اِروسیا دومین اثر احمد هاشمی است که بعد از رمان آفتابِ دار (نیلوفر، ۱۳۹۵) اواخر سال گذشته و در بحبوحه همهگیری کرونا منتشر شد. این اثر در ۱۹۸ صفحه و ۱۳ فصل روایتی از زبان راوی اول شخص و قهرمان داستان «رحیم» روایتی طنزآمیز از زندگی چند مرد میانسال ارائه میدهد که هر کدام به نوعی با موضوع مصرف مواد مخدر و در ادامه یک قاچاقچی مواد درگیر هستند.
رحیم که در یک دفتر مشاوره خانوادگی و همسریابی کار میکند، دستی هم در سرودن شعر دارد و ضمن اینکه گاهی از سرودههای خود در کتاب آورده چند بار در کتاب خود را شاعر معرفی کرده است.
درست است که ما شاعران نان خیالبافیهایمان را میخوریم اما یقین دارم این یکی خیال نیست. خودش است. (ص. ۳۱)... به قول همکار مرحومم قیصر امین پور، گاهی بساط عشق خودش جور میشود. بساط عشق من و نگار هم همینطوری جور شد (ص. ۱۸۹)
داستان از مرگ جمال آقا در شصت سالگی و بر اثر کهولت سن و اوردز شروع میشود. اما در ادامه داستان و بعد از مراسم خاکسپاری جمال باز زنده می شود (هر چند فقط رحیم او را میبیند) ماجراهایی با دو دوستش یعنی رحیم و اسد (که مریخی صدایش میکنند) را رقم میزند.
داستان نسبتا پرشخصیت اِروسیا ضمن تمرکز بر روابط سه شخصیت اصلی به گوشه و کنار جامعه نیز سر میزند. از ارتباط عاطفی رحیم و نگار (برادرزاده جمال) میگوید، کمی از مناسبتهای بین افراد معتاد صحبت میکند، فضای اجتماعی و ارتباطات همسایهها را در کوچهای در خیابان مولوی ترسیم میکند، از سختیها و درگیریهای آنان میگوید، در گفت وگوی شخصیتهای اصلی به مهمترین سوالات بشری از ماهیت زندگی دنیایی و رفتن حرفی میزند و همه اینها را در زمینهای از طنز کلامی و موقعیت پیشروی مخاطب ترسیم میکند.
شگردی که در اثر پیشین یعنی آفتابِدار نیز استفاده کرده بود. خودش در مصاحبه ای در مورد طنز بودن رمان آفتابدار گفته است: میشود گفت بعضی جاها خندهدار است، اما این دلیل کافی برای اینکه آنرا یک رمان طنز بدانیم، نیست؛ به خصوص اینکه مفهوم طنز در ادبیات ما دچار سوءتفاهم عمیقی است.
در مجموع نویسنده به خوبی توانسته با عنصر طنز و لحن خاصی که به اثر بخشیده خواننده را با خود همراه کند و اثری سرگرمکننده بیافریند. طنز در اثر هم به شکل طنز کلامی و هم موقعیت مطرح شده است.
...با حضور کوروش مسئله مرگ جمال به حاشیه رانده شد. مردم محل داغدیده بودند، اما این تهدید را به بهترین نحو به فرصت تبدیل کردند، به خصوص اینکه خبر رسید کوروش قصد دارد یک کارخانه دیگر را هم سمت شورآباد راه بیندازد. در این دو روز اهالی محل گروهگروه به او مراجعه میکردند و درخواستهایشان را که بیشتر شامل نیاز به شغل و کمک نقدی بود بهصورت کتبی و شفاهی مطرح میکردند. او هم با متانت به صحبتهای مردم گوش میداد و نامههایشان را میگرفت و در جیب کاپشنش میگذاشت. (ص. ۴۰)
از تمام اهالی کوچه، فقط شوهر بتول خانم دیشب نیاز مبرم به جنس پیدا کرده بود. اگر فرصت بود توضیح می دادم بقیه که ماشینها را جابهجا کردند، چه کارهایی داشتند که یقین از کار الان خودش واجبتر بود. (ص. ۴۵)
اِروسیا را انتشارات روزنه منتشر و روانه بازار کتاب کرده است.
نظر شما