نقش رمان و بخصوص رمان های خارجی در میان ادیبان و خوانندگان ایرانی غیرقابل کتمان است و در میان ژانرهای مختلف ادبیات، رمان و به خصوص رمان خارجی نقش پر رنگی در ادبیات جهان داشتهاند. خیلی ها بر این باورند یک رمان خارجی خوب میتواند بر زندگی افراد تاثیر قابل ملاحظه ای بگذارد. شیرینی بینظیری در غرق شدن در فضای داستانها وجود دارد. گاهی فضای رمانهای خارجی مانند ماشین زمان است. با خواندن داستان های خارجی تجربه زندگی در شرایطی را به دست میآوریم که شاید هیچ وقت نتوانیم آن را تجربه کنیم در واقع بدون پرداخت هزینهای این فرصت را پیدا میکنیم که در فضای کشورها با فرهنگهای متفاوت زندگی کنیم.
فضاسازیها، شخصیتپردازیها و شیوه روایت داستانهای خارجی به گونهای است که شکستها و موفقیتهای به دست آمده در داستانها از آن خوانندهها میشود و عشق، غم، شادی، ترس، امید و خیلی هیجانات دیگر را همراه با شخصیتهای داستان لمس می شود. عادت کردن به خواندن رمانهای خارجی مزایای بسیاری دارد و در خودشکوفایی خواننده نقش موثری دارد. رمانهای خارجی این خصوصیت را دارند تا به تدریج خواننده را وارد فضای داستان کنند و از حالت انفعال خارج کنند و مخاطبان رمانهای خارجی در جریان داستان نسبت به اتفاقاتی که میافتد واکنش نشان میدهند.
یکی از مهمترین رسالتهای رمانهای خارجی آگاهی بخشی است که باعث میشود از کلیشههای ذهنی و تعصبات رهایی پیدا کنیم و با ذهنی باز به تمامی مسائل فکر کنیم. شاید بارها دلتان خواسته باشد به جای کسی دیگر در کشوری دیگر با فرهنگ متفاوت زندگی کنید، شما میتوانید با خواندن رمانهای خارجی به این خواستهتان برسید و با شخصیتهای داستان هم ذاتپنداری کنید و زندگی را از نگاه نویسنده تجربه کنید.
رمان خارجی قوه تخیل و خلاقیت شما را تحریک میکند. هنگام خواندن رمانها شما داستان را تصور میکنید و این تصور کردن فضای خارجی به شما در ایده پردازی کمک زیادی میکند. حتی این رمانها به شما کمک میکند تا در راه رسیدن به اهداف شخصیتان از محتوای رمانها الهام بگیرید.
در ادامه و به جهت واکاوی و آسیب شناسی رمان خارجی و تاثیرات آن بر ادیبان و خوانندگان کتاب با مائده مرتضوی داستان نویس و مترجم رمان های ادبی گفت و گوی تحلیلی انجام دادیم که مشروح آن در ادامه آمده است:
ایرنا: به طور کلی در ارتباط با سیر تحول رمان خارجی و تاثیر آن بر ادبیات کشورمان چه نظری دارید؟ این تاثیرپذیری را چطور ارزیابی می کنید؟
مرتضوی: به هیچ عنوان نمی شود نقش ترجمه را در جریان سازی برای ادبیات داخلی کتمان کرد. این مساله در دهه ۴۰ خورشیدی بسیار پررنگ تر است به طور مثال تاثیر ترجمه های چخوف را بر برخی از داستانهای کوتاه ساعدی به وضوح میتوان دید.
برخی هم مانند صادق هدایت با تاثیر مستقیمی که از برخی جنبشهای ادبی نظیر سورئالیسم پذیرفتند، توانستند آثار درخشانی خلق کنند. اما به طور کلی موسساتی نظیر فرانکلین و چاپ و نشر آثار برگزیده ادبیات جهان در شکوفایی داستان فارسی نقش عمده ای داشتند و نقش ترجمههای دریابندری، سیدحسینی، قاضی و دیگر مترجمان پیشکسوت را نباید در این میان فراموش کرد.
ایرنا: از نظر شما که در داستان نویسی و ترجمه تخصص و تجربه دارید، مهمترین اولویت ناشران برای انتخاب و سفارش روغن های خارجی برای ترجمه و نشر چیست؟
مرتضوی: اینجا ۲ مساله مطرح میشود یکی اینکه این اولویت در حال حاضر چیست و دیگری اینکه چه باید باشد. اولویت بیشتر ناشران که تعدادشان هم روزبهروز بیشتر میشود، آثار پرفروش است. آثاری که امتحانشان را در بسیاری از کشورها پس دادهاند و ناشر از بابت بازگشت سرمایهاش خیالش راحت است. بسیاری از ناشران نوپا برای آغاز نیز روی به چاپ اینگونه آثار میآورند. ضرری که با چاپ این نوع آثار آن هم در نوع فلهای و ترجمههای موازی از سوی چندین نشر متوجه مخاطب میشود نیز جای بحث دارد. مخاطب امروز در کتابفروشی ها با خیل عظیمی از کتابهایی روبهرو میشود که برچسبهای مختلفی مانند پرفروشهای نیویورک تایمز، اثر تحسین شده از نظر فلان مجله یا برنده جایزه فلان جشنواره دارند، غافل از اینکه بداند اصولا فلان جایزه در فلان کشور به چه نوع رمانهایی داده میشود یا اینکه پرفروش بودن آن به طور دقیق به چه معناست. اینجاست که این نوع انتخابهای فله ای ناشران بازار کتاب را دچار مشکل میکند و مخاطب و حتی خود کتابفروش با آثاری روبه رو میشوند که نمیدانند در کدام طبقه باید قرار داده شوند، به طور مثال در طبقه رمانهای عامهپسند یا ادبیات فاخر!
البته این میان مساله عدم صداقت ناشران نیز با مخاطب مطرح میشود. تکلیف مخاطب با ناشران قدیمی تر و بزرگتر مانند امیرکبیر، افق، چشمه، مرکز و ... مشخص است اما تعداد زیادی ناشر در حال حاضر وجود دارند که خط کاری آنها برای مخاطب مشخص نیست و همین امر باعث ایجاد سردرگمی در مخاطبان می شود. اگر ناشران کمی صداقت به خرج دهند و با قفسهبندی کتابهای خود به همهخوان، ادبیات معاصر، ادبیات کلاسیک و ... منِ مخاطب را از محتوای محصول کاغذی خود باخبر کنند، بازار کتاب سروسامان بیشتری میگیرد.
به هر حال اولویت ناشران داستان خارجی از نوع پرفروش و جایزه بردهاش است و تعداد ناشرانی که دغدغه معرفی نویسندگان جدید و آثار فاخر ادبیات معاصر جهان را دارند بسیار کم است. در عین حال وضعیت داستان ایرانی هم چندان مناسب نیست و به جز چند ناشر شناخته شده کمتر ناشر نوپایی به دنبال چاپ و سرمایه گذاری بر آثار وطنی میرود.
ایرنا: درباره سلیقه مخاطبان امروزی از نظر گرایش به عنوان ها و گونه های مورد علاقه با دورههای گذشته چه تحلیلی دارید.
مرتضوی: متاسفانه با آشفته بازاری که عدم صداقت ناشران و مترجمان به راه انداخته است، نمیتوان از چیزی به عنوان سلیقه برای مخاطبان فارسی زبان یاد کرد. مخاطب وقتی میبیند که کتاب «دختری در قطار» را ۱۳ ناشر چاپ کردهاند و فیلمش هم ساخته شده سراغ خرید آن میرود و همین مخاطب وقتی این روند را در کتابهایی مانند «ملت عشق» و «مردی به نام اوه» و ... میبیند باز هم سراغ این کتابها میرود. اما آیا میتوان گفت شخصی که اثری مانند «مردی به نام اوه» را میخواند مشتاق خواندن کتابی مانند «ملت عشق» هم میشود یا نه!؟
متاسفانه ناشران و مترجمان در ایجاد سلیقه چندان موفق عمل نکردهاند و تعداد مترجمانی مانند عبدالله کوثری، مژده دقیقی و در میان جوانترها پیمان خاکسار که خط مشی مشخصی را برای ترجمه دارند، کمتر مترجمی دیده می شود که خط کاری مشخصی داشته باشد و هدفش واقعا ایجاد سلیقه و ارایه سلیقه جهانی ادبیات امروز باشد. بیشتر مترجمان به خصوص جوانترها در بازی ناشران نوپا می افتند و از کتابهایی مانند «چگونه در یک دقیقه مدیر باشیم» تا «آشپزی دانشجویی» و «داستان های کوتاه چخوف» همه را ترجمه میکنند!
ناشران ما هم آنقدر صداقت ندارند که به طور مثال بنویسند ناشر ادبیات همهخوان یا آثار پرفروش جهان و همه شان ناشر تخصصی سینما و ادبیات هستند یا ناشر تخصصی کتابهای روانشناسی و نمایشنامههای برتر جهان.
مخاطب امروز ما سلیقه ای ندارد و نمیتواند که داشته باشد. از یک طرف میداند که باید «خشم و هیاهو» را حتما بخواند و از سویی دیگر وقتی او را میبینم که در مترو نشسته «ملت عشق» را در دستانش میبینیم و در بهترین حالت هم بین امتحانات دو ترم دانشگاهش «بیشعوری» میخواند.
ایرنا: درباره تم و درونمایه رمان های خارجی که بیشتر مورد نظر ایرانیان داخل کشور است، تفاوت آن با محتوا و مضمون رمان های داخلی چه تحلیلی دارید.
مرتضوی: اگر بخواهیم یک پله پیشرفت برای سلیقه مخاطب ایرانی در نظر بگیریم آن چیزی نیست جز رمانهای ژانر. در سالهای اخیر هم اتفاق خوبی که افتاده این است که برخی از ناشران به طور تخصصی کتاب ژانر منتشر میکنند و مخاطب خود را دارند. آثار جنایی و سایکودرام در ادبیات جهان امروز از اقبال خوبی برخوردارند و مخاطب فارسی زبان هم از این اقبال جهانی بی نصیب نمانده و به اینگونه ادبی به خصوص از نوع اسکاندیناویایی اش حسابی روی خوش نشان داده است و مصداق آن هم استقبال از آثار جنایی نویسندگانی مانند یو نسبو و هنینگ مانکل در بازار ادبیات جنایی امروز ایران است.
اما اگر بخواهیم کلیتر در نظر بگیریم، می توانیم مخاطب فارسی زبان را مخاطبی که بیشتر شیفته قصه است تا زبان بازی و آثاری با زبان سخت خوان و به اصطلاح فاخر ادبی، بنامیم. مخاطب امروز شیفته موراکامی میشود، چون موراکامی بلد است، چگونه از یک مضمون انسانی قصه ای بین المللی خلق کند و مخاطب امروز هری پاتر میخواند، چون شیفته جادو است و میخواهد لحظه ای هم که شده از رئالیسم آزاردهنده دنیای واقعی خود فاصله بگیرد.
متاسفانه آثار داخلی به شدت از کمبود این ۲ عاملی که باعث شیفتگی نه تنها مخاطب فارسی زبان بلکه مخاطب جهانی میشوند، بی بهره اند، یعنی قصه و فانتزی.
ایرنا: درباره مهمترین ویژگی ادبیات و زبان های معاصر و شاخص های رمان های مدرن توضیح دهید.
مرتضوی: این پرسش را بهتر است، پژوهشگران و منتقدانی مانند پاینده و میرعابدینی که دانش آن را دارند، پاسخ بدهند. من به عنوان یک داستاننویس و مترجم معتقدم ادبیات جهان امروز به طرف سادهگویی و سادهنویسی پیش میرود. در ادبیات امروز بازیهای کلامی و زبان بازی که متن را سختخوان میکند، جایی ندارد. کتابهایی می مانند و به زبانهای دیگر ترجمه میشوند و از آنها اقتباس سینمایی میشود که دغدغهای انسانی را در پس ظاهر قصه ساده خود دارند و در تصویرکردن رئالیسمی که هدف نهایی آنهاست نه درگیر افراط میشوند نه تفریط.
ایرنا: با توجه به اینکه شما زمینه تخصصی در نقد ادبی و سینمایی داشته اید، مهمترین راهکارهای پیوند ادبیات و سینما که به عنوان اقتباس یاد می شود، چیست و چگونه می توان از منابع غنی ادبی ایرانی و جهانی در راه تعالی هنر هفتم بهره جست؟
مرتضوی: بی شک یکی از بهترین راه های اشاعه ادبیات، سینماست. هانس کریستین اندرسن عمده شهرت داستان های خود را مدیون کاراکترهای انیمیشن های اقتباسی از آثار خود می داند و در مقیاس وطنی اش اگر نویسنده ای مانند هوشنگ مرادی کرمانی جهانی میشود، دلیلش تعدد اقتباس های موفق از آثار او و در وهله اول موفقیت و اقبال در میان مردم ملت خود است.
بسیاری از فیلم های مطرح دنیا اقتباسی اند و این روند هنوز هم ادامه دارد. اما مساله ای که در این میان وجود دارد و موجبات محدودیت اقتباس را فراهم میآورد، مربوط به ذات آثار فارسی است که به زبان بسیار وابسته اند. برای اقتباس، ذات تصویری اثر بسیار مهم است و این مساله برای آثار فاخر فارسی که به زبان بسیار وابسته اند کمی محدودیت ایجاد می کند.
اما به هر حال مطمئن ترین راه برای انتقال فرهنگ، سینمای هر کشور است و این امر برای ما که زبانی مانند فارسی داریم هم به شدت صادق است.
نظر شما