مدتی است در عرصه آواز موسیقی ایران شاهد ظهور چهرههای پرفروغ نیستیم و بهترین خواندگان حال حاضر موسیقی ایران در خوشبینانهترین حالت از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکنند. برای یافتن علت این امر سراغ یکی از مدرسان آواز ایران؛ علی شیرازی رفتیم. وی آوازخوان، مدرس آواز و پژوهشگر و پایهگذار برنامههای تخصصی آموزشی آیین آواز و شب آواز ایرانی و مدتی است تدریس شیوه و تکنیکهای استاد زندهیاد رضاقلیمیرزاظلی را شروع کرده است. ظلی یکی از بهترین و خوشصداترین و تواناترین آوازخوانان دورۀ پهلوی اول بود که آثار مشهوری از او با پیانوی مشیرهمایون شهردار به یادگار مانده است.
ایرنا: چرا مدتهاست یک علیرضا افتخاری، ایرج بسطامی یا شهرام ناظری جدیدی ظهور نمیکند؟
شیرازی: در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب کسانی به عنوان هنرمند موسیقی و خواننده و آهنگساز نشسته بودند که انگار از اساس منتظر رسیدن چنین توپ باارزشی زیر پای خودشان بودند و بعدها به مرور دیدیم تلاش میکنند از این توپ برای خود و فرقۀ بیبدیلی که در موسیقی و آواز ساخته بودند گل بسازند که ساختند و تا توانستند از این آب ماهی گرفتند.
ایرنا: ماجرا چه بود؟
شیرازی: کسانی که از حدود سالهای آخر دهه ۱۳۴۰ و ابتدای دهه ۱۳۵۰ در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی یا گرد نورعلی خان برومند جمع شدند، به زعم خودشان هدفی جز احیای موسیقی دورۀ قاجار نداشتند. آنها نام این هدف را بازگشت به خویشتن گذاشته بودند. هرچند دو طیف سیاسی مطرح آن دوران را شامل میشدند.
ایرنا: تا اینجا معضلی وجود نداشت، بعدها چه شد؟
شیرازی: تا اینجای کار هیچ ایرادی ندارد و هر کسی میتواند با هر سلیقه و فکر و نظری در هر زمینهای مثل هنر موسیقی و آواز به فعالیت مشغول شود. اما کار به اینجا ختم نشد. دوستان نه تنها هدفشان بازگشت و رجوع به گذشتۀ موسیقایی بود که این هم هیچ اشکالی ندارد و ما همیشه روی ریشههایمان زنده و شاداب میمانیم که به گواهی تاریخ، میخواستند اثر و نام و نشانی از دیگر سلیقههای موسیقایی و آوازی باقی نمانَد.
ایرنا: مشکل از کجا شروع شد؟
شیرازی: مشکل دقیقاً از جایی شروع میشود که ندانسته و بیحساب و کتاب و بدون در نظر گرفتن جنبههای مختلف و گوناگون یک مسئله بخواهیم فکر خود را پیش بریم و به هدف خاص خود برسیم. در یک کلام کاری که دوستان شروع کردند از سر بیاطلاعی بود. مثلاً من تقریباً مطمئنم آنها نمیدانستند حرکتی که در پیش گرفته بودند به نابودی موسیقی و آواز ما خواهد انجامید. البته آنها مقصر صددرصد نبودند و ما نیز دنبال مقصر نمیگردیم. بخش مهمی از این رخداد غمانگیز یعنی رکود موسیقی و آواز ملی ما به سبب وقوع حوادث سیاسی و اجتماعی بود و البته شاید بخش مهمتر آن که فنی و تخصصی و مربوط به جامعه موسیقی بود سررشتهاش در دست این دوستان قرار داشت.
ایرنا: چگونه ممکن است؟ مگر آنها چه اهرمهایی در دست داشتند و اصلاً چه کردند که به قول شما به شرایط امروز رسیدیم؟
شیرازی: مثالی میزنم؛ مگر موسیقی پاپ در ایران بعد از انقلاب تا دو دهه ممنوع نبود؟ مگر رفع محدودیت و ممنوعیت برای خوانندگان پاپ از نوروز ۱۳۷۷ با ورود و معرفی بدلهای خوانندگان پاپ خارجنشین توسط صدا و سیما صورت نگرفت و در ادامه نیز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به آلبومها و کنسرتهای این بدلکارها مجوز نداد؟ دیدیم در ادامه بسیاری خوانندگان جوان نورسیده و مستعد پشت درهای صدا و سیما و وزارت ارشاد ماندند. اما خیلی از همین افراد بیکار ننشستند و به شکل زیرزمینی اثر تولید کردند و از طریق اینترنت و بلوتوث گوشیهای موبایل دهه ۱۳۸۰ صدای خود را به مردم رساندند. خود ما اولین بار صداهای محسن چاووشی، محسن یگانه و بسیاری خوانندگان مشهور این سالها به این صورت شنیدیم.
آواز ایرانی و نبود پویایی
ایرنا: پس مشکل اصلی نبود پویایی موسیقی سنتی بوده؟
شیرازی: اگر موسیقی سنتی ما هم پویا بود و به طور طبیعی در مسیر خود و روی ریل قرار داشت، حداکثر استعدادهای این موسیقی به تدریج از زیرِ زمین به روی آن میآمدند. یعنی حتی اگر به آنها مجوز هم داده نمیشد باید خودشان کار تولید و منتشر میکردند. همچنان که در سال ۱۳۸۸ تا حدی این اتفاق افتاد و در کوران آن حوادث، تعدادی خوانندگان سنتی آثاری را مخفیانه تولید و روانۀ فضای مجازی کردند. پس یک جای کار ایراد دارد که اصلاً کسی به جز این سالها که عرضۀ معدودی آواز و تصنیف از طریق فضای مجازی و فارغ از مسیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صدا و سیما به راه افتاده در تمام آن سه دهه و اندی به فکر تولید و انتشار نبود. در واقع موسیقی آوازی ما به جز مناسبات قانونی و رسانهای این دو نهاد از درون تهی شده و فاقد اعتماد به نفس بود.
ایرنا: چرا و چگونه؟
شیرازی: وقتی هنرمندان موسیقی و آواز به دو دستۀ خانهنشین و فعال و باقیمانده توی گود تقسیم شدند، باقیماندهها فقط به تولید آثار جدید فکر نکردند. بلکه بعضاً در فکر نابودی و به پستو راندن کامل موسیقیدانان قبل از انقلاب نیز بودند. یعنی سر کلاسهایشان حدود نیمی از زمان را صرف آموزش درس به شاگردان میکردند و نیمی دیگر یا بیشتر از آن را هم به تخطئه کار هنرمندان و خوانندگان موسیقی قبل از انقلاب میپرداختند.
مثلاً دوست خوانندهای که شاگرد یکی از استادان مشهور ردیف بوده میگوید همان سالهای ۱۳۵۸ و بعد که به کلاس ایشان رفته بودم روزی جوان تازهواردی به کلاس آمد و وقتی نوبت به تست صدای او رسید و خواند، چون صدایش متأثر از ایرج و گلپا (اکبر گلپایگانی) بود استاد با عتاب به او گفت چه کسی به تو گفته میتوانی خواننده شوی؟ برو و دیگر این جور جاها پیدایت نشود. خود من هم در دهههای بعدی عین این جمله را از زبان استادان دیگری در موقعیتهای مشابه به طور مستقیم و غیرمستقیم خطاب به کسانی که اینگونه میخواندند دیده یا از زبان راویانی که آنجا حاضر بودند شنیدهام.
تبعیض بین شاگردان
ایرنا: تلویحی به تبعیض اشاره دارید؟
شیرازی: درواقع این عزیزان به جای اینکه فقط سرشان به کار خودشان که آموختن، آموزاندن، اجرا و تولید اثر در موسیقی و آواز باشد گرم باشد، شاید بیش از اینها متوجه این بودند که چه کسی باید بخواند و چه کسی نباید بخواند. به این ترتیب وقتی کسانی مثل علیرضا افتخاری و ایرج بسطامی ظهور میکردند که برتریها و تواناییهای آشکاری در تکنیک و اجرای تصنیف و آواز داشتند، هنرشان از جانب این گروه تقریباً نادیده گرفته شد. مدام در کلاسها و مصاحبهها یا سخنرانیها و مجامع عمومی نادیده گرفته و بعضاً حتی تحقیر هم شدند. چرا؟ فقط چون سلیقه آنها با ما جور نبود. من بارها در همین جمعها و محفلهای موسیقایی و آوازی شنیدم که افتخاری اگر تکنیک خوبی میداشت یا مثلاً ایرج خواجه امیری اگر فقط یک صدای صرف نبود چنین و چنان میکرد. در حالی که تکنیک افتخاری و ایرجها و بسطامیها (ایرج بسطامی) حتی بین آوازخوانان تاریخ ۱۱۵ سالۀ ضبط موسیقی ایرانی زبانزد و منحصر به فرد است. یعنی حتی متأسفانه این عزیزان حالا یا از روی ناآگاهی یا خدای ناکرده دور از خیرخواهی چنین مطالبی را بر زبان میراندند. وقتی هنری به بزرگی آواز را از گذشتۀ خود دور نگه دارید و تاریخ را از روزی که دوست دارید بنویسید و منتشر کنید و از آن بدتر نمادهای زنده و فعال این هنر مثل ایرج خواجه امیری و افتخاری و خدابیامرز بسطامی را (تا روزی که زنده بود) کوچک بشمارید میخواهید برای این هنر اتفاقهای خوبی هم بیفتد؟
اشتباهی که حسین علیزاده دارد
ایرنا: آیا در آواز ایران خوانندهسالاری داریم؟
شیرازی: به نظرم این بحثها را برای توجیه کارهایی که میکردند به راه انداختند. استادی مثل حسین علیزاده از چند دهه قبل معتقد بود صدای خواننده فقط بخشی از صدای ارکستر است. به نظرم این نگاه صددرصد غلط است و به هیچ وجه درباره موسیقی ایرانی که آوازمحور و خوانندهمحور است صدق نمیکند. علیزاده عادت داشت مثلاً برای موسیقی فیلمهایش تعدادی از مطرحترین نامهای آوازی آن سالها را در استودیو جمع میکرد و چند تحریر یا به قول خودش آوا از آنها ضبط میکرد. بعد هم اسم همگی را توی یک کادر در تیتراژ فیلم و کاور آلبوم میآورد و تمام.
بهتدریج دیدیم نام آهنگسازها و سرپرستان گروه بالای اسم خواننده آمد. حتی دیدیم تصویر آهنگساز در صفحه اول طرح جلد آلبوم و عکس خواننده هم در صفحه دوم آن قرار گرفت. حالا چه کسی و با چه زبانی میتواند به این دوستان حالی کند که این کار، خوانندهزدایی است و خوانندهزدایی که چند دهه است به اسم مبارزه با خوانندهسالاری دارد از سوی بقیه اهالی موسیقی ایرانی علیه خوانندگان صورت میگیرد این هنر را به این حال و روز دچار کرده است.
همه ما کنسرتها و اجراهای بیکلام را دیدهایم که چگونه حوصلۀ بیشتر مخاطبان موقع تماشای آنها سر میرود. درست وقتی خواننده شروع به خواندن میکند همه به وجد میآیند و گاه شروع به همخوانی با او میکنند. خب این طبیعت موسیقی و فرهنگ ماست.
مگر کسی میتواند بدون هزینۀ سنگین، این فرهنگ را تغییر دهد؟ مگر تکنوازی سازهای ایرانی چه ایرادی داشت که یکشبه تصمیم گرفتید به کلی خواننده را از موسیقی ایرانی حذف کنید؟ مگر (حسن) کسایی و (جلیل) شهناز و (پرویز) یاحقی و (فرهنگ) شریف سوپراستارهای رادیو نبودند که مردم هر روز و هر شب دقایقی را پای شنیدن ساز آنها میگذراندند؟ حالا چطور؟ کدام هنرمند تکنوازی را میشناسیم که بتواند آنگونه دل مردم را ببرد؟ تقریباً هیچکس.
امیدواری مشروط به آینده
ایرنا: اوضاع آینده و دست کم آیندۀ نزدیک را چطور میبینید؟
شیرازی: با اینکه در بسیاری کلاسهای آواز همچنان تقلید است که ترویج میشود؛ خوشبختانه فضای مجازی در دهه ۱۳۹۰ کار خود را کرده، یعنی هم باعث بازشنیدن آثار آوازخوانان پیش از انقلاب شده و هم صداهای شاداب و تازهای در حال معرفی شدن هستند. اینگونه میتوان به آینده امیدوار بود.
ایرنا: برای همین شما هم شیوۀ آوازی استاد زندهیاد رضاقلیمیرزاظلی را رسماً آغاز کردید.
شیرازی: صدای ظلی بر خلاف صدا و شیوۀ مرسوم و رایج، صدایی است برانگیزاننده و راهبر هنرجویان مستعد و تشنۀ آموختن آواز صحیح. صدا و شیوۀ ظلی به سرچشمۀ آواز ایرانی وصل است. بنابراین رهرو این شیوه میتواند با تکیه زدن بر این صدا و شیوه به سرچشمه وصل شود.
شرطش هم این است که یک بار دیگر از این سوی بام نیفتیم. در آواز، کسی را بت نسازیم. فقط حواسمان به تکنیکها باشد و آنها را به کمک معلم آواز به رنگ امکانات و حنجره و صدای خودمان دربیاوریم. به نظرم با این اتفاقهای هرچند کوچک میتوان به آینده و به قول شما آیندۀ نزدیک دلخوش و امیدوار بود. به امید باروری هنر موسیقی و آواز ملیمان در این دیار.
نظر شما