به گزارش ایرنا، امشب برای مازندرانیهایی که کمی با آیینهای بومی خود آشنایی دارند، بویژه مازندرانیهای یکی دو نسل پیش شبی متفاوت است. «تیرماسیزهشو» یا «لالِشو» شبی است که مازندرانیها از دیرباز آن را گرامی میداشتند. برخی بر این باورند که این شب زمان پرتاب تیر توسط آرش از مازندران به سمت سرزمین تورانیان است، بعضی معتقدند که تیرماسیزه شو جشنی برای درخواست خوبیها در یک سال آینده است و عدهای هم با توجه به کشت گندم در این فصل این جشن را آغاز سال کشاورزی مازندرانیها میدانند. برخی دیگر هم معتقدند که این جشن گرامیداشت پیروزی کاوه بر اژدهاک است.
در این مراسم بومی دو یا سه نفر نفر در هر روستا به عنوان گروه برگزارکننده آیین انتخاب میشوند که یکی از این سه نفر به عنوان لال صورت خود را میپوشاند و با ترکهای که به آن در زبان بومی شیش گفته میشود و معمولا از چوب درخت توت یا انار تهیه میشد، همراه با یک یا دو نفر دیگر به خانهها میرود. همراهان لال با ورود به خانههای اهالی شعری بومی را با مضامین آرزوی تندرستی و خوشی برای ساکنان هر خانه میخوانند و لال هم چوب نازکی که در دست دارد را آهسته به ساکنان خانه میزند تا بلا را از آنها دور کند. صاحبخانه نیز در کیسه لال و همراهانش مقداری آذوقه اعم از برنج، تنقلات ویژه تیرماسیزهشو یا گردو و شیرینیهای محلی و میوه قرار میدهد که در پایان بین همین چند نفر تقسیم میشود.
ترکهای که لال در این شب به دست میگیرد معمولا پس از برگزاری مراسم لالشو نگهداری میشد تا در مراسم سالهای بعد از آن استفاده شود. چرا که در نگاه بسیاری از بومیان، این چوب جنبهای مقدسگونه داشت. هنوز در برخی نقاط مازندران این آیین به صورت محدود برگزار میشود. در برخی روستاها نیز حتی اگر لال و همراهانش دیگر مراسم را به شکل گذشته اجرا نکنند، خانوادهها با تهیه کردن تنقلات ویژه این شب که شامل میوههای پاییزی مناطق جنگلی مازندران مانند کِنِس یا ازگیل جنگلی، ولیک، تلکا و برخی شیرینیها و خوراکیهای بومی میشود ساعاتی را گرد هم مینشینند و این شب را گرامی میدارند.
«سید علی شیداییفر» یکی از هنرمندان مازندران است که مستندی با نام «لالِ شو» را با نگاهی به این آیین زیبای مازندرانی تولید کرد. «لالِ شو» به گفته شیداییفر حاصل یک پژوهش و بررسی میدانی از آیینهای مازندرانی است که توسط او و همکارانش انجام شد. این مستند در جشنواره استانی بسیج هنرمندان بهترین فیلم شد، به بخش نهایی هشتمین جشنواره فیلم وارش راه یافت و در جشنواره کارگاه فیلم آزاد «مسعود کیمیایی» جایزه نخست پژوهش را گرفت. به بهانه فرا رسیدن تیرماسیزهشو گفتوگویی با سید علی شیداییفر کارگردان مستند لالشو داشتیم که در ادامه می خوانید:
چه شد که به فکر تولید مستندی از این آیین مازندرانی افتادید؟
من و دوستانم پژوهش سه سالهای در باره آیینهای مازندران به ویژه جشنهای مازندران داشتیم. از جشن خرمن که در اسرم ساری برگزار میشد تا جشنهایی که در نقاط دیگر استان هنوز هم حتی کمرنگ هم که باشد برگزار میشود. در مسیر این پژوهش اطلاعات جالبی به دست آوردیم. به مسائلی مانند ارتباط جشنهای مازندران با جشنهای ملی ایران رسیدیم و اینکه پس از ورود اسلام به ایران جشنهای مازندران چقدر خوب با دین اسلام پیوند خوردند. یعنی اسلام هرگز جشنها را رد نکرد.
