسی متبوع خودشان هم بستگی دارد.

اصلاح‌طلبان به‌دلیل اتفاقات اخیر، عقبه اجتماعی خود را تاحدودی از دست داده‌اند. یکسری از چهره‌های سیاسی از جمله خانم سلحشوری به ظهور و بروز جریان سوم عقیده دارند. آیا در شرایط فعلی سیاست کشور این بستر فراهم است و لازمه‌های چنین جریانی چیست؟

به عقیده من، این راهکار شاید امروزه برای افرادی که در حاکمیت حضور دارند، پاسخگو باشد ولی یک راهکار کوتاه‌مدت است و از آنجا که به نوعی باعث ایجاد انشعاب‌هایی شده‌اند، به محض اینکه بخواهند در عرصه سیاسی فعال شوند، رای مردم را جمع کنند و حقیقتا در مقام نقد و اصلاح برآیند، دوباره به همان وضعیتی دچار می‌شوند که جریان اصلاحات امروز دچار آن است. واقعیت ماجرا این است که دلیل انزوا و تلاش برای حذف و کم‌اثر کردن جریان اصلاحات این است که اصلاح‌طلبان و اصل نگاه اصلاح‌طلبی در مقام نقد نشسته و در پی اصلاح است. پس باید بدون ملاحظه منافع شخصی نظرات انتقادی خود را مطرح کند. پس فردی که چنین رویه‌ای را در پیش بگیرد و در چارچوب اصلاحات به نقد جریان حاکم بپردازد، دوباره ناچار است که به هزینه دادن تن دهد و حتی منزوی شود. شخصیت محوری جبهه اصلاحات، رئیس دولت اصلاحات است و شما به‌سادگی می‌توانید ببینید که در کل دوران زندگی و کارهایشان هیچ‌نوع تندروی وجود ندارد اما با اینکه ایشان دارای چهره‌ای موجه در میان مردم بوده، محدودیت برایشان ایجاد شده است. حتی وقتی در جامعه درباره آشتی حرف می‌زند که بیش از هر چیزی به گسترش پایگاه حاکمیت منجر می‌شود، تلقی درستی از آن نمی‌شود. نتیجه‌گیری من از این مثال این است که فاصله گرفتن از یک جریان سیاسی و حتی فعالیت سیاسی مستقل، راه‌حل مشکلات نیست و صرفا آثاری مقطعی دارد و بلافاصله بعد از دوره‌ای کوتاه با این جریانات مستقل همانطور برخورد خواهد شد که با اصلاح‌طلبان شد.

شما تغییر را از مقطعی دیگر لازم می‌دانید و فکر می‌کنید تغییر باید در لایه‌های دیگری صورت بگیرد تا ما شاهد اتفاقی نو در جامعه باشیم و این روند جریانی نیست؟

برای اینکه اصلاح صورت بگیرد به شکل‌گیری جریانی عمومی و مردمی و سپس پذیرش حاکمیت نیاز داریم. متاسفانه امروز پذیرش نقد بسیار کم و ضعیف است. یعنی حتی وقتی تصمیماتی برای کشور و مردم گرفته می‌شود که بسیار پرهزینه است، هیچ ‌توجهی به نقدهای منصفانه و ملایم هم نمی‌شود. بسیار واضح است که در آینده نیز، آنچه شما جریان سوم و جریان مستقل می‌خوانید هم پس از مطرح کردن نقد با همین روند و مواجهه روبه‌رو شود؛ در نتیجه به اعتقاد من به جای انشعاب، باید به راهکاری رسید برای پیدا شدن اراده اصلاح و جریان‌های پرقدرت، باید قانع شوند و بخواهند که شرایط مطابق خواست مردم باشد. نمی‌توان مردم را تحت فشار گذاشت که مطالبات و نیازهای ابتدایی و خواست‌های اجتماعی اقتصادی خود را با مسئولان منطبق کنند و هیچ ‌انتظاری نداشته باشند، مگر آنکه به شرایط ایده‌آل اعتماد جامعه رسیده باشیم که متاسفانه در حال حاضر بسیار از آن دوریم. مثال ساده‌ای در این باره معنای نظر مرا روشن‌تر می‌کند؛ تقاضای زنان جامعه برای حضور در ورزشگاه‌ها مساله‌ای بسیار ساده و غیرسیاسی است، اما با عملکرد سخت‌گیرانه به معضلی چنین پیچیده و غیرقابل حل تبدیل شده است. زمانی که فشار فیفا وارد ماجرا می‌شود سکوهایی را به آنها اختصاص می‌دهند و زنان نیز مانند مردان بازی را تماشا کرده و از آن لذت می‌برند و در نهایت بدون اینکه اتفاقی بیفتد به خانه‌های خود بازمی‌گردند. گذشته از اینکه ما در این موضوع به مردم القا کردیم که فقط فشار خارجی توانست به زنان امکان حضور در ورزشگاه‌ها را بدهد، حتی حاضر نشدیم بپذیریم که همین تجربه مثبت می‌تواند به تغییر رویه‌های در جهت رضایت مردم تبدیل شود. به عقیده من، بعضی جاها لجاجت است و در برخی جاها عدم درک صحیح از موضوع است که باعث می‌شود با نقدها که ریشه مصلحانه، دلسوزانه، خداپسندانه و انسانی دارد برخورد شود، یعنی نقدها دیده اما به کار گرفته نشود.

چرا جریانات ایران در یک دوقطبی گیر کرده‌اند. این جریانات فکری در کشورهای دموکراسی‌محور تنوع بیشتری دارند؛ برخی احزاب سوسیالیست‌ هستند، برخی احزاب لیبرال و جریاناتی دیگر ولی در ایران حتی گاهی بین جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا نیز تفاوتی دیده نمی‌شود و گویی در این عرصه و این بازه زمانی گیر کرده‌اند. دلیل چیست؟

آزادی منشأ بحث‌ها، گفت‌وگوها و شکل‌گیری راهکارهای گوناگون خواهد شد؛ البته قبول دارم در آغاز کار، ایده‌ها تنوع بسیار زیادی خواهند داشت و حتی به نوعی واگرایی جلوه می‌کند ولی به عقیده من، با تداوم پیدا کردن آن، کم‌کم نظریه‌ها و راهکارها محک می‌خورند و نهایتا با محدودشدن دایره راهکارها به نتیجه‌ای می‌رسیم که همه جریان‌ها و مردم احساس رضایت کنند؛ بنابراین اگر فضا برای بحث‌های سیاسی و حتی فرهنگی آزاد باشد به مرور به راهکارهای متعدد ولی محدود می‌رسیم، که در این صورت تصمیم‌گیری قطعا ساده‌تر و مطلوب‌تر خواهد شد.

انتخابات اخیر به انتقادات درون‌جریانی در اصلاح‌طلبی قوت بخشید. نظر شما درخصوص اصلاح در اصلاحات و نقد به جریان اصلاحات چیست و قوه عاقله در بین این جریان چگونه باید شکل بگیرد؟

بحث اصلاح یک منطق عمومی است و به حوزه و جای خاصی تعلق ندارد. جریان اصلاح‌طلبی نیز از این قاعده مستثنا نیست و باید دانش و تجربه و نیروی انسانی و ظرفیت‌های خود را روزبه‌روز اصلاح کند. وقتی فضای جامعه دچار محدودیت است، تمام حوزه‌ها با محدودیت روبه‌رو می‌شوند. آیا ما می‌توانیم حوزه ورزش را به‌راحتی نقد کنیم؟ آیا می‌توانیم حوزه مدیریتی ورزش را نقد کنیم؟ بنابراین مساله نقد و انتقاد به یک حوزه و در یک جریان محدود نمی‌شود؛ تمام جریانات از انتقاد سود می‌برند. من معتقدم اگر اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان نقد نشوند و اشتباهاتشان به چالش کشیده نشود دچار همان مشکلاتی خواهد شد که سایر بخش‌ها و نحله‌ها و جریانات شدند.

نقد شما به این جریان کدام موارد را شامل می‌شود؟

نقدهای زیادی را می‌توان وارد کرد. از جمله آن نقدها این است که چرا بسیاری از چهره‌های اصلاح‌طلب حاضر به ملحق شدن به احزاب نیستند؟ این یک نقد است. اگر تمام چهره‌های جدی و موثر و مجرب اصلاح‌طلبی وارد احزاب شوند، جریان حزبی تقویت می‌شود و تعدد احزاب که فعالیت حزبی را تا حدودی غیرسازنده کرده مرتفع می‌شود. هر حزب یعنی یک راهکار؛ آیا ما واقعا به این تعداد راهکار برای مسائل و مشکلات کشور نیاز داریم؟ نه، اینطور نیست. ضعف‌های شخصی و کیش شخصیت‌ها و خصلت‌ها و بعضا قدرت‌طلبی‌ها باعث می‌شود افراد به سمت تشکیل حزب‌های تک‌نفره بروند. نقدهایی جدی وجود دارد که بعضا باید درونی انجام شوند و برخی از این نقدها باید به‌صورت علنی و عریان باشد تا جامعه نیز مطلع شود.

با توجه به شرایط امروز جامعه انتخابات ۱۴۰۰ معنایی دارد؟ میزان مشارکت مردم و شرایط امروز جامعه مشخص است.

به عقیده من، مشکلات فعلی چنان زیاد است که اگر شرایط مثل امروز باشد انتخابات نیز به همین شکل خواهد بود. ولی من نمی‌توانم با قاطعیت بگویم که شرایط همینطور می‌ماند شاید در روابط بین‌المللی تجدیدنظر کنیم و شاید در روابط با مردم تغییر مثبتی رخ دهد. اتفاقات زیادی می‌تواند بیفتد و ما در شرایط دیگری قرار بگیریم که مردم دلگرم شده و حضور پیدا کنند. بی‌شک اگر مردم به این نتیجه برسند که باید رای بدهند، اتفاقات خوبی رخ بدهد. همانقدر که نمی‌توانم قاطع پیش‌بینی کنم که این اتفاق مثبت خواهد افتاد، همانقدر هم نمی‌توانم بگویم که تغییری رخ نمی‌دهد؛ بنابراین باید تلاش کرد تا وضعیت به‌گونه‌ای تغییر کند تا مردم اعتماد کنند، امیدوار و خوش‌بین شوند و رغبت داشته باشند تا برای آینده خود، از طریق صندوق‌های رای تعیین‌تکلیف کنند. من امیدوارم کسانی که اهرم‌های اصلی را در اختیار دارند و بازوهای اصلی ناامیدی در انتخابات مجلس بودند، از نتیجه آن انتخابات درس گرفته باشند و رویه خود را اصلاح کنند.

به پرهزینه‌بودن کار سیاسی در ایران اشاره کردید در کنار این مساله اتفاقی رخ می‌دهد و اعضای شاخص جریان اصلاح‌طلبی که نقادی می‌کنند بعدها با اتهاماتی روبه‌رو می‌شوند. علت چیست؟

این همان هزینه بالای فعالیت سیاسی است. کسانی نقد شما را تبلیغ علیه نظام می‌دانند و اعتراض شما را اجتماع و تبانی می‌نامند. اما حقیقت آن است که نقد و اعتراض راهکارهای مصرح در قانون اساسی است. ما در قانون تحزب داریم ولی بسیاری از شخصیت‌ها صرفا به‌دلیل فعالیت در احزاب قانونی یا حتی ستادهای انتخاباتی با مشکل مواجه شده‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha