«طبل غزا» و گرای اشتباه رسانه های غربی درباره چین

۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۱۶:۴۰
کد خبر: 83892602
حامد وفایی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران
«طبل غزا» و گرای اشتباه رسانه های غربی درباره چین

تهران - ایرنا - طی هفته های اخیر با طرح ناگهانی موضوعی که اصل آن به ۵ سال قبل باز می گشت، بازار حرف و حدیث درباره "برنامه ۲۵ ساله همکاری های ایران و چین" به گونه ای بی سابقه داغ شد و در شرایطی که یکی از حامیان ایران در دوره ای دشوار از تاریخ جمهوری اسلامی با فشارهای آشکار و نهان امریکا دست و پنجه نرم می کرد، هجمه هایی به گونه ای ناخواسته مناسباتی را هدف قرار داد که باید مشارکتی، جامع و راهبردی باشد.

به نظر می رسد امروز که کمی گرد و غبار جنجال های مربوط به "برنامه ۲۵ ساله همکاری های ایران و چین" فرو نشسته بهتر می توان به ابعاد این ماجرا پرداخت؛ طی ایامی که گذشت، دغدغه ها و نگرانی های بسیاری در فضای مجازی فارسی زبان پیرامون مسئله ای مطرح شد که اساسا ماهیت آن با ابهاماتی جدی مواجه بود.

در بسیاری از مطالب منتشر شده و  اظهارنظرهای مطرح شده، برنامه یاد شده با عناوینی چون "توافقنامه"، "معاهده" و مواردی از این دست یاد شد که همگی نادرست و اصولا با ماهیت "برنامه" وار متنی که هنوز از جانب طرف چینی هم تائید نشده مغایرت داشت.

جدای از نفس اینکه گفت وگو پیرامون موضوعی دوجانبه که هنوز از سوی طرف مقابل تائید نشده تا چه میزان صحیح بوده، نگارنده در این سطور بر آن است تا بعد دیگری از رخدادی که به واسطه تاثیرگذاری عوامل خارجی بر افکار عمومی ایران ایجاد شده را بررسی و تحلیل کند.

در شرایط کنونی و برای بررسی جامع فضای حاکم بر مناسبات ایران و چین، عوامل بسیاری باید مورد تدقیق و موشکافی قرار بگیرند که از آن جمله می توان به وضعیت فعلی جمهوری اسلامی ایران، موقعیت چین در نظام بین الملل، فضای حاکم بر مناسبات چین و آمریکا، تحریم های ضد ایرانی و ضد چینی آمریکا، تحولات دو منطقه حساس خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی و عواملی از این دست اشاره داشت. طبعا بررسی تمام عوامل یاد شده در این نوشتار مختصر نمی گنجد اما با نگاهی گذرا به تحولات ماه های اخیر و مواضع رسمی کشورهای درگیر با این موضوعات می توان به رصد چند سرخط روشن در چارچوب یاد شده دست یافت:

- تعمیق شکاف ها میان امریکا و چین به رغم نیاز استراتژیک دو کشور به یکدیگر و عیان تر شدن تقابلات پکن – واشنگتن و در نتیجه تشدید تنش ها در حوزه آسیای جنوب شرقی و مناطق حساسی همچون هنگ کنگ و تایوان با دخالت های مستقیم آمریکا

- تقویت جایگاه و نفوذ راهبردی چین در نظام بین الملل همزمان با آسیب های جدی به وجهه جهانی آمریکا

- تشدید تلاش های ایالات متحده برای اعمال فشارهای بی سابقه به جمهوری اسلامی ایران با استفاده از تمام ظرفیت های تحریمی

با علم بر سه محور یاد شده، امروز با توجه به دامنه تاثیرگذاری امریکا بر ساختار اقتصاد بین الملل، خصومت ذاتی دولتمردان این کشور با جمهوری اسلامی ایران و ناهمگونی بنیادین ایدئولوژیک با جمهوری خلق چین، در تحلیل مناسبات تهران و پکن عملا از بررسی تاثیرگذاری "عامل آمریکایی" گریزی نیست و همانطور که مقامات ارشد کشورمان نیز بیان داشته اند، هم اکنون این روابط با هجوم دو ویروس "تحریم" و "کرونا" مواجه شده است.

اما نکته مورد نظر اینجاست که در فضایی که بنا بر آمار رسمی منابع چینی، به دلیل فشارهای یکجانبه آمریکا میزان تعاملات تجاری این کشور با ایران طی ۴ ماه نخست سال جاری میلادی نسبت به مدت مشابه سال گذشته با کاهش ۴۰ درصدی مواجه گشته و از آن مهم تر، داده های آماری کاهش ۶۱ درصدی میزان واردات چین از ایران را نشان می دهد، جریانی با دمیدن بر آتش جدایی، عَلم پیشگیری از یغمای ایران بدست چینیان را بلند کرده و مناسباتی که باید جامعیت و راهبردی بودنش را در هر زمانه ای حفظ کند را مورد هجمه های غیرکارشناسی قرار می دهد.