در همین فرآیند به تولید «لالِ شو» رسیدید؟
بله. از دوستان گفتند که در سوادکوه روستایی به نام «اِساس» وجود دارد که هنوز ساختار فرهنگی آن منطبق با اصول فرهنگی مازندران قدیم است. در واقع بسیاری از آیینهای بومی ما هنوز در مناطق مختلف سوادکوه برگزار میشود و این منطقه از این نظر هنوز تا حدودی بکر است. در مناطق کوهستانی استان این وضعیت را شاهد هستیم. مثلا در روستاهای لاریجان یا مناطق کوهستانی غرب استان هنوز آیینهای بومی ما توسط برخی اهالی برگزار میشود. پژوهشی که در سوادکوه داشتیم مسیرهای زیبایی را برای ما باز کرد. ماهها زمان صرف کردیم تا برخی آیینها را به طور واقعی و از نزدیک ببینیم و با آنها آشنا شویم. در این مسیر سعی کردیم علاوه بر مطالعات کتابخانهای و استفاده از مشاوران و کارشناسان، بیشتر پای حرف اهالی و مسنترهای منطقه بنشینیم که بدون واسطه از فرهنگ حرف میزدند. در این پژوهشها به نمادهای جذابی از «لالِ شو» رسیدیم. مثلاً اینکه چوب نازک بلندی که فردِ انتخاب شده برای شخصیت لال در دست میگیرد نماد کمان آرش است. یا اینکه لال اصولا از بین یکی از بهترینها و قابل احترامترینهای محل انتخاب میشد. این تصاویر زیبا بهانهای شد تا به تولید یک مستند آیینی فکر کنم.
تولید مستند کار متفاوت و دشواری در عرصه فیلمسازی است. این دشواری وقتی مربوط به یک عنصر فرهنگی کمتر شناخته شده میشود بیشتر هم خواهد شد. چگونه «لال شو» را وارد مستند کردید که مخاطب ناآشنا با این آیین بومی بتواند پس از تماشای مستند آن را درک کند؟
من معتقدم تمام آیینها همیشه در نهاد جامعه صاحب آن آیین وجود دارد. حتی اگر اجرا نشوند. مثل نگاه مجسمهسازی است که میگوید پیکره در سنگ وجود دارد و او فقط اضافات را میتراشد. «لالِ شو» هم برای من همین است. خودِ آیین به من الهام کرد که جامعه پذیراست و درک میکند. گاهی برای تولید یک اثر به یک «آن» نیاز داری. این لحظه در مسیر پژوهش برای من اتفاق افتاد. ما حتی فیلمنامه هم نداشتیم و فقط در حال یک پژوهش میدانی بودیم. بدون تعارف این آیین با شکل اصلیاش حتی برای من هم گنگ بود. چون هر آیینی به مرور زمان دستخوش تغییراتی میشود و از ساختار اصلیاش فاصله میگیرد. کمکم خردهفرهنگها و سبک زندگیهم هجمه میآورند.
اما برای درک بهتر مخاطب از شیوه روایی استفاده کردیم. یکی از افراد همان منطقه را که شاهنامهخوان خوبی هم بود انتخاب کردیم و از او خواستیم که راوی قصه ما باشد. به این دلیل شیوه روایی را انتخاب کردیم که اصولا ما انسانها قصه شنیدن را دوست داریم و بیشتر از آن اثر میگیریم. چون تصویرسازی در ذهن انسانها کمکی برای درک موضوع است. وقتی برای مخاطب چیزی تعریف میشود مخاطب تصویری در ذهنش میسازد.
به نظرتان مستند اثرگذار بود؟
هر بار که مستند پخش شد، شخصا از واکنش مخاطبان و استقبال آنها راضی بودم. حتی تعدادی از پژوهشگران گفته بودند که این مستند میتواند برای پژوهشها قابل استناد باشد. فکر میکنم همین که عدهای با این آیین آشنا شوند، کمترین دستاورد آن است که از نظر خودم یعنی تاثیرگذار بودن. از نگاه خودم نخستین مخاطب آثار من فرزندانم هستند. چون از این آیینها چیزی نمیدانند. پس سعی کردم تا حد امکان اثرگذارترین حالت را انتخاب کنم.
در مستند از اشخاص بازی گرفتید یا احتمالا بخشهایی از آیین لال شو را بازسازی هم کردید؟
به هیچ وجه در «لال شو» تلاش نکردم که روایت از مسیر واقعی خارج شود. ضمن اینکه همه تصاویری که در مستند دیده میشود کاملا واقعی است. چون در یکی از شبهای «لال شو» ثبت شد. مخاطب با یک سری تصاویر رئال مواجه است که در آن دوربین کاملا آزاد است. حتی در تدوین به بسیاری از قسمتها برش نزدیم تا مخاطب با یک زندگی واقعی و بدون رتوش مواجه باشد.
ما فقط دو شب برای ضبط تصاویر فرصت داشتیم و باید به همه ابعاد تیرماسیزهشو توجه میکردیم. حیف بود اگر در این دو شب بخشی از حس و حال موجود در منطقه را برای ضبط فیلم تغییر میدادیم. بنابراین تصمیم گرفتم که هیچ دخالتی در روند طبیعی برگزاری مراسم نداشته باشم و دوربین به جای این که فضا را مدیریت کند، در بطن ماجرا قرار بگیرد. حتی در بسیاری از بخشها سعی کردیم کات ندهیم تا مستند کاملا واقعی رقم بخورد.
جالب است که مستند مسیر خودش را پیدا میکرد. یعنی به خاطر واقعی بودن ماجرا، اتفاقاتی هم در جریان برگزار رقم میخورد که ثبت شد. مثلا مستند با گم شدن شعر لالِ شو آغازمیشود. اساس کار ما یادآوری فراموش شدن آیینهای بومی است و در همان ابتدای کار شخص لال کاغذ شعر خود را گم کرد. این اتفاق بخشی از خود مستند است. برداشت را ادامه دادیم و خود به خود یک داستان به مستند افزوده شد. حتی برخی میگفتند که بهتر بود تصاویر بازسازی میشد. اما به نظرم این مستند بودن از نقاط قوت فیلم است.
فیلم از ابتدا تا انتهای فعالیت لال و همراهانش را نشان میدهد؟
در مستند به بخشهای جنبی لالِشو هم توجه شده است. مثلا مراحل آمادهسازی تنقلات این شب در منازل یا توضیح برخی نکات درباره لالِشو. برخی جاها سعی کردیم قصه هم بدهیم تا اثر جذابتر شود. اما در این اقدام هم تمام تلاش بر این بود که از عناصر واقعی استفاده کنیم. در ساختار فنی حتی تا جایی که امکان داشت از نور طبیعی استفاده شد. تمام تلاشمان را کردیم که از آن روز عقب نیفتیم تا حس و حال موجود در روستا و مردم را داشته باشیم. این نکته را در تدوین هم مد نظر داشتم. علاوه بر اینکه زبان فیلم مازندرانی است، در زیرنویس فارسی و انگلیسی تاکید کردم که متن محاورهای باشد تا مخاطب اثرپذیری بیشتری داشته باشد.
لالِ شو در نقاط مختلف مازندران برگزار میشود. احتمالا تفاوتهایی هم در اجرای این آیین وجود دارد. در مستند اشارهای هم به این تفاوتها داشتید؟
تفاوتها اندک است، اما ریشه یکی است. در تمام مازندران قصه یکی است. حتی شعر هم فرق چندانی ندارد. اما در جزئیات ممکن است تفاوت داشته باشند. نگاه ما هم به اصل بود.
به نظر شما سایر آیینهای مازندران چقدر قابلیت تولید مستند و فیلم دارند؟
با توجه به اینکه در پسِ همه آیینهای ما قصههایی وجود دارد، قابلیت بالایی برای تبدیل شدن به درام را دارند. حتی قصههای قدیمی مازندران. اما لازم است متولیان فرهنگ ورود کنند. متاسفانه تصمیم واحد فرهنگی گرفته نمیشود. نهادهای فرهنگی زیادی داریم، اما همه زیر یک چتر فرهنگی نیستند. برای همین خیلی راحت از کنار فرهنگهای بومی میگذریم. به ثبت آیینها در کتاب بسنده کردیم. در حالیکه باید در کنار آن به تولید آثار دیگر هم توجه شود. واقعیت این است که ما مردم کتابخوانی نداریم، اما یک فیلم میتواند میلیونها مخاطب داشته باشد. متأسفانه ما به فرهنگهایی که داریم برای گسترش دادن آنها هجوم نیاوردیم. حفظ این فرهنگها یک هجمه میخواهد.
به نظر شما دلیل این کمتوجهی چیست؟
فکر میکنم ما هنوز حس مازندران دوستی نداریم. به خاطر بخشینگریها راحت از کنار هویت فرهنگی مازندران میگذریم. فرهنگ استانهای دیگر را میشناسیم، چون آنها نگاهشان بخشی نبود. اما فرهنگهای ناب خودمان در حال فراموشی است. هنوز نتوانستیم برای این فرهنگها فیلمی تولید کنیم که در عرصه ملی فرهنگ ما را معرفی کند. در هفته مازندران هستیم و تکاپوی اجتماعی و مردمی فراگیری در این استان دیده نمیشود. در حالیکه همه شهرها و روستاهای ما باید در این هفته هیاهوی هفته مازندران را داشته باشند.
نظر شما