درباره شهید محمدجواد تندگویان

تهران- ایرنا- ۹ آبان سالروز به اسارت درآمدن شهید محمدجواد تندگویان است، بزرگمردی که مرور زندگی و فعالیت‌های او حکایت از مجاهدت هایش دارد. او ۱۱ سال در زمان اسارت به دست نیروهای بعثی چون کوهی مقاوم ایستادگی کرد و با شهادت، پیروزی را در این مبارزه از آن خود کرد.

شهید محمدجواد تندگویان بالاترین مقام کشوری جمهوری اسلامی ایران بود که در دوران هشت ساله دفاع مقدس توسط رژیم بعثی به اسارت گرفته شد. مرور زندگی و فعالیت های این وزیر نفت کابینه شهید محمدعلی رجایی که درست چهل روز پس از آغاز جنگ تحمیلی اسیر شد به خوبی حکایت مجاهدت ها و مظلومیت های یاران خمینی کبیر را بازنمایی می کند.

شهید تندگویان که حضرت آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری به زیبایی تمام او را شهید غریب خوانده اند با همکاری مشترک دشمن رودر رو و ستون پنجم داخلی اسیر و سال های سال سخت ترین شکنجه های جسمی و روحی و نیز درد دوری از خانواده و میهن را تاب آورد و حاضر نشد حتی کلامی علیه یاران، همرزمان و هم میهنان خود بگوید. او جان شیرین خود را در اوج جوانی بر سر اهداف والایش گذاشت و با سربلندی تمام به دیار باقی شتافت.

تندگویان از خیل جوانانی به شمار می رفت که هنگام آغاز قیام امام خمینی(ره) در اوایل دهه ۱۳۴۰ خورشیدی دوره نوجوانی را طی می کرد و معظم له در پاسخ به مزدوران رژیم پهلوی این نوجوانان را از یاران و یاوران نهضت خویش خواندند. پیش بینی رهبر نهضت به زیبایی به تحقق پیوست و شهید تندگویان در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی ضمن کسب دانش آکادمیک و نیز بهره گیری از استادان مدعو به دانشگاه نظیر شهید مطهری، دکتر علی شریعتی و علامه جعفری به مبارزه پنهان و آشکار علیه رژیم پرداخت و بهای آن را با زندانی شدن خویش و همچنین دوری از موقعیت خوب اجتماعی پرداخت کرد.

در ادامه و با پیروزی انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ خورشیدی، شهید تندگویان از دسته جوانان متخصص و متعهدی بود که از هر نظر آمادگی خدمت به اسلام و میهن را داشت و عرصه مدیریت بهترین بستر برای خدمت آنان به آرمان های والای انقلاب اسلامی به شمار می رفت اما بروز رخدادی عظیم همچون جنگ تحمیلی، بسیاری از این جوانان شایسته را از ایران گرفت و شهید تندگویان در غربت تنهایی خویش چون سروی آزاده و محکم با کمال افتخار نام خود را در میان این جوانان جاودانه ساخت. او رادمردی دیگر همچون باکری، همت، جهان آران و خیل شهدای دفاع مقدس بود. (۱)

زندگینامه شهید تندگویان

محمد جواد تندگویان در  خرداد ۱۳۲۹ خورشیدی چشم به جهان گشود. او کودکی‌اش‌ را بیشتر با مادر خود گذارند. خیلی پیـش‌تر از آن‌که به مدرسه برود و خواندن و نوشتن بیاموزد با راهنمایی پدر خویش به مسجد راه یافت و با قرآن کریم آشنا شد و کلام الله را چراغ راه آینده خویش ساخت. در چـنین محیطی، جواد بهترین دوست آدمی کتاب را شناخت و پی‌برد که‌ گنج گران‌بهای دقایق عمر را باید با بهترین دوست و در جهت نیل به سوی معبود گذارند. در تمامی دوران تحصیل از ابتدا تا زمان راه یافتن به دانشگاه خرج تـحصیل خـود را از راه کـارکردن و تدریس‌ خصوصی‌ دروس‌ ریاضی، عربی و زبان انگلیسی در می‌آورد. دوره دبیرستان او هـمزمان‌ بـود با قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ خورشیدی که فریاد ظلمت‌شکن امام راحل، ایران را درنوردید و ایرانیان را با خـود هـمراه کـرد. جواد کـه‌ بـه‌ سبب علقه‌های مذهبی، رهنمودهای پدر و نیز جذب شدن تدریجی به‌ سمت‌ مبارزه و آشنایی دورادور با راه‌ و مرام‌ امـام خمینی(ره)، به ضرورت آموختن زبان عربی و قرآن کریم پی‌برده بود، به‌ مـسجد المـصطفی(ص) در یکی از مناطق تهران‌ رفت‌. او باهوش و فراستی والا، هر شاگردی‌ را با هر نوع عـقیده‌، سـلیقه‌ و تربیت خانوادگی‌ای در کلاس درس خویش می‌پذیرفت. (۲)

پس از رد شدن جواد در امتحان گزینش‌ اعزام‌ دانشجو به خارج، ابـتدا قـرار شد، او مطابق میل خانواده در دانـشکده مـهندسی تهران شـروع بـه تـحصیل کند اما جواد در مقابل اصرار خانواده‌اش‌ در ایـن مـورد به صراحت گفت‌: «من‌ شخصا علاقه شدیدی به تحصیل در دانشکده  نفت آبـادان دارم امـا وقتی مادرم موفق نیست هرچه بـگویید می‌پذیرم، اما بدانید بـا مـخالفت خودتان آینده‌ مرا خراب مـی‌کنید».

جواد در جست‌وجوهای خود، در میان دانشجویان توانست با افرادی کـه مثل خودش، تربیت مذهبی داشـتند، ارتباط برقرار کند و به عنصر فعال انجمن اسلامی دانشکده نفت تبدیل‌ شود. بعد از انقلاب، هیأتی از طرف شورای انقلاب، مأمور رسیدگی به سوابق اساتید و کارمندان و کـارگران شـرکت نفت آبادان شده بـودند کـه جواد هم در آن هیأت عضویت داشت.

سربازی و زندانی‌

او مدافع مظلومان بـود و هـیچ ستمی را تاب نمی‌آورد. جواد شاید بی‌آن‌که خـود بـداند بـه‌خوبی‌ داشـت‌ مـی‌آموخت که چگونه بـاید در بـرابر سخت‌ترین شکنجه‌های عمال ساواک و رژیم بعثی مقاومت ورزد و ایستادگی را معنایی تازه کند. شهید تندگویان هـمین کـه از دانشکده نفت آبادان فارغ‌التحصیل شـد، بـه‌ خدمت‌ وظـیفه فـراخوانده شـد و خود را به حوزه مربوطه معرفی کـرد. از آنجا که جـواد در پالایـشگاه نیز ارتباط خود را بـا دوسـتان و فعالیت‌های سیاسی روز قطع نکرده بود، در آبان ۱۳۵۲ خورشیدی توسط ساواک‌ دستگیر و پس از شکنجه‌های بسیار به یـازده مـاه زندان محکوم شد.

احـمد پورنـجاتی، هم بند جـواد، دربـاره آن شـهید می‌گوید: «روز ۱۱ خرداد مـاه سال ۱۳۵۳ به اتفاق جمعی‌ دیگر از زندانیان سیاسی از زندان کمیته مشترک به زندان قصر منتقل شـدم. بـند چهار موقت محل نگهداری اولیه  زنـدانیانی بـود کـه دوران بـازجویی و شـکنجه را پشت سر گـذاشته و مـنتظر بازپرسی‌ و تشریفات‌ فرمایشی دادگاه دادرسی ارتش طاغوت بودند. در آن روز، به‌طور ناخواسته در یکی از اتاق‌های «بند چهار» مستقر شـدم، امـا چـندان الفتی با سایرین پیدا نکردم. جوانی خوش بـرخورد و فـعال‌ تـوجه‌ مـرا جـلب کـرد. ناخودآگاه به سوی او رفتم و باب آشنایی را گشودم. او محمد جواد تندگویان، فارغ‌التحصیل دانشکده نفت آبادان بود. زمان درازی نگذشت که من و جواد محرم راز یکدیگر شدیم‌ و آن‌گاه متوجه شدم کـه او در یک‌ رابطه جمعی، فعالیت‌های بسیار گسترده‌تری داشته است.»

مطالعات وسیع او در زمینه مسایل اسلامی بـه ویـژه آشنایی‌ با تفسیر قـرآن و نـهج‌البلاغه و آثار برخی از اندیشمندان مسلمان، توانایی خاصی در بحث کردن به او بخشیده‌ بود. علاقه زیادی هم به دکتر شریعتی داشت. خود جواد در این باره گفته است: «دعوت‌ دکتر به‌ دانشکده  نفت آبادان و سخنرانی او «انـسان و اسـلام» توسط او صورت گرفته است.»

رهایی‌ از بند و شروع فعالیت

هنگامی که‌ جواد از پالایشگاه تهران اخراج شده بود، با وجود وضـع سـیاسی و محکومیتی که داشت، هیچ شرکت یا سازمان دولتی‌ای حاضر به استخدامش نبود، تـا آنکه بـالاخره در شرکت گاز بوتان‌ مشغول‌ به کار شد. او در ۱۳۵۶ خورشیدی در امتحانات ورودی مرکز مطالعات مدیریت ایران موفق و در آنجا مـشغول بـه تـحصیل شد، اما جالب‌ این‌که در آن مدت با وجود شبانه‌روزی بودن آن مرکز و فشردگی دروس، از فـعالیت‌های مـردمی در مسیر انقلاب اسلامی دور نبود و در تلاش‌های انقلابی شرکت می‌کرد. شهید تندگویان در  ۱۳۵۷ خورشیدی از مرکز مزبور فارغ‌التحصیل و موفق بـه اخـذ فوق‌لیسانس مدیریت شد. در این زمان انقلاب اسلامی در حال اوج گرفتن بود و تظاهرات جـنبه عـمومی می‌یافت. در این برهه از زمان او بـه فـعالیت‌های سیاسی خود شدت بیشتری بخشید.(۳)

مسوولیت های اجرایی شهید تندگویان بـعد از پیـروزی‌ انقلاب‌ اسلامی

پس‌ از پیروزی انقلاب بـه علت نیاز مبرم به‌ وزارت‌ نـفت دعـوت و به عنوان عضو کمیسیون پاک‌سازی منصوب شد اما به سرعت، به‌ علت‌ تـوطئه‌های‌ زیـاد ضد انقلاب در جنوب و به‌ویژه در شهر آبـادان، به عنوان نماینده  وزیـر وقـت‌ نفت‌ در مناطق جنوب به آبـادان اعـزام شد. از اتفاقات مهم این زمان سیل‌ آبادان‌ بود که جواد با تجهیز گـروهی کـوچک از یاران و کمک سازمان‌های ذی‌ربط، در فـرصتی کـوتاه، مـردم‌ آبادان‌ را از خطرهای حـتمی و لطـمات سیل نجات داد. او پس از فعالیت‌های‌ چـشم‌گیر در آن شـهر و مقابله با توطئه‌های گروهک‌های مرتبط با شرق و غرب که می‌کوشیدند با ایجاد اخلال‌ در عـملیات‌ پالایـشگاه بزرگ آبادان به انقلاب نوپای اسـلامی لطـمه بزنند، بـه عـنوان مـدیر مناطق‌ نفت‌خیز منصوب شـد. فعالیت جواد در این عنوان تا زمان نخست وزیری شهید رجایی ادامه داشت‌. او در این منصب در خـنثی کـردن توطئه‌ها، ایجاد آرامش لازم برای انجام‌ کـارهای‌ صـنعتی و بـالاخره شـروع و راه اندازی پروژه‌های بزرگ، تـوانایی‌های‌ خـود را به منصه ظهور رساند تا این‌که به‌ عنوان‌ وزیر نفت انتخاب و پس از اخذ رای اعتماد از مجلس شورای اسـلامی مـشغول‌ بـه‌ کار شد.

