سازمان ملل متحد، اولین بار در سال ۱۹۴۵ پیشنهاد کرد ۱۶ اکتبر هر سال مطابق با ۲۵ مهر به منظور جلت توجه جهانیان به مسئله مهم غذا، به عنوان روز جهانی غذا انتخاب شود ولی تصویب این روز، در نوامبر ۱۹۷۲ در بیستمین کنفرانس کشورها که با شرکت اعضای سازمان خواروبار و کشاورزی فائو/ FAO تشکیل شده بود، توسط دکتر پال رومانی، وزیر بهداشت وقت کشور مجارستان که ریاست این کنفرانس را به عهده داشت اعلام شد. پس از آن، هر سال ۱۵۰ کشور جهان در این روز برای نشان دادن سایه سیاه فقر و گرسنگی بر سر عدهای که از داشتن حداقلی از غذا، در حد تضمین سلامت محروماند، مراسمی را برگزار میکنند.
هر سال توسط فائو عنوانی برای این روز انتخاب میشود تا بین کشورها در زمینههای مرتبط مانند سوتغذیه، گرسنگی و پیدا کردن راهحلها در سطح جهان و منطقه بحث و تبادل نظر صورت گیرد و سازمانهای بینالمللی، به منظور برقراری روابط در زمینه کشاورزی و زمینهسازی برای پیشگیری از فقر و گرسنگی و نابودی محیط زیست، تلاش میکنند.
استفاده از تجارب، نحوه تغذیه، انتقال فن آوری از کشورهای توسعه یافته به کشورهای رو به پیشرفت، موجب رونق و پیشرفت در صنعت مواد غذایی در ملل جهان سوم می شود، روز جهانی غذا، تلنگری برای بیداری وجدان های به خواب رفته و روز هم دردی با گرسنگانی است که از ابتداییترین حق زندگی، یعنی غذا محرومند.
دلایل زیادی فرانسه را به یکی از محبوبترین کشورهای جهان تبدیل کرده و یکی از این دلایل بدون شک غذاهای فرانسوی است. غذاها و همین طور دسرها و شیرینی های خوشمزه و معروف فرانسوی در سراسر دنیا شهرت و محبوبیت پیدا کرده اند و سرآشپزهای این کشور به دلیل مهارت و تبحرشان در آشپزی معروف اند. غذاهای فرانسوی تنها روی میز جذاب نیستند، وقتی روی کاغذ بیایند و به داستان تبدیل شوند هم میتوانند بسیار مورد توجه باشند، گورمه رپسودی نوشته موریل باربری یکی از همین نمونه هاست.
این کتاب روایت زندگی یکی از متخصصان و منتقدان غذاست، شغلی که در فرانسه، بسیار مورد توجه و احترام قرار میگیرد و در عین حال درآمد سرشاری را رقم می زند. روایت کتاب از جایی آغاز می شود که پزشک به آقای منتقد اطلاع داده، دو روز بیشتر از عمرش باقی نمانده و به علت نارسایی قلبی خواهد مرد.
در هر فصل از این کتاب، یکی از خاطرات حال یا گذشته، این شخصیت بازگو می شود، توصیفاتی از طعم مواد غذایی، عطر خوردنی ها و نوشیدنی ها و از سوی دیگر ترکیب آن، به شرح شاعرانهای از غذاها میانجامد که فرانسوی ها بهترین توصیف کنندگان آن هستند.
هر فصل کتاب با نام غذاها، رنگها و افراد و پس از آن موقعیت جغرافیایی اشاره کرده است، خانه منتقد غذا، در خیابان گرنل است، شاید برای شما هم جالب باشد بدانید، داستان دیگر موریل باربری، ظرافت جوجه تیغی نیز در آپارتمان شماره هفت خیابان گرونل جریان دارد، آپارتمانی در منطقه مرفه شهر با ساکنینی همه پولدار که داستانی فلسفی درون آن روی میدهد.
گورمه رپسودی، روایت یک شیفتگی است که منجر به خوانش فلسفی از طبیعی ترین نیاز انسانی، یعنی خوردن غذا می شود، مردی که عاشق طعم هاست و تنها ۴۸ ساعت برای لذت بردن از این نعمت فرصت دارد.
نویسنده در این کتاب، به عمق فرهنگ فرانسوی میرود و مفهوم غذا در این سرزمین را در قالب یک داستان، روایت میکند.
موریل باربری، زاده ی ۲۸ مه ۱۹۶۹ در کازابلانکا، مراکش، رماننویس مراکشی الاصل فرانسوی و استاد فلسفه است. او از دانش آموختگان فلسفه از مدرسه عالی فونتنی سن-کلود است. نخستین رمان او، گورمه رپسودی (پرخوری) در سال ۲۰۰۰ به بازار آمد و اثر مشهور ظرافت جوجه تیغی در سال ۲۰۰۶ عرضه شد که با فروش میلیونی و جوایز متعدد همراه شد. دو رمان باربری توسط نشر گالیمار در فرانسه منتشر شده اند. وی هم اکنون در ژاپن زندگی می کند. در آثار این نویسنده، همواره سادهترین ابعاد زیستی انسانی، در قالب فلسفی توصیف می شود.
گورمه رپسودی، نوشته موریل باربری در ۱۷۰ صفحه توسط لیلا نظری ترجمه شده و انتشارات آوند دانش آن را به چاپ رسانده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
نان، ساحل، دو منبع گرمای مرتبط. دو همدست دلربا. هر بار جهانی از لذت بکر و روستایی به رویمان گشوده میشود. اشتباه است بگوییم ارزش و اصالت نان از این روست که خودش به تنهایی یک غذای کامل به شمار می رود اما در عین حال می تواند همراه هر غذای دیگری هم بیاید. اگر نان به خودی خود غذایی کامل است، برای این است که ذاتش مرکب و چندگانه است.
نه چون به مدلهای گوناگون وجود دارد، بلکه در جوهره خویش غذای گوناگون است. نان مغذیست. نان متنوع است. نان جهان کوچک است. تنوع مدهوش کننده دارد. شبیه دنیای مینیاتوری که فقط وقتی آن را میخوری درونش را آشکار می کند.
ترکهای روی سطح نان، همچون نامهای کاغذی که مستقیماً از روستا آمده باشد؛ با حال و هوایی دهاتی در آدم نفوذ میکند. آدم با دیدنش به زمین شخم زده فکر میکند به کشاورزی در هوای دم غروب. ناقوس کلیسای روستا هفت ضربه میزند، کشاورز پیشانی اش را باید یقه کتش پاک میکند. کار به پایان رسیده. (صص ۹۰-۹۱)
نظر شما