انتشار بیانیه مشترک آمریکا، رژیم صهیونیستی و امارات برای «عادی سازی کامل روابط» در بیستوسوم مردادماه، در کوتاه زمانی به خبر اول رسانههای منطقه تبدیل شد و اخبار مربوط به انفجار بندر بیروت و کنارهگیری دولت لبنان، ناآرامیهای عراق و شمال سوریه، افزایش تلفات انسانی ناشی از ویروس کرونا و ادامه کشتار غیرنظامیان یمنی به دست ائتلاف سعودی- اماراتی را کنار زد.
حتی شکست آمریکا در نشست بامداد بیستوپنجم مردادماه شورای امنیت سازمان ملل متحد برای تمدید تحریم تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران نتوانست از اهمیت خبر توافق سومین کشور جهان عرب (پس از مصر و اردن) با رژیم صهیونیستی بکاهد.
محاسبات واشنگتن
دولت آمریکا به سرکردگی «دونالد ترامپ» رییسجمهوری این کشور، برای پیشبرد این توافق و اعلام آن در این برهه زمانی محاسباتی در نظر داشت.
از دید واشنگتن، در شرایط کنونی بسیاری از کشورهای منطقه غرب آسیا درگیر مسائل ریز و درشت داخلیاند و همهگیری کرونا و ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی توجه آنان را به ساماندهی امور خود مشغول کرده است.
البته ترامپ تصور میکرد پس از توافق ابوظبی- تل آویو، دایره دستاوردهای خود در عرصه سیاست خارجی را با پیروزی در نشست شورای امنیت برای تصویب قطعنامهای علیه ایران، تکمیل میکند که در این زمینه شکست خورد.
به موازات اعلام برقراری روابط مستقیم میان امارات و رژیم صهیونیستی قرار است طرح الحاق ۳۰ درصد کرانه باختری رود اردن که همسو با طرح «معامله قرن» آمریکا ارزیابی می شود، «تعلیق» شود.
ترامپ از این امر نیز به عنوان مهره دیگری برای شطرنج انتخابات ۲۰۲۰ که کمتر از یکصد روز دیگر برگزار میشود، استفاده میکند تا از مهمترین رقیب خود یعنی «جو بایدن» نامزد حزب دموکرات، عقب نیافتد و بگوید با یک طرح ابتکاری، هم مانع الحاق پردردسر شده و هم پلی جدید برابر روابط صهیونیستها و اعراب گشوده است.
موقعیت رژیم صهیونیستی
طرح «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی برای الحاق در چند ماه گذشته به سبب مغایرت با حقوق بینالمللی واکنشهای سختی را حتی در میان سران اروپا و سیاستمداران آمریکا به دنبال داشت.
این توافق و در نتیجه تعلیق پرونده الحاق، ممکن است تا اندازهای از فشارها بر نخستوزیر بکاهد.
بجز انتقادهای شدید جامعه بینالملل و کشورهای منطقه، شهرهای صهیونیستنشین همچون تلآویو و حیفا در چند ماه گذشته محل تظاهرات مخالفان نتانیاهو بوده که با سه پرونده قضایی نیز دست به گریبان است.
رقیبان وی در کابینه ائتلافی نیز منتظر یک لغزش کوچک او نشستهاند.
روشن است نه نتانیاهو و نه هیچ کابینه دیگری در سرزمین اشغالی، از طرح الحاق یا طرحهای مشابه آن دست نمیکشد؛ زیرا راهبرد «از نیل تا فرات» جزو اصول ثابت صهیونیستهاست.
با این همه، توافق با امارات بدعت ناگواری است مبنی بر اینکه در ازای هر ادعای توخالی یا بهانهتراشی رژیم صهیونیستی، میتوان یک امتیاز از کشورهای عربی گرفت.
این کشورها نیز به واسطه «دفع مقطعی یک شر بالقوه»، بر فلسطینیان منت بگذارند و مدعی باشند.
جایگاه امارات
همچون آمریکا و رژیم صهیونیستی، امارات نیز در شرایط خاصی قرار دارد.
ورود به جنگ یمن پس از پنج سال ثمر چندانی بجز تهدیدهای گاه و بیگاه زیرساختهای امارات توسط موشک یمنیها و ناامنی فضای اقتصادی و سیاسی آن نداشته است.
همچنین سقوط قیمت جهانی نفت در پی جهانگیری کرونا، افزایش اختلاف میان کشورهای نفتی و کاهش تقاضای نفت، برای اقتصاد امارات دلچسب نیست.
در چنین شرایطی امارات به جای گام برداشتن به سوی راههای تامین آرامش و ثبات منطقه، تعاملات نیمهپنهان خود با صهیونیستها را آشکار کرده تا به طور رسمی پای آنها به منطقه خلیج فارس باز شود و سبب ساز تنش های بیشتر در منطقه باشد.
به این ترتیب، امارات خود را آماج انتقادها طرف هایی قرار داده است که معتقدند در بیش از هفت دهه عمر رژیم صهیونیستی، سازش فقط زمینه زیاده خواهی های بیشتر رژیم صهیونیستی را فراهم آورده و دردی را از ملت فلسطین درمان نکرده است.
نظر شما