جنگ تحمیلی و اسارت

همزمان‌ با فعالیت در  وزارت‌ نفت‌، جـنگ تـحمیلی نـیز آغاز و هجوم صدامیان‌ به‌ مناطق نفت‌خیز شروع شد. در خلال مدت یک ماه و چند روزه وزارت‌، او که رنج دربند بودن و سختی را چشیده بود، برای نظارت‌ مستقیم‌ بر عـملیات و کمک به حل‌ مشکلات‌ کارکنان، چندین بار به مناطق جنوب و آبادان مسافرت کرد تا این‌که در سفر آخر که برای دل‌جویی از کارکنان‌ و بررسی‌ وضعیت‌ پالایشگاه به طرف‌ آبادان‌ حرکت کرده بـود، در آبان ۱۳۵۹ خورشیدی در راه ماهشهر به آبادان، از داخل خاک کشور ربوده و به عراق بـرده شـد و از آنجا به زندان استخبارات عراق منتقل شد. تلویزیون عراق پس از به اسارت درآمدن تندگویان، در برنامه‌های خود اعلام می‌کرد: «اکنون ایرانی‌ها نه وزیر نفت دارند و نه نفت. دولت ایران تا یک سال به امید بازگشت تندگویان، از معرفی وزیر نفت جدید به مجلس، خودداری کرد.» (۴)

ورود شهید تندگویان به زندان بغداد آغاز مرحله‌ای‌ کاملا متفاوت‌ در زندگی او بود. این شهید مبارز به مدت ۱۱ سال شکنجه و آزار در زندان های رژیم بعثی را تحمل کرد و در ۱۳۷۰ خورشیدی شربت شهادت را نوشید. عملکرد مزورانه و فریبکارانه حزب بعث مانع از آن شد تا اطلاعات دقیق و جامعی در ارتباط با نحوه اسارت و شهادت وی در دسترس باشد. 

خبرگزاری جمهوری اسلامی در این ارتباط نوشت: «محمدجوادتندگویان وزیر نفت و بوشهری معاون وی، یحیوی سرپرست مناطق نفتی جنوب و ۲ کارمند وزارتخانه که روز جمعه به منظور بازدید از تأسیسات شرکت نفت و رسیدگی به وضع کارکنان فداکار صنعت نفت به خوزستان سفر کرده بودند در نزدیکی آبادان از سوی متجاوزین مزدور عراقی ربوده شده و به خاک عراق منتقل شدند. این سومین باری بود که وزیر نفت پس از جنگ تحمیلی عراق با ایران به خوزستان سفر می‌کرد و در مناطق نفتی در بین کارکنان این صنعت حاضر می‌شد.»

کتاب شناسی شهید تندگویان

در خصوص شهید تندگویان کتاب‌های زیادی به چاپ رسیده‌است که از جمله مهمترین آنها می توان به زندگی‌نامه وزراء، آزادگان در بند، زخم‌یاد اسارت، صنوبرهای سرخ، شهید غریب: روایتی از اسارت شهید تندگویان، مأموریت تمام، تندیس مقاومت، ده سال تنهایی، من یک خاطره ازلی هستم، یاس در قفس،‌ حکایت آن مرد غریب،‌ دولت عشق، دلتنگی آسمان: سوگ‌سرودهایی در اندوه شهادت مهندس محمد جوادتندگویان و پرنده‌ای که با قفس پرواز کرد اشاره کرد. (۵)

منابع:

۱. خامه یار، عباس؛ مجله: شاهد یاران  مهر ۱۳۸۸ - شماره ۴۷ ‏(۱ صفحه - از ۱ تا ۱)

۲. نگاهی به زندگی شهید محمد جواد تندگویان؛ ‌نویسنده، مهدی تندگویان

۳. ماهنامه یاران شاهد، یادمان شهدای دولت جمهوری اسلامی ایران، ش۱۰، شهریورماه ۱۳۸۵

4. حسینی‌پور، سید ناصر (۱۳۹۲). «فصل سوم». پایی که جا ماند. تهران:انتشارات سوره مهر. شابک ۹۷۸۳۶۱۱۷۵۲۲۴۷.

۵. خبرگزاری کتاب ایران، ایبنا

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha