زبان فارسی، زبان دانش است(بخش نخست)

تهران- ایرنا- زبان یکی از ابداعات بشری به شمار می‌رود که در راستای برقراری ارتباط، دنیای اجتماعی او را نیز متحول می‌کند. این تحول به اندازه‌ای است که می‌توان از آن به عنوان معنای انسان نام برد که موجب پیشرفت علوم از جمله «علم پزشکی» می‌شود.

پیرو نشست‌های مجازی دانشگاه علامه طباطبایی تهران و دانشگاه «غالب» هرات (افغانستان)، میزگرد «زبان فارسی، زبان دانش» برگزار شد. این نشست مجازی که با استقبال اهل ادب و فرهنگ روبرو شد، با مدیریت «رز فضلی» استاد دانشگاه علامه طباطبایی و میزبانی این دانشگاه صورت گرفت. در این نشست «محمدناصر ره‌یاب» استاد ادبیات فارسی و رئیس دانشگاه «غالب» هرات و «عبدالرحمن حمید» رئیس دانشگاه «غالب» کابل از کشور افغانستان به همراه «عباس ملکی» استاد دانشگاه صنعتی شریف و «نعمت‌الله ایران‌زاده» استاد دانشگاه علامه طباطبایی حضور داشتند که نکات ارزنده‌ای را در باب زبان فارسی و لزوم توجه بدان مطرح کردند. بخش نخست این گزارش به طرح دیدگاه‌های این اساتید در حوزه زبان فارسی اشاره دارد. گزارش پیش‌رو تفصیلی از اظهارات ۲ استاد از افغانستان در ارتباط با زبان فارسی است.

با زبان برخورد سطحی نکنیم

به گفته «محمدناصر ره‌یاب» زبان یک پدیده بسیار مهم است، اما به دلیل آن‌که از کودکی آن را فرا می‌گیریم، از ژرفای اهمیت آن غافل می‌شویم. در تاکید بر اهمیت زبان کافی است بدانیم که «ارسطو» در گفته‌های خود، ویژگی ناطق بودن را از مهم‌ترین ویژگی‌های انسانی برشمرده و می‌گوید: «انسان حیوانی ناطق است». «رولان بارت» نیز می‌گوید: «این زبان است که انسان را تعریف می‌کند و به آن معنا می‌دهد، نه برعکس». پس نباید با زبان برخوردی سطحی داشته باشیم؛ چرا که به گفته «هایدگر»: «زبان خانه بودن ماست و نزدیک‌ترین همسایه انسان است».

«ره‌یاب» معتقد است هر سه واژه «فارسی، دری و تاجیکی» معرف یک زبانند و به گفته «علامه طباطبائی» هر سه گل زیبای یک شاخسارند و اگر کسی کوشش کند آن‌ها را از هم جدا سازد، یعنی با مسئله برخورد سیاسی کرده است نه علمی و زبان‌شناسانه. برای نمونه، «اتحاد جماهیر شوروی»(سابق) برای دور نگه‌داشتن «تاجیکستان» از هم زبانانش، تاجیکی را یک زبان مستقل می‌نامید. باید توجه داشت که جامعه زبان فارسی یک جامعه بزرگ است و هرکس در هر جای جهان که به فارسی سخن می‌گوید، عضو این خانواده به شمار رفته و تفاوت‌های موجود، تنها به خاطر لهجه‌هاست که در همه زبان‌ها امری طبیعی است. از قدیم هیچ‌کس به این زبان چیزی جز فارسی نمی‌گفته است؛ مثلاً در افغانستان نخستین کتابی که «قاری عبدالله»، معلم «امان‌الله خان» برای آموزش زبان فارسی نوشته بود، قرائت فارسی نام داشت. پس از آن واژه دری به آن اضافه و در سال ۱۳۵۰ کلمه «فارسی» از آن برداشته شد و کتب آموزشی، «قرائت دری» نام گرفتند.

این استاد دانشگاه غالب در ادامه افزود: امروزه برخی می‌کوشند، زبان فارسی را ضعیف کنند اما اگر ما در سطح جهان به عنوان یک جامعه زبانی مطرح شویم، می‌توانیم جایگاه بلندی پیدا کنیم و این زمانی میسر می‌شود که زبان ما زبان «دانشگاه» و «پژوهش» باشد؛ در غیر این‌صورت زبان «پویایی» خود را از دست خواهد داد. وی در ادامه سومین بحث خود را به شکل یک پیشنهاد مطرح کرد و اظهار داشت: «لازم است ایران، تاجیکستان و افغانستان یک فرهنگستان عمومی بسازند که جدا از عضویت نمادین برخی چهره‌ها، بتواند برای جامعه علمی هر سه کشور اصطلاحات تخصصی قابل استفاده ارائه دهد». «ره‌یاب» همچنین اشاره داشت: معتقد به زبان «ناب» نیست و داد و گرفت[ستد] واژه‌ها میان زبان‌های گوناگون بسیار رایج و طبیعی است. اما این داد و گرفت[ستد] نباید به گونه‌ای باشد که هویت ملی و ریشه‌های تاریخی ما را زیر سوال ببرد. نویسندگان پسااستعمار به خوبی به این نکته توجه داشته‌اند و در آثار آن‌ها یک نکته بسیار مهم مطرح می‌شود. وقتی جوامع خاوری از عینک غرب دیده می‌شوند، چیز قابل توجهی برای ارائه ندارند؛ شاید به همین دلیل است که «فوکویاما» می‌گوید در کل جهان باید یک فرهنگ مسلط وجود داشته باشد و آن فرهنگ غرب است؛ در حالی‌که «هانتینگتون» دقیق اشاره می‌کند که زیبایی جهان به تنوع فرهنگ‌هاست.

وی همچنین افزود گاهی حتی در افغانستان مطرح می‌شود که زبان دانشگاه باید زبان انگلیسی باشد. این خواست استعمار و خلاف اصل قانون اساسی افغانستان است. به نظر می‌رسد، روشنفکران آمریکای لاتین از نخستین افرادی بودند که این درد را حس کردند. یکی از آن‌ها می‌گوید وقتی استعمار نو می‌آید، نخستین ضربه‌ای که می‌زند، به فرهنگ است و استعمار نو کوشش بسیاری می‌کند که زبان را از جوامع تحت استعمار جدا کند تا هویت آن‌ها را متزلزل سازد. پس ما باید کوشش کنیم، این زبان که هویت ماست، پویایی خود را از دست ندهد.

در پایان، این استاد ادبیات فارسی به این نکته اشاره داشت که برای وارد کردن اصطلاحات و واژه‌های نو به زبان، از سه روش استفاده می‌شود: یکم «مَتَل‌های(افسانه‌ها و داستان­ ها)» کهن، دوم «واژه‌سازی» و سوم «لهجه‌های» گوناگون که زبان فارسی ظرفیت گسترده‌ای برای استفاده از هر سه روش دارد و از این جهت محدودیتی بر سر راه آن نیست.

زبان فارسی در علوم پزشکی

«عبدالرحمن حمید» استاد دانشکده پزشکی و رئیس دانشگاه «غالب» شعبه «کابل» از دیگر سخنرانان این نشست بود که سخن خود را با تسلیت به مناسبت درگذشت شاعر و عارف افغانستانی، «حیدری وجودی» آغاز کرد. وی سپس با تکیه بر آماری از پایگاه استنادی «اسکوپوس» مبنی بر این‌که در سال ۲۰۱۵ زبان فارسی پانزدهمین زبان علمی جهان بوده است، به سخنانش ادامه داد. وی افزود «دانش»، کاروانی جهانی است و در این کاروان همگان باید با یکدیگر ارتباط داشته باشند. جالب است که در شهر «وین» اتریش تندیسی از چهار فیلسوف فارسی زبان «ابوعلی سینا»، «فردوسی»، «زکریای رازی» و «ابوریحان بیرونی» وجود دارد که می‌تواند نشانگر اهمیت جایگاه این زبان باشد. وی در تایید سخن دیگر سخنرانان برنامه گفت: «هیچ زبانی ماهیتاً برای بیان مفاهیم علمی رشته‌های مختلف توانا نیست و نمی‌توانیم آن را کامل بنامیم».

درباره زبان فارسی هم، باید بدانیم که این زبان در سده‌های چهارم تا ششم هجری رشد یافته و اوج این رشد در سده‌های هفتم و هشتم بوده است که کتاب‌های بسیاری در زمینه‌های پزشکی، نجوم، فلسفه، عرفان و... به تحریر در آمده است. حکیمان بزرگی چون فردوسی، ابوریحان بیرونی، ابوعلی سینا و... در اعتلای زبان فارسی به عنوان زبان دانش نقش گسترده‌ای داشته‌اند. در ادامه، وی به مثال‌هایی چند از آثار برجسته‌ای که به «زایایی» و «پویایی» زبان فارسی و رشد علمی آن کمک کرده‌اند، از جمله کتاب «شفا»ی بوعلی سینا -که از معروف‌ترین آثار تاریخ پزشکی جهان است- اشاره کرد. «جرج ساتن» در کتاب تاریخ علم، بوعلی را یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان پزشکی می‌داند و هرچند در زمان او زبان عربی زبان مسلط علمی نبوده است و او و بسیاری از هم عصرانش آثار خود را به عربی می‌نوشته‌اند(البته همه این آثار بعدها به فارسی ترجمه شده‌اند). کتاب‌هایی هم بوده‌اند که از ابتدا به فارسی نوشته شدند؛ همچون «دانشنامه علایی» و «رگ شناسی». البته باید یادآور شد که «ابن‌سینا» در کتاب‌های فارسی خود دست به ابتکار زده و بیش از ۱۰۳۹ واژه جدید آفریده است. مثلاً به جای «نفس» از «روان» و به جای «مفعول» از «کرده» استفاده نموده است. به همین ترتیب او بسیاری واژه‌های دیگر را معادل‌سازی کرده اما در مواردی که معادل فارسی درست و قابل فهمی نمی‌یافته هم از جعل الفاظ غریب خودداری ‌کرده و به گفتن صورت رایج عربی آن بسنده می‌کرده است. او اشعار بسیاری نیز به فارسی دارد.

به گفته «حمید» از دیگر نمونه‌های جالب، دیده شدن برخی مفاهیم پزشکی در «شاهنامه» فردوسی است. پیش از هر چیزی به بیان این موضوع پرداخت که چرا فردوسی را حکیم می‌نامیم؟ در ادبیات پزشکی فارسی، حکیم‌ها بیشتر کسانی بوده‌اند که به حکمت و علم پزشکی و دارویی احاطه داشته‌اند؛ از این رو فردوسی «حکیم» نام می‌گیرد. می‌توان در شاهنامه نمونه‌های بسیاری از این‌که او به پزشکی آگاهی داشته است پیدا کرد؛ از جمله مفهوم عمل جراحی در داستان «رودابه» و تولد «رستم» که با خنجری تیز شکم رودابه را پاره کرده و کمک می‌کنند، نوزاد و مادر هر دو به سلامت از این زایمان سخت جان به در ببرند. به عنوان نمونه دیگر هم می‌توان به داستان بیهوش کردن و به هوش آوردن «بیژن» به دست «منیژه» اشاره کنیم و این‌که در جای جای شاهنامه او از گیاهان دارویی نام برده است. نمونه‌های دیگری را نیز می‌توان در ابیات گوناگون شاهنامه مشاهده کرد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha