در روزهای اخیر و پس از مطرحشدن دوبارۀ نام روحالله زمانی بازیگر نوجوان فیلم خورشید (ساختۀ متاخر مجید مجیدی) به عنوان بهترین بازیگر جوان جشنواره ونیز ۲۰۲۰ موج گستردهای از تمرکز رسانهها نسبت به این موضوع شکل گرفت؛ موجی که عمدتا بسیاری بر جنبه روانی و اجتماعی استفاده از کودکان در تولیدات سینمایی و پیامدهای مخرب آن تمرکز و تاکید داشتند (موضوعی که البته درست است و نمیتوان آن را نادیده گرفت) اما این داستان یعنی جایگاه کودک در سینما و نیاز سینما به کودکان هم موضوعی است که نه میتوان آن را انکار کرد و نادیده گرفت و نه این که آن را موضوعی کاملا مخرب تلقی کرد.
سینما خودِ زندگی است و همان گونه که نمیتوان زندگی را جدای از کودکان ملحوظ نظر داشت، سینما را هم نمیتوان یکسره خالی و عاری از کودکان در نظر گرفت؛ در نتیجه اگرچه لازم است نگاهی جدیتر به جایگاه و پیامدهای حضور کودکان در سینما به عنوان نقش آفرینان داشت؛ به ویژه کودکانی که از پیش زمینههای خاصی چون بازار کار، کانون اصلاح و تربیت، بهزیستی و ... انتخاب شدهاند.
برای آن کودک بیگناه، تنها رنج است که میماند
بابک نبیزاده کارگردان سینما که سال گذشته و با فیلم تحسین شدۀ اقیانوس پشت پنجره گروهی از نوجوانان را به عنوان قهرمانان داستان خویش برگزیده بود و پروانه زرین بهترین فیلم نوجوان، جایزه اصلی یونیسف و دیپلم افتخار بهترین بازیگر را در سیودومین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان از آن خود کرد در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا و در پاسخ به این پرسش که پیامدهای مثبت و منفی استفاده از بازیگران کودک در سینما کدامند، گفت: اگر سینما به عنوان یک پدیدۀ با هویت، مستقل و البته تاثیرگذار در جهان به تثبیت رسیده باشد، طبیعی است که این پدیدۀ مهم، اهداف و افقهای دوردستی را نشانه گرفته که در نهایت به تضمین بقای انسان و طبیعت می انجامد. سینما تاثیرات بسیاری در آداب و فرهنگ افراد یک جامعه می گذارد. حتی عیار احساسات افراد را بالا و پایین می کند.
سینما فرهنگ، سیاست، اقتصاد و تمدن ملتها را دستخوش تغییرات گوناگون می کند و خلاصه که سینما احولات این کره خاکی را از همه بهتر درک می کند. پس طبیعی است که این تحولات عظیم نیاز به ابزار و مصالح لازم خود دارد. وقتی شما کودکی را از یک جزیرۀ کوچک در دورترین و گرمترین نقاط زمین انتخاب می کنید و می خواهید او را در روند روایی یک اثر دراماتیک با پیچیدگی ها و موانع خاص خودش قرار دهید، این کودک ناگزیر است که جنس و یا سبکی از زندگی را تجربه کند که تاکنون حتی در رویاهایش نیز آن را ندیده است.
وی ادامه داد: او در ابتدا غریبی میکند، دلتنگ خانوادهاش می شود، مدتی بعد با گروه ارتباط برقرار می کند، خشنود می شود و چیزهای تازه یاد می گیرد، کم کم دل می بندد و مدتی بعد در حوالی این دلبستگی، روزهای پایان فیلم نزدیک شده و باید رنجی بزرگ و طاقت فرسا را تجربه کند؛ اما نتیجه یا پیامد چنین اتفاقی در هر حال به نقطه ای روشن خواهد انجامید و بنظرم نتیجه این حادثه هیچگاه ناکارآمد یا زیان بار نخواهد بود. چرا که تمام فیلمنامه های دنیا و تمام فیلمسازان دنیا در نهایت یک هدف مشترک نیز دارند که نام آن «حرکت» در مسیر تکامل است و هر حرکتی اساساً مثبت است.
جالب تر اینکه این اتفاق یکطرفه نیست. در این سوی میدان نیز دلهایی هستند که با روح لطیف این کودکان گره خورده اند و ترکشان کار آسانی نیست. تجربۀ این احساساتِ چندگانه ممکن است برای افراد در ردۀ سنی بالاتر تحمل پذیر باشد ولی برای آن کودک بی گناه، تنها رنج است که می ماند و گاه حفرهای در دل شفاف این موجود شکستنی باز می شود. بله، این یک واقعیت و یک فرایند مهم است اما مهمتر از آن پدیده ایست که قرارست همان مضامین شگرف و تأثیرگذار را برای مخاطبانش در سراسر جهان تصویر کند. پدیده ای پیچیده و عمیق به نام «سینما» که برای خود فلسفه ای تمام نشدنی و پُر از مجهولات دارد. نبیزاده در ادامه با اشاره به ضرورتهایی که گاهی شاید ناپسند به نظر برسند اما حیاتی هستند، بیان کرد: مرد سارقی هم که یک کتانی سبک را برای خود انتخاب می کند تا پس از ماجرای سرقت شبانه اش راحت تر بگریزد، دارد یک «حرکت» به سوی هدفش را طراحی می کند و این حرکت در راستای آن هدف بهر حال «مثبت» قلمداد می شود؛ و البته دقت کنید که اینجا بحث کیفیت نیست و اتفاقاً ماجرا کاملاً کمیتی است.
به عبارتی، درست است که دزدی امری ناپسند و مذموم است، ولی آن اقدام (انتخاب یک کتانی مناسب) در راستای یک هدف، مثبت قلمداد می شود. این مثال را زدم تا به نوعی بگویم که هیچ کارگردانی دوست ندارد سرانجامِ بازیگرانش، سرانجامی ناخوشایند باشد. حتی اگر فیلمهای آن کارگردان از کیفیت چندان بالایی برخوردار نباشند.
چرا رسانهها سراغ نمونههای موفق نمیروند؟
این کارگردان در ادامه و در پاسخ به این پرسش که آیا می توان حضور کودکان در تولیدات سینمایی و استفاده سینما از آنها را موضوعی کاملاً منفی در نظر گرفت، توضیح داد: استفاده از کودکان در یک فیلم را به هیچ عنوان نمی شود و نباید پدیده ای منفی قلمداد کرد.
وی ادامه داد: صادقانه بگویم باید بپذیریم که در بسیاری از موارد، منفی جلوه دادن پیامد چنین اتفاقاتی، به نوعی قصور یا جفای برخی از رسانه های فرصت طلب نیز قلمداد می شود. چرا که علیرغم اخباری که در موردِ آیندۀ نامعلوم و گاه تاریک این نوع کودکان منتشر می شود و اکثر آنان را افرادی، ناکام و گاه منزوی در جامعه جلوه می دهند، اتفاقاً هستند مردان بزرگی که اکنون در موقعیتهای مهم جامعه در مشاغل مختلف، زندگی آرامی را تجربه می کنند؛ یکی پزشک شده، یکی حقوقدان است. یک نفر از فیلمسازان خوبِ این سرزمین و دیگری از تجار موفق است.
چرا رسانه ها سراغ این نمونههای موفق نمی روند؟! شما ببینید این روزها رسانه های مختلف، چقدر روی این نوجوان عزیزی که جایزه بازیگری جشنواره ونیز را گرفته مانور می دهند؛ آیا کسی درباره ی اینکه آقای مجیدی چه فرآیندی را پیش گرفته و چگونه موجب رقم خوردن این اتفاق بزرگ در زندگی این نوجوان شده است یک تحلیل علمی ارایه می دهد؟ آیا تأثیرات روانشناختی یک کارگردان در روح و جان این کودک برای کشف و رسیدن به نقش و ارائه احساساتی که منجر به دریافت این جایزه ی مهم شده است، بررسی میشود؟ و اگر این نوجوان در سالهای بعد زندگی، به هر دلیلی از دنیای بازیگری فاصله بگیرد و خدای ناکرده آیندۀ زندگی اش آنطور که اکنون پیش بینی می کرده است، رقم نخورد، برخی از همین رسانههای محترم آقای مجیدی را مقصر نمی شمارند؟!
نبیزاده با تقدیر از خبرگزاری ایرنا که مسائل را ز زاویهای علمی و پژوهشی دیده و «از سطح عبور کرده اید و اعماق را نشانه گیری می کند»، تصریح کرد: متاسفانه حاشیه هاست که تخریب می کند و آیندۀ آدمها را متزلزل می سازد؛ منظورم برخی رسانه هاست که می خواهند از نام و اعتبار هنرمندان برای تبلیغ فلان براق کننده یا رنگ مو یا فروش فلزیاب در حاشیۀ صفحاتشان سودی ببرند.
اما این سینما است که می ماند و همیشه مثبت است، همیشه خوب است و همیشه فایده دارد؛ سینما ذهن کودکان را تحلیلگر بار میآورد، آنها در دنیای سینما خیلی زودتر از روال معمول، با رویکردهای جدی و مهم زندگی روبرو می شوند؛ اکثر کودکانی که درگیر سینما می شوند، زودتر از دیگران رویاپردازی را می آموزند و معمولاً ریتم رفتاریشان نیز نسبت به هم سالانشان تند تر می شود. البته معمولاً همۀ کودکانی که برای بار اول دنیای پشت صحنۀ یک فیلم را تجربه می کنند، پس از پایان آن فیلم دچار یک شوک نابهنگام و به نوعی یک تنهایی بزرگ می شوند. مهمترین کسانی که باید این تنهایی را مدیریت کنند، پدران و مادران این عزیزان هستند؛ اگر این تنهایی و دلتنگی مدیریت نشود، ممکن است صدمات زیانباری برای آینده آن کودک پیش بیاید.
این کارگردان افزود: بسیاری از افرادی که در اخبار مختلف از تجربه دوران کودکی خود در سینما و یا زندگی کنونیشان ناراضی هستند، پاشنه آشیلشان در همین نقطه است. در واقع کسی نبوده که خلا ء عاطفی و آن دلبستگی نسبتاً کاذب را مدیریت کند و روشنگر ادامۀ مسیر زندگی آن کودک باشد.
کار با کودکان و نوجوانان بسیار سخت و پیچیده است
این کارگردان در انتها و در واکنش به این موضوع که «برخی معتقدند که کارگردانان پس از تولید و اتمام کار باید متعاقباً پیگیر آن کودک یا نوجوان و وضعیت روانی و شرایط موجود وی باشند»، گفت: بله این فرضیه کاملاً درستی است. این ارتباط باید تداوم داشته باشد و اگر بنا به هر دلیلی شرایط ادامۀ ارتباط با این کودکان یا خانواده هایشان وجود نداشت، قطع این ارتباط نیز باید با نرمش و در دراز مدت صورت بگیرد.
وی افزود: کار با کودکان و نوجوانان با روحیۀ حساسی که دارند، بسیار سخت و پیچیده است. انگار در طول روزهای فیلمبرداری با تمام همکاران درگیر یک چالش روانشناختی می شوید. بچه ها هرروزشان با روز پیش تفاوت دارد و باید ضمن تمرکز روی مسایل مختلف مثل صحنه، نور، میزانسن، دکوپاژ و بازیگردانی، به روحیات آن روز مخصوص برای هر کودک هم فکر کرده و برای هر یک برنامهای جداگانه داشته باشید.
برای مثال: در فیلم اقیانوس پشت پنجره کودکان بسیاری از جزیره قشم و شهر میناب بازی داشتند، خوشبختانه تمام همکاران پشت صحنه ارتباط خوبی با بچه ها می گرفتند. گروه کارگردانی، همکاران صحنه و لباس و حتی آهنگساز خوب فیلم، ساعاتی را به همراهی و گفتگو با بازیگران نوجوان اختصاص می دادند. برخی از آنها هنوز با من و عوامل دیگر فیلم تماس می گیرند، ابراز دلتنگی می کنند و یاد خاطرات تابستان گرم جزیره می افتیم. اما خوب برخی هم تماسی ندارند و به نوعی ارتباطها قطع شده است. حس و حال غریبی است، گاهی غمگین می شویم از ارتباطهایی که کمرنگ شدند و گاهی خوشنود که شاید این جدایی به معنی پذیرفتن شرایط جدید زندگی و همراه شدن با روند منطقی زمانه باشد. البته که همواره با آقای چاوشیان (تهیه کننده فیلم) در حال طراحی اقداماتی برای اکرانهای خصوصی پس از جریان کرونا در جنوب ایران هستیم تا لااقل دوباره آن خاطرات و آن دیدارها تازه شود.
نبیزاده در انتها خاطرنشان کرد: در پایان برای شما آرزوی سلامتی دارم. ممنونم که به بهانه این گفتگو مرا دوباره به یاد بازیگران خوب فیلم اقیانوس پشت پنجره انداختید. اکنون اولین کارم این است که با تک تکشان تماسی بگیرم و سلامی کنم و جویای احوالشان باشم.
مراقب باشیم که دنیای کودکان بسیار ظریف و پیچیده است و در پایان سرودۀ زیبایی از سید علی صالحی را برایتان میخوانم: «با اینهمه عمری اگر باقی بود، طوری از کنار زندگی میگذرم که نه زانوی آهوی بیجفت بلرزد و نه این دل ناماندگار بی درمان...».
نظر شما