در اینکه باید در تنظیم مناسبات بلندمدت با کشورهای مختلف بر مبنای سه اصل عزت، حکمت و مصلحت گام برداشت، تردیدی نیست و حساسیت و دقت افکار عمومی و رسانه های داخلی بر این امر جای تقدیر دارد، اما نکته اصلی در باب "گرای اشتباه" رسانه ها و جریان های خارجی به افکار عمومی ایران زمین درست همینجا مطرح می شود که چگونه می توان پازلی را طراحی کرد تا در شرایطی که بنا بر آمار گمرگ چین، میزان خرید نفت ایران توسط چینیان به واسطه فشارهای بی سابقه، غیرقانونی و یکجانبه امریکا بر چین و همچنین ناکارآمد سازی ساختار حمل و نقل بین المللی علیه ایران، به کمترین میزان از سال ۲۰۰۷ می رسد، دغدغه ما تا سطح "فروش جزیره کیش به چینیان" نزول یابد؟

باید دید چه معادله ای به جریان می افتد که همزمان با تاکید دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب بر منافع اساسی و راهبردی ارتباط جامع ایران با چین، جریانی با استناد به اخباری غیرقابل اتکا بر خلاف جریان این رودخانه به راه می افتد؟

 جالب آنکه همزمان با این تحولات میزان خرید نفت روسیه، عربستان و برزیل از سوی چین جهشی بی سابقه می یابد و به جای آنکه دغدغه تضعیف روابط اقتصادی ایران با یکی از مهم ترین شرکای تجاری اش که از قضا بزرگترین بازار مصرف جهان را در اختیار داشته و از آن با عنوان کارخانه جهان نیز یاد می شود بر خروجی شبکه های مجازی و رسانه های پارسی زبان قرار گیرد، جنجال های بی پایان درباره محتوای برنامه ای که هنوز نه از سوی ایران تائید شده و نه چین به دغدغه ایرانیان مبدل می شود؟

طبعا افکار عمومی و رسانه ها در انتخاب موضوعات مورد نظرشان برای واکاوی و تحلیل آزادند اما در اینجا بحث "اولویت ها" مطرح است؛ به تعبیر مولانا «خمش! این طبل مزن، تیغ بزن وقع غزاست (جنگ)، طبل اگر پشت سپاه است، غزا اولی تر!» نکته اینجاست که در بحبوحه تحریم های آمریکا علیه ایران و در میانه چالش های امریکا و جمهوری خلق چین و در شرایط حساس خاورمیانه و شرق آسیا، نیاز مناسباتی که قرار است بنا بر توافق سران دو کشور مشارکت جامع راهبردی باشد چیست؟ آیا در این جریان اخیر، مواضع برخی مقامات سابق کشور، نگاه برخی نمایندگان مجلس و به تبع آن قضاوت بخشی از افکار عمومی و رسانه های ایرانی صحیح و بر مبنای منافع ملی بوده است؟ با مروی بر آنچه گذشت می توان نتیجه گرای اشتباه رسانه های غربی در این شرایط حساس به فضای داخلی ایران را به نظاره نشست.

کوتاه سخن آنکه توجه به گرای اشتباه رسانه های غربی، عملا بخشی از ایرانیان را به جای نگرانی از تضعیف روابط مهم و تاثیرگذار تهران با پکن که نتیجه قطعی فشارهای یکجانبه واشنگتن بر چینیان و ساختارهای جهانی بوده و مقامات دو کشور نیز بر آن تاکید و از آن گلایه کرده اند، بر مسائلی که حداقل در این ایام اولویت چندم محسوب می شود متمرکز شده و این فرآیند در مواردی حتی به عملکرد معکوس بخشی از افکار عمومی داخلی در مواجهه با دستگاه دیپلماسی کشور یعنی تضعیف به جای پشتیبانی انجامیده است.

آسیب شناسی آنچه در این مورد مشخص رخ داده، بیش از هر زمان لزوم مرجعیت منابع داخلی در نظر افکار عمومی را گوشزد نموده و بر اهمیت اصل "روابط عمومی" در "مدیریت استراتژیک" مناسباتی که باید دارای سه شاخصه "مشارکت – جامعیت و راهبردی بودن" باشد را یادآور می شود.

"مشارکت جامع راهبردی" توافق مشترک و اصولی سران ایران و چین در بهمن ماه ۱۳۹۵ برای چارچوب مناسبات دو کشور بوده که از همان ایام شروع آن و با توجه به ماهیتش، برنامه ریزی بلندمدت (برنامه ۲۵ ساله) را نیز در دستور کار دو طرف قرار داده است؛ با مرور وقایع هفته های اخیر می توان چنین نتیجه گرفت که برای تحقق چارچوب یاد شده، باید ضمن رفع موانع موجود، مناسبات دو تمدن شرقی را از مرارت واسطه های غربی رها کرد تا دیده بانان حقیقی ایران زمین با ارائه گرای مستقیم و صحیح از جوانب رابطه با دومین قدرت اقتصادی جهان، تامین منافع ملی ایران اسلامی را از رهگذر این رابطه ریل گذاری کنند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha