منوچهر متکی روز سه شنبه در گفت وگو با خبرنگار سیاسی ایرنا با بیان اینکه روسای جمهوری آمریکا فارغ از روشها یک هدف را دنبال میکنند، گفت: در دور قبل انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در حالی که افکار عمومی هیلاری کلینتون را پیروز میدانست، من از معدود کسانی بودم که گفتم ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل آمریکا پیروز میشود. پیش بینی من براساس یک تحلیل بود و آن تحلیل این بود که حکمرانی پنهان آمریکا جایگاه این کشور در دهههای اخیر را در جهان مورد بررسی قرار داده و بر اساس برآورد آنها این جایگاه در سه دهه گذشته سیر نزولی داشته است.
وزیر پیشین امور خارجه خاطرنشان کرد: آمریکا در سالهای گذشته دو ویژگی داشت و هر کاری که میخواست انجام میداد و هر کاری که نمیخواست مانعش میشد. آنها متوجه شدند آمریکا در انجام هر کاری که میخواهد انجام دهد، به ویژه در دوره ۱۶ ساله ریاست جمهوری جورج بوش پسر و باراک اوباما روز به روز ضعیف و ضعیفتر میشود.
متکی ادامه داد: زمانی موسسات نظرسنجی جایگاه آمریکا را نزد مردم خاورمیانه میپرسیدند. ۸۰ درصد جمعیت به ویژه جوانان، آمریکا را به عنوان الگو، مدل و برخی بت معرفی میکردند. فرهنگ، رقص و فست فود آمریکایی و همه چیز برای آنان جالب بود. بعدها همان موسسات در منطقه، جایگاه آمریکا را دوباره مورد پرسش قرار دادند و دیدند که قریب ۸۰ درصد پاسخ دهندگان از آمریکا متنفر بودند.
وی افزود: بیش از ۳۰ سال پیش مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی پس از انفجار سفارت آمریکا در کنیا در واکنش به جایزه آمریکاییها برای معرفی تروریستها، در خطبههای نماز جمعه گفته بود به جای اینکه دنبال عامل انفجار بگردید بررسی کنید چرا در دنیا نسبت به آمریکا آنقدر تنفر وجود دارد. آمریکاییها همان زمان به این حرف مرحوم هاشمی عمل کردند. هنری کیسینجر را مامور این کار کردند اما نمیدانم چه نتیجهای از بررسیهای خود بدست آوردند.
متکی خاطرنشان کرد: آنها گفتند باید تصویر جدیدی از آمریکا به جهان ارائه کنیم که دنیا دوباره جایگاه آمریکا را درک کند. چون در این بررسی فقط ملتها نبودند که نظرشان عوض شده بود بلکه دولتها هم نظرشان تغییر کرده بود. در گذشته وزیر خارجه آمریکا با یک تلفن وزیر خارجه فلان کشور متوسط را متقاعد میکرد تا فلان کار را انجام کند اما حالا باید به آن کشور دو بار سفر کند و گاهی هم موفق نمیشود. آنها گفتند آمریکا با این نگاه قابل دوام نیست و باید تصویر جدیدی از ایالات متحده به جهان ارائه کنیم.
وزیر پیشین امور خارجه افزود: انتخابات گذشته آمریکا با آن هدایت کلی حکمرانی پنهان بر این اساس استوار بود. برای عملی کردن چنین هدفی نیاز به فردی خاص بود و آن آدم متفاوت، ترامپ بود؛ یعنی ترامپ روانکاوانه انتخاب شد. برای اینکه متفاوت باشد و در زنجیره روسای جمهور قبلی حرف نزند. نخستین حرف ترامپ پس از انتخاب به عنوان ریاست جمهوری این بود که آمریکا باید رهبر جهان باشد. مجموعه مواضعی که ترامپ در دوسال اول حکمرانی گرفت، همه تقریبا به این سناریو کمک کرد که آمریکای متفاوتی در دنیا پدیدار میشود. او در سیاست داخلی، اقتصاد را متحول کرد. تعرفهها را برای جلوگیری از واردات بالا برد و ترغیب و تشویق صادرات، نتیجه اش اشتغال و افزایش درآمد قابل توجه اقشار ضعیف در آمریکا شد.
وی یادآور شد: به رغم این اقدامات، معتقد نیستم ترامپ یک شخص است. برای دریافتن رویکردها باید ترامپ را بررسی کنیم. همانطور که برای دریافتن کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، شخصیت «شعبان بیمخ» را باید بررسی کنیم. شعبان یکی از عوامل این کودتا بود که شهر را شلوغ کرد اما پدیده ۲۸ مرداد را باید در یک گستره وسیعتری مورد بررسی قرار داد. در آمریکا هم این اتفاق افتاد و خیلی هم خوب پیش میرفتند. حوزه داخلی و آنچه در حوزه سیاست خارجی که به اقتصاد آمریکا مربوط بود ترامپ نقش خود را خوب ایفا کرد. اما کجا مشکل پیدا کرد؟ در حوزه سیاست خارجی! چون در راهبرد و تاکتیک همان راهی را رفت که دیگران رفتند و به همان نتیجهای رسید که دیگران رسیدند.
متکی عنوان کرد: ترامپ چهار پروژه ونزوئلا، معامله قرن، کره شمالی و ایران را در دستور کار سیاست خارجی داشت. «میتوانید قضاوت کنید که در این پروژهها موفق شد یا نشد... اما نشد!» از یک سال پیش در همین جلسات گفتم «ما باید وزنه دیپلماسی خود را روی شکست ترامپ تعریف کنیم، نه برای دفاع از جو بایدن! دموکراتها و جمهوریخواهان چهرههای با نقاب و بینقاب آمریکا هستند» و تفاوتی برای ما ندارند بلکه از این زاویه که «ترامپ آخرین تیر ترکش نظام آمریکا برای به مهمیز کشیدن دوباره دنیاست.» اگر او بشکند مفهومش این است آمریکا در آخرین پروژه خود برای بازگرداندن قدرت جهان به کاخ سفید ناموفق بوده است.
این دیپلمات پیشین تاکید کرد: با توجه به دو اولویت نخست حکمرانان اولیه ایالات متحده، این آمریکا را دیگر هیچکس نمیتواند اداره کند. وقتی این موضوع را مطرح کردم گفتند بیخود زحمت نکش چون ترامپ منتخب قطعی بعدی است؛ اما الان میگویم این احتمال وجود دارد. ناکامی ترامپ در این مرحله شکست هیمنه آمریکا است و به نظر من ورود به یک عرصه جدید یعنی دوران افول آمریکا است.
نباید دو رویکرد در قبال آمریکا وجود داشته باشد
متکی در بخش دیگری از این گفت و گو در خصوص آسیبهایی که منافع ملی و سیاست خارجی کشور به دلیل اولویت دهی به مصالح جریانی و گروهی و نیز تعدد نهادهای تصمیم گیرنده متحمل میشود، گفت: سیاست خارجی از حوزههایی است که بیشترین تعریف وحدت ملی در آنجا مصداق پیدا میکند؛ یعنی حوزه کار سیاست خارجی حوزه اجماع ملی است. در حوزه سیاست خارجی نمیتوانیم به برخی از مسایل داخلی وارد شویم.
عضو مجمع وزیران ادوار جمهوری اسلامی ادامه داد: در برهه ای دو معاونت وزارت امور خارجه دو دیدگاه متفاوت نسبت به مسائل داشتند مرحوم حسین شیخ الاسلام با یک دیدگاه و مرحوم حسین کاظم پور اردبیلی هم نگاه متفاوتی به مسائل مختلف داشتند. اتفاقا اتاق آنها در ساختمان شماره یک وزارت خارجه روبروی هم بود اما با هم بحث و صحبت میکردند چرا؟ برای اینکه ورای این دو نگاه متفاوت ما یک منافع ملی را داشتیم که برای حفظ آن با سلیقههای مختلف میتوانستیم کار کنیم.
متکی تاکید کرد: در یک جایی نوع نگاه در حوزه سیاست خارجی به عنوان یک کل و نوع نگاه در یک موضوع خاص سیاست خارجی، آثار متفاوتی دارد. یکی ممکن است ما را به نتیجه نرساند و دیگری برعکس. در اینجا باید بررسی کنیم و ببینیم کدام رویکرد و نگاه درست است. دولتی سرکار میآید ممکن است در حوزه سیاست خارجی، برداشت و تحلیل و نگاه خاص داشته باشد. اگر این تحلیل واقع بینانه، درست و برآمده از مبانی نظام نباشد هر کاری کنیم به نتیجه مطلوب نمیرسیم.
وی عنوان کرد: ما در مذاکرات برجام قاعدتا بر اساس یک استراتژی عمل کردیم. بعد از اینکه رهبر معظم انقلاب از نرمش قهرمانانه سخن گفتند و به دولت این اذن را دادند به موضوع برجام و مذاکرات هسته ای ورود کند. این مذاکرات قبل از این هم وجود داشت اما ما یک اجازاتی را نداشتیم تا اینکه به این دولت بخشی از آن اجازات یعنی گفتوگوهای دوجانبه ایران و آمریکا داده شد البته وارد قضاوت نمیشوم. اگر استراتژی که برای مذاکرات برجام طراحی کردیم، اگر تحلیلی که از رویکرد آمریکا یا از محیط بین الملل داریم، برگرفته از مبانی و مولفهها و سندهای بالادستی نظام نباشد، حرفهایترین دیپلماتها نمیتوانند به نتایج مورد نظر دست یابند.
وزیر پیشین امور خارجه ادامه داد: در مساله سیاست خارجی، نگاه گروه گرایانه، باندی و حزبی را درست نمیدانم اما چون دیپلماسی یک هنر حرفه ای است و برای ورود به آن راهبردهایی نیاز داریم و اگر این راهبردها برگرفته از متن ارزشها و مبانی نظام نباشد شاید به چیزهایی برسید، اما به نتیجه نمیرسید. درباره دستگاههای مختلف دخیل در سیاست خارجی اگر بخواهیم واقع بینانه حرف بزنیم، بخشی به کارهای تبلیغی، فرهنگی و بازرگانی دستگاهها در خارج کشور برمیگردد که درباره آنها باید یک پاسخ داد اما بخش دیگر از این حرفی که زده میشود منظورشان نیروهای دفاعی ما است.
دبیرکل کانون اسلامی فارغالتحصیلان شبه قاره هند در تبیین این موضوع گفت: مولفههای قدرت آمریکا معلوم است. این مولفهها شامل مجلسین و رییس جمهوری در حوزه سیاست داخلی و وزارت خارجه، پنتاگون و سی آی ای در حوزه خارجی است ولی کمتر در آنها عدم تجانس میبینیم و کاملا هماهنگ حوزه سیاست خارجی خود را پیش میبرند. در جایی لازم باشد با ادبیاتی متفاوت دستگاه دیپلماسی و در جای دیگر پنتاگون حرف میزند. به کرات حرفها و مذاکرات اینها را شنیدهاید. برآیند همه این اظهارات بر محور منافع ملی استوار است.
متکی یادآور شد: پس از سقوط صدام و استقرار دولت جدید انفجارات زیادی در عراق رخ میداد و ناامنی در حد بالایی بود. هنگامی که ساختمان وزارت خارجه عراق تخریب شده بود به بغداد رفتم. به هوشیار زیباری وزیر خارجه وقت عراق گفتم شما چطور نمیتوانید پایتخت خود را امن نگه دارید. گفت که ما میتوانیم اما یک نفر تصمیم گیر نیست. در اینجا سفارت آمریکا، پنتاگون و سی آی ای جداگانه تصمیم میگیرند و نیروهای نظامی، دولت و بسیج مردمی عراق تصمیم دیگری میگیرند، نمیدانیم هماهنگ کننده کیست؟ این برای عراق پیش آمد اما برای سیاست کلی آمریکا پیش نمیآمد!
متکی تصریح کرد: برخی بیان می کنند چون حوزه سیاست خارجی است بنابراین فقط دستگاه سیاست خارجی حرف بزند. البته این نظر محترم است ولی معتقدم الزاما میتواند اینطور نباشد. چرا که در جاهایی که تهدید باشد «اگر مشت شما نتواند حرف بزند پیام را نمیگیرند.» جرج دبلیو بوش پسر وقتی بر سر ماجرای یازده سپتامبر به افغانستان حمله کرد مدعی بود که پس از افغانستان نوبت ایران است. سپس به عراق حمله کرد و دوباره گفت هدف بعدی ایران است. هفته ای نبود که بوش در مصاحبه اش از گزینه نظامی علیه ایران حرفی نزند.
این دیپلمات پیشین اضافه کرد: مقام معظم رهبری موضوع تهدیدها را برای بررسی به دبیرخانه شورای امنیت ملی فرستادند. در دبیرخانه جلسات تشکیل شد و وزرای دفاع، کشور، اطلاعات و خارجه و فرماندهان عالی رتبه نظامی در این جلسات شرکت داشتند. دو سوال را بررسی کردیم. آیا آمریکا توانمندی بالقوه حمله به ایران را دارد؟ پاسخ مثبت بود! گفتند حتی آمریکا در جایگاهی است که میتواند بدون استفاده از خلیج فارس می تواند اقدامات نظامی ایذایی علیه ایران انجام دهد.
متکی ادامه داد: سوال بعد این بود که آیا آمریکا دست به چنین اقدامی خواهد زد؟ پاسخ به این سوال فنی و ظریف بود. گفتیم که پاسخ به این سوال بستگی دارد به اینکه آمریکا چه تصویری از عکس العمل ایران نسبت به اقدام خود پیدا کند و به آمریکا کمک کنیم تا تصویر درست و واقع بینانه از ایران پیدا کند. این تصویر را در قالب یک پیام سری به آمریکاییها رساندیم که اگر نسبت به ایران دست از پا خطا کنید چه اتفاقی خواهد افتاد. و در نهایت جرج بوش آرزو به دل از کاخ سفید رفت و هشت سال بعد هم اوباما آمد و او هم رفت.
وی عنوان کرد: گاهی مقام معظم رهبری در ستاد مشترک جلساتی تشکیل میدادند و این جلسات برای یک موضوع خاص بود و افرادی در سقف هفت یا هشت نفر در این جلسات شرکت میکردند. یعنی اگر موضوع سیاست خارجی بود مثلا وزیر خارجه و یکی دو وزیر دیگر و سه یا ۵ نفر دیگر حضور داشتند. اگر موضوع نظامی بود افراد خاص مربوط حاضر میشدند. همه موظف بودند نظر، تحلیل، اشکالات و پیشنهادات خود را بیان کنند و برآیند مجموع مباحث، جمع بندی مقام معظم رهبری از جلسه بود.
متکی افزود: اگر بپذیریم که حوزه نظامی و دیپلماسی ما باید هماهنگ باشد یعنی در حوزه سیاست خارجی باید آهنگ واحد داشته باشیم. آهنگ واحد هم از برداشت و تحلیل واحد نشات میگیرد. یکی از مشکلات ما در کشور و کشورداری این است که برای موضوعات مهم کشوری اجماع میان کارگزاران نظام نداریم. بیش از ۴۱ سال است که هر روز در آمریکا از ایران و در ایران از آمریکا سخن میگویند. یا نوعا یک سخنرانی یا مقاله یا بیانیه ای علیه ایران در آمریکا منتشر میشود یا متقابلا در ایران علیه آمریکا این اتفاق می افتد. این نشان میدهد دو کشور مهم هستند و در یک تعامل و تنش مستمر قرار دارند.
وی گفت: بنابراین در مهمترین موضوع سیاست خارجی ما اجماع ملی وجود ندارد! نمیگویم که اجماع نخبگانی در کشور به وجود بیاید بلکه دانشگاهیان و استادان میتوانند نظر و نگاه خاص خود را داشته باشند. اما درون کارگزاران نظام نسبت به آمریکا نمیتوانیم دو تحلیل و رویکرد داشته باشیم. موضوعات مختلفی برای دو حزب دموکرات و جمهوری خواه آمریکا پیش میآید اما آنجا که به موضوعات اساسی و مهم کشور برمیگردد دولتی ورای دموکراتها و جمهوری خواهان چون حکمرانی پنهان ورای احزاب آمریکا تعیین تکلیف میکند.
متکی اضافه کرد: آنها در قبال موضوعات مهم شامل اسراییل یا رهبری جهان از سوی آمریکا نظر واحدی دارند. در ۴۱ سال اخیر هرکس که آمده درباره مهمترین موضوع سیاست خارجی ما نظر خودش را داشته است. «با توجه به این مساله عرض میکنم که اگر حکم جلودار حوزه دفاعی کشور، ایستادگی است در حوزه سیاسی کشور هم باید ایستادگی باشد منتهی آن سخت افزارانه و این نرم افزارانه است. آن جنگ سخت و این جنگ نرم و دیپلماتیک است.» کسی این حرف را می زند که همه عمرش تقریبا دیپلمات بوده است.
این دیپلمات ارشد ادامه داد: من میفهمم مذاکره و دیپلماسی و دشمن نتراشی یعنی چی! اما گاهی نتراشیدن دشمن منوط و موکول به این است که دشمن نتواند در شما طمع کند و ایستادگی را در شما ببیند. ما الان شرایط دشوار تحریم و وضعیت اقتصادی را داریم. در جایی احتمالا در سخنرانی از رهبری پرسیدند فکر میکنید کی دشمنی آمریکا با ما تمام میشود. پاسخ ایشان بسیار دقیق و ظریف بود. میفرمایند زمانی که آمریکاییها احساس کنند با شگردها، طراحی، راهبردها و تاکتیکهای خود نمیتوانند ما را وادار به شکست کنند. اگر احساس کنند که نمیتوانند ما را دیگر شکست دهند آنجا زمینه تغییر استراتژی آمریکا بوجود میآید.
