در ادامه گزیدهای از این گزارش را می خوانیم: مخالفتها با توسعه رابطه دو کشور در قالب متنی که هنوز نام خام «سند» را یدک میکشد در شرایطی صورت گرفته که تهران و پکن همچنان در مرحله جابهجایی پیشنویسهای خود هستند و حتی از منظر حرفهای نمیتوان گفت که دو کشور وارد روند مذاکره بر سر یک پیشنویس واحد مورد توافق اولیه شدهاند. با این همه داستان «سند همکاریهای راهبردی ایران و چین» هم مانند هزار و یک پرونده دیگر است که از گمانهزنیها در کف فضای مجازی راه خود را بیاندک تحقیق رسانهای به فضای مطبوعاتی باز میکند و همزمان دفاع از و حمله به سندی آغاز میشود که هنوز یک متن رسمی منتشر شده از آن برای قضاوت در دست نیست. تا مقامهای رسمی در کشورمان دست به دست بدهند و با موج به راه افتاده علیه این توسعه همکاری با ابزار شفافسازی مقابله کنند.
جدا از دلواپسیهای مشروع افکار عمومی درباره هر توافقنامه، معاهده یا سند همکاری میان ایران و کشور ثانی، آنچه بر آتش این معرکه افزود اطلاعرسانی مغرضانه، هدفمند و مخرب رسانههای فارسی زبان مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران و البته حسابهای توییتری وزارت امور خارجه ایالات متحده به زبان فارسی و همچنین حساب توییتری منتسب به رژیم صهیونیستی بود.
بیانیه مشترکی که مخالفان نخواندند
بخش عمدهای از این انتقادهای ردیف شده ریشه در بیاطلاعی از جزییات تفاهم اولیه ایران و چین برای قاعدهمند کردن رابطه سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی دارد. در حالی که برخی منتقدان از پنهانکاری دولت در مقوله تنظیم این سند سخن میگویند نکته قابل توجه آن است که شی جین پینگ، رییسجمهور چین در بهمنماه ۱۳۹۴ و درست یک ماه پس از اجرایی شدن توافق هستهای ایران با ۱+۵ وقت به تهران آمد و در همان سفر برای نخستین بار به شکل رسمی در بند ۶ بیانیه مشترک روسای جمهور به آغاز رایزنیها برای رسیدن به سند همکاریهای مشترک اشاره شد. در این بند آمده بود: «نظر به اراده راسخ طرفین برای توسعه روابط دو کشور و با توجه به مکمل بودن ظرفیتهای اقتصادی و همچنین وجود زمینههای مختلف همکاری در عرصههای انرژی، زیرساختی، صنعتی، فناوری و سایر زمینههای مشترک، دو طرف توافق میکنند رایزنیها و مذاکرات لازم جهت انعقاد قرارداد همکارهای جامع ۲۵ ساله را در دستور کار قرار دهند.»یک منبع آگاه در این باره به «اعتماد» میگوید: مکاتبهها درباره اراده سیاسی دو کشور برای تنظیم سند همکاریهای راهبردی چند ماه قبل از سفر رییسجمهور چین به ایران در بهمن ماه ۱۳۹۴ صورت گرفته بود و این امر هم طبیعی است چرا که مقامهای ارشد دو کشور نمیتوانستند در مدت زمان ملاقات رسمی کوتاه درباره جزییات اولیه تلاش برای رسیدن به چنین ساز و کاری با هم گفت وگو کنند.»
پس از آن تاریخ در شهریور ماه ۱۳۹۸، محمدجواد ظریف در سفر به چین باز هم از موضوع نقشه راه همکاری راهبردی فراگیر میان ایران و چین به عنوان یکی از سوژههای مورد بحث در گفتوگو با همتای چینی نام برد و پس از پایان سفر نیز در یک توییت به این موضوع اشاره کرد. لذا ادعای پنهانکاری در این زمینه ریشه در عدم تعقیب این مساله در اخبار منتشر شده از رایزنیهای مقامهای دو کشور دارد و نه تلاش تهران و پکن برای مخفیکاری.
سند بالادستی که نقشه راه است
نکته دیگر درباره ماهیت این سند است؛ این سند یک «نقشه راه» برای توسعه همکاریهای سیاسی، اقتصادی، تجاری، نظامی و امنیتی دو کشور است. در این سند مطلقا هیچ عدد و رقمی و هیچ گونه امتیاز یا حق انحصار خاصی به چشم نمیخورد. به اصطلاح این سند یک سند بالادستی است و این قراردادهای معطوف به این سند هستند که مهم هستند. بر این اساس پس از نهایی شدن سند، تایید آن در مجراهای قانونی دو کشور و ورود این سند بالادستی به مرحله اجرا، هر بند سند قراردادهای اجرایی جداگانهای را میطلبد و برهمین اساس است که در این سند رقم خالصی که نشاندهنده حجم معاملهها باشد وجود ندارد. پس از نهایی شدن سند باید دید که قراردادهای جداگانه ذیل هر بند این سند چگونه پیش خواهند رفت و میتوان گفت که تضمین این سند در اجرای قراردادهای تابع آن است. نکته قابل توجه دیگر این است که هیچ کدام از بندهای این سند قید زمانی ندارند و آنچه با عنوان دوره ۲۵ ساله یاد میشود برای دوره اجرای کلیت این نقشه راه است و این کمیت و کیفیت قراردادهای تابع هر بند است که مدت زمان آن قرارداد میان دو کشور را مشخص میکند. سند همکاریهای جامع راهبردی سند اجرایی نیست و در آن پروژه ویژهای تعریف نشده یا پولی جابهجا نمیشود. در جمعبندی این بخش به زبان ساده باید گفت که در این سند بین سطوح مهمتر از کلیتی خواهد بود که فعلا دو طرف در حال مذاکره روی آن هستند.
سندی که نهایی نشده چگونه در مجلس مطرح شود؟
یکی دیگر از انتقادهای وارد شده به این سند عدم طرح آن در مجلس شورای اسلامی است که البته توضیحات داده شده در بندهای پیشین تا حدودی پاسخ این چرایی را هم داده است. اصولا طرح هر گونه برنامه همکاری در مجلس شورای اسلامی به نحوه تنظیم قرارداد یا توافقنامه یا تفاهمنامه فوق بستگی دارد. در شرایطی که هنوز ایران و چین درباره عنوان این سند هم به تفاهم نهایی نرسیدهاند، نمیتوان انتظار داشت که ساز و کار ارایه این سند به نهادهای داخلی دو کشور مشخص شده باشد. علاوه بر این، دو کشور سیستمهای حقوقی متفاوتی با هم دارند و باید در تفاهم نهایی مشخص بشود که مثلا طرف چینی میخواهد این سند را در چه سطحی به تصویب برساند. میزان تعهدی که در متن این سند میدهد از چه مجرای حقوقی در این کشور عبور خواهد کرد. طبیعتا باید تناسب میان مرجع تاییدکننده این سند در دو کشور وجود داشته باشد و به عنوان مثال اگر طرف چینی سند را در سطح سندی با تایید یک وزارتخانه نگاه دارد ایران هم باید در همین سطح با سند برخورد کند.
همکاری از سر ناچاری یا اتحاد راهبردی؟
یکی دیگر از مسائلی که در تحلیلهای اتفاقا جدیتر و به دور از فضای هیجانی مجازی به چشم میخورد این سوال است که آیا مجموعه تحولاتی که در سه سال و نیم اخیر پیرامون ایران رخ داد منجر به گردش به شرق ایران شد؟ تحولاتی شامل خروج ایالات متحده از توافق هستهای با ایران، بازگرداندن تحریمهای هستهای، وادارسازی سایر کشورها به تبعیت از تحریمهای یکجانبه ایالات متحده و البته ضعف کشورهای اروپایی در ایستادگی مقابل زیادهخواهیهای سیاسی و قلدرمآبی اقتصادی دونالد ترامپ.
پاسخ به این سوال از یک زاویه خیر و از منظری دیگر بله است. اگر سفر رییسجمهور چین به ایران در بهمن ماه ۱۳۹۴ را مبدا زمانی آغاز تلاشهای دو کشور برای رسیدن به سند همکاریهای راهبردی جامع فرض کنیم که شواهد نیز با این فرضیه در تطابق است میتوان گفت که اراده تهران و پکن برای توسعه رابطه تحت تاثیر ناامیدی از غرب در سایه خروج ایالات متحده از برجام نبوده است. رییسجمهور چین یک هفته پس از اجرای برجام و در حالی که کمپانیهای اروپایی در سبقت با چین و روسیه برای ورود به ایران بودند در دیدار با همتای ایرانی بحث چارچوبدار کردن رابطه را مطرح کرد. بنابراین میتوان گفت که اتفاقا در روزهای رونق برجام بود که تهران و پکن در مسیر تعریف نقشه راهی برای رابطه ۲۵ ساله پیش رو قرار گرفتند اما آیا این اراده در نتیجه بدعهدیهای غرب سرعت عمل بیشتری به خود نگرفت؟ پاسخ قطعا بله است. زمانی که کشوری تحت تحریمهای یکجانبهای قرار میگیرد که ماهیت تنبیه فرامرزی دارند طبیعتا در انتخاب شریک طولانیمدت علاوه بر نیازهای اقتصادی، شرایط جوی بازار جهانی باید شرایط تحریمی خود را هم مدنظر بگیرد.
یکی از دلایل مخالفتها با سند همکاری چین و ایران که بدون اطلاع از حتی یک بند این سند، کلیشه جاافتاده در ذهن ایرانی است که چین و روسیه از تحریم در ایران سود بردهاند و اتفاقا چینیها در یک دهه گذشته کم و بیش مانند کشورهای غربی رفتار کردهاند و از پروژههایی که در ایران برعهده گرفته بودند، عقب نشستند. کلیشهای که اتفاقا مصداقهای بسیاری هم در تایید آن وجود دارد اما در برابر این واقعیت غیرقابل انکار این اتفاق اثبات شده هم وجود داشته و دارد که غرب در مقاطعی نخواسته یا نتوانسته با ایران همکاری بلندمدت یا حتی میان مدت متداوم داشته باشد. امروز ما در برابر این واقعیت غیرقابل انکار قرار داریم که چین به سرعت در حال فتح بسیاری از حوزهها در سطح بینالمللی است. به باور بسیاری از کارشناسان سیاسی و اقتصادی، در بدبینانهترین حالت چین تا ۲۰۳۵ به اقتصاد اول دنیا تبدیل خواهد شد.
در دو سال گذشته چینیها تولیدکننده و صادرکننده نخست در سطح جهانی بودند. آیا ایران باید این فرصت را از دست بدهد یا با استفاده از نیاز چین به ایران به راهبردی میانمدت و تضمین شده برای همکاری با این کشور دست پیدا کند؟پس از هیاهو در رسانههای فارسیزبان مخالف نظام ایران درباره سند راهبردی همکاریهای جامع ایران و چین، تحلیلگران رسانههای بینالمللی آغاز به انتشار نظرات خود درباره معنای سیاسی و اقتصادی این تفاهم بلندمدت میان ایران و چین کردند. در تمام این تحلیلها یک خط واحد وجود داشت با این عنوان کلی که ایالات متحده با سیاست فشار حداکثری و اروپاییها با تسلیم شدن به این سیاست، ایران را به دامان شرق فرستادند. هر چند که ایران و چین از پیش از ناکامی غرب در وفای به عهد در برجام عزم خود را برای توسعه رابطه جزم کرده بودند اما تعللهای غرب به موتور محرکهای برای تسریع روند به نتیجه رسیدن سند همکاریهای جامع راهبردی میان دو کشور تبدیل شد. گام بلند ایران برای تعریف رابطهای همهجانبه با چین به غربیها این پیام واضح را داد که انتخابهای ایران محدود نیستند و البته که اروپاییها هم پیام را گرفته و از تبدیل شدن چین به شریک بلندمدت ایران احساس خطر کردهاند. امروز چین برای تکمیل پازل جهانی خود چه در حوزه شرکای تجاری و چه دوستان سیاسی به ایران نیاز دارد و هر چند که امروز چینیها نفت کشورهای دیگر را جایگزین نفت ایران کردهاند اما آیا تحریم ایران مادامالعمر خواهد بود؟ ایران عرضهکننده بزرگ انرژی است و البته که کشوری چون عربستان سعودی هم برای تامین نیازهای نفتی چین در نقشه وجود دارد اما وابستگی عربستان و دیگر کشورهای نفت خیز منطقه خلیج فارس به ایالات متحده که در رقابت تنگاتنگ با چین در همه عرصهها است آنها را به فروشندگانی غیرقابل اطمینان برای پکن تبدیل کرده است. طبیعتا توسعه رابطه اقتصادی و تجاری نه فقط برای ایران که برای هر کشوری با ریسکهای بسیار همراه است اما در جهان امروز این همپوشانی منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی است که تضمین اجرای اسنادی بالادستی نظیر سند همکاریهای جامع راهبردی میان ایران و چین میشود.
نظر شما