شاید اکران شنای پروانه آنهم درگیر و دار روزهایی که قتلهای ناموسی وجدان جمعی جامعه را خدشهدار کرده و بیش از هر زمان دیگری رخ کریه خود را نمایان ساخته است، بامسماترین فیلم این روزها و شروعی جاندار برای اکران مجدد سینماها پس از چند ماه تعطیلی باشد.
نقاط قوت سینمای ایران
شنای پروانه فیلمی به کارگردانی محمد کارت و تهیهکنندگی رسول صدرعاملی محصول سال ۱۳۹۸ است. پروانه با بازی کوتاه اما قابلتأمل طنازطباطبایی درگیر یک داستان تلخ اجتماعی میشود؛ یک مربی شنا که تصویرش در استخر در فضای مجازی منتشرشده و حالا خشم شوهرش را که اتفاقاً یکی از اوباش اسمی جنوب شهر است را برانگیخته است.
این داستان شروع داستانهای دیگری میشود که در هر گوشه و کنارش ننگی بهمراتب بزرگتر از داغ ننگ پروانه در زندگی اجتماعیاش، روشن میشود و آدمهایی را میبینیم و میشناسیم که چطور در رذالت برجستهاند و خود را بزرگ میپندارند.
داستان و فیلمنامه شنای پروانه را علاوه بر کارگردانش محمد کارت، حسین دوماری و پدرام پورامیری نوشتهاند؛ دوماری و پورامیری همان دو فیلمنامهنویس جوانی بودند که وقتی سال گذشته فیلم جاندار را نوشتند، میشد به استعدادشان پی برد و آن را پیشدرآمدی بر مسیر رو به رشد این دو هنرمند جوان در نظر گرفت؛ درواقع جاندار بهرغم ضعفهایش بهعنوان اولین اثر از دو نویسنده جوان، نوید ورود فیلمنامههای جانداری را به سینمای ایران میداد که امروز و با شنای پروانه و تنها در دومین اثر از این دو میتوان شکوفایی آن را مشاهده کرد.
محمد کارت کارگردان شنای پروانه هم اگرچه این اثر، اولین کار بلند داستانی و حضورش در سینمای حرفهای ایران است اما پیشازاین نیز دغدغهمندی و دلمشغولی خود را نسبت به مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی با مستندهایش به تصویر کشیده بود. معروفترین مستند او مستد تأثیرگذار آوانتاژ است که به زندگی کارتنخوابهای در حال بهبود میپردازد. این مستند موفقیتهای زیادی را برای کارت به ارمغان آورد. ازجمله اینکه او برای این مستند برنده تندیس بهترین فیلم بخش بینالملل ششمین جشنواره فیلم شهر و برنده تندیس بهترین کارگردانی فیلمهای بلند از دهمین جشنواره بینالمللی سینما حقیقت شد.
شخصیتهایی با بازیهای درخشان
کارت قبل از ساخت شنای پروانه در سال ۹۷، اولین فیلم کوتاه داستانی خود بانام بچهخور را ساخت و در این فیلم کوتاه هم مانند مستندهایش به معضلاتی پرداخت که افراد پایینشهر با آن مواجه هستند؛ مشکلاتی چون فقر، اعتیاد، قمار و ... . مهمترین اتفاق برای این فیلم کوتاه این بود که کارت برنده جایزه بزرگ سی و چهارمین دوره جشنواره اودنسه دانمارک شد و فیلمش از طرف این جشنواره به آکادمی اسکار ۲۰۲۰ معرفی شد.کارت با شنای پروانه نشان داد که حرفها و توان زیادی برای درخشیدن در این عرصه دارد؛ بازیهای بسیار خوبی که در این فیلم میبینیم علاوه بر قدرت بازیگرانشان ،از توان و قدرت کارگردان و صاحب اثر که امضایش روی کار است، خبر میدهد و کارت با این اولین اثرش بهخوبی نشان داده است که میداند چه میخواهد و میتواند آنچه را میخواهد را به تصویر بکشد.
بازی کوتاه اما اثرگذار طنازطباطبایی (در نقش پروانه)، بازی مسلط و روان امیر آقایی (در نقش هاشم شوهر پروانه) و بازی تأثیرگذار و جذاب جواد عزتی (در نقش حجت برادر هاشم) را میتوان بهترین بازیهای این فیلم بهحساب آورد که نقشها و رفتارشان را در ذهن حک میکند.
امیر آقایی بهقدری در نقش یک اوباش مسلط و قوی ظاهرشده است که پس از پخش قسمتهایی از بازیاش در این فیلم در فضای مجازی، برخی تصور میکردند که نه بخشهایی از یک فیلم سینمایی که بخشهایی از فیلمهای یک اوباش واقعی را دیدهاند؛ تسلط بر لهجه، بازی درخشان و گریم باورپذیر، سه مؤلفه اساسی امیر آقایی در شنای پروانه است که بازی و نقش وی را برجسته میسازد.
این فیلم بهقدری در جذب مخاطب و اثرگذاری خوب عمل کرد که در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از آن خود کرد؛ ضمن اینکه امیر آقایی و طناز طباطبایی را صاحب سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و زن ساخت. این فیلم کوچکترین نقش طباطبایی در سینمای ایران بود که بزرگترین جایزه سینمایی ایران (جشنواره فیلم فجر) را برای وی رقم زد تا گواه دیگری بر این مهم باشد که یک فیلمنامه خوب حتی کوتاهترین نقشها را جاودانه میسازد.
بازیهای خوب این فیلم البته تنها به موارد مذکور ختم نمیشود و ما شاهد بازیها و گریمهایی دیدنی از چهرههایی چون پانتهآ بهرام و علی شادمان هستیم. اگرچه شنای پروانه سیمرغهای دیگر چون بهترین تدوین، بهترین صداگذاری و میکس و بهترین صدابرداری را هم از آن خود کرده است اما شاید گریم این فیلم هم میتوانست درخور جایزهای بزرگ باشد؛ گریمهایی که اگرچه احساس میکنید صدای هنرپیشه را میشناسید اما با تأخیر متوجه هویت آنها میشوید؛ اتفاقی که بهویژه در مورد پانتهآ بهرام در نقش شاپور و علی شادمان در نقش اشکان خروس شاهد آن هستیم.
فیلمی با سنتشکنیِ یک پایان بسته
شنای پروانه البته انتقادات و حواشی متعددی را از زمان اکران تا به امروز پشت سر نهاده است؛ حواشیای چون شکایت همسر یکی از اوباش که در زندان به قتل رسیده است تا انتقاداتی از باب چرایی پرداختن به این قشر از جامعه یعنی اراذل و اوباشی که به ویژه در سالهای اخیر دستاویز فیلمسازان برای محوریت و تمرکز فیلمهای اجتماعی بودهاند.
یکی از نقاط ضعف و البته انتقادات هم متوجه فضای سیاه جنوب شهر از فیلم است که شباهتهای مختلفی را به جهت داستانپردازی، بازیها و حتی بازیگران با فیلمهایی چون ابد و یک روز، مغزهای کوچک زنگزده و فیلم جاندار ایجاد کرده است.انتقادات برحقی که بر استمرار این سبک از داستانپردازی دست میگذارد و بر این مهم تأکید میکند که شاید این موضوع در فیلمسازی را به یک مد اجتماعی و نوعی از ابراز وجود برای فیلمسازان بدل ساخته است که هر بار تنها در ظاهری متفاوت و بعضاً با اسامی جدید تکرار و باز تکرار میشود.
در رابطه با این نقد البته میتوان پایان بسته فیلم را تفاوت برجسته و تنوع فیلم کارت با سایر آثاری ازایندست دانست؛ پایانی که نهتنها به بیننده محول نمیشود بلکه نتیجه اخلاقیاش را میگیرد و با داستانهایی که پشتهم چیده است، بیننده را در انتها با این تصمیم همراه میسازد.
سکانس پایانی و جایی که حجت اگرچه در جمع خانواده نشسته است اما بهتنهایی به تصویر کشیده میشود (که نماد تنهایی او در تصمیم و مسیری است که طی شده) آنهم در شرایطی که تصمیم گرفته که مرگ، بهترین مجازات برای برادرش است و فضای خانوادهای که خالی از هاشم حالا رنگ و رو دارد و یک خانواده را پس از مدتها و سالها تنش تصویر به میکشد را میتوان پایانبندی خوبی برای این فیلم ملحوظ نظر داشت.
نظر شما