وی خاطرنشان کرد: آمریکا گاهی از تغییر استراتژی حرف میزند. اما در واقع تاکتیکهای آنان تغییر کرده است. هیچ وقت آمریکا را دور از سیاست هویج و چماق ندیدید. اگر دشمن احساس کند که در سیاست خارجی در برابر آمریکا دو نگاه متفاوت داریم قطعا روی آن سرمایه گذاری میکند.
در حوزه سیاست خارجی نمیتوان ناپخته حرف زد
متکی تاکید کرد: در حوزه سیاست خارجی نمیشود ناپخته سخن گفت. سال ۸۹ یکی از نزدیکان و مقامهای نزدیک به رییس دولت دهم درباره ارمنستان حرفی زد و سیاست منطقه ای منطقی جمهوری اسلامی با ترکیه را دچار مشکل کرد. در آنجا مصاحبه و بیانیه کوتاهی دادم گفتم این کیست که بر شاخه نشسته و بن میبرد؟ کی چنین حرفی را میزند و چه کسی چنین اجازه ای داده است؟ در حوزه سیاست خارجی نمیتوان ناپخته حرف زد چون تبعات دارد.
سفیر پیشین ایران در ترکیه افزود: یک وقت هم کسانی مسوولیتی ندارند مثلا در روزنامه مینویسد یا یک خطیبی در جایی سخنرانی میکند؛ در اینجا چه کنیم؟ آنها را فرصت تعریف کنیم. هر هفته با دوستان در جلسات سیاست خارجی در دفتر مطالعات وزارت خارجه جلسه داشتیم. گاهی میگفتم چرا شما نسبت به کسانی که گوشه ای از برجام را نقد میکنند حساسیت نشان میدهید. مگر طرف مذاکره کننده شما- حزب دموکرات- شبانه روز مورد نقد جمهوری خواهان در آمریکا نیست؟ کری و اوباما چگونه با آنان برخورد میکنند؟ میآیند میگویند که ما با چه وضع دشواری روبرو هستیم. بالاخره شما یک خرده امتیاز بیشتر دهید تا بتوانیم جواب آنان را بدهیم. مصاحبه میکردند و حرف میزدند و به صراحت جان کری میگفت که آقایان ما همان حرفی که شما میزنید را میزنیم و همان اهداف را داریم. منتها ما به سبک خودمان عمل میکنیم یعنی این اهانتها را به ما میکردند.
وی ادامه داد: اما برخی از نمایندگان مجلس مخالف بودند طبیعت یک جامعه دموکراتیک همین است و اظهار مخالفت میکنند و ممکن است زمانی به تصمیم برسند. مگر در کنگره این تصمیم گرفته نشد که دولت آمریکا از نظر ساختار و تصمیمات حق ندارد در مذاکره درباره حوزههایی که به کنگره مربوط است تصمیم سازی کند؟ چطور بلافاصله بعد از برجام، کنگره آمریکا علیه ما تحریم تصویب کرد؟ آن هم در دوران اوباما! گفتند «لاحیا فی دیپلماسی» در دیپلماسی حیا نداریم. در چشم طرف نگاه میکنند و حرف متفاوت میزنند.
اظهارت برخی نمایندگان مجلس الزاما موضع رسمی ایران نیست
متکی درباره اظهارات برخی نمایندگان پیشین مجلس درباره سیاستهای منطقه ای ایران، گفت: آن اظهارات متعلق به شخصیت پارلمانی است نه سیاسی. نمایندگان در نطق خود آزاد هستند و حرف میزنند اما مواضع دولت به شکل رسمی از سوی وزارت امور خارجه بیان میشود.
نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی افزود: یادم هست زمانی به اردن رفتم پس از ملاقات با ملک عبدالله، وزیر اطلاع رسانی اردن از من تقاضای ملاقات کرد. گفت که روزنامههای شما خیلی علیه پادشاه و کشور ما مینویسند. گفتم که بله، روزنامههای ما یک چیزهایی مینویسند که الزاما به معنی مواضع ما نیست و مواضع ما همانی است که اعلام میکنیم. بعد گفتم ببینید باید اتصالات ما با همدیگر چارچوب منطقی خود را پیدا کند تا بتوانیم برای ردههای دیگر موثر باشیم. گفت منظورت چیست؟ گفتم به امان (پایتخت اردن) آمدم با پادشاه ملاقات کردم و پادشاه با لباس نظامی آمد. من که مقام نظامی نبودم و چرا ایشان با این لباس آمد؟ این موضوع توجه روزنامهای را جلب نکرده بود فقط میخواستم طلبکاری کنم. گفت اجازه بدهید بروم و پاسخش را بگیرم.
وی ادامه داد: یک ماه بعد در اجلاس او آی سی در جده عربستان همین وزیر یا شاید وزیر خارجه اردن که از ماجرا خبردار شده بود پیش من آمد و عکسهای ۷ تا ۸ ملاقات دیگر پادشاه را آورد که همه در لباس نظامی بود و ملاقات شونده هم غیرنظامی بود و گفت که روزهای سه شنبه پادشاه از نیروهای نظامی سان میبیند و آن روز او هر ملاقاتی داشته باشد با لباس نظامی است. گفتم که متقاعد شدم و پیشنهاد میکنم رسانهها را دعوت کنیم تا با هم آشنا شویم و دیدارهایی با هم داشته باشیم. آن زمان سفرهای رامین مهمانپرست (سخنگوی وقت وزارت امور خارجه) با مطبوعات را به کشورهای مختلف را داشتیم. کار خیلی خوبی بود و هر جا میرفتند تعدادی نویسنده و چهره رسانه ای او را همراهی میکردند و با جامعه رسانهای و مقامات آنان ملاقات میکردند.
مرکز ثقل دیپلماسی زمان جنگ دفاع سیاسی از مقاومت مردم بود
متکی در بخش دیگری از این گفت و گو درباره نقش وزارت امور خارجه در دوران جنگ گفت: یک بخش از اقدامات دستگاه وزارت امور خارجه رسالتی بود که سفرا و نمایندگان ما در خارج از کشور برعهده داشتند و بخش دیگر هم مربوط دیپلماتها بود. ساختار سابق وزارت خارجه یک معاونت سیاسی داشت که مرحوم شیخ الاسلام این مسوولیت را برعهده داشت و سه اداره کل آسیا و اقیانوسیه، عربی و آفریقا، اروپا و آمریکا و ۱۰ اداره سیاسی داشت که مناطق مختلف جهان را پوشش میداد.
وزیر پیشین وزارت امور خارجه افزود: در سال ۶۳ و بعد از خاتمه دوره اول مجلس به دعوت علی اکبر ولایتی به وزارت خارجه رفتم و بعد از گفت و گو و دیداری که با هم داشتیم و صحبتهایی که شد نهایتا مقرر شد مسوولیت اداره هفتم سیاسی را بپذیرم. مرحوم شیخ الاسلام، هر روز صبح جلسات ثابتی با مدیران کل و روسای ادارت سیاسی داشت که بلا استثنا هر روز در ساعت ۶:۳۰ و گاهی ۷ برگزار میشد که عمدهترین و مهمترین موضوعات حوزه سیاست خارجی را در این جلسات مورد بحث و گفت و گو قرار میدادیم.
متکی ادامه داد: قاعدتا یکی از بحثهای ثابت این جلسات وضعیت جبههها و دیپلماسی جنگ بود و این جلسات در مواقعی که اعلام شد حملهای در پیش هست، با اهمیت و اولویت بیشتری تشکیل میشد و به تناسب آن یک پیوست رسانه ای و تبلیغاتی و کارکرد سفارتخانه ای در نمایندگیهای خود تدوین میکردیم و برای آنان می فرستادیم. از ۶۴ به عنوان سفیر به ترکیه رفتم و آنجا در حوزه صف درگیر مباحث مربوط به دیپلماسی جنگ شدم. این کارکرد مثبت و خوبی بود. یکی از وظایف وزارت امور خارجه این بود که هیاتهایی که به خارج از کشور با هر دلیلی اعزام میشدند را در حوزه مسایل سیاسی و ملاقات با مقام های کشورهای مختلف توجیه کند.
وی یادآور شد: خاطرم است موقعی که نماینده دور نخست مجلس شورای اسلامی بودم به اتفاق آیت الله محمد امامی کاشانی و یکی از آقایان از سوی شهید محمد علی رجایی در قالب ۵ هیات به هند، پاکستان، بنگلادش و... رفتیم تا مواضع ایران در قبال جنگ را بیان کنیم. یکی از بحثهایی که آن زمان کشورها مطرح میکردند و با توجه به جو روانی که صدام ایجاد کرده بود این بود که ما باید آتش بس را بپذیریم. در حالی که بخش قابل توجهی از سرزمین ما در اشغال عراق بود.
متکی خاطرنشان کرد: آقای امامی کاشانی در این باره مثال میزد و میگفت سخنان آنها درباره پذیرش آتش بس مثل این است که کسی زانوهایش را روی گردن فردی گذاشته و بعد خواستار پذیرش موضوعی شود. شما اول زانو را از گردن من بردار! بنابراین عقب نشینی بر آتش بس اولویت دارد. یا اینکه حداقل آتش بس و عقب نشینی باید همزمان باشد. همان چیزی که بعدها در قطعنامه ۵۹۸ پاشنه آشیل دیپلماسی ما در مذاکرات بود.
این دیپلمات سابق ادامه داد: بخش دوم مربوط به سفرای ایران بود. آن زمان سفرای ما از هر فرصتی برای بیان مواضع سیاسی ایران نسبت به جنگ استفاده میکردند. یعنی ما چه در مناسبتهای ملی و مواردی که با رسانهها در خارج از کشور صحبت میکردند، مواضع خود را مطرح میکردیم. بنابراین ثقل دیپلماسی کشور مصروف دفاع سیاسی از مقاومت و دفاع مشروع مردم ایران بود همانگونه که در برهه دیگر در بحران هسته ای برای ما پیش آوردند بخش قابل توجهی از توان دیپلماسی ما صرف مسائل آن شد.
وی اضافه کرد: نمایندگان ایران در ملاقاتها و رایزنیها ماموریت داشتند. مواضع ایران در قبال جنگ را بیان کنند تا اینکه در دوران هشت ساله دفاع مقدس هیچ کشوری مقابل مواضع ما نمیایستاد و میگفتند که راست میگویید، حرفتان درست است و به خاک شما تجاوز شده و از کشورتان دفاع میکنید. البته به شکل رسمی اصطلاح تجاوز را تا سالها به زبان نمیآوردند تا اینکه خاویر پرز دکوئیار دبیرکل وقت سازمان ملل بعد از پایان جنگ آمد و آغازگر را معرفی کرد.
متکی افزود: هر سال با حضور سفرای کشورمان سمیناری در تهران برگزار میکردیم و گاهی به مناسبتی یا حادثه ای سفرا را فرا میخواندیم تا توجیه شوند و به محل ماموریت خود برگردند. یکی از پیشنهادهای سفرا و برنامههایی که وزارت خارجه برای آنان طراحی میکرد بازدید از مناطق جنگی بود. به خاطرم دارم که به فاصله کوتاهی بعد از فتح فاو سمینار داشتیم و بعد به جبهه جنوب و فاو رفتیم. وقتی عراقیها فهمیدند مهمانهای تازه آمدند و شاید هم از اطلاع نداشتند که آنها دیپلمات و مقامات هستند حسابی از خجالت ما درآمدند و محل حضور آنها را با انواع سلاحها هدف قرار دادند و عده ای هم شهید شدند منتها از سفرا کسی توفیق شهادت نداشت. این نوع برنامهها سفرا را در فضای جنگ می آورد و کار درست، بجا و حساسی بود بطوری که وقتی به خارج از کشور میرفتند با بنیه قویتری و انرژی بیشتری از کشور، مردم و اعتقادات دفاع میکردند.
وزیر پیشین امور خارجه تاکید کرد: مورد دیگر مشارکت دیپلماتها در کمک به پشت جبهه بود. ما صحنههایی از حضور همه اقشار مردم برای کمک به جبهه داشتیم. یکی از تخصصهای علی محمد بشارتی قائم مقام وقت وزارت امور خارجه همین بود. او معمولا با گزارشها و نیازهای جبههها برای سفارتخانهها میفرستاد در واقع همکاران ما را در اقصی نقاط جهان تهییج میکرد به شکل داوطلبانه سهم و مشارکت خود را در جنگ داشته باشند مثلا برخی از سفرا بخشی از حقوق ماهانه خود را اهدا میکردند.
وی یادآور شد: خاطرم میآید که از مجموع کارکنان جمهوری اسلامی در آنکارا پایتخت ترکیه ۱۰۰ هزار دلار جمع کردیم و برای کمک به جبههها به آقای بشارتی دادیم. این کمک ها جنگ را مردمی میکرد و همه احساس میکردند که در جنگ شریک هستند چون خسارت جنگ خسارت برای همه بود و این رمز و راز ایستادگی و مقاومت و پیروزی در چنین صحنههایی است. هر پروژه ای در کشور که با مشارکت مردم بود ملی شد و نماد بارز آن دفاع مقدس بود.
اگر مانند امروز به دیپلماسی وارد بودیم کارهای بیشتری انجام میدادیم
متکی درباره چرایی حمایت بیش از هشتاد کشور از صدام و نقش وزارت امور خارجه در این باره گفت: غنا سفیری در سازمان ملل به نام «امبو» داشت. در جلسه مجمع عمومی سازمان ملل که رییس آن سفیر انگلیس بود، سفیر غنا نطقی در دفاع و حمایت از ایران میکند به لحاظ متجاوز و کشورگشا بودن و تجاوز به دیگر کشورها، تصویری از صدام ارائه میدهد که این تصویر بیشباهت به هیتلر نبود. سفیر انگلیس کنایه ای به سفیر غنا میاندازد و او در پاسخ سکه یک پولش میکند. ما چهرهها و افرادی از این دست در دنیا کم نداشتیم که مواضع ما در جنگ را به حق میدانستند و در بسیاری از موضوعات از ما حمایت میکردند اما تصمیمگیریها درباره جنگ، در شورای امنیت میان ۵ عضو شورای امنیت که حق وتو داشتند، گرفته میشد.
وزیر پیشین وزارت امور خارجه تاکید کرد: چون ما با هم در یک کفه برابر و همسانی نبودیم، ناگزیر بودیم که در مصاف منطقی، منطق آنان را زیر سوال ببریم. نخستین قطعنامه بیرنگ و بو و خاصیت شورای امنیت زمان جنگ تحمیلی را به لحاط محتوایی با اولین قطعنامه پس از تجاوز صدام به کویت مقایسه کنید؛ فکر میکنم این معادله و شرایط خود را معرفی میکند. اگر تصمیم گیریها در مجمع عمومی بود، باز متفاوت میشد و شرایط فرق میکرد اما محل صدور قطعنامه ها شورای امنیت بود و آن یکی از آن آسیبها و آفت هایی است که در ساختار سازمان ملل وجود دارد.
متکی خاطرنشان کرد: ترکیب نامتعادل و غیرمنصفانه حاکم، شرایط ویژه ای به نظام بین المللی میبخشد اما آیا دیپلماسی کویت از دیپلماسی ایران قوی تر بود و آیا کویت کشور اثرگذارتری در منطقه یا جهان بود که ایران نبود؟ نه این نبود! شما باید در کنار موضوع حق و باطل، ساختار شورای امنیت را هم لحاظ کنید. برای فهمیدن این حمایتها باید علت شروع جنگ را بفهمیم. روز دوم شروع جنگ جیمی کارتر رییس جمهوری وقت آمریکا در مصاحبهای میگوید امیدوارم ایرانیها تادیب شده باشند!
این دیپلمات عالی رتبه خاطرنشان کرد: آمریکاییها قبل از اینکه صدام را برای جنگ با ایران به عنوان یک گزینه انتخاب کنند ابتدا به سراغ ژنرالهای ترکیه رفتند. وقتی به عنوان سفیر به ترکیه رفتم یکی از نمایندگان سابق پارلمان ترکیه به ملاقاتم آمد و گفت این نطق من در در مجلس است. در آن سالها زمزمههایی مبنی بر لابی آمریکاییها با ژنرالها و دولت ترکیه برای جنگ با ایران مطرح شده بود. این نماینده مجلس ترکیه گفت که به دولت هشدار دادیم که مبادا در چنین دامی بیفتد و گرفتار شود. البته بعدها در محاسبات آمریکاییها ترکیه کنار گذاشته شد. چون چراغ جنگ نیاز به نفت داشت و ترکیه بدون نفت بود اقتصادش به سرمایه نیاز داشت و از شرایط خوبی در سال ۱۹۷۹ میلادی آن هم بعد از کودتا برخوردار نبود. اما عراق را هم در فرمول شیعه و سنی هم در شکل عرب و عجم میتوانستند بسیج کنند و این کار را کردند.
وزیر پیشین امور خارجه کشورمان افزود: بنابراین فکر میکنم جنگ تحمیلی مطالعه شده بود چون در یک سال و هفت ماهی که انقلاب گذشته بود آنها بیکار نبودند بلکه نسخههای آنها اعم از تنشهای قومی، آشوبها و کودتاها جواب نداد تا اینکه رژیم بعث صدام در ۳۱ شهریور ۵۹ به ایران حمله کرد.
متکی گفت: بنابراین جنگ طراحی شده ای بود و کسانی که طراح آن بودند، پشت صحنه حامی آن بودند، شاید اگر ما مثل امروز دیپلماسی را وارد بودیم، میتوانستیم کارهای بیشتری بکنیم. نه اینکه کار نکردیم. شاید کارهای بیشتری در عرصه سیاسی و دیپلماسی جنگ میکردیم. ولی دیگر بضاعت و ظرفیت دیپلماسی کشور همانقدر بود. همانگونه که در بیانیه الجزایر درباره حل مساله گروگانها به دلیل آنکه اول انقلاب بود و یک بخشهایی به ما تحمیل شد و یک چیزهایی گنجانده شد که به ضرر ما و به نفع آمریکاییها بود.
نظر شما