این صدا هرچند دهه هاست که به گوش چندین نسل آشناست، گویی از ژرفای هزارهها پژواک یافته واکنون به ما رسیده است. می توان صدای شجریان را به رودی مانند کرد که با خود از هر سرزمین، شور وشیرین را همراه کرده، برای همین است که به دل مینشیند، کهنه نمیشود وهمیشه جلوههایی از جذابیت را به نمایش میگذارد.
شجریان مانند هر انسان دیگر دارای ابعاد وجودی منحصر به فردی است؛ اما آنچه که او را دراین وادی ممتاز کرده ، هنر بیبدیل اوست که دههها برای درخشش آن کوشش کرده و از خرمن هنر هر استادی بنا به ذوق و استعدادش خوشهها چیده و آن را در بیانی شیوا، هنرمندانه، بدیع و بیعیب به نمایش گذارده است.
او بر پیچوخمهای موسیقی و آواز و پیوند ناگسستنیاش با شعر و ادبیات ایران و نیز اقوام ایرانی آشنایی دیرپایی دارد و در این راه پر نشیبوفراز بخردانه به هنر خویش جلا بخشیده است.
چهار ستون ادبیات ایران که کاخ بشکوه فرهنگ ما بر آن استوار است، فردوسی، سعدی، مولانا و حافظ هر یک جلوهای از جلال ایرانِ آمیخته با فرهنگ اسلامی را دارد که در این چیدمان پر عظمت نمیتوان هیچیک را بر دیگری برتری داد؛ اما گفته می شود حافظ در این میانه معمایی است رندانه که هنرش هم منحصر به خود اوست و هم رنگ وبویی از سه دیگر را با خود دارد.
از این منظر شجریان را میتوان به حافظ مانند دانست، چرا که هم وامدار پیشینیان خود است و هم هنرش منحصر به خود اوست؛ از این روی چنین هنرمندی جدای از هرگونه داوری در باره دیگر ابعاد شخصیتیش برجستگیهایی دارد که سبب شده به قلهنشین آواز ایران بدل گردد که خواهناخواه طوبای آواز او بر سر دیگران سایه میاندازد و صحیفه تحریر روندگان این وادی از آواز او رنگ میگیرد.
وقتی شجریان نغمه سر میدهد که "برخیز تا یکسو نهیم این دلق ازرق فام را/برباد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را" گویی خود سعدی است که مخاطب را به این تکاپو دعوت میکند و کیست که دلش از این بیت نلرزد: "هر ساعت از نو قبلهای با بت پرستی میرود/ توحید برما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را"
پیرایش شکوهمند تحریر در حنجره شجریان را از این بهتر نمیتوان پردازش کرد. ساختوساز صدا در گویش واژهها و بیان هر واژه به غایت درست رسا شیوا و استوار هنر بی بدیل اوست. شناخت شعر وموسیقی هر واژه در پیوند با واژههای پس وپیش خود دریک بیت یا مصرع و وسواس دقیق در بیان و در آواز او به خوبی پیداست.
او گاه پا را از این فراتر گذارده و روح ناپیدای هر واژه را در بیان حرف به حرف و چگونگی تاکید بر واجها یافته است:"تو در کنار فراتی ندانی این معنی/ به راه بادیه دانند قدر آب زلال" یا "همی وعده کری امروز وفردا/ نذونم مو که فردای تو کی بی" و فراوان از این دست را اگر دوباره از این روزن بنگریم هنر او را زیباتر درک خواهیم کرد.
روی سخن با استاد است که با احوالی که دارد دوستداران را ملال افزوده و دل دلبستگان به هنرش را لرزانده است، صدای شجریان صدای فرهنگ ماست، مباد که فروغ این آواز باشکوه کم شود. با حافظ همنوا میشویم و با شور و عشق زیبا میگوییم که "تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد/وجود نازکت آزرده گزند مباد / سلامت آفاق در سلامت توست/ به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد"شفای تو آرزوی دل غمگین ماست.
* هدایت رضایی رئیس انجمن موسیقی استان فارس، استاد و مدرس آواز سنتی
نظر شما