۱۰ اتفاق مهم در پساکرونا

۱۲ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۰۱
کد خبر: 84022004
احمدرضا عصاری، دکترای مدیریت بین‌الملل
۱۰ اتفاق مهم در پساکرونا

تهران- ایرنا- کویید ۱۹ یا کرونا، بیماری همه‌گیری که دنیا را تکان داده و تقریبا تمام معادلات و مناسبات حاکم بر جهان را دستخوش تغییر کرده است. اما این بیماری مرگبار در آینده چه اثراتی خواهد گذاشت؟ در بحث تفکر استراتژیک هشت نوع تفکر وجود دارد؛ تفکر موازی یا جانبی، تفکر انتقادی ، تفکر مطلق‌گرا، بهبودگرا، واگرا و همگرا، ارزشی و گزینشی ، سیستمی و تفکر به مثابه دیدن. در این متن به تاثیر کووید ۱۹ بر تحولات جهان با نگاه تفکر به مثابه دیدن پرداخته می شود.

درواقع وقتی غواص از قایق به درون آب می‌پرد، هیچ نقطه قابل اتکایی برای او وجود ندارد، بنابراین باید از زوایای مختلف وضعیت خود را بسنجد. در تفکر به مثابه دیدن چنین شرایطی وجود دارد: یک غواص باید پیش رو(آینده پدیده)، پشت سر (گذشته پدیده)، پایین (عمق پدیده)، اطراف(جوانب پدیده)، و بالای سر خود را (فراتر دیدن پدیده) ببیند و به این ترتیب می‌تواند یک تحلیل دقیق از شرایط موجود داشته باشد. 

اینکه کرونا یک سلاح بیولوژیک یا یک جهش ژنتیکی طبیعی است، موضوع بحث نیست. می‌خواهیم به این بپردازیم که کرونا چه اتفاقاتی را در دنیا ایجاد خواهد کرد. پس در گام اول باید به پشت سر یا همان گذشته آن نگاهی بیندازیم. این مغول‌ها بودند که نخستین بار در تاریخ و در سال ۱۳۴۶ میلادی در حمله به قلعه کافا در کریمه با قرار دادن اجساد در کنار دیواره قلعه باعث ایجاد عفونت و فراگیری طاعون در آنجا شدند و به این ترتیب راه فتح به آنجا را باز کردند. در ایران نیز یک مشابهت تاریخی وجود دارد که در نهایت باعث نفوذ بریتانیا در ایران و به سلطنت رسیدن رضاخان شد؛ این واقعه، قحطی بزرگ سال ۱۲۹۶ خورشیدی بود که طی آن نیروهای بریتانیا با بهره‌گیری از ضعف حکومت قاجار در کنترل شرایط توانستند انبارهای گندم را تخلیه کنند و به دنبال آن در ایران نفوذ خود را گسترش دهند. به نوعی این قحطی را می‌توان پیش‌درآمدی برای کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ دانست. بنابراین در مقطع کنونی و فراگیری بیماری کرونا در جهان نیز اگر کشوری نتواند اقتدار خود را حفظ کند باید منتظر تحولات جدی در ساختار سیاسی خود باشد.

از زاویه دید بعدی، غواص باید به بالای سر خود نگاه کند؛ یعنی فراتر دیدن پدیده و اینکه چرا آمریکا و چین در این مدت همواره در حال متهم کردن یکدیگر به انتشار بیماری کووید ۱۹ هستند؟ پاسخ ساده است: آنها با این کار قصد دارند قدرت یکدیگر را زیر سوال برند و یکدیگر را تضعیف کنند. تضعیف قدرت رقیب به معنای افزایش قدرت خودشان است، اینکه چین به سرعت توانست بیماری را در ووهان مهار کند و سپس به صادرات اقلام بهداشتی بپردازد نشان‌گر موفقیتش در این عرصه است. در کتاب سفید چین (کتاب استراتژیک دولت چین) نیز عنوان شده است که تا سال ۲۰۲۰ به دنبال رقابت نظامی یا اقتصادی با آمریکا نیستیم اما می‌بینیم که پس از آن توانست در مقابل آمریکا عرض اندام کند. آمریکایی‌ها مهم‌ترین رقیب خود را در جهان چین می‌دانند و از زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما یک سیاست استراتژیک اساسی را ایجاد کردند و تمرکز خود را بر روی شرق آسیا گذاشتند. اتفاق مهم در اینجا این است که سلاح‌های میکروبیولوژیک به عنوان یک اسلحه جدید شناخته می‌شود در حالی که پیش از این و در گذشته از میکروب‌ها و ویروس‌ها چندان به عنوان یک سلاح استفاده نمی‌شد. در موضوع کرونا نیز مقامات آمریکا بحث سلاح میکروبیولوژیک را مطرح می‌کنند و می‌بینیم که این نگاه وجود دارد.

زاویه دید بعدی، نگاه به عمق اتفاق است؛ همان‌طور که می‌دانیم رقابت اقتصادی زیادی بین قدرت‌های بزرگ است که در قالب جنگ‌های تعرفه‌ای خود را نشان داده است، در مسائل استراتژیک جنگ‌ها به چند دسته تقسیم می‌شود؛ جنگ بازرگانی، اقتصادی، اطلاعاتی، نظامی. رقابت آمریکا و چین در حال حاضر در هیچ کدام از این عرصه‌ها به طور واضح نیست چرا که مالکیت بیش از ۵۰ درصد کمپانی‌ها و کارتل‌های حاضر در چین در اختیار بلوک غرب یعنی آمریکایی‌ها و اروپایی‌هاست. پس از ایجاد کرونا سهام بسیاری از این کمپانی‌ها سقوط کرد و چینی‌ها سهام آنها را خریداری کردند و از این رو امکان حرکت چین از یک دولت کمونیست و سوسیالیست به سمت یک ساختار سرمایه‌داری بسیار محتمل به نظر می‌رسد و ممکن است با یک الگوی جدید در چین مواجه شویم. در کتاب دکترین شوک می‌خوانیم که:«دولت‌های سرمایه‌داری با ایجاد فاجعه و شوک در جوامع مختلف و در نهایت خسته شدن مردم اقتدار و تمرکز خود را در کشور اعمال می‌کنند»

زاویه دید بعدی نگاه به جوانب پدیده است و اتفاقاتی که در حاشیه آن در حال وقوع است. با توجه به اتفاقات چند وقت اخیر یکی از تحولات بسیار مهم که در آینده نزدیک با آن مواجه خواهیم شد تغییر در مفهوم دولت است چه در بلوک غرب و چه در بلوک شرق. در کتاب بازآفرینی دولت که در زمان ریاست جمهوری بیلی کلینتون منتشر شد، به ۱۰ مدل دولت لیبرال به نام‌های لبیرال راهگشا، متعلق به جامعه، رقابت، رسالتمند، نتیجه‌بین، مشتری‌مدار، کارآفرین، پیشگیر، ناتمرکز و بازارمدار اشاره شده است. اما در مواجهه با کرونا ثابت شد که هیچ کدام از این دولت‌ها موفقیت چشمگیری در مهار آن نداشتند و در مقابل دولت‌هایی موفق بودند که دولت‌های مرکزی مقتدر و نظام بهداشتی دولتی داشتند. چنین دولت‌هایی خدمات مناسبی ارائه دادند و در عین حال نگاه‌شان برخلاف نظام سرمایه‌داری که به انسان به چشم یک کالا نگاه می‌کند انسان‌محور بود. بنابراین در کشورهایی نظیر بریتانیا و آمریکا شاهد ضعف در مهار بیماری بودیم، اما در مقابل کشورهایی مانند آلمان و حوزه اسکاندیناوی که اندکی به سیاست‌های سوسیالیسم متمایل هستند، در مقابل این بیماری عملکرد مناسب‌تری داشتند. در این میان کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران که نگاه آن نه نئولیبرال است و نه سوسیالیسم، بلکه نگاه آن مردم‌محور است نیز عملکرد قابل قبولی داشته است.  در بحران کرونا نیز شاهد هستیم که خدمات‌رسانی به بیماران بدون هیچ گونه پرداختی انجام می‌شود. در جمهوری اسلامی، مردم، محور هستند و این یعنی نگاه فراطبقه‌ای؛ به عبارتی این خود مردم هستند که اهمیت دارند نه طبقه اقتصادی که در آن قرار گرفته‌اند.

اما با نگاه به پیش رو متوجه خواهیم شد که نخستین اتفاق محتملی که در پساکرونا به وقوع خواهد پیوست، تغییر ساختار حکومت‌ها به‌ویژه در کشورهای سرمایه‌داری جهان است. دومین اتفاق این است که با یک مفهومی به نام قدرت سلامت و بهداشت مواجه می‌شویم. پیش از این اگر می‌خواستیم توانایی کشورها را با یکدیگر مقایسه کنیم به قدرت‌های اقتصاد، نظامی، تکنولوژی، فرهنگی و ... می‌پرداختیم اما کرونا باعث شد که قدرتی به نام قدرت سلامت در میان شاخص‌های مهم قدرت قرار گیرد. پس با یک مفهوم جدید در عرصه قدرت مواجه شده‌ایم که پیش از این یکی از شاخص‌های زیرمجموعه قدرت اقتصاد قرار داشت اما امروز خود به یک شاخص مهم در سنجش قدرت کشورها بدل شده است. سومین تغییری که پس از کرونا با آن مواجه خواهیم شد در ساختار اتحادیه‌ها و سازمان‌های بین‌المللی تحولاتی صورت خواهد گرفت و اعتماد دولت‌های ملی به سازمان‌های بین‌المللی کمتر خواهد شد و اگر هم به این سمت بروند به سمت اتحادیه‌های منطقه‌ای خواهند رفت. عملکرد سازمان ملل متحد یا اتحادیه  اروپا در هیچ دوره‌ای مطلوب نبوده و در مورد کرونا هم همین‌طور بوده است. پس می‌توان انتظار داشت که در آینده نزدیک نقش و قدرت اتحادیه‌ها و سازمان‌های منطقه‌ای پررنگ‌تر شود و حتی سازمان‌های جدیدی شکل بگیرد. 

از سوی دیگر مفهوم وابستگی متقابل و تقسیم کار بین‌المللی دچار شکست و گسست شده است. در این پدیده شاهد این بودیم که با آغاز شیوع ویروس، تولید چین کاهش پیدا کرد و نتوانست محصولات بهداشتی و خدمات درمانی خود را به دنیا ارائه دهد. پس دولت‌ها به این سمت حرکت خواهند کرد که در تولید داخل خود تغییراتی ایجاد کنند.

پنجمین تغییر شاید در عملکرد سازمان‌های اعتبارسنجی خود را نشان دهد. بسیاری از کشورهایی که امروز در مواجهه با کرونا دچار مشکل شدند در رتبه‌بندی این سازمان‌ها رتبه «ای‌پلاس»داشتند و این نشان‌دهنده این است که این سازمان‌ها نگاه دقیقی نداشته‌اند و از این رو امکان تغییر در معیارهای‌شان برای اعطای اعتبار به کشورها وجود دارد. پس امکان دارد برخی از کشورهایی که قبلا رتبه پایینی داشتند با معیارها و شاخص‌های جدید به رتبه‌های بالاتر صعود کنند.

تحول عمده بعدی که در پساکرونا شکل می‌گیرد بحث مداخلات بشردوستانه است، پیش‌تر در قوانین بین‌المللی و در موضوع مداخلات بشردوستانه، دکترین مسئولیت حمایت مطرح شد که طبق آن اگر دولت‌ها بیش از حد باعث سرکوب مردم خود شوند، دولت‌های بین‌المللی عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد می‌توانند با رای‌گیری به آن کشور حمله کنند. مورد مهم آن در سال‌های اخیر حمله به کشور لیبی و به زیر کشیدن قذافی از قدرت بود. سازمان ملل در سوریه نیز به دنبال پیاده‌سازی همین مدل بود اما موفق نشد. پس از عبور از بحران کرونا شاید دولت‌های غربی از عنوان سلامت و بهداشت نیز استفاده کنند و چنین قوانینی را درباره سلامت مردم یک کشور نیز تصویب کنند. 

هفتمین اتفاقی که احتمالا در آینده رقم خواهد خورد شکل‌گیری یک رقابت اساسی میان کشورها در ایجاد آزمایشگاه‌های سطح چهار است تا به این ترتیب حوزه‌های میکروبیولوژیک خود را تقویت کنند. این مساله می‌تواند در عین حال هم باعث ایجاد رقابتی شبیه رقابت هسته‌ای میان شوروی و آمریکا شود و هم می‌تواند موجب همکاری میان کشورها برای ارتقای این آزمایشگاه‌ها را سبب شود که در هر دو صورت تهدیدی برای مردم جهان خواهد بود. 

هشتمین تغییر درباره تاب‌آوری اجتماعی خواهد بود؛ یعنی در کشورهایی که مردم آنها اعتماد بیشتری به حکومت خود داشته‌اند، شکستن زنجیره انتقال در آنها سریع‌تر اتفاق افتاده است و این موضوع باعث افزایش تاب‌آوری اجتماعی مردم آن کشورها در بحران‌های آتی خواهد شد چرا که حکومت توانسته با مدیریت مناسب، مشکل را در کوتاه‌ترین زمان ممکن حل کند. 

از تغییر در نظم جهانی باید به عنوان نهمین اتفاق نام برد. بعد از ۱۱ سپتامبر کشورها حول محور آمریکا می‌چرخیدند و به کلام ساده‌تر آمریکا، کدخدای جهان شده بود. کرونا این نظم جهانی رابه هم زد و امروز آمریکا یک ابرقدرت چهاربعدی (ابعاد نظامی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژیکی) نیست و به این ترتیب به‌زودینظم نوین جهانی از دوقطبی یا چندقطبی خارج خواهد شد. درواقع از آنجایی که سلامت به عنوان یکی از ارکان قدرت شناخته شده است، جهان به بلوک‌های مختلفی از لحاظ قدرت تقسیم خواهد شد. 

دهمین اتفاق به موضوع جهانی شدن برمی‌گردد؛ امروز، ایده دهکده جهانی که بر اساس تفکرات نئولیبرال و به رهبری آمریکا در حال شکل‌گیری بود زیر سوال رفته و حتی خود آمریکا هم آن را انکار کرده است. بنابراین شاهد جهانی شدن بر مبناهای نوین حتی بر مبنای تفکرات شرقی خواهیم بود. به عبارتی با زیر سوال رفتن بحث وابستگی متقابل، دولت‌های ملی قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد و بر این اساس جهانی شدن نیز سمت و سوی تازه‌ای خواهد گرفت. الان این تغییر و تحولات به صورت مفهومی و اساسی در حال شکل‌گیری است و ما شاهد این خواهیم بود که یکسری شکاف‌های قومیتی و مذهبی هم ایجاد شود و شاهد تغییرات ژئوپلوتیک در دنیا باشیم.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha