به گزارش ایرنا، بین لب هایم جابه جایش کردم، دوستانم همه نگاهم می کردند، من باید خودم را نشان می دادم، از طرفی ژستش را هم نوعی کلاس و بزرگی می دانستم، با دلهره، اولین پک را به سیگار زدم، دود زمختش وارد دهانم شد و گلویم را سوزاند، سرفه هایم را فرو خوردم و ادامه دادم و این مسیر بیست و چند سال ادامه پیدا کرد.
زندگی نسبتا خوبی داشتم، خدا تنی سالم به من عطا کرده بود که می توانستم کار و تلاش کنم، اما زندگی را برای خودم طوری رقم زدم که اکنون غبطه بیش از ۲۰ سال از عمر سوخته و بر باده رفته ام را می خورم.
کم کم شرایط زندگی و مشکلات را بهانه کردم و با هدایت دوستان به سمت مصرف مشروبات الکلی و بعد هم مواد مخدر مختلف کشیده شدم.
با مصرف مواد مخدر، زندگی و دیگران برایم مفهوم چندانی نداشتند، مهم فقط من بودم که در زمانِ نیاز، موادم را مصرف کنم و در خیالات خود پرسه بزنم.
چند سالی به همین منوال گذشت تا اینکه با کمک خانواده در ۲۵ سالگی مصرف مواد مخدر را ترک کردم و با دختر یکی از دوستانمان ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم، اما انگار من "رضا" تیشه ای را که به قصد زدن ریشه زندگیم برداشته بودم، نمی توانستم زمین بگذارم و چندی بعد دوباره مصرف مواد را شروع کردم.
من آن روزها نمی دانستم اعتیاد یک بیماری است، بارها و بارها با پافشاری خانواده مصرف مواد را ترک کردم و چندی بعد دوباره من بودم و وسوسه هایی که نمی توانستم بر آنها غلبه کنم.
با اینکه مواد مخدر مصرف می کردم اما مصرفم را قبول نداشتم، کم کم رفتارهایم، از من بین خانواده و اطرافیانم انسانی متجاهر و متنفر ساخت و این مسئله حالم را بد می کرد.
در خانه خودم کارتن خواب بودم
حالا دیگر مشکلات روحی، مسائل خانوادگی، بی پولی و بی کاری مرا به سمت مصرف مواد حرکت می داد، زندگی من در آن دوران به دو بخش تقسیم شده بود، زمانی که بدنم به مواد نیاز داشت و در به در و به هر قیمتی دنبال پیدا کردن و مصرف مواد بودم و زمانی که مواد را مصرف می کردم و در افکار پوچ خودم غوطه می خوردم و نسبت به تمام دنیا بی خیال می شدم.
در واقع من زندگی می کردم که مواد مخدر بکشم و مواد می کشیدم تا بتوانم زندگی کنم.
در مصرف مواد آنقدر پیش رفته بودم که گاهی برای تامین هزینه خرید مواد مخدر، وسایل خانه ام را می فروختم.
حالا من در خانه خودم یک کارتن خواب بودم، خانواده ام مرا در جمع خودشان نمی پذیرفتند و از سوی دیگر، من هم نیازی به حضور در جمعشان نمی دیدم.
برای مصرف مواد در کابین وانت، دخترم را در سرمای زمستان بالای ماشین رها کردم.
رضا در حالی که بغضش را فرو می برد گفت: یادم هست یک روز زمستان برای انجام کاری از خانه بیرون رفتم، دختر چهار ساله ام را که می خواست با من بیاید با خودم سوار وانت کردم.
آن روز سرد زمستانی برای اینکه بتوانم در جای امنی موادم را مصرف کنم، دخترم را بالای وانت گذاشتم و خودم شروع به مصرف کردم.
اشک در چشمان رضا حلقه زد و ادامه داد: الان نمی توانم این را بپذیرم، من چطور چنین کاری را با فرزند خودم کردم؛ دخترم دائم به شیشه می زد و می گفت، بابا سردمه و من بی توجه به کارم ادامه می دادم.
اعتیاد حتی نگذاشت پدرم را سیر در آغوش بگیرم و اکنون بعد از سال ها جای خالی و البته نیاز به پدر را احساس می کنم، اما دیگر آن روزها بر نمی گردد و من باید سنگ مزارش را در آغوش بگیرم.
سنی از من گذشته بود، من صاحب سه دختر و یک پسر بودم اما همچنان با رفتارهایم اهل خانه را آزار می دادم. از همه طلبکار بودم و برای تامین مواد مخدر دست به هر کاری می زدم و بعد از مصرف در لاک خودم فرو می رفتم و به زندگی نباتی ام ادامه می دادم تا اینکه ۲ سال قبل همسرم از من شکایت کرد و چندی بعد، من میهمان کمپ ترک اعتیاد شدم.
اوایل زندگی در کمپ روزگار سختی را می گذارندم، شرایط بدنی خوبی نداشتم، سم زدایی بدنی، چشم هایم را نیمه باز کرده بود، سوسوی نور زندگی را می دیدم اما باور نداشتم، کمی که حال جسمانیم بهتر شد، یادآوری دستگیر شدنم و استقرار در کمپ اجباری، حالم را بد و به شعورم توهین می کرد.
رضا؛ ققنوسی برآمده از خاکستر زندگی سوخته اش
بعد از سم زدایی با دوره هایی آشنا شدم که می گفتند دادگستری برگزار می کند، اینچنین بود که بعد از ۶ ماه روحم نیز با این جلسات و آموزش های آن سم زدایی شد و من مانند ققنوسی برآمده از خاکسترِ زندگیِ سوخته ام سر برآوردم و به زندگی سلامی دوباره کردم و به جرات می توانم بگویم که جلسات دوره مهاجر، سلام مرا بی پاسخ نگذاشتند.
من حالا اعتیاد را یک بیماری می دانستم و خودم را بهبودیافته این بیماری، برای همین با اشتیاق تمام در این جلسات شرکت می کردم.
آموزش های دوره مهاجر به من فهماند بیماری هایی مانند اعتیاد، فشار خون، دیابت و غیره شاید سخت قابل درمان باشند اما قابل پیشگیری هستند لذا ذره ذره پیام پاکی را فرا گرفتم.
این بیت شعر که در جلسات مهاجر خوانده می شد مرا خیلی متحول کرد، "پاکی ما گنج گران مایه است، مایه آرامش و سرمایه است، کاش نباشد احدی در عذاب، بهره برد هر که از این حال ناب، ما که شدیم ساکن کوی بهشت، چون که خدا پاکی ما را نوشت."
من در دوره مهاجر با خودم عهد بستم که اگر حتی قرار باشه یک نفر از ۱۸۰ نفر عضو این کمپ پاک بشه، اون من هستم، من حالا کمپ اجباری را توفیقی اجباری می دانستم و یقین داشتم این پاکی را خدا برای من خواسته است.
راز موفقیت من این بود که در جلسات مهاجر خوب گوش کردم و اطاعت پذیر بودم و بعد از آن صبر کردم و خدمت.
یادم است، یک روز در جلسات کمپ در مورد امام حسین (علیه السلام) صحبت و عنوان شد، حر ابن یزید ریاحی تا یک روز قبل در سپاه یزید بود اما چون به ندای درونی اش گوش کرد از خواب غفلت بیدار و جاودانه شد. من در مورد این موضوع خیلی فکر کردم به طوری که این فکرها لحظات خلوت من را هم درگیر کرد.
من حالا می دانستم عامل تمام بدبختی های گذشته ام خودم هستم. و تا این را قبول نکنیم مشکلاتمان حل نمی شود.
من نمی توانستم مشکلات را گردن دیگران بیندازم لذا سطح توقعم از دیگران پایین آمد و حالا به این اصل یقین داشتم که انسان های بزرگ از خودشان توقع دارند و انسان های کوچک از دیگران، و من می خواستم که انسانی بزرگ باشم.
با بیکاری و مشکلات صبوری کردم
زندگی همچنان ادامه داشت، با بیکاری و بی پولی با صبوری رفتار می کردم، تا اینکه همسرم درخواست طلاق داد، بیکار و بی پول بودم زمانی که این مشکلات به من روی آورد، دوباره وسوسه مصرف مواد به سراغم آمد، اما من با توکل به خدا و کمک های معاونت پیشگیری دادگستری استان کرمان این مرحله را هم پشت سر گذاشتم.
من با کمک معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری استان کرمان به عنوان یک بهبودیافته که حالا می توانست به دیگران کمک کند، در مرکز مهر خانواده مشغول به کار شدم و زندگیم روی روال افتاد.
من همراه مربی های مهاجر به عنوان سخنران به کمپ می رفتم و از تجربیاتم برای افرادی که قصد ترک اعتیاد را داشتند می گفتم و عجیب مورد استقبال این افراد قرار می گرفتم.
من، رضا؛ که در سه ماه اول حضورم در کمپ توان صحبت کردن نداشتم و حتی نمی توانستم دستم را در کلاس ها بلند کنم و بگویم "من رضا هستم یک معتاد و حالم بد است" حالا با جلسات مهاجر به یک سخنران تاثیرگذار در این عرصه تبدیل شده بودم.
در زمان کار در مرکز مهر خانواده به دلیل شرایط کاری وادار به مطالعه شدم و اکنون خودم راهنمای چندین بیمار به اعتیاد هستم.
حالا من رضا، مهاجری به سوی خوبی ها؛ که ماشین، خانه، زندگی و کارگاهم را بر سر مصرف مواد مخدر باخته بودم و فکر به گذشته هر لحظه می توانست مرا دچار لغزش کند، فکر به گذشته حالم را خراب می کرد و جلوی دیدن آینده ام را می گرفت، اکنون با کمک جلسات مهاجر یک هدف روشن برای خودم در نظر گرفتم و برای رسیدن به آن هدف تلاش کردم.
حالا هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم، خدا را شکر می کنم و از او می خواهم پاکی مرا حفظ کند.
من اکنون آن آدم بیست و چند سال گذشته نیستم، نوع لباس پوشیدن و صحبت کردنم در جمع برایم مهم است، من با کمک معاونت اجتماعی دادگستری کار می کنم و به دیگران برای بهتر زندگی کردن کمک می کنم. من با تمام توان غرور کاذبم را زیر پا له کردم و زندگیم را دوباره ساختم.
کنترل بیش از حد خانواده ها تخریب کننده است
رضا مهاجری به سوی خوبی ها که حالا سرد و گرم عرصه اعتیاد را کشیده و اکنون رها و پاک با کمک مهاجر زندگی می کند معتقد است، کنترل زیاد از حد خانواده ها جواب عکس می دهد.
وی ادامه داد: افرادی که اعتیاد را ترک کرده اند نباید به شرایط و دوستان گذشته برگردند. معتاد باید یقینا بداند که اشرف مخلوفات است و من در جلسات مهاجر این مفهوم را درک کردم.
رضا می گوید خدا زمانی موجودات بزرگ مثل فیل یا حیوانات قوی جثه را خلق کرد به خودش تبریک نگفت اما برای خلق انسان به خودش تبریک گفت، پس ما باید قدر این جایگاه را بدانیم.
حالا رضا حال دلش خوب است و این حال خوب را مدیون جلسات مهاجر و زحمات کارشناسان معاونت پیشگیری دادگستری و البته همت و تلاش خودش است.
کارشناس حوزه پیشگیری های فرهنگی و اجتماعی، معاونت پیشگیری دادگستری کل استان کرمان، مهاجر را محاسبه، هجرت، امید، جهاد و رهیاری معرفی می کند و می گوید: ماهانه ۲۵ نفر از افراد علاقمند و خواهان پاکی از اعتیاد از بین اعضای کمپ ماده ۱۶ گزینش و در دوره مهاجر نام نویسی می شوند.
وهاب خواجه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: دوره های مهاجر با هدف توانمندسازی بهجویان مبتلا به سو مصرف مواد مخدر و روانگردان مستقر در مرکز درمانی موضوع ماده ۱۶ و در راستای تقویت باورهای مذهبی، پیشگیری از لغزش و عود بهبودیافتگان، گسترش ارتباطات و فعالیت های مثبت اجتماعی و دوری از روابط نامناسب طراحی و در اجرای آن نیز با بازخوردهای بسیار مناسب و رضایت بخش مواجه شده است.
وی تاکید کرد: حضور در این دوره ها علاوه بر اینکه فرد را از نظر فراگیری مهارت های زندگی توانمند می کند، سرمایه های درونی او را نمایان می کند تا اینکه با همراهی و همیاری گام به گام سعی در مدیریت و استفاده صحیح از این سرمایه ها شود.
وی با بیان اینکه دوره مهاجر ۲۱ روز طول می کشد که در ۱۰ روز اول، مربی در جلسات حضور پیدا می کند و ۱۱ روز بعد، نشست های آینه ای برگزار می شود افزود: فرد شرکت کننده در دوره مهاجر توانمندی لازم برای برخورداری از زندگی شایسته و شرافتمندانه را در خود پیدا می کند و با کلام و رفتار خود اذعان می دارد ضمن داشتن زندگی شرافتمندانه همراه با شور و موفقیت و رضایت، بنده خوبی برای خداوند و عضو مفیدی برای خانواده و فردی شایسته برای جامعه باشد.
کارشناس حوزه پیشگیری های فرهنگی و اجتماعی، معاونت پیشگیری دادگستری کل استان کرمان با بیان اینکه مربیان مهاجر افراد توانمندی هستند که در این دوره ها به شرکت کنندگان هیچ آموزش مستقیمی نمی دهند تصریح کرد: در این دوره ها سعی بر این است که سرمایه های درونی، استعدادها، بازگشت به فطرت الهی و ... در فراگیران یادآوری شود، خود در درمان و بازتوانی خویشتن تلاش کنند و نشست های آینه ای مکانی برای مبادله تجربیات مهاجران به سمت خوبی ها است.
وهاب، قواعد نشست های آینه ای را امانتداری، رعایت اخلاق، احترام به یکدیگر، خودداری از قطعِ صحبتِ سایرین، رعایت آرامش جلسه و بیانِ بسیار ساده و همراه با نشاطِ تجربه ها و اطلاعات کاربردی عنوان کرد و گفت: شیوه معرفی مهاجرین به این صورت است که افراد نام خود را می گویند و ادامه می دهند من "رضا" یک مهاجر به سوی خوبی ها هستم.
وی نحوه برگزاری ضیافت در دوره ها را شامل سادگی، سادگی و سادگی در بیان و اجرا، یادآوری دانش و داشته ها، دسته بندی داشته ها، معارفه ساده بدون اشاره به مقام، تحصیلات و القاب، نشاط، نشاط و نشاط و مشارکت همگانی معرفی کرد.
وهاب افزود: نمونه ای از جملات و مفاهیم دوره مهاجر شامل "خدایا تو به بد و کم بودن من رضایت نداده ای بلکه مرا خوب و خلیفه خود خواسته ای، کمکم کن تا همانی باشم که تو خواسته ای"، "ما محکم و استوار اعلام می داریم که برای برخورداری از زندگی شایسته و شرافتمندانه همیشه اهل و دارای منش های شور و امید، همت و جهاد، صبر و استقامت، پاکی و راستی، یاری و مددکاری، تعهد و مسئولیت پذیری، ادب و احترام، مهربانی به همنوعان و شرف و امانتداری خواهیم بود. " می باشد که در طی دوره مهاجرین با تمام وجود این مفاهیم را فرا گرفته و در درمان و بازتوانی خود استفاده می کنند.
وی رهیار را فردی با سابقه اعتیاد و درمان شده در طرح مهاجر دانست و گفت: این فرد که به مرتبه بالایی از سلامت، اخلاق و تسهیلگری رسیده، همراهی و کمک فکری به بهجویان را بر عهده دارد و هم اکنون رضا یک رهیار در درمان و بازتوانی معتادین متجاهر می باشد.
کارشناس حوزه پیشگیری های فرهنگی و اجتماعی، معاونت پیشگیری دادگستری کل استان کرمان اظهار داشت: مهاجر در گام نخست محاسبه می کند، کجا نباید می رفتم، با چه کسی نباید دوستی می کردم و در گام دوم به این پرداخته می شود که کجا باید بروم، با چه کسانی دوستی کنم و چه کارهایی انجام دهم.
وی با بیان اینکه این مفاهیم در این دوره ها مکرر یادآوری می شود تا فرد بهبودیافته توانمندی پیدا کند گفت: افراد بهبودیافته چند روز یک بار با یکدیگر و مربیان خود دیدار می کنند و در این دیدارها احساس شخصیت افراد یادآور می شود.
وهاب، احساس شخصیت را ضامن پاکی افراد دانست و گفت: مهاجران در نشست ها حس و حال خوبی دارند و نشست ها را با انگیزه شرکت می کنند.
وی با بیان اینکه برگزاری دوره های مهاجر از ابتدای سال ۹۶ آغاز شد است تصریح کرد: شرکت در دوره مهاجر فقط، گام اول در توانمندسازی معتادین بهبودیافته است. و حمایت و مراقبت از آنها با همکاری و مشارکت دستگاه ها و نهادهای مسئول، از ضروریات هر برنامه و اقدام در زمینه درمان و بازتوانی این افراد می باشد. تجربه موفق درمان و بازتوانیِ رضا نمونه ای برجسته از اثربخشی دوره مهاجر و توانمندسازی و بازاجتماعی شدن این فرد در نتیجه حمایت و مراقبت از آن توسط معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم دادگستری می باشد.
امید که در آینده نزدیک همکاری، هم افزایی و مشارکت هدفمند تمامی دستگاه ها و نهادهای مسئول را در درمان و بازتوانی معتادین متجاهر، این قشر آسیب دیده اجتماع، شاهد باشیم.
نظر شما